ثروت بینهایت آدم گرگصورت و گرگ بودن وی در طول روز چنین به ذهن متبادر میکند که وی ممکن است ملاکی بزرگ باشد که روزه در برخورد با رعایا صفتی درنده چون گرگ دارد و شب در منزل و کنار خانواده انسانگونه رفتار میکند.
¨آداب و رسوم
از رسوم مربوط به ازدواج، رسم دزدیدن عروس است که در گذشته‌های دور انجام می‌شده و اکنون تنها ظاهر این رسم باقی مانده است. «این رسم کم و بیش به طور قراردادی در میان ایلات باقیست. در موکب عروس، عروس باشکوه تمام به لباس سرخ و سفید ملبس و سوار اسب می شود. دورتر از آن سوارانی قرار می‌گیرند که با نزدیکی آنان نبرد کوتاهی در می‌گیرد و عروس وانمود می‌کند که تسلیم شده است. (ماسه، ۲۵۳۵«۱۳۵۵»: ۱۱۶)
علاوه بر این در کردستان، قصه از آنجا نقل شده است، واژه‌ای به معنای ربودن عروس است. واسیلی نیکیتین در کتاب کرد و کردستان چنین‌ می‌گوید:«شیربهای عروس که به پدر و مادر او پرداخت می‌شود، به همان نامی خوانده می‌شود که به جریمه ربودن دختر می‌گویند. استعمال این واژه منعکس کننده‌ی نوعی ازدواج است که از طریق ربودن دختر انجام می‌گرفته» (نیکیتین، ۱۳۶۶: ۲۵۶).
در این قصه نیز آدم گرگ صورت به زور تهدید دختر را به خانه‌اش می‌برد؛ اما فراهم کردن زندگی مرفه برای وی یادآور نوعی رسم فرهنگی- اجتماعی است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

¨ وضعیت اقتصادی و رابطه با قدرت و ثروت
______________________
عناصر روانشناسی
رسم دزدیدن عروس که در قسمت آداب و رسوم به آن پرداخته شد، از لحاظ روانشناسی یونگ بقایای نقش قهرمانی مردان است. «این کار به مرد اجازه میدهد به بقایای نقش قهرمانی خود، درست هنگامی که به همسرش گردن مینهد و مسئولیتهای ناشی از ازدواج را پذیرا میشود، بیاویزد» (یونگ،۱۳۷۸: ۱۹۹).
نکتهی دیگر اینکه آدم گرگصورت در قصه، یادآور حیوان-دامادی است که بتلهایم میگوید؛ اما با توجه به اینکه در این قصه، معلوم نمیشود که این شخص در پایان قصه تبدیل به آدم میشود یا نه و هم چنین اینکه وی قبل از ازدواج هم فقط روزها تبدیل به گرگ می‌شده است، نمیتوان بر اساس نظریات بتلهایم این مسئله را تبیین کرد. آنچه میتوان در این جا مطرح کرد مسئلهی ادیپی میان پدر و دختر است. در این قصه وقتی آدم گرگصورت برای بردن دختر میآید، پدر، دختر را به گرگ میدهد و مادر دختر نقش چندانی در این امر ندارد و دختر هم به خاطر حرف پدر میپذیرد که همراه گرگ برود. در واقع دختر در این قصه وابستگی خودرا به پدر به گرگ منتقل میکند و زندگی شاد و مرفهی با گرگ میگذراند.
مسئلهی دیگر، سفر پدر و مادر دختر برای یافتن دخترشان است، این مسئله که سفر قهرمانان اسطورهای را به ذهن متبادر میکند، برای آنها با نوعی کمال عقلی همراه است. آنها در این سفر رموزی را میبینند که برای زندگی به این رموز نیاز دارند و در پایان قصه، ملایی این رموز را برایشان تفسیر میکند. این رموز بیشتر بیان نکات اخلاقی است که در جای خود خواهد آمد.
باورهای عامیانه و خرافی
___________
سایر عناصر
از نکات اخلاقی که به شیوهی نمادین و تمثیلی در قصه به آن پرداخته شده، لزوم رعایت عدالت، مذمت طمع وطمع ورزی، لزوم مصالحه با همسایه و حرص نخوردن برای مال دنیا است.
۳-۹- آدی و بودی
* خلاصهی قصه
زن و شوهری بودند به نام آدی و بودی. یک روز به قصد دیدن دخترشان به راه افتادند. در راه، اسرار زندگی و خانهی خود را به درویشی گفتند. در خانهی دختر، دختر آنها را در اتاق هل و میخک جای داد. آنها از روی سادگی وحماقت تمام هل و میخکها را دور ریختند. پس از آن، دختر آنها را در اتاق آینه خواباند در آنجا هم تمام آینهها را شکستند. دختر که از دست آنها خسته شدهبود مقداری چیت، دوشاب و یک اسب به پدر ومادرش داد و آنها را راهی خانه کرد. در راه چیت، دوشاب و اسب را بر اثر حماقت از دست دادند و به خانه آمدند. وقتی به خانه رسیدند، دیدند از وسایل موجود در خانه که در آغاز راه به درویش گفته بودند، اثری نیست.
عناصر اساطیری
¨ شخصیتهای اساطیری
_____________
¨ کنشهای اساطیری
____________
¨ موجودات و پدیده های اساطیری
__________________
عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
در برخی قصهها، شاهد فضای طنزآلود حاکم بر قصه هستیم. هرگاه راویان قصهها خواستهاند که برخی از ویژگیهای انسانی یا اجتماعی را به نقد بکشانند از طنز استفاده کرده‌اند. این قصه نیز از همان دست قصهها است. شخصیتهای این قصه افراد سادهلوحی هستند که گاه کارهایشان بیشتر به حماقت میزند تا سادگی، این طنز حتی در نام شخصیت‌ها نیز پیدا است.
شخصیت درویش، یکی از شخصیتهای تکراری در قصهها است، البته این شخصیت منحصرا ایرانی نیست. «درویش مردی است تهیدست ومومن، اغلب در سیر و گشت که رابطه خاصی با خدا دارد و این امر باعث شده که وی اغلب به عنوان مددکار و مساعد یا حداقل به عنوان واسطه وارد ماجرا شود و…» (مارزلف،۱۳۷۱: ۴۴). شخصیت درویشی که مارزلف از آن نام میبرد با آنچه که در این قصه میبینیم کاملا متفاوت است. در این قصه، درویش در معنای فردی‌ گدا و مسکین به کار رفته تا مساعد ماجرا.
¨ آداب و رسوم
یکی از آداب و رسوم ایرانی که هنوز هم در بین آنها جاری است، رسم مهماننوازی، احترام و بزرگداشت مهمان است. معمولا بهترین جای منزل را به مهمان اختصاص میدهند. در این قصه هم، دختر ابتدا اتاق هل و میخک را و سپس اتاق آینه را در اختیار پدر ومادرش قرار میدهد. مورد دیگری که میتوان به آن اشاره کرد نوع معماری خانه های سنتی ایرانی است که به خوبی در این قصه دیده میشود.
¨ وضعیت اقتصادی و رابطه با قدرت و ثروت
________________________
عناصر روانشناسی
__________
باورهای عامیانه و خرافی
_______________
سایر عناصر
از مواردی که در قصه به طور ضمنی به آن اشاره شده، لزوم نگهداشت راز در زندگی است. در این قصه اگر «آدی و بودی» راز خود را به درویش نمیگفتند، هیچگاه زندگی خود را از دست نمیدادند.
۳-۱۰- آرزو
* خلاصهی قصه
پادشاهی در کوچه و بازار گردش میکرد. از داخل خرابهای صدایی به گوشش خورد، از لای در داخل خرابه را نگاه کرد. دو دختر، یک زن و مرد را دید که دور هم نشستهاند و حرف میزنند. هر یک از آنها آرزوهایشان را میگفتند. زن آرزو داشت گیس سفید اندرونی و شوهرش هم از قراولان شاه شود. دختر بزرگتر آرزو داشت از زنان حرمسرا شود ولی دختر کوچکتر آرزو داشت که سوگلی شاه شود. فردای آن روز، شاه همهی آنها را احضار کرد و از آنچه شب قبل اتفاق افتاده بود، سؤال کرد، آنگاه همه را به آرزویشان رساند مگر دختر کوچکتر را که به دلیل گستاخی دستور قتلش را صادر کرد. وزیر که مأمور این کار شده بود، دلش بر دختر سوخت و او را مشروط بر این‌که از آنجا برود، در صحرایی رها کرد. دختر در آن‌جا به چشمه‌ای آب و گنجی زیرزمینی دست یافت و قصری برای خود ساخت. روزی، پادشاه بر بام قصر خویش قدم میزد که از دور قصر دختر را دید و سوارانی برای اطلاع یافتن فرستاد. دختر خود را شاهزادهی مغرب زمین معرفی کرد. روز بعد که وزیر و پادشاه برای دیدن شاهزادهی مغربی رفته بودند، پادشاه عاشق دختر شد و او را سوگلی دربار خود کرد. بعد از مدتی، دختر حقیقت را به پادشاه گفت و پدر ومادرش را هم خبر کرد و سالها با هم به خوشی زندگی کردند..
عناصر اساطیری
¨ شخصیتهای اساطیری
_____________
¨ کنشهای اساطیری
– عاشق شدن
(رجوع شود به قصهی۸)
سفر کردن
همان‌گونه که در قصه‌ی ۱ گفته شد، سفر کردن برای قهرمان معمولاً با نوعی پختگی عقلی همراه است. هر چند در این قصه قهرمان ناخواسته سفری را آغاز می‌کند؛ اما این سفر برای وی نتایج خوبی را به همراه دارد. این مطلب به تفصیل در قسمت روان‌شناسی توضیح داده می‌شود.
¨ موجودات و پدیده های اساطیری
_________________
عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
همانگونه که پیشتر هم گفته شد، طبقات اجتماعی در قصهها منحصر به دو طبقهی ثروتمند و طبقهی فقیر است. در این قصه ابتدا خانوادهای فقیر ترسیم میشوند که در خرابه زندگی می‌کنند و آرزوهایشان نیز همگی در جهت بهتر شدن زندگی است؛ اما همه زندگی بهتر را در وصل شدن به دستگاه حکومتی و دربار شاه میدانند و این میتواند نشانگر حاکم بودن روحیه اشرافیگری در جامعه باشد. در مقابل از پادشاه صحبت به میان میآید که معرف طبقهی حاکم و ثروتمند جامعه است. او تنها در انتهای قصه که دختر به مکنت رسیده، عاشق او میشود در صورتیکه این دختر از نظر ظاهر و باطن تغییری نکرده است. از نظر روابط خانوادگی، روابط چندان محکم و صمیمی نیست، بهگونهای که بعد از بهبود زندگی و رسیدن به آرزوها هیچ یک از اعضای خانواده در مقابل دستور قتل دختر کوچکتر عکس العملی از خود نشان نمیدهند.
¨ آداب و رسوم
در گذشته به دلیل این‌که حمام شخصی در خانه‌ها وجود نداشت، مردم برای استحمام از حمام‌های عمومی استفاده می‌کردند. در هنگام عروسی، عروس و داماد جداگانه به حمام می‌رفتند و این با رسوم و تشریفات خاصی انجام می‌شد. هانری ماسه در کتاب معتقدات و آداب ایرانی در این مورد چنین می‌گوید:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...