سازمان­ها بنا بر ایده اندرسون(اندرسون[۹۹]،۲۰۰۴) به چهار دسته از دلایل ممکن است سرمایه ­های فکری خود را مورد سنجش قرار دهند که عبارتند از :
بهبود مدیریت داخلی
بهبود گزارش­دهی به خارج سازمان
مبادلات این سرمایه
دلایل قانونی بهبود حسابداری
در این میان شکاف بین ارزش بازار سازمان و ارزش خالص دارایی­ های مشهود که در واقع سهام ناشی از دارایی­ های نامشهود تلقی می­ شود روز به روز بیشتر توجه سرمایه ­گذاران را جلب می­نماید. زمانی که این شکاف کوچک باشد بازگشت سرمایه از طریق درآمد سازمان یا دست کم دارایی­ های مشهود آن به شکل منطقی قابل پیش ­بینی خواهد بود. اما دارایی­ هایی به شکل دانش و نشان تجاری بسیار بیشتر در معرض تهدید قرار دارند و تحقق آنها دشوارتر است. ولی به هر حال سرمایه ­گذاران جهت درک بهتر وضعیت سازمان به شاخص­ هایی نیاز دارند که قابل اطمینان باشند.
اگر چه، روش­های سنتی حسابداری به طور قابل ملاحظه­ای به درک ارزش کسب و کار کمک می­ کنند، با این وجود در یک سازمان دانش محور، که در آن دانش بخش بزرگی از ارزش یک محصول و همچنین ثروت یک سازمان را تشکیل می­دهد، روش­های سنتی حسابداری که مبتنی بر دارایی­ های ملموس و نیز اطلاعات مربوط به عملیات گذشته سازمان هستند، برای ارزشگذاری سرمایه فکری، که بزرگترین و ارزشمندترین دارایی برای بسیاری از سازمان­ها است، ناکافی هستند.(سالیوان و همکاران، ۲۰۰۰)[۱۰۰] دیدگاه اندازه ­گیری سرمایه فکری بر چگونگی ایجاد مکانیزم­ های اندازه ­گیری جدید برای گزارش­دهی متغیرهای غیرمالی یا کیفی سرمایه فکری در کنار داده ­های سنتی، کمی یا مالی تمرکز دارد(جوهانسن و دیگران، ۱۹۹۹)[۱۰۱]. در مقایسه با حسابداری مالی سنتی، اندازه ­گیری سرمایه فکری موضوعات مهمی، مثل سرمایه انسانی، رضایت مشتری و نوآوری را در برمی­گیرد. بنابراین، رویکرد سرمایه فکری برای سازمان­هایی که می­خواهند از ارزش عملکردشان به خوبی آگاهی داشته باشند، جامع­تر است. تفاوت­های بین این دو رویکرد معنی­دار هستند، در حالی­که حسابداری مالی به گذشته گرایش دارد، اندازه ­گیری سرمایه فکری آینده­نگر است. اندازه ­گیری سرمایه فکری واقعیت­های نرم (کیفیت­ها) را در برمی­گیرد، در حالی­که حسابداری مالی واقعیت­های سخت (کمیت­ها) را اندازه ­گیری می­ کند. اندازه ­گیری سرمایه فکری بر ایجاد ارزش تمرکز دارد، در حالی­که حسابداری مالی بازدهی عملیات گذشته و جریان نقدینگی را منعکس می­سازد. به تدریج مشخص شده است که اندازه ­گیری مالی سنتی در هدایت تصمیم ­گیری استراتژیک ناکافی است ( واترهاوز و سونسن[۱۰۲]،۱۹۹۸) و باید با اندازه ­گیری سرمایه فکری تکمیل یا حتی جایگزین شود. در اینصورت، مدیران به خوبی می­توانند از وضعیت موجود (نقاط قوت و ضعف) مدیریت سرمایه فکری­شان مطلع شوند. بطور مشخص، اندازه ­گیری سرمایه فکری در تصدیق توانایی سازمان برای تحقق اهداف استراتژیک، نمایش تحقیق و توسعه، فراهم ساختن اطلاعات پشتیبانی برای بهبود پروژه­ ها و تأیید اهمیت برنامه ­های تحصیلی و آموزشی مفید است. اندازه ­گیری سرمایه فکری به عنوان یک روش مهم مدیریت بازاریابی و کسب و کار استراتژیک نیز، بیش از اینکه یک ابزار ارتباط با سهامداران یا سرمایه ­گذاران باشد، به عنوان یک ابزار مدیریت درون سازمانی مفیدتر خواهد بود(بونیتس و همکاران، ۲۰۰۰) بنابراین، چون شناسایی سرمایه فکری یک مسأله استراتژیک کلیدی است، در نتیجه، وضعیت موجودش بایستی به طور منظم به هیئت مدیره گزارش داده شود. در یک جمله، اندازه ­گیری سرمایه فکری برای مدیریت سرمایه فکری مهم است؛ بدین معنی که مدیریت موثر سرمایه فکری به اندازه ­گیری موثر آن بستگی دارد. بر اساس گزارشات ارائه شده، یک تعداد از شرکت­ها شروع به پیگیری، ارزشگذاری و ایجاد ابزارهایی برای حمایت از سرمایه فکری­شان کرده ­اند.(هاروی و لوچ[۱۰۳]، ۱۹۹۹) با این وجود، شاید هنوز نیمی از مدیران شرکت­ها برای کسب مزیت از این دانش آمادگی ندارند. یک بانک فکری سوئیسی در نتیجه مطالعات خود درباره سرمایه فکری دریافت که به دلیل فقدان اندازه ­گیری سرمایه فکری، تنها ۲۰ درصد از دانش موجود یک سازمان در عمل مورد استفاده قرار می­گیرد. (بروکینگ،۱۹۹۶) اندازه ­گیری سرمایه فکری از اواسط دهه ۱۹۹۰ یک حوزه تحقیقاتی برای محققان و دست اندرکاران سازمان­ها شده است. هر دو گروه تلاش­ های زیادی برای اندازه ­گیری و ارزشیابی سرمایه فکری انجام داده­اند.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

از طرف دیگر اکثر شرکت­هایی که سرمایه فکری­شان را اندازه ­گیری می­ کنند، بر مبنای نتایج حاصل از اندازه ­گیری­های خود گزارش سرمایه فکری را تهیه می­ کنند. برخی از شرکت­های پیشرو شروع به انتشار این گزارش­ها کرده ­اند، بسیاری از آنها با درصدی از خطا، با ایجاد شاخص­ های جدید، سرمایه فکری را اندازه ­گیری می­ کنند. این شرکت­ها گزارش­های سرمایه فکری خود را در پرتو تجربه خود در زمینه مدیریت دانش و نیز اندازه ­گیری سرمایه فکری یا تجربه سایرین، تهیه می­ کنند. شرکت­های اروپایی به طور مشخص در بحث اندازه ­گیری و گزارش دهی سرمایه فکری پیشرو هستند. این روند در شرکت های سوئدی و دانمارکی شروع شد، سپس به جنوب اروپا گسترش یافت. واقعیت مهم دیگر این است که بسیار قبل از اینکه انجمن­های حسابداری درباره این منبع سازمانی مبتنی بر دانش ابراز نگرانی کنند، ابتکار عمل اندازه ­گیری و گزارشگری سرمایه فکری از دنیای مدیریت ظهور پیدا کرد. در این مورد ابتکار عمل یک گروه از شرکت­های پیشرو آغازگر اقدام مشابه سایر شرکت­ها شد و همچنین باعث بیداری انجمن­های حسابداری و دانشگاه­ها گردید.
اکثر شرکت­ها بر روی این واقعیت که سرمایه فکری به سه جزء : سرمایه انسانی، سرمایه ارتباطی و سرمایه ساختاری تقسیم می­ شود، توافق دارند. با این وجود، هر گزارش سرمایه فکری یک مورد خاص است.
۲-۲-۵-۲) اهداف اندازه گیری سرمایه فکری
کمک به سازمان ها در جهت فرموله کردن استراتژی هایشان
ارزیابی نحوه اجرای استراتژی ها
کمک به گسترش و تنوع تصمیم گیری های شرکت
ارزیابی سرمایه های فکری می تواند به طرحهای بازپرداخت و پاداشهای مدیران ارتباط داده شود
جهت ایجاد رابطه با سهامداران خارج از شرکت که سرمایه فکری را در اختیار دارند .
گزارشگری شاخص های مرتبط با سرمایه های فکری
اندریسن (۲۰۰۲) اعتلای مدیریت داخلی، بهبود گزارشگری خارجی و انگیزه های قانونی و معاملاتی را از جمله دلائل اندازه گیری سرمایه فکری بر می شمرد .
۲-۲-۵-۳) منافع و مزایای اندازه‌گیری سرمایه فکری
شناسایی دارایی­ های نامشهود
شناخت الگوهای جریان­های دانشی در درون سازمان
اولویت‌بندی مباحث دانشی حیاتی و سرنوشت‌ساز
تسریع و شتاب دادن به الگوهای یادگیری درون سازمانی
شناسایی بهترین عملیات[۱۰۴]۱ و اشاعه آن در سرتاسر سازمان
تحت نظارت داشتن مستمر ارزش دارایی­ ها و پیدا کردن راه ­هایی برای افزایش ارزش آنها
درک شبکه‌های اجتماعی سازمان و شناسایی عاملان تغییر
افزایش نوآوری
درک بیشتری از این موضوع که چگونه دانش، یکسری روابط متقابل را بوجود می‌آورد.
افزایش فعالیت­های همکاری و فرهنگ تسهیم دانش در نتیجه افزایش آگاهی از منافع و مزایای مدیریت دانش
افزایش خود ادراکی کارکنان از سازمان و افزایش انگیزش آنها
ایجاد و خلق فرهنگ عملکردگرا
افزایش شفافیت
افزایش قیمت سهام
بهبود خط مشی‌گذاری در سطح ملی و کاهش شکاف اطلاعاتی در بازارهای مالی و موفقیت شرکتها در زمینه اجرای استراتژی­ های خود . و …
چرا با وجود اینکه اندازه‌گیری سرمایه فکری دارای این چنین مزایایی است، تلاش­ های کمی در این زمینه صورت گرفته است ؟
شاید یکی از مهمترین دلایل این امر، بخاطر عدم اجماع در مفهوم، طبقه‌‌بندی­ها و اجزای سرمایه فکری و گوناگونی و تعدد روش­های اندازه‌گیری سرمایه فکری است که شرکت­ها را به اندازه‌گیری سطح سرمایه‌های فکری خود، راغب نمی‌کند.
اندازه‌گیری و گزارش‌دهی سرمایه فکری هزینه‌های عملیاتی را افزایش می‌دهد که محصول قوانین جدید است.
اندازه‌گیری و گزارش‌دهی سرمایه فکری موجب می‌شود که برخی از اطلاعات حساس رقابتی که قبلاً فاش نشده بود در قلمرو عمومی افشا شود که ممکن است به ضرر سازمان تمام شود.
ارزشگذاری سرمایه فکری برخلاف دارایی­ های مشهود، خیلی ذهنی است یک نمونه کوچک از این موضوع اندازه‌گیری مهارت­ های فنی شرکت­های با تکنولوژی پیشرفته و بالا است.
استانداردهای اندازه‌گیری و گزارش‌دهی هنوز در مراحل ابتدایی خود بسر می‌برند و مبهم و ساختار نیافته هستند(سیتارامان و دیگران، ۲۰۰۲)[۱۰۵]۱
با افزایش پیچیدگی طبقه‌بندی سرمایه فکری، عملیات حسابداری سنتی نمی‌تواند برای شناسایی و اندازه‌گیری دارایی­ های نامشهود جدید در سازمان، بویژه در سازمان­هایی که مبتنی بر دانش هستند، کاری انجام دهد(پتی و دیگران، ۲۰۰۰).
مطالعه و اندازه‌گیری سرمایه فکری بیشتر به عنوان یک هنر توصیف می‌شود تا یک علم و دربرگیرنده عوامل روانی و خلاقیت و شامل ترکیبی از مطالعات رفتاری است.(لیم و همکاران،۲۰۰۴)
بیشتر تحقیقات انجام شده در زمینه سرمایه فکری، پیمایشی و مطالعه موردی بوده است و برای درک بهتر از روش­های اندازه‌گیری سرمایه فکری باید از سایر روش­های تحقیق نیز استفاده کرد. استفاده از رویکرد اقدام پژوهشی و رویکردهای چند روشی و متعدد در این زمینه بسیار مفید است.
اما یکی از مهمترین مشکلات در زمینه اندازه‌گیری سرمایه فکری به روش­ها و سیستم‌های ناکارآمد و ناکارای حسابداری و پارادایم حسابداری سنتی مربوط می‌شود.
تسلط به موضوع و بحث سرمایه فکری و اندازه‌گیری سرمایه فکری مستلزم وجود افرادی است که در زمینه استراتژی، مدیریت دانش، منابع انسانی و جامعه‌شناسی و سایر علوم انسانی تخصص داشته باشند که این موضوع در جهانی که به تخصص‌گرایی در یک زمینه خاص توجه دارد متناقض است.
۲-۲-۶) مدل­ها و روش­های اندازه گیری سرمایه فکری
مدیریت سرمایه فکری نیازمند بکارگیری متدها و روش­هایی است که بتواند بر اساس شاخص­ های بیان شده، سهم مدیریت دانش را در تحقق استراتژی و برنامه مدیریت دانش ارزیابی نماید(روس، ۲۰۰۴) در ادبیات سرمایه فکری، مدل­های مختلفی برای اندازه ­گیری سرمایه فکری پیشنهاد شده است. برخی از آنها مدل های خاصی هستند که در یک شرکت خاص طراحی و اجرا شده ­اند. برخی دیگر صرفاً مدل­های نظری هستند که بیشتر آنها به عنوان یک مدل اندازه ­گیری سرمایه فکری پذیرفته شده و معتبر مطرح نیستند(استوارت و همکاران، ۱۹۹۷) به عبارت دیگر، هیچ یک از این مدلها بطور نظام مند برای اندازه ­گیری سرمایه فکری در سطح ملی و بین المللی بکار برده نمی­شوند. در محیط تجاری کنونی اندازه ­گیری ارزش سازمانی با بهره گرفتن از روش­های سنتی با ارزش اقتصادی امروز آنها نامربوط می­باشد. روش­های سنتی، ارزش نهفته در مهارت، تجربه، قابلیت ­های یادگیری افراد و همچنین ارزش موجود در شبکه ارتباطات میان افراد و سازمان­ها را نادیده می­گیرد.
تلاش­ های زیادی جهت تشریح تفاوت میان ارزش بازاری شرکت­ها انجام گرفته است. مشهورترین این روش­ها، روش ترازنامه نامرئی، کنترل دارایی­ های ناملموس و کارت امتیازی متوازن می­باشد. روش ارزش افزوده اقتصادی، روش شاخص سرمایه فکری، روش کارگزار تکنولوژی، روش نرخ بازده دارایی­ ها، روش تشکیل سرمایه بازار، روش سرمایه فکری مستقیم، روش جهت­یابی تجاری اسکاندیا، روش­های مالی و مدل مدیریت سرمایه فکری، VAIC، روش جویا و روش کیوتوبین که در زیر به تحلیل ویژگی­های هر یک از این روش­ها خواهیم پرداخت.(رادو و للیارت[۱۰۶]۱، ۲۰۰۲)
بطور کلی مدل­های سنجش سرمایه فکری را می­توان در دو گروه طبقه ­بندی کرد(تان و دیگران، ۲۰۰۷)[۱۰۷]۲
الف– مدل­هایی که سرمایه فکری را بصورت غیر پولی ارزیابی می­ کنند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...