• نظریه انسجام صدق نوعی ایده­آلیسم است ( از ۱ و۶ ).
  • ایده­آلیسم ( بنابر نظریه انسجام صدق) صحیح است ( ۷ ).
  • مقدمه « ۸ » با مقدمه « ۲ » در تناقض است.
  • انسجام گرایی باطل است ( از ۳ و ۸ ، ب.خ ) .

۱-۱۱-۳٫ پاسخ یانگ به اشکال مک گین
اما یانگ در پاسخ به این اشکال می­گوید که ما مقدمه «۴» شما را قبول نداریم و لذا انسجام گرایان به این اشکال می­توانند پاسخ بدهند؛ چرا که استدلال ایشان در صورتی منتج می­باشد که مفاد ترکیب دو شرطی آن چنان که او تصور می­ کند باشد: ایشان تصور می­ کند که مفاد ترکیب دو شرطی زیادتی این است که «P صادق است به دلیل P». اما ما قبول نداریم که مفاد ترکیب دو شرطی این گونه باشد بلکه مک گین باید شروط صدق برف از آسمان می­بارد را بگوید: یعنی آنچه این گزاره را صادق می­ کند بگوید تا بتواند از مقدماتش استفاده کند و برهان خلف او درست شود و الا اگرنتواند این کار را بکند به انسجام گرایان نمی­تواند نسبت ایده­آلیسم بدهد؛ چرا که او با توجه به ترکیب دو شرطی گزاره­ای فرض می­ کند که اگر بخواهد صادق باشد، صدق ساز جمله مورد بحث، نحوه و شرایط عینی جهان است، اما انسجام گرایان این فرض ایشان را مصادره به مطلوب می­دانند؛ انسجام گرایان منکر این اند که هرجمله­ای صدقش به وسیله شروط و نحوه­ عینی جهان باشد. در مثال مذکور انسجام گرایان معتقدند که بارش برف از آسمان گزاره « برف از آسمان می­بارد» را صادق نمی­کند بلکه صدق این گزاره را نظیر صدق هر جمله­ صادق دیگر منوط به انسجام آن با نظامی از باورها می­دانند. پس ایشان در مقدمه « ۴» چون فرض گرفته که صدق ساز یک گزاره به خاطر ارتباط آن با واقعیت خارجی است و در انسجام گرایی باور از واقعیت گسسته است، به مقدمات بعدی رسیده است و برهانی بر علیه انسجام گرایان ترتیب داده است اما ما چون پیش فرض این مقدمه او را قبول نداریم، لذا استدلال ایشان عقیم می­ شود، پس به عبارتی چون شروط صدق را واقعیت فرض کرده است، به ما اشکال کرده است که پیش فرضی بیش نیست. لذا با توجه به این نکات، یانگ می­گوید که به نظر می­رسد که اشکال مک گین از سوی انسجام گرایان قابل جواب باشد. ( Young, 1996, ¶ ۴)
فصل چهارم: مشکل جدایی در نظریه­ های انسجام توجیه
۱-۴٫ مقدمه
پس از بیان نظریه انسجام توجیه، باید به بیان تقریرهای مشکل جدایی در این نظریه ­ها بپردازیم. هدف اصلی در این فصل، ارائه تحلیلی تقریرهای مشکل جدایی در نظریه­ های انسجام توجیه با تأکید بر دیدگاه­ های پویمن، پولاک و هارمان است.
مشکل جدایی در نظریه انسجام توجیه برخلاف این مشکل در نظریه انسجام صدق، در میان معرفت شناسان اهمیت بیشتری یافته است. نظریه انسجام صدق از آنجا که امروزه مقبول اکثر معرفت شناسان نیست، کمتر مورد توجه واقع شده است. اما در نظریه انسجام توجیه این مشکل، مرکز ثقل اشکالات به نظریه انسجام تلقی می­ شود. به ادعای مستشکلان این اشکال بر تمامی نظریات مبتنی بر انسجام گرایی، وارد است، لذا هر انسجام گرایی، از این حیث که انسجام گراست، باید به این مشکل پاسخ دهد. در یک تقسیم بندی کلی می­توانیم بگوییم، اشکالاتی که به نظریه انسجام گرایی وارد شده ­اند، یا شرط لازم بودن انسجام گرایی را زیر سؤال برده­اند و یا شرط کافی بودن آن را. این اشکال بر شرط کافی بودن نظریه انسجام گرایی مطرح شده است. اگرچه بسیاری از مستشکلان صریحاً به این امر اشاره نکرده ­اند، اما بسیار روشن است که این مطلب مورد قبول ایشان است. در ذیل به بررسی این مشکل خواهیم پرداخت. به عقیده نگارنده، از این مشکل در نظریه انسجام توجیه، سه تقریر اصلی وجود دارد، از این رو به سه اشکال این مشکل تحلیل می­ شود که البته هر کدام از این اشکالات با توجه به حد وسط­های مختلف شان می­توانند تقریرهای مختلفی داشته باشند. هر کدام از سه معرفت شناسی که وعده تحلیل این مشکل را از منظرشان در نظریه انسجام توجیه داده بودیم، توجه خویش را معطوف به یکی از این اشکالات کرده است. لذا ما در ذیل هر اشکال، تحلیل معرفت شناسی که آن اشکال در کانون توجه وی بوده است را می­آوریم. اشکال نظام­های بدیل را از منظر پویمن بررسی خواهیم کرد. سپس به اشکال گسست توجیه باور از واقعیت با تحلیل پولاک خواهیم پرداخت و سرانجام به اشکال عدم لحاظ تجارب ادراکی در توجیه با توجه به بیانات هارمان می­پردازیم. [۲۰۲]
۲-۴٫ اشکال نظام­های بدیل
پویمن این اشکال را از اساسی­ترین اشکال­های وارد بر نظریه انسجام توجیه می­داند. این اشکال هدف عمده آن این است که نشان دهد که انسجام شرط کافی برای توجیه نیست. پویمن از این اشکال به نقد موسوم به نظام­های بدیل[۲۰۳] یاد می­ کند. این اشکال می­گوید نظام­های باور کاملاً منسجمی که ناسازگار با یکدیگر باشند، می­توانیم بر اساس نظریه انسجام داشته باشیم که هر باور مفروضی می ­تواند عضو یکی از این نظام­های باور باشد. این امکان از نظر مستشکلان توالی فاسدهای مختلفی در تقریرهای مختلفی که از منظر ما از ناحیه این اشکال بر انسجام گرایان وارد می­ شود، را به دنبال می ­آورد. معرفت شناسان بزرگی به این اشکال برای رد انسجام گرایی تمسک جسته­اند، چنانکه فی المثل فیلسوفی نظیر ویلیام آلستون می­گوید که صرف امکان وجود چنین نظام­های ناسازگار که به یک اندازه جامعیت و انسجام دارند، برای اینکه نشان بدهیم صرف انسجام نمی­تواند همه آن چیزی باشد که باور را از حیث معرفتی موجه می­ کند، کافی است. (Alston, 1993, p 21 )

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

سه تقریر از این اشکال می­توان به دست داد که در ذیل به آنها می­پردازیم.
۱-۲-۴٫ تقریر اول
اولین تقریری که از این اشکال ذکر می­کنیم بر اساس بیانات موزر[۲۰۴] است که تا حد تتبع نگارنده اولین معرفت شناسی می­باشد که به این اشکال توجه کرده است. ایشان با توجه به این اشکال می­گوید توجیه انسجام گرا، مرتبط به صدق نیست. « صرف اینکه نظامی از گزاره­ها منسجم باشد – و این نظام از گزاره­ها هر چقدر هم که جامع و کامل باشد- نمی­تواند راجع به احتمال اینکه اشیاء در واقع چگونه هستند [ واقعیت اشیاء ]، دلیلی به دست دهد؛ چرا که نظام­های منسجم جامع و کاملی وجود دارند که کذب آنها روشن است [….] و ما می­توانیم برای هر نظام منسجم واقعی از گزاره­ها، نظام بدیلی که عمدتاً مرکب از نقیضِ آن گزاره­ها در نظام اول باشد، را تصور کنیم اما البته، این چنین دو نظام منسجمی نمی ­توانند هر دو احتمال اینکه اشیا در واقع چگونه هستند، را مهیا کنند.» (Moser, 1989, p 62 ) به نظر برخی از معرفت شناسان این اشکال مهمترین اشکال بر نظریه انسجام گرایی توجیه است.[۲۰۵]
این تقریر را از پویمن ذکر می­کنیم:
« نقد دستگاه­ها ( یا جهان­های) بدیل بیان می­ کند که نظریه انسجام به عنوان نظریه­ای برای توجیه از کفایت لازم برخوردار نیست؛ زیرا به تنهایی نمی­تواند بیان کند، چگونه میان دستگاه­های بدیل و در عین حال برخوردار از ناسازگاری متقابل که هر یک متشکل از باورهایی منسجم هستند، تمایز ایجاد کنیم. این صحیح است که تعداد بی شماری از دستگاه­های متشکل از باورها می­توانند سازگار بوده و هر یک از آنها نسبت به سایرین از حمایت متقابل برخوردار می­باشد، ولی این سؤال مطرح است که چگونه ممکن است تعیین کرد، کدام یک از آنها صادق بوده یا به صدق نزدیک تر است؟ […] اگر نتوانیم مشخص کنیم کدام یک از این دستگاه­های برخوردار از انسجام درونی صدق بیشتری دارد، نمی­توانیم در باور به یکی از آن میان، موجه باشیم و دچار شکاکیت می­شویم.» (پویمن،۱۳۸۷، ص ۲۷۳)
این تقریر ایشان از این اشکال را می­توان به صورت ذیل تقریر کرد:

  • نظام­هایی از باورها امکان دارند که علی رغم ناسازگاری با یکدیگر، باورهای مندرج در هرکدام از آنها با یکدیگر، منسجم هستند.
  • بنا بر نظریه انسجام توجیه، توجیه یک نظام صرفاً منوط به این است که باورهای مندرج در آن نظام با یکدیگر منسجم باشند.
  • نظریه انسجام توجیه، شرط کافی برای توجیه است.
  • هریک از نظام­های منسجمِ متعارض با یکدیگر، موجه­اند. (۱و ، ۲، ۳ )
  • امکان صدق هر یک از نظام­های منسجم متعارض موجه بنابر نظریه انسجام وجود دارد. ( از۴)
  • یک نظام از باورهای منسجم، صادق است.
  • ترجیح بلا مرجِح محال است.
  • نظریه انسجام توجیه، صدق رسان نیست؛ چرا که توجیه انسجام گرا، احتمال صدق هیچ کدام از این نظام­ها را در خارج افزایش نمی­دهد. ( از ۴ ، ۵ ، ۶ و ۷)
  • هر نظریه توجیه­ای باید صدق رسان باشد.
  • نظریه انسجام توجیه، شرط کافی برای توجیه نیست. ( از ۹ و۸)

این تقریر از مشکل نظام­های بدیل، تالی فاسد اصلی که مترتب بر فرض نظام­های بدیل می­ کند، مبتنی بر عدم صدق رسانی نظریه انسجام توجیه بر اساس شرط کافی بودن، آن است. سوزان هاک نیز دست روی همین تالی فاسد در تقریر خودشان از این مشکل گذاشته­اند. ایشان پس از تقریر خود در این مشکل، در بیان علت سقم انسجام گرایی می­نویسد: « سازگاری مجموعه ­ای از باورها، به وضوح ناکافی است، برای اینکه بخواهد صدق این مجموعه از باورها را ضمانت کند و یا حاکی از صدق شان باشد.» (Haack, 1993, p 26 )
لورنس بونجور نیز در تقریر این اشکال همین عدم صدق رسانی را مد نظر داشته اند؛ چرا که ایشان در بیان این اشکال می­گوید که ما راه حلی برای انتخاب آگاهانه و از روی دلیلی میان این چنین نظام­هایی نداریم؛ چرا که بر اساس صرف انسجام گرایی، همه این نظام­ها و باورهای مندرج در آنها به یک اندازه موجه هستند و با توجه به این مطلب ما هیچ دلیلی نداریم که بر اساس آن بگوییم که باورهای آن نظامی که ما بالفعل و در واقع به آن معتقد می­باشیم، صادق تر از نظام باورهای بدیل خود است و این عدم دلیل ما بر این امر، علاوه بر اینکه به شکاکیت منجر می­ شود، مفهوم توجیه معرفتی را به کلی از بین می­برد؛ چرا که قابلیت آن را برای اینکه به ما قدرت تشخیص میان باورهای تجربی مختلف را بدهد، از آن می­گیرد.[۲۰۶]
پس مرکز ثقل خرده گیری این تقریر این بود که انسجام گرا با توجه به اشکال نظام­های بدیل راهی ندارد که بر اساس آن توجیه را با صدق مرتبط سازد و نشان بدهد که کدام یک از این نظام­ها محتمل­تر به واقع است.
۲-۲-۴٫ تقریر دوم
براساس این تقریر از اشکال نظام­های بدیل، مستشکل اثبات می­ کند که شناسا می ­تواند در باور به هر گزاره­ای موجه باشد، اما ما در باور به هر گزاره­ای موجه نیستیم؛ پس انسجام گرایی باطل است.
ریچارد فلدمن این اشکال را چنین تقریر می­ کند:
« این گزاره که « ابراهیم لینکلن به قتل رسیده است» را در نظر بگیرید. به ادعای این اشکال، اگر نظام­های منجسم ناسازگار بسیار مختلفی از باورها وجود داشته باشند، آنگاه برخی نظام­ها که شامل این باور بشوند و برخی نظام­های دیگر که نقیض این باور را شامل می­شوند، وجود خواهند داشت. اگر این باور بخشی از نظام بالفعل و واقعی شما باشد، شما می­توانید یک نظام [دیگری] را تصورکنید که [در آن نظام] جای هر چیزی که این باور را حمایت می­ کند یا از آنها این باور استنتاج می­ شود، با گزاره­های مختلف، گرفته شده است [ جایگزین شده است]. می­توانید با محتاطانه و از روی دقت ایجاد کردن این نظام جدید، یک نظامی که دقیقاً به همان اندازه نظام فعلی شما منسجم باشد را بدست آورید، اما [ با این تفاوت که این نظام جدید] شامل این گزاره می­ شود که « ابراهیم لینکن به قتل نرسیده است». از این رو، اگر همه این نظام­های منسجم مختلف وجود داشته باشند، آنگاه شما می­توانید هر باوری را که می­خواهید، صرفاً بر اساس گزینش مناسب باقی باورهای خودتان، موجه کنید. اما این امر نمی­تواند صحیح باشد.» (Feldman, 2003, p 67 )
این تقریر ایشان از این اشکال را می­توان به صورت ذیل تقریر کرد:

  • نظام­هایی از باورها امکان دارند که علی رغم ناسازگاری با یکدیگر، باورهای مندرج در هرکدام از آنها با یکدیگر، منسجم هستند.
  • بنابر نظریه انسجام توجیه، توجیه یک باور منوط به تعلق آن به نظام منسجمی از باورها است.
  • هر باوری می ­تواند تعلق به نظام منسجمی از باورها داشته باشد؛ چرا که می­توانیم نظامی از باورها را فرض کنیم که آن باور را در بر بگیرد و لو آنکه آن باورها فی نفسه با یکدیگر در تناقض باشند.
  • شناسا می ­تواند در باور به هر باوری که می­خواهد موجه باشد و لو آن باورها با یکدیگر متناقض باشند. (از ۱، ۲ و ۳)
  • نظریه توجیه انسجام، مانع باورهای غیر موجه نیست. ( از۴)
  • هر نظریه توجیه­ای باید مانع باورهای غیر موجه باشد.
  • نظریه انسجام توجیه صحیح نیست.( از ۵ و ۶)

این تقریر از این اشکال می­گوید که هر نظریه توجیه باید جامع باورهای موجه باشد و مانع باورهای غیر موجه، اما اگر بنا باشد که صرف انسجام باوری با یک منظومه باور، منجر به توجیه آن باور گردد، این امر سبب می­ شود که هر باوری را که ما بخواهیم موجه باشد؛ چرا که هر باوری می ­تواند عضو یک منظومه باور منسجمی باشد. اما این لازمه درست نیست؛ چرا که ما در تحلیل معرفت قید توجیه را آوردیم تا برخی از باورهایی که شناسا می ­تواند و می­خواهد به آنها باور بیاورد را خارج کنیم اما با نظریه انسجام توجیه چنین مقصودی حاصل نمی­گردد.[۲۰۷]
پس در تقریر دوم از اشکال نظام­های بدیل، مستشکل بر مانع اغیار نبودن نظریه انسجام توجیه، دست می­ گذارد.
۳-۲-۴٫ تقریر سوم
این اشکال از این تقریر بیان می­ کند که بنابر نظریه انسجام، ما دلیلی برای انتخاب یکی از این مجموعه­ها را نداریم درحالی که هر نظریه توجیه­ای باید به ما راه حلی برای انتخاب باورهای موجه را بدهد. پس انسجام گرایی نظریه مقبولی نیست.
اِوریت[۲۰۸] و فیشر[۲۰۹] این اشکال را بدین نحو تقریر می­ کنند. ایشان می­گویند:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...