مخترع و مبتکر است.

به خوبی حفظ می کند.

حدس زننده خوبی است.

از استقامت و حضور متناوب لذت می برد.

بر پیچیدگی ها پیروز می شود .

هوشیار است.

مشتاقانه مشاهده گر است.

از یادگیری خودش خرسند است.

از خودش بسیار منتقد است.

تیز هوشی در اقلیت های نژادی و دختران
دانش آموزان اقلیت های نژادی در بین کسانی که با استعداد قلمداد می شوند و یا کسانی که برای مشارکت در برنامه های خاص افراد با استعداد انتخاب می شوند کمتر به چشم می خورند و اساساً برای استدلال چنین گفته شده است که روند انتخاب، تبعیض گونه است(میکر[۶۸]، ۱۹۹۶).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در رابطه با جنسیت ، دیگر تحقیقات به طور نامتناسبی تعداد اندک دخترانی را نشان می دهند که به صورت با استعداد تعیین شده اند و نرخ نسبتاً بالای عدم موفقیت زنان و دختران را مستند سازی کند که استعداد بالای تحصیلی دارند(نابل و همکاران[۶۹]، ۱۹۹۹). آنان سه مانع اصلی برای موفقیت زنانی را مشخص کردند که به صورت افراد با استعداد تعیین شده بودند. ۱- دلسردی و یاس در عزت نفس بالا به حساب فروتنی ۲- سقف شیشه ای، جایی که اندک زنانی به سطوح بالای موقعیت های شغلی دست می یابند. ۳- قانون تعادل بین وظایف مادری، خانه داری و شغل جای که زنان همچنان لازم است زمان بیشتری را در نقش کودک پروری سپری کنند تا مردان.
تاب آوری (رزیلنسی[۷۰]) در تیزهوشان
تاب آوری به صورت عاملی حفاظتی تعریف شده است که پاسخ فرد به خطرات محیطی که او را مستعد پیامدهای ناسازگاری می کند را اصلاح، تعدیل و تغییر می دهد(راتر[۷۱] ۱۹۹۷). یک تحقیق بزرگ چند نژادی توسط ورنر[۷۲] سه عامل اصلی مرتبط با تاب آوری را مشخص کرد: ۱- هوش و زکاوت حداقل متوسط، خودکارایی و عزت نفس، ۲- روابط خانوادگی عاطفی و حمایتی و ۳- سیستم حمایتی بیرونی در مدرسه، کار یا کلیسا که صلاحیت و شایستگی را نشان می دهد(دول[۷۳]، ۲۰۰۰).
کودکان با استعداد و تیز هوش عموماً دارای بسیاری از این کیفیت ها هستند. بلاند و همکاران[۷۴](۱۹۹۴) خلاصه ای از ادبیات تجربی را ارائه کردند که سه یافته اصلی را نشان می داد که بیان می کرد کودکان با استعداد عموماً سازگار هستند: ۱- کودکان با استعداد مشخص شده است کمتر دچار عصبانیت، تنهایی و اضطراب می شوند. ۲- کودکان با استعداد به احتمال کمتر دچار مشکلات جسمی مثل افسردگی ، گوشه گیری، روان پریشی یا بیش فعالی می شوند ۳- بروز مشکلات شدید در آن ها به همان میزان یافت شده در جمعیت معمولی است. این خلاصه به خوبی با یافته های نیهارت[۷۵] (۱۹۹۹) مطابقت می کند که نتیجه گیری کرد دانش آموزان با استعداد حداقل در مقابل مشکلات و مسائل به همان میزان دانش آموزان دیگر مصون (رزیلنس) هستند به شرطی که در برخی از برنامه های مخصوص افراد با استعداد شرکت کنند.
در هر صورت، چنین ادعا شده است که کودکان و نوجوانان با استعداد نیز دارای مجموعه ای از ویژگی های شخصیتی هستند مثل کمال گرایی و تحریک پذیری که آن ها را مستعد سوء عملکرد سلامت روان و مشکلات اجتماعی و عاطفی می کند(پایفر واستوکینگ[۷۶]، ۲۰۰۰). پایفر و استوکینگ عنوان می داشتند که لازم است کارکنان مدرسه و والدین از این عوامل خطر آگاه باشند، به نحوی که بتوانند فرصت های اجتماعی و آموزشی جامع و هماهنگی را فراهم کنند تا سازگاری و تاب آوری را پرورش دهند و ملاحظات بهداشت روانی را به صورت پیشگیرانه و درمانی برای دانش آموزان با استعداد هنگام لزوم فراهم کنند.
تناقضات مربوط به ارائه آموزش خاص برای افراد با استعداد و تیزهوش
افرادی هستند که ادعا می کنند دانش آموزان با استعداد باید آموزشی مشابه با دانش آموزان بی استعداد ببینند(مثل مارگولین[۷۷]، ۱۹۹۶، ساپون- شوین[۷۸]، ۱۹۹۴ و ۱۹۹۶). به عبارت دیگر مخالفان خدمات خاص ادعا می کنند که دانش آموزان با استعداد خود دارای مزیت هستند و نیازی به خدمات خاص ندارند زیرا آن ها بیشتر از حد معمول تحصیلی توان و توانایی دارند. بیشتر دلایل دیگر که برای اقامه استدلال علیه آموزش خاص برای افراد با استعداد عنوان می کنند به صورت ذیل است:
۱- کودکان با استعداد به خودی خود وظایف خود را انجام می دهند (خود پیشرفت می کنند).
۲- کودکان با استعداد را می توان در کلاسهای معمولی مورد رسیدگی قرار داد.
۳- برنامه های مربوط به کودکان با استعداد برای تمام کودکان خوب است.
۴- کودکان با استعداد باید یاد بگیرند با هم سالان خود کنار آیند.
۵- هر کسی با استعداد است(فدراسیون بریتانیایی معلمان کلمبیایی[۷۹]، ۲۰۰۴).
برخی از انتقادات تا آن جا پیش رفته اند که اظهار می کنند که دانش آموزان با استعداد
هستند زیرا آن ها منابع و حمایت های آموزشی بسیار زیادی در آغاز داشته اند (یعنی اعضای خانواده تحصیل کرده و مشوق به همراه منابع اجتماعی اقتصادی بسیار(ساپون- شوین، ۱۹۹۶).
به عبارت دیگر استعداد و تیزهوشی اجتماعی – شده[۸۰] است. و نتیجه آن چیزی است که اتفاق می افتد هنگامی که کودک دارای منابع آموزشی متعددی، انگیزه بالا، کار سخت و حمایت های مختلف باشند. با در نظر داشتن این نظریه، بحث این است که دانش آموزانی که از اول این چنین مزایایی را داشته اند نباید منابع بیشتری در اختیار داشته باشند(ساپون- شوین، ۱۹۹۶).
در عوض، موافقان برنامه های مربوط به افراد با استعداد با این موافق هستند که باید برای دانش آموزان با استعداد، به علت آمادگی آن ها به کسل شدن، گوشه گیری و مشکلات رفتاری در صورت عدم ارائه محرک هوشی و فکری مناسب برنامه های خاصی ارائه شود.
به عنوان یک مدافع آموزش کودکان با استعداد گالاگر (۲۰۰۰) در مورد این امر بحثی مخالف را ارائه کرده است که چرا باید آموزش افراد با استعداد وجود داشته باشد، او با پرسیدن اولین سوالش شروع می کند: آیا چنین موجودی یعنی کودک با استعداد واقعاً وجود دارد؟ در پاسخ به این سوال، قصد او آن است که برنامه های خصوصی افراد با استعداد واقعاً لازم نخواهند بود اگر مشخص گردد که استعداد، به صورت یک کیفیت ذاتی فرد، وجود ندارد.
گالاگر (۲۰۰۰) این نکته را گوشزد می کند که در مورد این که استعداد وجود دارد یا خیر بحثی جانی تازه یافته وجود دارد، آیا استعداد صرفاً هم آمیزی مطلوب شرایطی است که به یک نوجوان امکان می دهد تا از قریحه اش به طور کامل استفاده کند در حالی که از نوجوان دیگر ممانعت به عمل می آورد و از توان بالقوه وی جلوگیری می کند.
در بحث خود در مورد وجود واقعی استعداد و افراد با استعداد، گالاگر (۲۰۰۰) مدارکی از ارتباط تنگاتنگ بین توانمندی های کودکان فرزند خوانده و کودکان دارای والدین طبیعی و همبستگی نزدیک در IQ های بین دوقلوهای یکسان که جدای از هم بزرگ شوند، که معمولاً بین ۷۰/۰ تا ۷۵/۰ بود، را مرور کرد. گالاگر همچنین وجود نوابغ خردسال را به عنوان رشته دوم از مدارک خود ذکر کرد. در حالی که نقش عوامل محیطی و تغذیه و پرورش را پذیرفت چنین استدلال کرد که غیر معقول است که افراد تنها به خاطر دلایل اصلی محیطی نوابغ خردسال شوند.
مدافع دیگر آموزش افراد با استعداد، وینر[۸۱] (۲۰۰۰) با انتقادات از آموزش افراد با استعداد تا آن جا موافق است که کار سخت و تجربه و عملکرد قویا با موفقیت چشم گیر مرتبط است. به هر حال، در تعیین کیفیت این یافته ها، او نیز چنین بحث می کند که کار سخت الزامی است ولی کافی نیست تا موفقیت حداکثری و بهترین نتایج را در مورد دانش آموزان با ذوق و قریحه به دست دهد. به طور مثال نیوتن به مدت ۲۰ سال با پشتکار مطالعه کرد تا قوانین فیزیک خود را استنتاج کند، اما این بدان معنی نیست که تنها عمل و تجربه و مطالعه متمرکز برای حصول آنچه نیوتن انجام داد لازم است.
وینر بحث علت شناختی خود را با مدارک و شواهدی از سازماندهی نا بهنجار مغز حمایت می کند و مدارکی ذکر می کند که کودکان دارای توانایی ریاضیاتی قوی نشان می دهند که:
۱- دارای فعالیت ارتقاء یافته مغزی در نیمکره راست هستند و شاهد آن عملکرد بالاتر در وظایف و تکالیف بازشناسی چهره است.
۲- دست چپی بودن نامتناسب، با غلبه و سلطه غیر عادی مغز مرتبط است.
۳- دارای سازماندهی دو طرفه و متقارن مغزی بیشتر از معمول هستند.
به طور خلاصه، وینر جایگاه کالاگر را با اضافه کردن این مطلب تقویت کرده است که شواهد بیولوژیکی واضحی وجود دارد که استعداد وجود دارد و این که آن باید از طریق انواع خاصی از برنامه پرورش یابد تا امکان عمل و کسب تجربه و صیقل دادن مهارت های مرتبط با این قریحه ها حاصل آید.
با فرض این که مدارک و شواهد تجربی قوی به نفع طبیعت مادرزادی بودن استعداد وجود داشته باشد، این انتقاد که آموزش افراد با استعدا نخبه گرایی است اساسا به شکل ذیل پاسخ داده شده است: اگر برنامه های خاص افراد با استعداد نخبه گرایی است پس باید برنامه ها و کلاس های خاصی برای دانش آموزانی که ورزش و موسیقی مطالعه می کنند نیز این گونه باشد. در هر صورت، عموماً بر این واقعیت توافق شده است که این امر صحت ندارد.
ما همه تا حدی موسیقی دان و ورزشکار هستیم. اما در تمام اوقات نمی توانیم در سطحی مشابه کسب موفقیت کنیم. اگر می توانستیم مدال های المپیک به مانند سکه های یک دلاری رایج و معمول می شد و ما همه می توانستیم مخاطبان بین المللی کسب کنیم(فدراسیون بریتانیایی معلمان کلمبیایی، ۲۰۰۴).
بنابراین چنین بر می آید که اگر دانش آموزانی که در ورزش یا موسیقی دارای ذوق و قریحه هستند فرصت آن را دارند که قریحه و استعداد خود را بارور کنند سپس باید دانش آموزانی که در رشته های تحصیلی با استعداد هستند (مثل زبان، ریاضی، علوم) نیز این فرصت را داشته باشند. گرچه ممکن است در این بحث حقایقی وجود داشته باشد ولی این سوال مطرح است که: چه توانمندی هایی باید پرورش یابد؟ به طور مثال برای دانش آموزان با استعداد باید مدارس خاصی وجود داشته باشد تا مهارت های خود را رشد دهند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...