البته انبیا و اولیای الهی جز در موارد نادری که مجبور می‌شدند، قوم خویش و یا برخی اشخاص را نفرین نمی‌کردند. ایشان در اغلب موارد حتی نسبت به کسانی که به آنها ستم روا می‌داشتند و از پذیرش هدایت روی بر می‌تافتند، دعا می‌کردند و از خدای متعال برای آنها هدایت و مغفرت می‌خواستند. و اگر از طرف خداوند و یا پیامبر و ائمه عده‌ای مورد لعن و نفرین قرار گرفته‌اند؛ به این جهت است که این افراد کسانی بوده‌اند که تمام راه های وصول الطاف خداوند را به سوی خود بسته و غرق در معاصی و مخالفت با او و ظلم به بندگان، مخصوصاً ظلم به اولیای او شده‌اند، به طوری که دیگر امیدی به نجاتشان نیست.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

    • نفرین حضرت امیر۷ به یزید بن حجّیه تیمی

در مباحث قبلی بیان کردیم که یزید بن حجّیه کارگزار امیرالمؤمنین۷ در مناطق ری و دستبی بود. وی سی هزار درهم از مالیات منطقه‌ی تحت حکومتش را برای خود برداشته بود امّا منکر آن می‌شد؛ امیرالمؤمنین۷ او را به زندان انداخت امّا وی از زندان فرار کرد و به معاویه پیوست. هنگامی که حضرت امیر۷ متوجّه شد که یزید بن حجیه با اموالِ بیت المال به معاویه ملحق شده است در جمع مردم او را نفرین کرد و مردم آمین گفتند به ویژه اینکه یزید بعد از فرار از زندان حضرت، اشعاری را سرود و همراه با شعری که در آن ذمّ بود، به عراق فرستاد.
نفرین حضرت طبق نقل الغارات چنین بود :
«اللهم إن یزید بن حجیه هرب بمال المسلمین و لحق بالقوم الفاسقین فاکفنا مکره و کیده و اجزه جزاء الظالمین.»[۷۶۷]
«بارالها! یزید بن حجیه همراه با اموال مسلمانان فرار کرده و به مردم فاسق ملحق گردیده است. پس مکر و کید او را کفایت نما و جزا و پاداش ستمگران را به او عنایت فرما».
۴.۲.۱.۲. واکنشهای رفتاری
یکی از آداب مجازات، رعایت تناسب و سنخیت، بین مجازات و عمل شخص خطاکار است؛ بدین معنا که میزان و مقدار و نوع مجازات، باید بر اساس نوع و میزان تخلّف تعیین شود. حال، گاهی تخلّف به گونه‌ای است که با تنبیهات گفتاری سنخیت دارد امّا گاهی به گونه‌ای است که باید وارد عمل شد و با شیوه‌های رفتاری مثل عزل، زندان، تازیانه، و از این قبیل مجازاتها با شخص متخلّف برخورد کرد.
بدون تردید، دین اسلام کاملترین دین است و دین کامل و جهان شمول نمی‌تواند فاقد یک نظام کیفری کامل و کارآمد باشد؛ از اینرو نظامِ کیفری دین اسلام نیز از هر جهت کامل و کارآمد می‌باشد و از جمله مواردی که در آن رعایت شده است، رعایت تناسب و سنخیت، بین مجازات و عمل شخص خطاکار است.
حضرت امیر۷ نیز به دلیل اشرافی که بر احکام دین مبین اسلام دارد نسبت به مجازات افراد متخلّف کاملاً دقیق و منصفانه عمل کرده است به طوری که شخص خاطی متحمّل کمترین ظلمی از ناحیه‌ی مجازات نشده است. حضرت امیر۷ در برخی از موارد نسبت به تخلّفات کارگزاران از تنبیهات گفتاری استفاده کرده است که آنها را بیان کردیم و گاهی نیز نسبت به نوع تخلّف صورت گرفته از تنبیهات عملی و رفتاری استفاده کرده است که در اینجا به تبیین آنها می‌پردازیم.
الف) عزل کارگزار متخلّف
از جمله واکنشهای امیرالمؤمنین۷ نسبت به تخلّفات کارگزاران، برکنار کردن کارگزاران متخلّف، از مقام و مسئولیتشان بوده است. کسی که در سیستم اداری یک حکومت، پست و مسئولیتی را قبول می‌کند، طبق قوانین و مقررات آن حکومت، تکالیف و وظایفی را عهده دار می‌شود که ملزم به رعایت آنها می‌باشد و در صورتی که رفتاری خارج از قوانین و مقرّرات اداری انجام دهد، حکومت حق دارد طبقِ ضوابط و مقرّرات، با او برخورد، و بسته به نوع تخلّفی که مرتکب شده است او را مجازات کند.
گاهی رفتار غیر قانونی کارگزار طوری است که با مجازاتهای عادی اصلاح پذیر نیست از این رو چنین کسی به دلیل فقدان صلاحیت لازم برای خدمت در ادارات دولتی باید از کار برکنار شود و به عبارتی از پست و مقامی که دارد عزل شود. عزل، یک عنوان عامی است که معنای متبادر آن، برکنار کردن از کار (خدمات دولتی) است امّا می‌تواند موارد متعدّدی را در بر بگیرد؛ مواردی از قبیل انفصال موقّت از خدمت، اخراج از دستگاه متبوع و انفصال دائم از خدمات دولتی.
در حکومت امیرالمؤمنین۷ بعضی از کارگزاران، به دلیل ارتکاب رفتارهای ناشایست و یا دلایل دیگر، صلاحیت لازم را برای کارگزاری از دست می‌دادند؛ از این رو حضرت برای پیشگیری از وقوع فساد در سیستم اداری آنها را عزل می‌کردند.
موارد عزل کارگزار متخلف
نحوه‌ی استخدام و بکارگیری افراد در ادارات دولتی و همچنین برکناری آنها، در زمان های مختلف، با شیوه‌های گوناگونی انجام گرفته است. امروزه نیز با توجّه به توسعه و تعدّد سازمانهای اداری و نهادینه شدن آنها، همانگونه که استخدام افراد در ادارات دولتی طبق قوانین و مقرّرات خاصی انجام می‌گیرد، برکناری آنها نیز ـ به استثنای برخی موارد[۷۶۸] ـ طبق ضوابط خاصّی انجام می‌پذیرد و پس از بررسی تخلّفِ صورت گرفته توسّط هیئتهای رسیدگی به تخلّفات اداری، در موردِ مقدار و نوع مجازات کارمند متخلّف تصمیم گیری می‌شود که در برخی از موارد منجر به عزل کارمند می‌شود.[۷۶۹] اینکه امروزه در چه مواردی می‌توان کارمند متخلّف را عزل کرد، بستگی به رأی و نظر هیئتهای رسیدگی به تخلّفات اداری دارد، و از محدوده‌ی این پژوهش نیز خارج است امّا طبق بررسیهای صورت گرفته، موارد عزل کارگزاران متخلّف در حکومت امیرالمؤمنین۷ به شرح ذیل می‌باشد :
۱ـ فساد مدیران
از دیدگاه امیرالمؤمنین۷ تنها کسانی صلاحیت تصدّی پست و مسئولیت حکومتی را دارند که با معیارهای صحیح روی کار آمده باشند و در گزینش آنها به توانایی‌ها، باورها، ویژگی‌های شخصیتی، و مهارت‌های آنان و به نوع نگرش آنان به مقام و منصب ـ که نگاه امانتدارانه به مسئولیت و خدمت به مردم باشد ـ نیز توجّه شده باشد. بنابراین در حکومت علوی کسانی که نوع نگاهشان به مقام و منصب چیزی غیر از خدمت به مردم باشد و دارای توانائیهای لازم برای اداره‌ی امور نباشند جائی در مناصب حکومتی نخواهند داشت و باید برکنار شوند. به همین جهت امیرالمؤمنین۷ وقتی به خلافت رسید در اوّلین اقدامش در زمینه‌ی اصلاحات اداری، به تصفیه‌ی حکومت از عناصر فاسد پرداخت و اکثر کارگزاران عثمان را که بر اساس روابط، منصوب شده بودند و از هیچ صلاحیّتی برخوردار نبودند، عزل کرد. در حکومت علوی، مدیر فاسد هیچگونه جایگاهی در مناصب حکومتی ندارد و امیرالمؤمنین۷ حتّی به خاطر مصلحت نیز حاضر نیست حتّی برای یک لحظه، شخص فاسدی را در حکومت خویش پست و مقام دهد. شاهد این سخن این است که وقتی حضرت تصمیم به عزل کارگزاران عثمان گرفت برخی از اطرافیان حضرت مثل مغیره بن شعبه و ابن عباس از حضرت خواستند که کارگزاران عثمان و به ویژه معاویه و عبدالله بن عامر را از منصبشان برکنار نکند امّا با مخالفت حضرت روبرو شدند. حضرت در پاسخ به مغیره فرمود :
«به خدا قسم اگر ساعتی از روز باشد، در اجرای نظرم تلاش به خرج می‌دهم؛ نه آنان را که گفتی والی می‌کنم و نه امثال آنان را به ولایت می‌گمارم».
مغیره گفت پس برای آنها نامه بنویس و آنان را بر منصبشان تثبیت کن همین که بیعت آنان و اطاعت سپاهیان به تو رسید، یا آنان را عزل کن یا باقی بگذار. حضرت در پاسخ فرمود : «در دینم نیرنگ وارد مکن و در کارم پستی روا مدار». مغیره گفت پس هر که را می‌خواهی عزل کن امّا معاویه را برکنار نکن، زیرا معاویه گستاخ است و اهل شام از او حرف شنوی دارند و تو هم در تثبیتش بهانه داری زیرا عمر بن خطاب او را والی آنجا کرده است. حضرت قبول نکرد و فرمود به خدا قسم معاویه را دو روز هم برنمی گمارم.[۷۷۰]
هر چند بنا به دلایلی از قبیل خدعه‌های معاویه، کوته فکری برخی از اصحاب حضرت و عدم اطاعت از دستورات ایشان و نیز ماجرای حکمیت، حضرت موفّق نشد معاویه را از امارت شام برکنار کند امّا هرگز راضی به امارت معاویه بر منطقه‌ی شام نبود و همچنان بر نظر خویش مبنی بر عزل معاویه، پای می‌فشرد.[۷۷۱]
۲ـ عدم اطاعت از دستورات حاکم در حدود وظایف اداری
کارگزاران حکومت باید مجری سیاستهای حکومت و حاکم باشند و در محدوده‌ی وظایف اداری باید دستورات مافوق خود را اطاعت کنند و در صورت تمرّد، مافوق او حق دارد که او را عزل کند. البتّه قبلاً بیان کردیم که کارگزار، مکلّف به اطاعت بی چون و چرا از دستورات مافوق نیست و نباید کورکورانه و بر اساس قاعده‌ی معروف، «المأمور المعذور» تمام دستورات مافوق را اجرا کند بلکه اطاعت از دستورات مافوق باید در حدود وظایف اداری و در چارچوب قوانین و مقرّرات باشد. از اینرو اگر دستور مافوق، برخلاف قوانین و مقرّرات اداری باشد و یا بر خلاف موازین شرعی باشد، اطاعت از مافوق لازم نیست و بر طبق قوانین و مقرّرات می‌تواند سرپیچی کند.

    • تمرد ابوموسی اشعری از فرمان امیرالمؤمنین۷

در مباحث قبلی بیان کردیم که در ماجرای جنگ جمل، حضرت امیر۷ به ابوموسی اشعری که حاکم کوفه بود نامه‌ای نوشت و فرمان داد برای مبارزه با ناکثین نیرو اعزام کند؛ امّا او نه تنها از این فرمان سرپیچی کرد، بلکه با خودرأیی، با دستور امیرالمؤمنین۷ مخالفت کرد و مردم را به همکاری نکردن با امام تشویق می‌کرد. در نهایت نمایندگان اعزامی حضرت توانستند مردم را جهت نبرد با ناکثین بسیج کنند. امیرالمؤمنین۷ نیز ابوموسی اشعری را از امارت کوفه عزل کرد و تهدید کرد که در صورت مقاومت، کشته خواهد شد.
۳ـ خیانت در بیت المال
خیانت به معنای بی وفایی، نقض امانت، عدم رعایت حقوق و شکستن پیمان است و از آنجایی که کارگزاران، امانتدار بیت المال هستند در صورت استفاده‌ی ناصحیح از بیت المال خائن محسوب می‌شوند و مستحق برکناری از مسئولیت می‌شوند.
به طور کلی حفظ و صیانت اموال عمومی، وظیفه‌ای همگانی است و بر هر فردی در هر جایگاهی لازم است نسبت به استفاده‌ی صحیح و پسندیده از آن احساس مسئولیت کند، امّا افرادی که به طور مستقیم با بیت المال سر و کار داشته و متصدّی امری از امور آن هستند، مسئولیت سنگین تری دارند.
بدون تردید کسانی که در امور حکومتی عهده دار پست و مسئولیتی می‌شوند به نوعی مسلّط بر بیت المال و اموال عمومی مملکت می‌شوند و در سلسله مراتب اداری هر چه مقام و منصب بالاتر می‌رود و به رأس هرم نزدیکتر می‌شویم، دایره‌ی تسلّط بر بیت المال بیشتر می‌شود امّا این بدان معنا نیست که کارگزاران، خود را مالک بیت المال بپندارند و هرگونه که خواستند از بیت المال استفاده کنند[۷۷۲] زیرا مقام و منصب و تمام شئونات و ملزومات آن ـ که از جمله ملزوماتِ مسئولیت، تسلّط بر بیت المال است ـ در نزد کارگزاران امانت است و هنگام پذیرش مسئولیت متعهّد می‌شوند که در حفظ این امانت کوشا باشند؛ بنابراین بر کارگزاران حکومتی لازم است در حفظ اموال عمومی و دقّت در استفاده از بیت المال کوشا باشند و در صورت استفاده‌ی ناصحیح از بیت المال و حیف و میل و چپاول اموال عمومی، محکوم به خیانت در امانت می‌شوند و به دلیل عدم صلاحیت برای کارگزاری، سزاوار است که از کار برکنار شوند چنانکه امیرالمؤمنین۷ برخی از کارگزاران را به همین دلیل عزل کرد.
حضرت امیر۷ نه تنها خود در مصرف بیت المال نهایت دقت و احتیاط را به خرج می‌داد بلکه کارگزاران خویش را نیز از اسراف و زیاده روی در مصرف بیت المال باز می‌داشت و آنان را به صرفه جویی و استفاده صحیح از آن دستور می‌داد.
نقل شده است که، شبی حضرت امیر۷ در بیت المال بود و عمروعاص بر آن حضرت وارد شد، حضرت چراغ را خاموش کرد و در نور ماه نشست و روا ندانست که بدون استحقاق در نور چراغ بیت المال بنشیند.[۷۷۳]
همچنین نقل شده است که حضرت به کارگزاران خویش فرمان دادند :
«نوک قلمها را باریک بتراشید و فاصله‌ی سطرها را کم کنید، توضیحات اضافه را حذف کنید و بیشتر به معانی توجه داشته باشید و از پر نویسی و زیاده روی در هزینه نمودن بیت المال بپرهیزید زیرا اموال مسلمانان نباید متحمل ضرر شود».[۷۷۴]
وقتی که حضرت در امور بیت المال، نسبت به چیزهایی که خیلی کم اهمیت به نظر می‌آیند (مثل تیز کردن نوک قلم بیت المال و نهایت دقت در استفاده از کاغذ بیت المال و خاموش کردن شمع بیت المال) حساسیت نشان می‌دهد، به طریق اولی حیف و میل بیت المال توسّط کارگزاران را برنمی‌تابد و با شدّت با آنها برخورد می‌کند.
برخی از کارگزارانی که در بیت المال خیانت کردند عبارتند از :
۱ـ قدامه بن عجلان فرماندار کسکر.[۷۷۵]
۲ـ منذر بن جارود عبدی، فرماندار اصطخر فارس.[۷۷۶]
۳ـ یزید بن حجّیه تیمی، فرماندار ری و دستبی (دستبنی).[۷۷۷]
۴ـ نعمان بن عجلان، فرماندار بحرین و عمّان.[۷۷۸]
ب) کیفر با تازیانه
تازیانه یا شلّاق یکی از انواع مجازات در قوانین مجازات اسلامی و تعزیرات می‌باشد که طبق شرایطی که شارع مقدّس مشخّص کرده است ضرباتی با تازیانه بر بدن شخص مجرم زده می‌شود.
کیفر با تازیانه به دو نوع تازیانه‌ی حدّی و تازیانه‌ی تعزیری تقسیم می‌شود. در تازیانه‌ی حدّی، بر اساس موازین فقهی، تعداد ضرباتی که با تازیانه بر بدن مجرم وارد می‌شود معین شده است و پس از اثبات جرم بایستی اجرا شود؛ نظیر حدِّ شرب خمر که ۸۰ ضربه است. امّا در شلّاق تعزیری، حداکثرِ تعداد ضربات شلّاق، تعیین شده است و در صورت اثبات جرم، قاضی می‌تواند حکم به همان تعداد یا کمتر بدهد؛ ضمن اینکه امکان تبدیل کیفرِ شلّاق، به مجازاتِ جایگزین نیز وجود دارد.
در گزارشات تاریخی آمده است که حضرت امیر۷ در کیفر دادن کارگزاران خاطی از تازیانه‌ی تعزیری استفاده کرده است، که از جمله‌ی آنها می‌توان به یزید بن حجّیه تیمی، فرماندار ری و دستبی (دستبنی)[۷۷۹] و ابن هرمه کارگزار سوق الاهواز اشاره کرد.[۷۸۰]
ج) زندان
مجازاتها بر اساس لطمه‌ای که به ارزشهای مورد احترام بشر یعنی جان، مال، تمامیت جسمانی و آزادی تن و جسم وارد می‌کنند به مجازاتهای سالب حیات، نظیر اعدام، مجازاتهای مالی، مجازاتهای بدنی و جسمانی نظیر قطع عضو و تازیانه و مجازاتهای سالب آزادی نظیر حبس تقسیم می‌شوند.
حبس یکی از انواع مجازاتهاست که به موجب آن، آزادی محکوم از وی سلب می‌شود. در این نوع مجازات، شخص مجرم برای مدّتی معین و یا نامحدود در مکانی زندانی می‌شود و از آزادیهای شخصی محروم می‌گردد.
حبس، گاهی به عنوان مجازات اصلی برای شخص مجرم در نظر گرفته می‌شود؛ و گاهی مقدمه‌ای است برای بررسی جرم و تصمیم گیری درباره‌ی تعیین مجازات برای فرد خاطی که در این صورت از آن تعبیر به بازداشت می‌شود.
بر اساس گزارشات تاریخی حضرت امیر۷ در دوران خلافتش برخی از کارگزاران متخلّف را محبوس کرده است. برخی از این افراد عبارتند از :
۱ـ ابن هرمه، کارگزار سوق الاهواز.[۷۸۱]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...