عقیده دارد که این بیت هم شکایت نی می‌تواند فرض شود، هم شکایت مولانا و برای هر دو مورد دلیل آورده است و می‌گوید:« از آن جهت که هر مستمعی آهنگ و نوای موسیقی را طبعاً بر حال خود منطبق می‌کند و تا انطباق صورت نپذیرد لذّت نمی‌برد در صورتی که هدف موسیقی ممکن است از آن عالی تر باشد. و در مورد دوم می‌گوید: زیرا مولانا را مردم روزگار وی بخوبی نمی‌شناختند، منکران کور دل بر روش او معترض بودند و محضر‌ها در قدح او می‌پرداختند و نی وسماع را بدعت می‌شمردند، یاران او نیز در شناخت درجه و مقام معنویش یکسان نبودند و هیچ کس حقیقت او را چون شمس تبریز و صلاح الدین و حسام الدین … در نیافته بودند.» ( فروزانفر، ۱۳۸۲: ۱۲)

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

زمانی:
« هر کسی از روی وهم و گمان خود با من یار و همراه شد، ولی هیچکس از اسرار درون من واقف نشد.» (زمانی، ۱۳۷۸: ۵۵)
استعلامی:
استعلامی‌می‌گوید که:« ناله‌ی نی بد حالان را به خیالات مادی خود سرگرم و خشنود می‌کند و خوش حالان را در طریق معرفت پیش می‌برد و هر یک از آن دو «از ظنّ خود و بر پایه‌ی زمینه های ذهنی و روحانی خود» بانگ نی را دوست دارد. حاضران مجلس مولانا همه خود را موافق و همراز مولانا می‌دیدند امّا همه‌ی آنها او را چنان که بوده است نمی‌شناختند.»(استعلامی،۱۳۸۷: ۲۸۱)
گولپینارلی:
برای بیت شرح و توضیحی نداده است.
نظر اجمالی:
بیت از زبان نی یا همان انسان کاملی است که از آغاز بیت “بشنو” لب به شکوه گشاده است و می‌تواند دلیل شکایتی که در بیت نخست در این دنیا می‌خواهد از آن حکایت کند همین درک نکردن او چنانچه خود او می‌می‌خواهد باشد. و اینکه هر کسی از یک حرف یا عمل یک نفر می‌تواند چندین برداشت کند اما آنگونه که هدف اصلی او بوده آن را درک نکند و همه درک یکسان نسبت به یک چیز نداشته باشند. در ادب فارسی ما فراوان دیده می‌شود( داستان مردم کور و توصیف کردن فیل سنایی و خود مولانا) و همچنین می‌توان به اشعار داستان “خدو ‌انداختن خصم در روی امیر المؤمنین” اشاره کرد که هر کس دید و برداشت مختلفی از امر خدا دارد و بسا کسانی که خود را دانا بر امور حق می‌دانند ولی تنها بندگان کامل و اولیا خاص آن امر را همانطور که خداوند خواسته است درک می‌کنند:

بازگو ای باز عرش خوش شکار
چشم تو ادراک غیب آموخته
آن یکی ماهی همی‌بیند عیان
وان یکی سه ماه می‌بیند بهم
سحر عین است این عجب لطف خفیست
عالم ار هجده هزارست و فزون

تا چه دیدی این زمان از کردگار
چشم های حاضران بر دوخته
وان یکی تاریک می‌بیند جهان
این سه کس بنشسته یک موضع بهم
بر تو نقش گرگ و بر من یوسفیست
هر نظر را نیست این هجده زبون
(مثنوی، ۳۷۷۰-۳۷۶۴)

که این ابیات معنی را که انقروی بیان کرده روشن و تأیید می‌کند و همچنین توضیحی که فروزانفر بیان کرده کامل و قابل قبول است همانطور که شاعر می‌گوید:

نقشی کنی بصورت معشوق هر کسی

هر چند اُمیی تو بمعنی منقّشی
( دیوان کبیر، بیت ۲۱۸۲۷)

۷) سرّ من از ناله‌ی من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست
(بیت ۷)

انقروی:
انقروی می‌گوید که بیت در جواب سؤال مقدر:« اسرار واقع در درون اولیاء را چگونه جست و جو کنیم و آن معارف حقیقی که در قلبشان وجود دارد را چگونه بفهمیم.»می‌باشد. و منظور از ناله را گفتار حق می‌داند. آن گاه در پاسخ این سؤال جواب ولی کامل را که درون او همانند نی از ما سوا خالی است این گونه بیان می‌کند:« سرّ من از کلام من دور نیست،زیرا کلام صفت متکلم است و نطق علامت اسرار حقیقت می‌باشد، چنانکه مصرع: “سوزندن الکنور دایم ولینک بونجه اسراری” یعنی ” اسرار ولی، دایم از سخنش فهمیده می‌شود.» ( انقروی، ۱۳۸۰:۱۹-۱۸) و سپس چندین مثال و شاهد دیگر از مناقب خود مولانا، سخنان امام جعفر صادق و اشعار دیگران را برای روشن کردن عقیده‌ی خود بیان می‌کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...