مقالات تحقیقاتی و پایان نامه – قسمت 8 – 3 |
بر اساس «نظریه منع قانونی»، نه تنها تحریم ثانویه، بلکه تحریم اولیه نیز مجاز نیست. این نظریه که از دو رویکرد قبلی جدیدتر است، عمدتاًً از نظریه های اقتصادی _سیاسی کلاسیک لیبرال ناشی شده است. اقتصاددانان سیاسی کلاسیک _ لیبرال، مدافعان سرسخت تجارت آزادند، لذا هر گونه اختلال عمدی و آگاهانه در جریان طبیعی و عادی معاملات اقتصادی را موجب خسارت و آسیب به اقتصاد جهانی میدانند.[۳۷]
البته در تأیید این نظریه، حقوق دانان بینالمللی، خصوصاًً از کشورهای در حال توسعه، دلایلی برای غیر مجاز بودن تحریمهای یک جانبه در حقوق بینالملل ارائه کردهاند. به اعتقاد اینان، اقدامات یک جانبه دولتها برای اعمال اقدامات اقتصادی قهرآمیز علیه سایر دولتها هیچ مبنایی در حقوق بینالملل ندارد. یکی از دلایلی که عمدتاًً از سوی کشورهای در حال توسعه مطرح میشود، آن است که بند ۴ ماده ۲ منشور ملل متحد در خصوص تعهد اعضا از خودداری از توسل به زور تنها شامل زور نظامی نمیباشد بلکه زور سیاسی و اقتصادی را نیز در بر میگیرد. از طرف دیگر، اعلامیه ۱۹۷۰، در خصوص اصول حقوق بینالملل حاکم بر روابط دوستانه نیز، از دولتها میخواهد که در روابط بینالمللی خود از کاربرد زور از طریق نظامی، سیاسی و یا به هر نحوی دیگر خودداری نمایند.[۳۸]
در مقابل کشورهای توسعه یافته بر این عقیدهاند که با توجه به تفسیر عینی منشور من جمله به کار رفتن عبارت «نیروی نظامی» در مقدمه منشور و ماده ۵۱ در خصوص دفاع مشروع، کلمه زور در ماده ۲ (۴)، به معنای زور مسلحانه میباشد.[۳۹] اینان در تأیید دیدگاه خود به قطعنامه تعریف تجاوز ۱۹۷۴ اشاره مینمایند که در آن در تعریف تجاوز، منحصراًً به جنبههای نظامی آن توجه شده است و اشکال دیگر آن را در نظر نگرفته است.
اما در بسیاری از قطعنامههای مجمع عمومی سازمان ملل متحد، تمام اشکال اجبار در زندگی بینالمللی از جمله فشارهای اقتصادی حتی در صورت مبهم بودن این واژه محکوم شده است. در ذیل به پارهای از این قطعنامهها اشاره مینماییم:
مجمع عمومی سازمان ملل در قطعنامهای تحت عنوان «اقدامات اقتصادی به عنوان وسیله اجبار سیاسی و اقتصادی علیه کشورهای در حال توسعه» به شدت از کشورهای صنعتی میخواهد که از موضع برتر خود به عنوان وسیله اعمال فشار اقتصادی با هدف ایجاد تغییر در سیاستهای اقتصادی، سیاسی، تجاری و اجتماعی سایر کشورها استفاده نکنند.[۴۰]
کنفرانس تجارت و توسعه ملل متحد (آنکتاد) در قطعنامهای تحت عنوان «عدم قبول اقدامات اقتصادی قهرآمیز» تصریح میکند که: تمام کشورهای توسعه یافته باید از اعمال محدودیتهای تجاری، محاصره، ممنوعیت معامله و سایر مجازاتهای اقتصادی مغایر با مقررات منشور ملل متحد… علیه کشورهای در حال توسعه، به عنوان شکلی از اجبار سیاسی که بر توسعه اقتصادی _ سیاسی و اجتماعی این کشورها اثر میگذارد، خودداری ورزند.[۴۱]
تحریمهای دولتی همچنین میتواند به عنوان ناقض حق توسعه، تلقی شود. در اعلامیه وین و برنامه عمل ۲۵ ژوئن ۱۹۹۳، حق توسعه به عنوان حقی جهانی و جدایی ناپذیر حقوق اساسی بشر محسوب شده است. بند ۴ قطعنامه کمیسیون حقوق بشر تحت عنوان «حقوق بشر و اقدامات قهرآمیز یک جانبه»، به صراحت محدودیتهای تجاری، محاصره، ممنوعیت معامله و مسدود کردن داراییها را به عنوان اقدامات مجبور کنندهای فهرست میکند که از لحاظ حقوق بشر جرم محسوب میشوند.[۴۲]
اصل عدم مداخله در امور داخلی و خارجی کشورها، یکی از اصول شناخته شده حقوق بینالملل میباشد، که در اعلامیهها، منشورها و کنوانسیونها، مورد تأیید قرار گرفته است. از آنجا که در حقوق بینالملل عمومی هیچ قاعدهای وجود ندارد که کشورها را ملزم نماید که با تمام کشورها بدون تبعیض رابطه تجاری داشته باشند، لذا تخلف از منع مداخله ممکن است در موارد استثنایی مطرح گردد، آنهم با در نظر گرفتن انگیزه ها و اهداف کشور تحریم کننده، و اثرات ناشی از تحریم و رابطه وابستگی اقتصادی و آسیب پذیری میان کشورهای مربوطه. اما تحریم ثانویه که علیه کشورهای طرف ثالثی است که با کشور هدف در حال داد و ستد و معامله هستند، به عنوان مداخله غیرقانونی تلقی میگردد. ماده ۳۲ منشور حقوق و وظایف اقتصادی دولتها اعلام میدارد که هیچ دولتی نمیتواند از اقدامات اقتصادی، سیاسی، یا هر نوع دیگر از این اقدامات، برای مجبور کردن دولتی دیگر به منظور فرمانبرداری از آن در اعمال حق حاکمیت خود، استفاده کند یا این اقدامات را تشویق نماید. قطعنامه ۲۱۳۱ مجمع عمومی (۱۹۶۵) نیز اشاره میکند که «هیچ دولتی حق ندارد به طور مستقیم یا غیرمستقیم به هر دلیلی در امور داخلی یا خارجی دولت دیگری مداخله کند.[۴۳]
ممنوعیتها و محدودیتهای مربوط به استفاده از تحریمها در بعضی از معاهدات دوجانبه تجارت و کشتیرانی همچنین در موافقتنامه عمومی تعرفه و تجارت ۱۹۴۷ (گات) و در معاهدات تشکیل دهنده گروه ها و جوامع اقتصادی درج شده است. یک ممنوعیت صریح در مورد فشار اقتصادی در مواد ۱۵ و ۱۶ منشور سازمان کشورهای آمریکایی (۱۹۴۸) قید گردیده است.[۴۴]
تکرار موضوع نامشروع بودن تحریم در قطعنامهها و برخی معاهدات، نشان دهنده شکل گرفتن قاعده عرفی بینالمللی در این خصوص میباشد. اگرچه مخالفت مستمر کشورهای غربی خصوصاًً ایالات متحده با نامشروع بودن تحریمهای یک جانبه میتواند از اعمال قاعده عرفی در مورد این کشورها جلوگیری نماید. با توجه به اینکه استفاده از تحریمها به عنوان ابزار سیاست ملی در جهت تأمین هدفها و منافع ملی نامشروع تلقی میشود، بسیاری از کشورهای توسعه یافته از جمله ایالات متحده مدعی هستند که این ابزار را به عنوان نوعی اقدام متقابل مسالمت آمیز در برابر کشورهای ناقض تعهدات بینالمللی به کار میگیرند. یکی از مواردی که اشاره به آن ضروری است، اقدامات متقابل ایالات متحده علیه جمهوری اسلامی ایران است. دولت آمریکا ادعا میکند که دولت ج. ا. ایران در زمینههایی حقوق بینالملل را نقض کردهاست. برای مثال، دولت ایران را متهم به همکاری با گروههای تروریستی و پشتیبانی از آن ها میکند. یا ایران را متهم به نقض تعهدات خود در زمینه عدم دستیابی به سلاح هستهای میکند. از این رو انواع تحریمها را علیه ایران در داخل تصویب و به اجرا میگذارد.
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1401-09-26] [ 12:19:00 ق.ظ ]
|