فایل های مقالات و پروژه ها | قسمت 13 – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
از دیدگاه تاریخی، زنان همواره در پستهایی قرار گرفتهاند که ناگزیر بودهاند کارهای تکراری انجام دهند و پستهایی در سطوح پایین داشته باشند. بیشتر آن ها در پستهای ستادی، و به عنوان دستیار مدیران صنفی انجام وظیفه کردهاند و به ندرت مسئولیتهای مدیران صنفی را بر عهده داشتهاند (اوت و سفریتز[۳۵]، ۱۳۷۹: ۸۸۸).
بنابرین، مدیران زن کمتر درگیر وظایف صفی سازمانها بودهاند. علیرغم این که ملاک دقیق و روشنی برای تفکیک وظایف صفی و ستادی در سازمانها وجود ندارد، ولی عمدتاًً صف به واحدها یا نقشهایی گفته میشود که مستقیماً برای تأمین هدفهای سازمان فعالیت میکنند و در این زمینه مسئولیت مستقیم دارند، در حالی که ستاد به واحدها یا نقشهایی دلالت دارد که مستقیماً برای تأمین هدفهای سازمان فعالیت ندارند، اما به واحدهای صفی کمک میکنند تا بتوانند به گونهای مؤثر انجام وظیفه کنند و از عهده تأمین هدفهای سازمان برآیند. بنابرین، با توجه به هدف سازمان و ماهیت وظایف در آن، واحدهای صفی و ستادی نیز متفاوت خواهد بود. برای نمونه، در یک سازمان آموزشی، واحد مالی واحدی ستادی دانسته میشود، در حالی که در یک سازمان سرمایهگذاری، واحد مالی واحدی صفی است که قدرت بالایی نیز دارد. از آن جایی که زنان عمدتاًً در مشاغل ستادی مشغول به کاراند، از این رو نمیتوانند در سازمانها قدرت چندانی به دست آورند و بنابرین در تصمیمگیریهای سازمانی نیز دخالت و نفوذ چندانی ندارند. به ویژه این که اگر سازمان را نظامی تصمیمگیرنده بدانیم، بنا بر نظر کارنگی[۳۶]، در این صورت تصمیمگیریها به صورت ائتلافی از نیروهای سازمانی خواهد بود (دفت[۳۷] ، ۱۳۷۴: ۷۰۹ـ۷۱۰). از آن جایی که زنان نتوانستهاند در این ائتلاف برای خود جایگاهی در خور بیابند، از این رو قدرت سازمانی ندارند.
زنان در پستهای مدیریت زیردستانی ثابت و مشخص داشتهاند که کارهایی ثابت و معین انجام میدادند و به ندرت در پستهایی بودهاند که دارای خطر زیاد و ریسک سنگین باشد تا بتوانند بدان وسیله حیثیت و اعتبار یابند و با به کارگیری زیردستان زبده، گروههایی آفریننده و نوآور پدید آورند (اوت و سفریتز، ۱۳۷۹: ۸۸۷).
امروزه در سازمانها، داشتن کارهای چالشی اهمیتی بسیار زیاد دارد و در پیشرفت کاری و بهبود سطح انگیزه کاری افراد سازمانی نقشی مؤثر دارد. از نظر کانتر[۳۸] زنان در سازمانها مشاغل چالشی ندارند. مشاغل چالشی، مشاغلی هستند که احتمال موفقیت و یا شکست در آن ها ۵۰ درصد میباشد. پرو[۳۹]مشاغل را به چهار گروه دستهبندی میکند (دفتف ۱۳۷۴: ۲۴۲ـ۲۴۶).
۱ـ مشاغل عادی ـ برای انجام این گونه کارها به اطلاعات کمی نیاز است که غالباً به صورت گزارشهای کتبی، بخشنامهها و آئیننامهها وجود دارد. از نظام اطلاعات مدیریت و پایگاههای دادهای اندک استفاده میشود، مانند کنترل اعتبارات.
۲ـ مشاغل فنی ـ برای انجام این گونه کارها به میزان زیادی از اطلاعات کمی نیاز است. از کامپیوتر، پایگاههای دادهای، آئیننامهها و مطالب فنی استفاده میشود. همچنین از نظام اطلاعات مدیریت[۴۰] و پشتیبانی تصمیمات[۴۱] استفاده میشود. بسیاری از مشاغل مهندسی در این دسته قرار میگیرد.
۳ـ مشاغل هنری ـ در این نوع مشاغل به اطلاعات کیفی نیاز است. در تصمیمگیریها عمدتاًً از شیوه های تصمیمگیری شهودی استفاده میشود و غالباً برای ارزیابی و گرآوری اطلاعات مورد نیاز از روش مشاهدات شخصی استفاده میشود.
۴ـ مشاغل پیچیده ـ در این نوع مشاغل، به اطلاعات پربار نیاز است. گروهها باید پیاپی تشکیل جلسه دهند و گفتو گوهای رودررو انجام شود.
از آن جایی که زنان در سازمانها عمدتاًً در مشاغل عادی مشغول به فعالیت بودهاند و نه در مشاغل چالشی و پیچیده، وجود چنین شغلهایی که چندان چالشی نبودهاند باعث شده است که زنان بیرون از جریان فعال امور سازمان قرار گیرند. زنان از یک سو عضوی متفاوت به شمار میآیند، و از سوی دیگر در جمع دستاندرکاران پذیرفته نمیشوند و در نتیجه نمیتوانند از اطلاعات و حمایتهای شبکه های کاری برخوردار شوند و از نظر ساختار سازمانی در پستهایی قرار میگیرند که از نظر مدیریت احساس ضعف، ناتوانی، یا بیقدرتی برسند، تنها به سبب روابط خانوادگی بوده است که در جریان امور سازمان و دوایر اجتماعی مربوط به آن قرار گرفتهاند و از این راه توانستهاند از قدرت سازمانی بالاتری برخوردار شوند (اوت و شفریتز، ۱۳۷۹: ۸۸۷).
جنسیت از دو راه بر رفتارهای مدیران تأثیر میگذارد:
۱ـ جامعهپذیر متفاوت[۴۲]ـ این جامعهپذیری زمینههایی گستردهای را در بر میگیرد. بر این اساس، با هر کسی از لحظه تولد به گونهای متفاوت رفتار میشود. با زنان زنگونه، و با پسران مردگونه رفتار میشود. نوع بازیها، بازیچههاو کتابهایی که به پسران داده میشود و همچنین نوع رفتاری که به خاطر آن تشویق و تنبیه میشوند، باعث میشود تا کودکان پسر ارزشها، آرزوها و مهارتهای رفتاری متفاوتی را بیاموزند. کودکان پسر را بیشتر به خاطر رفتارهای تهاجمی، تحلیلی و رقابتی تشویق مینمایند؛ در حالی که از کودکان دختر انتظار میرود که انفعالی، منحصر به فرد، وابسته و دارای روابط نیکو باشند (کوردون و ستروبر[۴۳] ۱۹۷۵: ۲۹ـ۳۴).
۲ـ سقف شیشهای[۴۴]ـ سقف شیشهای برآمده از برداشتهای کلیشهای و پیشداوریهایی است که در مورد زنان وجود دارد و باعث میشود تا زنان نتوانند در سلسله مراتب سازمانی از سطوحی خاص بالاتر روند. سقف شیشهای که مبتنی بر نگرش و پیشداوریهای سازمانی است مانع پیشرفت زنان در مشاغل مدیریتی میشود. سقف شیشهای از دو سو برای سازمان هزینهزا است (امینی و زمانی، ۱۳۷۹: ۴۸):
امروزه بحثهای زیادی پیرامون ساختارهای زنسالار انجام شده است و سازمانها با این مسئله روبهرو شدهاند که آیا در پایهریزی سازمان باید به تفاوتهای جنسی کارکنان نیز نگریست یا نه؟ بر همین اساس است که سازمانهایی به نام سازمانهای زنسالار پدید آمده است.
هید[۴۵](۱۹۸۹: ۸۱ـ۱۴۵) درصدد برشمردن ارزشهای زنان برآمد و کوشید تا سلیقه های آنان را از نظر رفتاری و ساختاری بیان نماید. او در این پژوهشها به این نتیجه رسید که زنان سازمانهایی را ترجیح میدهد که در آن به مسئله روابط بین افراد توجه زیادی شود. از دیدگاه نظریهپردازان این تفاوت بدان سبب است که نوع رفتار زنان (صمیمی و گرم بودن با دیگران در سازمان) متفاوت است. پژوهشگری دیگر بر این باور است که چنین ساختاری بدان سبب است که زنان در نقشهای خانوادگی خود به داشتن روابط نیکو، گرم و صمیمی با دیگران در خانواده اهمیت میدهند و همین نقش باعث میشود که آنان در سازمان هم این گونه رفتار کنند. در سازمانهای زنسالار همه افراد درگیر حل مسئله میشوند و میکوشند تا منافع متقابل اعضا تأمین گردد (رابینز[۴۶] ، ۱۳۸۰: ۸۸۲).
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1401-09-26] [ 12:19:00 ق.ظ ]
|