خلاصه انتقادات به سه حوزه ژنوتیپ، فنوتیپ و دین در تکامل ژن‌محور
ژنوتیپ
فنوتیپ
دین
۱
«مبهم‌سازی‌آغازها»: مبهم بودن تصادف ‌و مکانیسم آغاز حیات از DNA، RNA و ژن. ابهام مفاهیمی همچون سازگاری‌ و ‌انطباق،‌ ژن و محیط.
«مغالطه چیزی نیست جز» یا «مغالطه تقلیلی» یا «خلط کل با جزء» یا «مغالطه ساده‌سازی افراطی» در تبیین مادی جهان، بدن‌ها و ارگانیسم‌های موجودات زنده و محیط.
«نگاه ماتریالیستی- ساینتیستی به عالم»: رد امور مافوق طبیعی، رد نظم و غایت در طبیعت و رد وجود خدا.
۲
«نگاه ماتریالیستی و طبیعت‌گرایانه صرف به جهان»: عدم ارائه استدلال برای اثبات انحصار واقعیت در ژن در مطالعات هستی‌شناسی و انحصار واقعیت در ماده.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

«نگاه ماتریالیستی- مکانیکی صرف» به طبیعت، ارگانیسم‌ها و محیط.
انحصار روشیِ «یا علم یا دین»: آتئیسم علمی.
۳
«تحویل‌گرائی» و «تقلیل‌گرائی»: تقلیل انسان به ژن و توجه به ژنوم صرف.
«توجه به جزء و عدم توجه به کل نظام» در اجزاء یک ترکیب پیچیده با یکدیگر، چه در حوزه پیدایش حیات، همانندسازها و ارگانیسم‌ها.
«انحصارگرائی علمی و رد دین».
۴
«مغالطه منشأ» یا «مغالطه ژنتیک» (خلط انگیزه و انگیخته، خلط علت و دلیل): این‌که باورهای ما فقط حاصل ژن‌ها هستند.
«عدم کفایت تبیینی انتخاب انباشتی» برای ظهور صور حیاتی مدرک و شعور از سادگی به سوی پیچیدگی.
«مغالطه پهلوان‌پنبه» برای دفاع از روش علمی و طرد دین.
۵
«ماهیت مبهم انتخاب انباشتی» و عدم کفایت تبیینی تکامل برای کل جهان، آغاز و انجام جهان، فرایند جهش و مراحل پیدایش حیات از تصادف.
«تقلیل‌گرائی» و «تحویل‌گرائی»: صرف توجه به ژن و عدم توجه به نقش محیط و آگاهی.
«رد نظم و غایت‌مندی عالم».

فصل هفتم
نقد نظریه تکامل داوکینز از دیدگاه پلانتینگا
تحلیل دیدگاه پلانتینگا از تکامل
الف) مقدمه
نظریه تکامل در میان الهیدانان مسیحی چهار تعارض – در حوزه آفرینش عالم، هدف‌مندی آن، انسان‌شناسی دینی و نظام ارزش‌ها- برانگیخته است. از زمان داروین تلاش‌های متنوعی در برابر این تعارض‌ها شده است. برخی از این تلاش‌ها ستیزه‌جویانه بوده است. تدپیترز[۳۶۰]، این نزاع را هم از جانب معتقدان به تکامل و هم از ناحیه باورمندان مسیحی در چهار نوع ستیز دسته‌بندی نموده است: اول انسان‌مداری سکولار، دوم امپریالیسم علمی، سوم اقتدارگرائی کلیسایی و چهارم آفرینش‌گرائی علمی. دو دسته اول، با رد باورهای دینی، نظریه‌های علمی را نافی باورهای علمی دانسته و باورهای علمی را حقیقت پنداشته‌اند. دو دسته دوم، با نفی و رد ادعاهای علمی تکاملی، اعتقادات دینی را حقیقت دانستند (آیت‌اللهی، ۱۳۹۲، ص۲۳۵). این جریان ستیز بین علم و دین نظریات دیگری نیز در تبیین رابطه علم و دین به ‌وجود آورد که سه الهیدان غربی یعنی ایان باربور[۳۶۱]، تدپیترز و مک‌گراث آن‌ها را به ‌انواع متفاوتی دسته‌بندی نمودند (احمدی و آیت‌اللهی، ۱۳۸۸، ص۲۷-۱۱).
سیر تاریخی ارائه نظریات برای تبیین تعارض داروینیسم و دین، فیلسوف دین برجسته معاصر، آلوین پلانتینگا[۳۶۲] را به طرح یک نظریه برای حل این چالش کشانده است، که واکنش‌های مختلف موافق و مخالفی در میان اندیشمندان این حوزه برانگیخته است. او نظر متخصصانی همچون داوکینز را که معتقدند نظریه تکامل با توجه به شواهد تجربی قطعی است، رد کرده و با اعتقاد به «سازگارگرائی تکامل داروینی و اعتقاد به خدا» عنوان می‌کند که هر چند بخش‌هائی از تکامل زیست‌شناختی داروینی ضعیف است، اما از نظر معرفت‌شناختی ممکن است و احتمال پیشینی این نظریه بر اساس طبیعت‌گرائی، بالا و بر اساس خداباوری مسیحی و شواهد تجربی، پائین است. از نظر وی نظریه تکامل فی‌نفسه با نظم ناسازگار نیست و ترکیب آن با طبیعت‌گرائی است که چنین نتیجه‌ای دربردارد. به اعتقاد او خداباوری سنتی ممکن است برخی از اشکال تکامل را تأیید کند، اما آن شکلی را می‌پذیرد که به وسیله خدا راهنمائی و هماهنگ شده است.
وی در تبیین تعارض تکامل و آموزه آفرینش، به تجزیه و تحلیل نظریه تکامل ‌پرداخته و از آن به «واقعه عظیم تکاملی» تعبیر می‌کند و آن را متشکل از چندین نظریه می‌داند. او در قبال بخشی از نظریه عظیم تکاملی که «نظریه ریشه مشترک» است، موضع می‌گیرد. همچنین، برداشت‌های الحادی از نظریه تکامل را ناشی از برداشت نامتناسب «طبیعت‌گرایانه» از نظریه تکامل می‌داند، که در قبال آن معتقد است می‌توان از تلقی خداباورانه از نظریه و تلفیقی از نظریه‌های علمی و نظریه‌های دینی دفاع نمود. او م
وضعی دوئمی نسبت به علم اتخاذ می‌کند و از علم آگوستینی که نوعی نظریه علم دینی است، دفاع کرده و برای آن استدلال می‌آورد. در این نوشتار، نقدهایی که به موضع پلانتینگا از جانب هسکر و مک‌مولین شده است، آورده می‌شود و سپس برخی پاسخ‌های او تحلیل می‌گردد. همچنین دیدگاه وی از نظر پتل پان به عنوان موضع موافق تبیین می‌شود. در انتها، به بررسی دیدگاه او و ارزیابی نقدهای آن دو منتقد خواهیم پرداخت و نشان خواهیم داد که چگونه هسکر و مک‌مولین به هسته اصلی بحث پلانتینگا دست نیافته‌اند. نهایتاً نیز نقص نظریه پلانتینگا برای تعبیر دینی از تکامل نشان داده خواهد شد. در ادامه به بررسی دیدگاه داوکینز از نگاه پلانتینگا خواهیم پرداخت.
ب) محورهای دیدگاه پلانتینگا در مورد تکامل
۱- پذیرش نظریه مکملیت علم و دین و باور به علم آگوستینی
پلانتینگا می‌پرسد «چطور تضاد فاحش میان ایمان و استدلال، میان اعتقاد به دین و اعتقاد به علم، میان اعتقاد به کتاب مقدس و آموخته‌های خود از منابع علمی را حل کنیم؟»؛ برای مثال تضادی که در مسأله آفرینش وجود دارد. کتاب مقدس می‌گوید که ابتدا یک جفت انسان به نام آدم و حوا خلق شدند و دیگر ارکان آفرینش به تدریج و جداگانه خلق شدند. اما علوم معاصر می‌گویند که آفرینش ۱۵ تا ۱۶ بیلیون سال قدمت دارد و زمین هم کمتر از ۴.۵ بیلیون سال عمر دارد. وی پاسخ به این سؤال را دشوار دانسته، زیرا پاسخ‌دهنده علاوه بر دانش کافی دربارۀ علم و دین، باید هم فلسفه بداند و هم هستی‌شناسی. وی معتقد است که خودش صلاحیت پاسخ به این سؤال را ندارد (Plantinga, September 1991, p:8).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...