هوش معنوی چگونه مورد استفاده قرار می‌گیرد؟

آیا استفاده از این هوش مزایای قابل توجهی را برای فرد فراهم می‌کند؟

هیچ یک از نویسندگان نتوانسته اند به تنهایی برای همه این سئوالات پاسخی را بیابند(کراین،۲۰۰۸).

در این بخش مروری خواهیم داشت برتعاریف ارائه شده از جانب اندیشمندان درخصوص هوش معنوی:

هوش معنوی مجموعه ای از توانمندی هایی است که به منابع معنوی متصل است.

این بسیار مشابه تعریف هوش عاطفی است که می‌گوید هوش عاطفی مجموعه ای از توانمندی هایی است که به منابع عاطفی متصل است.

هوش معنوی ساختارهای معنویت و هوش را جهت ایجاد ساختار جدیدی تحت عنوان هوش معنوی ترکیب می‌کند و ساختاری است که با روانشناسان بیولوژی مذهب معنویت و عرفان همپوشان است (نازل،۲۰۰۴).

۱ )تعریف ایمونز[۳۲]

ایمونز (۲۰۰۰) به تعریف گاردنر از هوش نزدیک شده است و معتقد است که معنویت می‌تواند به عنوان شکلی از هوش مورد بحث قرار گیرد چرا که هوش معنوی نه تنها معنویت بلکه میزان انطباق پذیری را به فرد می‌دهد که او را برای حل مسائل و دستیابی به اهداف قادر می‌سازد. در واقع ایمونز معنویت را از زاویه هوش مورد توجه قرار می‌دهد و بیان می‌کند که: هوش معنوی چارچوبی برای شناسایی و سازماندهی مهارت ها و توانمندی های مورد نیاز است به گونه ای که با بهره گرفتن از معنویت میزان انطباق پذیری فرد افزایش می‌یابد.(آمرام،۲۰۰۹).

از دیدگاه ایمونز، هوش معنوی متشکل از شماری توانمندیها و شایستگی هایی است که مؤلفه‌ های اصلی آگاهی شخص و تخصص وی می‌باشند هوش معنوی چارچوبی برای معرفی و سازماندهی توانمندیها و مهارت های مورد نیاز برای استفاده انطباقی از معنویت است(کراین،۲۰۰۸).

۲)تعریف واگان[۳۳]

چارچوب دیگری با اندکی تفاوت توسط واگان (۲۰۰۲) مطرح شده است به طوری که او هوش معنوی را به صورت زیر تعریف ‌کرده‌است ظرفیتی برای فهم عمیق مسائل مربوط به هستی و داشتن سطوح چندگانه آگاهی این سطوح چندگانه آگاهی دلالت دارد بردرک ما از رابطه ما با جهان مادی رابطه ما با دیگری رابطه ما با زمین و رابطه ما با همه موجودات.

۳)تعریف زهرومارشال[۳۴]

زهرومارشال هوش معنوی را ‌به این صورت تعریف کرده‌اند: هوش معنوی هوشی است که به وسیله آن ما مشکلات معنایی و ارزشی را حل کرده و به آن ها می پردازیم. هوشی است که از طریق آن می‌توانیم فعالیت ها و زندگیمان را درفضایی غنی تر، وسیع تر و با معناتر قرار دهیم و تعیین کنیم کدام یک از روش های زندگی معنای بیشتری دارد(زهرومارشال،۲۰۰۰).

این تعریف همچنین به رابطه هوش معنوی با داشتن احساس ارتباط با یک کل بزرگتر و عظیم تر اشاره دارد.

۴)تعریف لدین[۳۵]

لدین (۲۰۰۰) نیز با تعاریف دیگر نویسندگان از هوش معنوی همپوشانی دارد.

هوش معنوی زمانی بروز می‌کند که ما به طریقی زندگی کنیم که بتوانیم معنویت را با زندگی روزانه خود تلفیق نمائیم.

او معتقد است که افزایش هوش معنوی نیازمند شناخت از ارتباط ما با کل هستی است همچنین نیازمند وجود ظرفیتی است برای بهره برداری از قدرتی ادراکی که فراتر از حواس ‌پنج‌گانه ماست و شهود را دربرمی گیرد که این فراتر از هوش عقلایی خطی و تحلیلی ماست(لدین،۲۰۰۰).

۵)تعریف سیسک[۳۶]

هوش معنوی عبارت است از خودآگاهی عمیق که درآن خود هرچه بیشتر از جنبه‌های خودآگاه می شود به گونه ای که او تنها یک بدن نیست بلکه مجموعه ای از فکر بدن و روح است زمانی که افراد هوش معنوی خود را به کار گیرند مغز آن ها نه تنها اطلاعات مورد نیاز را تولید می‌کند بلکه نیاز به استفاده از شهود در فرد تسریع داده می شود(سیسک، ۲۰۰۲).

نازل ادامه می‌دهد که هوش معنوی دربرگیرنده اتصال ما با خود دیگران اجتماع زمین و نظام هستی است هوش معنوی برای افرادی که می خواهند سوالات زیر را درزندگی کشف نمایند مهم است.

چرا ما اینجا هستیم؟

ارتباط ما با دیگران اجتماع و جهان چیست؟

افرادی که هوش معنوی بالایی دارند به سطحی از ارتباط یا جهان دست می‌یابند که خود را متحول کرده و به موقعیتی دست می‌یابند که تغییر فراوانی ایجاد می نمایند(سیسک،۲۰۰۸).

۶)تعریف نازل[۳۷]

نازل (۲۰۰۴) هوش معنوی را چنین تعریف می‌کند:

قابلیتی که باعث می شود تا فرد از طریق توانمندیها و امکانات معنوی خود مباحث علمی، معنوی مربوط به هستی را به گونه ای بهتر شناخته و معنای آن را درک نماید(آمرام،۲۰۰۱).

نازل می نویسد: هوش معنوی نشان دهنده توانایی بهره برداری از توانایی ها و منابع معنوی جهت شناسایی بهتر درک معنا و حل این مباحث می‌باشد. هوش نشان دهنده توانایی انتخاب انطباق و شکل دهی محیط می‌باشد.

هوش معنوی با پدید آوردن ادراکی کلی نسبت به زندگی به افراد کمک می‌کند تا به صورت عمیق تری مبنای زندگی را درک کنند ممکن است یک فرد با بهره گرفتن از هوش معنوی تجارب خویشتن دوباره تفسیر و مفهوم سازی کند بدینوسیله تجربیات و رویدادهایی که درزندگی او رخ می‌دهد ارزش بیشتری می‌یابند(نازل،۲۰۰۴).

۷ )تعریف نوبل[۳۸]

نوبل (۲۰۰۱) نیز بیان می‌کند که هوش معنوی عملکرد ذهنی انسان را منعکس می‌کند زیرا که با بهره گرفتن از هوش معنوی به مباحث مربوط به هستی می اندیشیم تا ارتباط میان رویدادها را بیابیم(نازل،۲۰۰۴).

۸)تعریف والش و وگان[۳۹]

والش و وگان (۱۹۹۳) مطرح کرده‌اند که هوش معنوی دربرگیرنده مجموعه به شدت وابسته از قابلیت هاست. توانایی هایی چون خودآگاهی بیشتر از ماهیت چند بعدی حقیقت داشتن، تقوا، شناخت تقدس ‌در فعالیت‌های روزانه که همه به روشی مشابه پرورش می‌یابند(نازل،۲۰۰۴).

۹)تعریف ولمن[۴۰]

هوش معنوی هوش معتبر است که دربرگیرنده تفکر ادراکات و حل مسئله می‌باشد. هوش معنوی ظرفیتی انسانی است برای پرسیدن سئوالات غایی درخصوص معنای زندگی و همزمان ظرفیتی است برای تجربه کردن ارتباطات یکپارچه بین هریک از ما و جهانی که در آن زندگی می‌کنیم(ولمن،۲۰۰۱).)

۱۰) تعریف سانتوس[۴۱]

سانتوس معتقد است که هوش معنوی درارتباط با آفریننده جهان است وی این هوش را توانایی شناخت اصول زندگی، بنا نهادن زندگی ‌بر اساس این قوانین تعریف نموده است وی اصول زیر را برای هوش معنوی عنوان ‌کرده‌است:

۱-شناخت و تصدیق هوش معنوی یعنی باور داشتن این مسأله که ما موجوداتی معنوی هستیم و زندگی جسمانی موقت است.

۲-بازشناسی و باور به یک موجود معنوی برتر یعنی خداوند.

۳-اگر خالق هست و ما مخلوق هستیم باید کتاب راهنمایی هم وجود داشته باشد.

۴-لزوم شناسایی هدف زندگی و پذیرش این نکته که از نظر ژنتیکی بعضی از توانایی ها کدگذاری شده اند.

۵-شناختن جایگاه خود درنزد خداوند.

۶-شناخت اصول زندگی و پذیرفتن این امر که باید برای داشتن زندگی موفق، سبک زندگی و تصمیمات خود را مطابق این اصول شکل داد(غباری، ۱۳۸۶).

۱۱)تعریف امرام[۴۲]

هوش معنوی توانایی به کارگیری و بروز منابع ارزی ها و کیفیت معنوی است به گونه ای که بتواند کارکرد روزانه و آسایش(سلامت جسمی و روحی)را ارتقاء دهد(امرام،۲۰۰۹).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...