۳-۷- علم قرائت
علم قرائت نیز از جمله علومی بود که موالی در آن دست داشتند، این علم که به دوران عباسیان رواج داشت در کار تفسیر قرآن اول قدم بود. هسته این علم در متن قرآن است که از کیفیت قرائت آیات و کلمات سخن می­گوید.[۴۸۷]عثمان در آغاز سال بیست و چهارم هجرى، خلافت را عهده­دار شد. در آن سال­ها فتوحات اسلام روى به پیش داشت. هر روز هزاران تن روى به اسلام مى‏آوردند و شهرى تازه گشوده مى‏شد. ملل مختلف هر یک با آداب و رسوم خاص خود به اسلام رو کرده بودند. مسلمانان نیز در شهرها و ممالک تازه‏اى متفرق شدند و نشر دعوت اسلامى را تعهد کردند. مردم نومسلمان با عادات کهنه خود، نسل تازه جوان بدون دانش و بصیرت لازم، با تمدنى تازه و بخصوص با قرآن و تعلیمات آن روبرو بودند طبیعی است که نخستین نیاز این نومسلمانها دانستن قرآن باشد. باید قرآن را مى‏آموختند و در نماز مى‏خواندند.
اما زبانشان طى نسل­ها به زبان دیگرى گردیده بود و یاراى تلفّظ کلمات عربى را نداشت. این زبانى بیگانه بود که در تلفّظ، سخت و دشوار مى‏نمود. نیاز به فهم و تدبّر، و درک درست مفاهیم قرآن براى اجراى احکام لازم بود. مى‏گویند براى رفع چنین نیازى، از همان روزهاى صدر اسلام، سلمان «بسمله» را به فارسى «بنام یزدان بخشاینده» ترجمه کرده بود و یا سوره فاتحه را به فارسى برگردانده و حتى به پیامبر اکرم نشان داده بود. سالها بعد که مردم بخارا نمى‏توانستند عربى را تلفظ کنند، اجازه مى‏خواستند که نماز به پارسى بخوانند.
عثمان بن عفّان به حق نگران شده بود. قرآن خواندن عجم‏ و ناتوانى آنها در تلفّظ درست و فهم معنى، آنها را به تکلّف انداخته بود و این او را سخت نگران مى‏داشت. او در نامه‏اى که به فرمانداران خود نوشته تا در مجامع عمومى مسلمانان در شهرها خوانده شود، مى‏نویسد: «قرآن خواندن عرب و عجم‏، کار را به بدعت مى‏کشاند. چه، اگر کارى دشوار شد به بدعت و تکلّف خواهد انجامید».[۴۸۸]
حقیقت این است که این دشوارى منحصر به مردم بیگانه نبود. خود عرب نیز در این رهگذر مصون از لغزش و غلط نبود. عرب بدوى لهجه‏اى خاصّ داشت که در همه عمر بدان عادت کرده بود. او در فرهنگ محدود بیابان، کلمات معدودى آموخته بود که براى زندگى او کافى بود. او هرگز در تمام زندگى خود و طى نسل­ها با سخن تازه و کلمات نوى روبرو نشده بود. تلفظ کلمات تازه براى او سخت دشوار مى‏نمود. گذشته از آن، عرب بیابانى فاقد شعور عمیق در حدّ درک سلیم از مفاهیم قرآنى بود.
از طرف دیگر، قرائت­ها مختلف بود و هر سامان و شهر روى به قرائتى آورده بود. برخى از قاریان مثل عبد اللّه آسان گیر بودند و حتى به کلمات مترادف و معادل که قابل تلفظ باشد اجازه مى‏دادند. روشن است که چنین اجازه‏اى گردونه غلط را به دوران بیشترى مى‏انداخت و اگر چندى بر آن مى‏گذشت دیگر یافتن درست، حتی به مکّه و مدینه دشوار می­نمود.[۴۸۹]
۳-۷-۱-برخی موالی پیشتاز در علم قرائت
۱٫نافع بن عبدالرحمن بن ابی­نعیم
از قراء هفتگانه. کنیه او را ابورویم و ابوعبدالله نیز گفته­اند. وی از موالی جعونه بن شعوب شجعی در مدینه بود. و اصمعی می­گوید:« از نافع شنیدم که گفت اصل من از اصفهان است. وی قرائت را نزد میمونه مولای ام سلمه همسر پیامبر فرا گرفت. مالک بن انس و ورش، قالون از راویان و شاگردان او بوده ­اند که هر سه از قراء مشهور به شمار می­روند؛ بیشتر نویسندگان قرائت وی را موثق دانسته ­اند نافع در ۱۵۹ ق در مدینه درگذشت.
۲٫ابوبکر عاصم بن ابی­النَّجود بن بهدله
مولای بنی­جزیمه بن مالک بن نصر قعین متوفای ۱۲۷ یا ۱۲۸ه.ق از قراء طبقه سوم و از مردم کوفه است و پس از یحیی بن وثاب قرار دارد، عاصم از قراء معروف هفتگانه و شیعی است. قرآن را بر ابوعبدالرحمن بن حبیب سلمی شیعی که یاران علی(ع) بود قرائت کرد.[۴۹۰]
۳٫ابوحاتم سجستانی، سهل بن محمد جشمی
راوی، لغوی و مقری ایرانی تبار است که خاندان او از سجستان بوده ­اند. وی چون در علم قرائت شهرتی به دست آورد به تألیف کتاب القراءه پرداخت که نخستین کتاب در علم قرائت بوده است.
۳-۸- موالی و شعر
۳-۸-۱- برخی از شاعران معروف دوره اموی از موالی
-ابوالعباس اعمی( سائب بن فّروخ آذربایجانی) معاصر و مداح عبدالملک مروان. آقای همایی می­نویسد: « سائب بن فّروخ اصلش از آذربایجان و از شعرای رطب اللسان عربی است. در مکه با حالت نابینایی اقامت داشته و در مدح بنی­امیه و هجاء آل زبیر اشعار غّرا ساخته است. معاصر عمر بن ابی ربیعه شاعر قرشی بوده و با او مناظره و محاجّات شعری داشته است. بنی­امیه، مخصوصا عبدالملک بن مروان، خیلی محترمش می­داشته و احسانش می­کرده ­اند، به طوری که از شام به مکّه برای او صِلات فاخره می­فرستاده­اند. ابوالعباس با مصعب بن زبیر دوستی داشته و پس از قتل او(۷۱ق) به دست عبدالملک، ابیاتی چند در مرثیه­اش گفته است[۴۹۱]

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

-اسماعیل بن یسار نسائی[۴۹۲]، اصلش از آذربایجان بوده و زبان عربی را خوب یاد گرفته و به عربی شعر می­گفته است. و نخستین کسی که از راه ادبی مخالفت خود را با بنی امیه شروع کرد اسماعیل بن یسار بود. تاریخ تولد او به درستی معلوم نیست، ولی مطابق آنچه روایت کرده ­اند، عمر طولانی داشته و دوران آخرین خلیفه اموی، مروان بن محمد را دیده است[۴۹۳].
اسماعیل از موالی بنی تمیم بود، که با آل زبیر ارتباط نزدیک داشتند. وقتی عبدالملک بن مروان خلیفه شد، اسماعیل او و خلفای بعد از او را مدح می­کرد. اسماعیل بن یسار یک روز به دیدار عمر فرزند یزید بن عبدالملک رفت و گفت: که خودش و پدرش هر دو از ارادتمندان خلفای مروانی هستند. وقتی از پیش عمر آمد، فردی به او گفت: وای بر تو، چگونه شما مروانی شده اید؟ اسماعیل گفت وای بر تو شما چگونه مروانی شدید؟ اسماعیل گفت: « منظورم این بود که دشمن آل مروان هستیم اگر این را دروغ بگویم زنم را طلاق می­دهم. مادرم هر روز صبح زود به جای عبادت خداوند، مروان و آل مروان را لعنت می­فرستد و به پدرم هنگام مرگ گفتند، بگو لا اله الا الله، گفت: خداوند مروان را لعنت کند، و این طور به جای سوگند به وحدانیت خدا، نفرین فرستاد زیرا لعنت بر مروان را کلمه توحید می­دانست».[۴۹۴] اسماعیل بن یسار دو برادر به نام محمد و ابراهیم داشته که هر سه تعصب شدیدی نسبت به عجم و ایرانی بودن داشته اند.[۴۹۵] اما هیچ اشعار یا سخنی از آنها در این امور باقی نمانده است.
زیاد عجم[۴۹۶]
نام اصلی او زیاد بن سلیمان و مولای عبدالقیس بود. زیاد عجم اصلاً اصفهانی است و در آن شهر به دنیا آمده و در همان جا پرورش یافته است. سپس به خراسان رفت و در آنجا تا آخر عمرش ماند.[۴۹۷] تولد او در حدود سال ۷۰ هجری و وفات او در سال ۱۲۰ هجری بوده است.[۴۹۸] زیاد مداح مهلب بن ابی صفره والی خراسان(۷۸- ۸۲ هجری) بوده است. وقتی زیاد به خراسان می­رفت مرتب لباس­های ایرانی می­پوشید تا آنها را به رخ اعراب کشد.[۴۹۹]۳-۹- پیدایش علم کلامبا گسترش اسلام در خارج از شبه جزیره عربستان و گرویدن افراد دیگر به دین اسلام بحث استدلالی درباره­ اصول اسلامی از خود قرآن کریم آغاز شده است. آیات بسیاری وجود دارد که با پیروان ادیان و عقاید دیگر دارای برخوردی عقلانی و استدلالی است. بنابراین می­توان گفت شیوه­ جدل و احتجاج در اصول عقاید، از بطن قرآن سرچشمه می­گیرد و توصیه­هایی صریح نیز در این­باره در آیات موجود است. در آغاز هر بخش از کتاب «بحارالانوار» علامه مجلسی آیات مربوط به احتجاج در آن زمینه نیز آمده است. از جلدهای ۳و ۴ نیز احتجاج­ها به صورت رسمی آغاز می­گردد.کتاب «احتجاج» از ابومنصور طبرسی( از علمای قرن ششم) نیز به احتجاج­های رسول اکرم(ص)، صحابه و امامان شیعه از امیرالمومنان(ع) تا امام دوازدهم و سپس چند تن از بزرگان شیعه پس از غیبت اختصاص دارد. بنابراین مشاهده می­ شود که پیشینه بحث­های کلامی به ظهور اسلام پیوند می­خورد و با استمرار اسلام استمرار می­یابد، گر چه نحوه­ استدلال در منابع نخستین گاه با شیوه ­های کلامی قرن­های بعد متفاوت است.۳-۹-۱- سیر نظرات کلامیاز آغاز ظهور اسلام، مسائلی که مورد شک و تردید بوده و از آیات و اخبار مستفاد می­شده، مورد بحث قرار می­گرفته است. به­ ویژه علمای یهود و نصارا نقض و ایرادهایی به مسائل دینی وارد می­کردند و از سوی رسول(ص) و صحابه و سپس تابعان پاسخ لازم را می­گرفتند. همان­گونه که گفته شد در قرآن آیاتی راجع به توحید، صفات، افعال و اسمای حق و اراده جبر و اختیار وجود دارد که از مهم­ترین مسائل کلامی است این­گونه آیات از همان آغاز مناظرات و مباحثاتی را پیرامون محتوای خویش ایجاد کرده است. ظاهراً نخستین مسئله­ای که در میان مسلمانان مورد بحث و قیل و قال واقع شد، جبر و اختیار بود.قرآن مجید آیات بسیاری در این زمینه دارد که محرک اندیشه­ها در این مسئله اساس بشری می­گردد. بحث «جبر و اختیار» سوی انسانی این مبحث است و وجهی است که به انسان مربوط می­گردد. سوی دیگر آن که به خدا مربوط است «قضا و قدر» است و همین بحث عدل، بحث حسن و قبح ذاتی افعال، را به میان آورد. بحث اخیر نیز به نوبه­ی خود بحث «مستقلات عقلیه» را به میان کشید. این­ها همه بحث «حکمت» یعنی غایت و غرض حکیمانه داشتن افعال باری را موجب گردید و کم­کم بحث به توحید افعالی و سپس توحید صفاتی کشیده شد.صف­آرایی میان بحث­های کلامی بعدها توسعه و دامنه یافت و مسائل فلسفی زیادی را از قبیل بحث در جواهر و اعراض و ترکیب جسم از اجزای لایتجزا و مسئله خلا و غیره در برگرفت زیرا متکلمان طرح این مسائل را به عنوان مقدمه­ای برای مباحث مربوط به اصول دین به­ ویژه مسائل مربوط به مبدأ و معاد لازم می­شمردند. از این رو بسیاری از مسائل که در قلمرو فلسفه بود در حوزه علم کلام نیز قرار گرفت. به طور کلی، فلسفه و کلام اسلامی تأثیری بسیار در یکدیگر نهادند، مثلاً کلام برای فلسفه مسائل جدیدی مطرح ساخت و فلسفه نیز موجب شد دایره­ی کلام وسعت یابد، به این معنی که ضرورت طرح بسیاری از مسائل فلسفی در قلمرو کلام لازم شناخته شد.۳-۹-۲- سابقه علم کلامبا شروع عصر فتوحات در زمان خلیفه دوم وآشنایی مسلمانان با علوم ملل تابعه، ملت اسلام در فهم حقایق دینی و مسائل اعتقادی دقت بیشتری کردند و از برخورد فکری آنان با عناصر بیگانه افکار تازه­ای در میان آنان پیدا شد که مسلمانان را وادار به نظر و استدلال و استمداد از نیروی عقل کرد.
و از سوی دیگر جامعه­ای که کتاب آسمانی­اش­، دلایل و براهینی در اثبات حق یا رد باطل عرضه می­دارد و با صراحت تمام مردم را به تدبر و تأمل در آیات خویش فرا می­خواند هرگز نمی­تواند بدون توجه به این امور و صرفاً بر پایه پاره­ای روایات فهم خود را از کتاب کامل بداند. بدین سبب تفسیر نقلی یگانه راه فهم قرآن تلقی نشد و با پیدایش مذاهب مختلف کلامی وفقهی به تدریج زمینه ­های تفسیر عقلی هم فراهم آمد.
قدیمی­ترین مدرسه­هایی که در حوزه اسلامی، براهین و ادله عقلی را در عقائد دینی وارد ساخت قدریه، معبد جهنی، جبریه، معتزله و اشاعره بوده ­اند. در این میان معتزله سهم بیشتری به عهده داشته اند و شاید بتوان آنها را نخستین کسانی دانست که درصدد برآمدند تا برای دین فلسفه صحیحی پیدا کنند و بدین منظور قواعد کلی وضع کردند و تمام عقائد اسلامی خودرا برپایه همان قواعد استوار ساختند.[۵۰۰]۳-۹-۳- علل پیدایش علم کلام
عللی که سبب ایجاد علم کلام گشتند، محدود به یک یا دو زمینه نمی­گردد، بلکه در این باب اساساً باید عوامل مختلفی را درنظر گرفت. در کتب کلامی عواملی ذکر شده ­اند که در طیف متنوعی از علل فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و روانی و … قابل دسته­بندی هستند.
۱-تعصب عربی: دین اسلام بر آن بود که با برتری نژادی مبارزه کند ولی نتوانست این پدیده شوم را ریشه کن سازد. در پایان خلافت عثمان اختلافات میان خاندان بنی­هاشم و بنی­امیه دامن زده شد و مدتی بعد اختلاف بین خوارج و غیر خوارح آشکار گشت. به طور مثال قبایلی که مذهب خوارج در بین آنان منتشر شد از قبیله ربیعه بودند و نه از قییله مضریه واختلاف بین این دو قبیله از قبل از اسلام مشهور است.[۵۰۱]
۲-همزیستی مسلمانان با پیروان ادیان دیگر: بسیاری از افرادی که در اثر همزیستی با مسلمانان پذیرای اسلام شدند نسبت به دین اسلام دارای افکار شک­آلودی بودند که بعد از مسلمان شدن این افکار ذهن آنان رسوخ داشت و تعالیم اسلامی را در سایه همان افکار، تفسیر و توجیه می­کردند عده­ای نیز به ظاهر مسلمان و به دین سابق خود معتقد بودند و افکار انحرافی در میان مسلمانان پخش می­کردند.
۳-ترجمه کتب فلسفی: این امر اثر روشنی در پیدایش فکر فلسفی در جهان اسلام داشت. در دوره بنی­عباس از زمان منصور تا عهد مأمون ترجمه کتب فلسفی رواج داشت مأمون کتابخانه مخصوصی به نام بیت­الحکمه برای امر ترجمه قرار داده بود که بسیاری در آن­جا به تحقیق و ترجمه مشغول بودند[۵۰۲]
۴-برخورد مسلمانان با صاحبان تمدن عظیم در اثر فتوحات: بعد از رحلت پیامبر(ص) مسلمانان توسعه و کشور­گشایی را شروع کردند و چون بین مسلمانان افرادی بودند که به کسب علوم و معارف علاقه نشان می­دادند، این امر موجب شد که آنان به مباحثه و مناظره علمی بپردازند. بنابراین افکار یونانی، ایرانی و هندی در میان مسلمانان نشر یافت و مسلمانان در پی این امر درصدد نشان دادن عقاید اسلامی و دفاع از دین برآمدند.[۵۰۳]۵-طرح مباحث مشکل اعتقادی: رواج تفکر فلسفی برای اثبات عقاید دینی در بین دانشمندان اسلامی آنان را وادار به مباحثی کرد که عقل انسانی قدرت درک صحیحی از آنها ندارد و نمی­تواند از آنان به نتایج روشنی برسد مانند بحث صفات خدا یا جبر و اختیار.
۶-آیات متشابه قرآن: وجود آیات متشابه در قرآن علمای اسلامی را وادار نمود که برای چنین آیاتی مباحثی مانند جبر و اختیار و یا تشبیه انسانی خداوند از مباحث جنجال برانگیز در قرآن بودند.
۷-جلوگیری از تدوین و نشر حدیث: حاکمان بعد از پیامبر(ص) صلاح خود را در جلوگیری از تدوین و نشر حدیث نبوی دیدند و این کار تا حدود نود سال ادامه یافت. از طرفی علمای مسیحی و یهودی تازه مسلمان از راه­های گوناگون خود را به حاکمان زمانه نزدیک می­کردند و با حمایت آنان به نشر افکار مسیحی و یهودی در بین مسلمانان می­پرداختند و در این میان فقدان بیانات نبوی در میان مسلمانان احساس می­شد چه بسا اگر احادیث پیامبر(ص) در میان علمای اسلامی بود ما شاهد اختلافات کلامی کمتری بودیم.[۵۰۴]۸-اختلاف در رهبری امت: تا زمانی که پیامبر(ص) زنده بود به واسطه رهبری واحد توسط ایشان امت متحد بود ولی پس از رحلت آن حضرت و اختلاف بر سر جانشینی ایشان، وحدت امت اسلامی از بین رفت. پس از ایشان سه گرایش عمده بوجود آمد: ۱-گرایش بنی­هاشم که در رأس آن حضرت علی(ع) بود.۲- گرایش انصار ۳- گرایش مهاجرین. که بین این سه گروه در امر رهبری جامعه اسلامی اختلافات سیاسی پدید آمد.۹-گرایش­های فکری افراد: انسان­ها به لحاظ روحیات مختلف و با توجه به تعالیم و تربیت­های متنوع و فرهنگ­های متفاوتی که در آن رشد کرده ­اند، به لحاظ فکری اختلافات قابل توجهی دارند. این علت که در غالب کتب کلامی مورد غفلت واقع شده است در حقیقت نقش مهمی را در اتخاذ دیدگاه­ های مختلف کلامی ایفا می­ کند. به طور مثال داشتن نگاه تعبدی به دین یا نگاه پرسش­گرایانه به آن سبب اختلاف چشم­گیر اهل حدیث و فرقه­ ای چون معتزله به امر دین می­ شود.۱۰-خواسته­ های نفسانی افراد: با توجه به آنکه مسلمانان در خلوص نیت سطح واحدی نداشتند و برخی از ایشان مطیع اوامر نفسانی خویش بودند به راحتی در مقابل سخن حق سر تسلیم فرود نمی­آوردند و به عناد و لجاجت می­پرداختند و ممکن بود که حتی با پذیرش درونی سخن حق، در مقابل آن سرکشی بیرونی داشته باشند. نمونه این امر در مورد رهبران جامعه پیش از امام علی(ع) است که با وجود علم به افضلیت امام علی(ع) حکومت را به دست گرفتند.مهم­ترین عامل پیدایش مباحث کلامی و عقلی خود قرآن است که با خرده­­گیری بر اعتقادات نادرست کفار و اهل کتاب، باب تأمل و تعامل را در این زمینه گشوده است. پاره­ای روایات منقول از پیامبر(ص) در مدح یا ذم برخی مواضع کلامی( مانند قول به قدر) و مواجهه­ خلفای اولیه با پرسندگان از این سنخ مسایل، خود بهترین گواه اشتغال ذهن مسلمانان به این نوع مسایل است. گسترش و اشاعه علوم عقلی، عمدتاً از ناحیه ایرانیان صورت می­گرفت.۳-۱۰- موالی و علم تفسیراز آن­جا که مرکز ثقل این پژوهش، بررسی علم تفسیر و نقش موالی در آن است، بر خود لازم می­دانیم که کلیاتی را از علم تفسیر و سیر و مراحل مختلف آن تا عصر موالی یادآوری کنیم.مقدمه
قرآن شگفت­ترین کتاب و بزرگ­ترین معجزه تاریخ است که از آغاز جهان هستی تاکنون بی­نظیر مانده و خواهد ماند. ضرورت تفسیر و فهم قرآن، به ضرورت شناخت آن­که سرچشمه هدایت، دانش­ها و شفای دل­ها است، باز می­گردد.
قرآن به عنوان کتاب هدایت شایسته تأمّل، آگاهی و جست­وجو است تا از رهنمودهایش استفاده کنیم. این کتاب آسمانی دارای معانی کنایی، استعارات و اشارات فراوانی است که وصول به آنها نیازمند تدبّر و تفکّر در آنها است. در اهمیت اندیشیدن و تدّبر در قرآن، خداوند متعال می­فرماید: «کِتاب أَنزَلناهُ إِلَیکَ مُبارَکٌ لِیدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیتَذَکَّرَ أُولُوا الأَلبابِ».[۵۰۵] تفسیر قرآن یکی از اشتغال­های علمی مهم و پرسابقه­ای است که مسلمانان از صدر اسلام به آن همت گماشته­اند، این کار در واقع از عصر نزول قرآن و توسط خود پیامبر اکرم(ص) آغاز شد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...