-نخوره سنگی به بالت پَرت نشه فکر و خیالت
-من تموم قصه هام، قصه توست اگر غمگینه اون از غصه توست
-یه دفعه مثل یه گُل رفتی تو دست خزون سیل بارون تگرگ میومد از آسمون
بردمت تو گلخونه که نریزه رو سرت
که یه وقت خیس نشه یخ کنه بال و پرت
یه دفع مثل یه شمع خاموش داشتی می شدی
اگه پروانه نبود تو فراموش می شدی
آره پروانه شدم که پَرام سوخته شده
تا آتیش دل تو به دلم دوخته شده
که بسوزه پر و بالم که دامت بشه خیالم
دارم از تو می نویسم تو که غم داره نگاهت
-اگه دوست داشتی بگو تا بازم بگم برات اینقده میگم تا خسته شم با عشق تو شکسته شم
-من تموم قصه هام، قصه توست
اگر غمگینه اون از غصه توست
-بمیرد روزگار با خاطراتش
که ما از روزگار جز غم ندیدیم
-سال۹۰هم گذشت با همه خوبی ها و بدیهایش بر ما که روزگار خوشی نبود در این زندان بلا با مردمانی دل کبود اما کنون ۴ روز از سال۹۱ می گذرد و باز جمعی از بچه ها یکی با دلی خوش و یکی با دلی آکنده از درد در این زندان زور، روزگارمان رو به گذر است سال ۹۰ که گذشت اما همگی چشم به راه خبرهای سال۹۱ هستیم یکی انتظار حکم می کشد یکی انتظار انتقالی یکی انتظار سند و یکی انتظار نامه پزشکی قانونی و یکی انتظار دادگاه و -یکی انتظار ملاقات حضوری. عجیب روزگاریست در این دنیای به این بزرگی تمام آرزوهای ما در این انتظارها خلاصه می شود اما همگی مان آرزو را به دل داریم که آزادگان از زندان بلا تا کنون قدرتش را نداشتن اند و آخرین آرزویمان آزادی تمام بچه ها از این دام بلاست….
-بنام خالق یکتا
-می نویسیم تا بماند یادگار یادبودی از شرح پریشان حالی این روزگار
-آدمی خـــار است با ایـــن هیـــکلش
پشه خونخوار اسـت بـــا این هیکلش
بــــر شمـــــا ای بـدهای ساده لوح
گرگ کی پرستار است با این هیکلش
گــربه هــــم در لحظه خشم و دفاع
پیــشی بــی عار است با این هیکلش
-هر آنکــس لاف انســـانی زند آدم نمی باشد
-هر آنکس از سخاوت دم زند حاتم نمی باشد
-هر آنکس گفت درویشم مپندارش به درویشی
-به ریش و خفنه و کشکول حاتم نمی بـــاشد
-در این دنیای نگون بخت است و خود را به هر شخصی
-که هر آنکس لاف یکرنگی زند محــــرم نمـــی باشد
-بی خبر از حال همدیگر خوابیدن چه سود
بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود
-زنده تا زنده است باید به فریادش رسید
ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود
گر نر فتی خانه اش تا زنده بود
خانه صاحب عزا تا صبح خوابیدن چه سود
گرنپرسی حال من تا زنده ام
-بعد مرگم اشک و نالیدن چه سود
زنده را در زندگی قدرش بدان
ور نه مشکی برای مرده پوشیدن چه سود
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

    • ماهیان شهر ما از کوسه ها وحشی ترتد

بره های این حوالی گرگ ها را می درند
سایه از سایه هراسان می شود در کوچه ها
این زنده ها هستند که آبروی مردها را می برند

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...