کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب

 



ایرانیان در تاریخ تمدّن طولانی خود ، همواره همراه با اتفاقات تلخ و شیرین آسمانی و زمینی چند ویژگی و خصلت خاص پیدا کرده اند از جمله هوشمند ، معنی یاب ، صاحبدل ، نقّاد ، موشکاف ، شاعر و دارای روحی حساس و شوخ طبع و زرنگ « این قوم در رهگذر تاریخ کهنش با مضحک ترین اشکال و به دست احمق ترین اشخاص گرفتار بوده است . این ملّت شوخ طبع و نکته سنج و صاحبدل با خوش سخنی که در شرایط اختناق بر حاکمان وقت دستی نداشته و زبانش نیز یارای سخن گفتن آزاد و صریح نبوده و مجال فریادی هم نداشته است . خواه ناخواه با روحیه ای لطیف و هوش تیز در تنها جولانگاه ممکن اظهار نظر کرده و خودی نشان داده است ؛ در این میدان بوده که در لطیفه ساختن و ظریفه پرداختن و خرده گیری های موشکافانه و نکته سنجی های زیرکانه و پوشیده تاختن و رندانه دست انداختن عقده گشایی کرده است و از پشت پرده های رنگارنگ شعر و شوخی و ضرب المثل و معانی و بیان و صنایع لفظی و معنوی بدیع ، بی شمار به سوی حریف به ظاهر مسلّط تیراندازی کرده و با هزاران لطایف الحیل توانسته است سخن و حرف دل خود را بر زبان آورد و حریف را سر جای خود نشانده است » ( شریعتی ۳۰۵،۳۰۶:۱۳۷۹ ، نقل به مضمون ) .
زبان فارسی از زمانی که در آثار مکتوب قرن های سوم و چهارم هجری به کار گرفته شد . در میان تحصیل کرده های ایرانی ( شاعران ، نویسندگان ، عالمان دینی ، فلاسفه و … ) تا حدود زیادی از حیث محتوا متاثر از زبان و فرهنگ عربی بود ، به ویژه شاعران که پس از آشنایی طولانی با دیوان اشعار عرب جاهلی و اسلامی ، در همان قالب ها و شیوه های اشعار عربی شروع به سرودن اشعار فارسی کردند بدیهی است که در این رهگذر تاثیر پذیری هم در شکل و ساخت شعر و هم در محتوا از شاعران عرب در شعر ایشان آشکار است .
سخنوران ایرانی در مضامینی چون مدح ، وصف معشوق و سوز هجران و شادی وصال و گریستن بر « ربع و اطلال و دمن » منزلگاه قبیله ی معشوق که در فرهنگ و اجتماع ایرانی پیشینه ای نداشت ، صرفا از راه ترجمه و به طور صوری بر اثر تاثیر پذیری از اشعار عرب جاهلی و پس از آن این مضامین را در شعر فارسی وارد کردند ( قصاید وصفی و مدحی منوچهری دامغانی ، عنصری و … ) ؛ اما در قرن سوم و چهارم که ایرانیان به یک فرهنگ اصیل ریشه دار دست یافتند ، پس از این زمان در عالم شعر و ادب مضامین اصیل و مبتنی بر فرهنگ خودی در آثار شاعران ، نویسندگان نمود پیدا کرد و مضامین جدیدی در شعر و ادب وارد شد که با روحیات و نیازهای اجتماعی ایشان متناسب بود .
« فارسی گویان نخستین از مضمون « مدح » ، « وصف » ، « اخلاق » ، « زهد » « هجا » و « هزل » به ویژه با اتکا بر آموزه های قرآنی و سخنان پیامبر ( ص ) و البته فرهنگ ایرانی ، دیگر به وصف صوری مظاهر طبیعت و مدح حاکم نپرداختند ، بلکه صلاح در آن دیدند که مظاهر ارزشمند اخلاقی و سجایای انسانی چون آزادگی ، عزت، زهد و … را بستایند . از زهد و هجا به عنوان وسیله ای برای تقبیح دنیا پرستان ستمگر و نیشخند زدن به ایشان سود جستند و اسالیب امر و نهی و تحذیر و … قرآنی را به منظور اصلاح کجروی ها و ناراستی های سیاسی و اجتماعی در بیان و آثار خود وارد کردند ، از همین جا بود که « ادب اعتراض » بر پایه همان انواع ادب رسمی ، البته با فرهیختگی و روح انتقادی و شاید طنزآمیز ادبا و شاعران و اندیشمندان ایرانی شکل گرفت » ( پشت دار ، ۱۱،۱۲:۱۳۸۵ ) .

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

شعر اعتراضی در ادبیات فارسی ، در طول تاریخ دارای فراز و نشیب های فراوان بوده است و در طول دهه ها و دوران های گوناگون ، به اشکال مختلف نمود یافته است که این نمودهم از لحاظ کمی بسیار متغیر بوده و هم از لحاظ کیفی ، اصولا می توان اشعار اعتراضی را به سه بخش عمده تقسیم بندی کرد :
۱_ اعتراض اجتماعی که شاعر یا نویسنده در اثر خود از اوضاع جامعه پیرامون خویش ابراز نارضایتی و ناخشنودی می کند .
۲_ اعتراض فلسفی که در آن جا شاعر و یا نویسنده به کل خلقت و نظام هستی معترض است.
۳-بخش سوم که اعتراض سیاسی است و شاعر یا نویسنده به اوضاع نابسامان سیاسی کشور و حکام و سیاستمداران عصر خویش می تازد .
با استناد به آن چه گفته شد ، همه اندیشمندان ایرانی در ظهور این نوع ادبی در زبان فارسی سهیم بوده اند ، لذا در این جا ضروری است تا از شاعران ادب اعتراض از آغاز و فراخور سبک ادبی شان و هم چنین نوع و زبان ادب اعتراضی شان که آیا اجتماعی ، فلسفی یا سیاسی است به اختصار نام برد .
رودکی ( ۲۶۰-۲۵۰ ه ق )
شاید بتوان گفت از جمله اولین کسانی است که نمونه هایی از اشعار اعتراضی که جنبه ی اجتماعی دارند و بر گرفته از آموزه های دینی و قرآنی هستند و به منظور اصلاح کجروی ها و ناراستی های اجتماعی اند در دیوانش جست و جو کرد .

روی به محراب نهادن چه سود؟
ایزد ما وسوسه ی عاشقی

دل به بخارا و بتان طراز
از تو پذیرد ، نپذیرد نماز

(دیوان رودکی، ۱۳۷۸ : ۵۷).
این شیوه از نقد اجتماعی که به اصطلاح هزل و هجو ناراستی ها و کجروی های اجتماعی است در ذهن و زبان شاعران سبک آن دوران ( سبک خراسانی ) فراوان به چشم می خورد .
فردوسی ( م : ۳۳۰،۳۲۹ و ۴۰۹ یا ۴۱۰ ه ق )
فردوسی حماسه سرای بزرگ ادب فارسی با انتقاد از کسانی که برای سود بردن خود از ریختن خون دیگران هیچ ابایی ندارند و به اسم دین و مذ هب در پی کسب منافع خویش اند می گوید :

زیان کسان از پی سود خویش
بریزند خون از پی خواسته

بجویند و دین اندر آرندپیش
شود روزگار مهان کاسته

( شاهنامه ، ۸۲۵،۱۳۷۲ ) .
ناصر خسرو قبادیانی ( ۴۸۱-۳۹۴ ه ق )
از جمله آغازگران ادب اعتراض در عرصه شعر فارسی است «ناصرخسرو عقاید مختص به خود را داشت و حاضر نبود برای سبک معاش « شعر و شاعری » را که ارزش آسمانی داشت نثار هر دون و ظالم بنماید ، پس مسیر شعر و شاعری را تغییر داد و خود نیز تا پایان عمر استوار و مصمم در این راه پیش رفت » (پشت دار ، علی محمد
( ۱۳۸۹ ) : ۱۰ ) .
اعتراض ناصر خسرو به سلاجقه غارتگر ، نکوهش مستقیم شخص شاه ، تقبیح دجال خراسان که بر جان و مال مردم ایران چنگ انداخته اند ، اعتراض به فقیه نمایان و قاضیان رشوت خوار ، تحقیر زهدفروشان و عالم نماهای می خوار و درباری تا مردم جاهل عالم خراسان که جرمشان پیروی از حاکمان گمراه است همه و همه نشان دهنده کامل ادب اعتراض در پهنه شعر فارسی است ، اینک برای نمونه چند مثال ذکر می گردد :
در اعتراض به عالمان دین

منبر عالمان گرفتستند
روز بازار ساخته است ابلیس
بر دروغ و زنا و می خوردن

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-04-14] [ 02:35:00 ق.ظ ]




به طور کلی، در اندیشه مدرنتیه این عناصر نهفته است: محور قرار گرفتن انسان یا نوعی اومانیسم که مهمترین محتوا و درونمایهاش ایمان به دانش و قدرت انسان است که در این فرض دیگر انسان نه آن موجود مفلوک فریبخورده و منتظر گوشهچشمی از عالم برتر و از ما بهتران، بلکه موجودی دارای شرافت ذاتی و دارای علم و آگاهی که با بهره گرفتن از آن میتواند بر هر امری غالب آید و حتی در حوزه اخلاقیات دیگر میان معرفت اخلاقی او و عمل اخلاقیش چندان فاصله نیفتد، زیرا قدرت به کرسی نشاندن خواسته های مختلف از جمله خواسته های اخلاقیش را دارد. از همین جاست که اندیشه پیشرفت و تحول شکل گرفت و این که به جای پسرفت و حسرت گذشته را خوردن، به آینده روشن و بهتر امیدوار بود و برای عملی شدنش کوشید. این نگرش نقطه مقابل دیدگاه سنتی مسیحی بود که فقط گذشته را دوره طلایی میدید که بالاترین اتفاق ممکن و مبارکترینش، بازگشت به آن بود نه نگاه به آینده و توسعه و تحول و پیشرفت.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

با اذعان به این نکات، این مدعا که «در ادیان و مذاهب جهانی نه تنها چیزی به نام پیشرفت وجود ندارد بلکه به جای آن، ایده پسرفت به چشم میخورد» یا «تقریباً در تمامی ادیان و مذاهب جهان، برای دیدن و شناختن انسان آرمانی هر چه بیشتر باید به عقب و منشأ و سرچشمه بازگشت؛ زیرا انسان نخستین آرمانیتر از انسان بعد و بعدتر است» و اینکه «اندیشه پیشرفت حکم میکند که جهان روبه کمال است در حالی که در تفکر سنتی و دینی، انسانهای نخستین انسانهایی آرمانی بودند»، (ملکیان، مدرنیته) تا حدی قابل مناقشه است؛ زیرا از یک سو این معنا و این ادعا به طور یکسان در مورد همه ادیان گفته شده است، در حالی که با توجه به اختلافات ادیان در جهانبینی و انسان شناسی، همه ادیان در وضعیت برابری نیستند و عقلانیت حاکم بر ادیان شدت و ضعف زیادی دارد، گو این که رتبه عالی آن را برای اسلام قائلیم. ثانیاً اگر در اسلام نیز دوران طلایی، دوران اولیه معصومان تلقی میشود، این صرفاً به معنای الگو و اسوه بودن معدودی از رهبران و دوره بسیار کوتاهی است نه اینکه تمامی آنچه در گذشته بوده، در هالهای از قداست قرار گیرد و اتفاقاً در بسیاری از گفته ها و مأثورات دینی، جامعه آرمانی، جامعهای است که در آینده شکل میگیرد نه آن که معصومان در آن قرار داشتند و البته از آن رضایت نداشتد و کمال را در چیز دیگری میدانستند. این معنا تا حدی زیادی در مورد ادیان دیگری مثل یهودیت و مسیحیت نیز صدق میکند. ثالثاً گذشته میتواند چراغ راه آینده باشد و توجه به گذشته صرفاً برای قناعت کردن به آن نیست، که گاه هدف از آن بهرهگیری از آن برای ساختن آینده است.
مؤلفه دیگر در مدرنیته، مفهوم عقلگرایی یا راسیونالیسم است؛ به این معنا که امور تا جایی که در دایره فهم و درک بشر قرار میگیرند، ارزش و اهمیت بیشتری دارند و اموری که فراتر از آنند، یا اصلاً قابل پذیرش نیستند یا قابل اثبات و پذیرش، و در هر حال در رده بعدی قرار دارند. این دیدگاه در برابر دیدگاه سنتی بود که برای عالم مجردات و عالم مثل ارزش بیشتری قائل بود و عالم نفس را مقدم بر عالم جسم میدانست و از همین جا بود که نوعی عقلانیت اپیستمولوژیک شکل گرفت که صرفاً اموری را در کانون توجهش قرار میداد که با عقل بتواند برهانپذیرش کند، اما بعدها این موضوع به عقلگرایی آنتولوژیک انجامید که به انکار امور اثباتناپذیر به وسیله عقل پرداخت.
مؤلفه دیگر تجربهگرایی است که همه امور را به شرط آزمونپذیری و سنجش به توسط حواس ظاهری معقول و مقبول دانست و چیزی را از آزمون فراتر ندانست و بدین ترتیب، امر قدسی را که چند وچون ناپذیر است، در دایره انکار قرار داد. این دیدگاه در برابر دیدگاه ادیان سنتی قرار دارد که بسیاری از امور از جمله مفاهیم و آموزههایی مانند تثلیث را سری میداند که نافهمیده باید بدان ایمان داشت و اصلاً از فهم بشری فراتر است و باید ایمان آورد تا فهمید نه به عکس. چنین نگرشی موجب شد راه برای تحقیق و کاوشگری در مورد بسیاری از اسرار عالم وانسان باز شود و صنعت و تکنولوژی روز به روز شکوفاتر شود.
مؤلفه دیگر فردگرایی است به این معنا که هر نظم و سازمانی زمانی ارزش و اعتبار دارد که برای هر فرد آدمی به عنوان یک فرد ارمغانی داشته باشد و او را از آلام و دردها نجات دهد و زمینه لذت و رفاه و آسایش بیشترش را فراهم کند. در برابر این دیدگاه، نگرش سنتی موجود در بسیاری از ادیان وجود دارد که بر پایه آن، ملاک، سعادت اخروی است که برای تحصیل آن باید رنج و مشقت زیاد برد و چشمداشتی به نتیجه در این جهان نداشت، به خصوص که آدمی هر چه مقربتر باشد، رنج و دردش بیشتر است ( «ومن عشقته قتلته» یا هر که در این بزم مقربتر است، جام بلا بیشترش میدهند.) البته در اینجا معمولاً خلطهای زیادی صورت گرفته و میگیرد؛ از جمله این که در اسلام، سعادت و لذت دنیایی محکوم و مردود دانسته نشده است اما انحصارش باطل دانسته شده و نیز این مطلب که سعادت اخروی بس عظیمتر از سعادت دنیوی است.
نتیجه کلام آنکه پیشرفت علم و تکنولوژی به دنبال تحول در علوم تجربی و در حلقهای از حلقات اندیشه شکل گرفت که نگاهش به جهان، انسان و سعادت و شقاوت و راه شناخت و معرفت متفاوت از قبل بود و تا زمانی که این حلقات شکل نگیرد، شاید بتوان به لحاظ تمدنی پیشرفته بود اما به لحاظ فرهنگی و اندیشگی نمیتوان انتظار چندانی داشت و این همان تمییزی است که بعضی از صاحبنظران میان وجه تمدنی و فرهنگی غرب گذاشتهاند و بر این باورند که در لایه ها و ساختارهای جامعه ایرانی هیچ یک از نشانه های مدرنیته دیده نمیشود و گویا هر قدر حرص و ولع برای استفاده از وجه تمدنی مدرنیه بیشتر میشود، از وجه فرهنگی آن بیشتر فاصله میگیریم.[۱۴۷]
ملاحظات مهم در مورد نهضت اصلاحات دینی
نظر به اهمیت فراوان این دوره و تأثیرپذیری و تأثیرگذاریش بر دوره های قبل و بعد توجه به این ملاحظات اهمیت دارد:

    1. همان گونه که گذشت، تعیین دقیق ابتدا و انتهای دوره مدرن و دورۀ روشنگری دشوار است، و محققان در این باب احتمالات متعددی را بیان کردهاند. عدهای بر این باورند که این تحول در غرب با نهضت اصلاحات پروتستانی و نفی قدرت جهانی کلیسای کاتولیک رم و پیدایش شکاکیت اومانیستی کسانی چون اراسموس و مونتنی شکل گرفت. عدهای نیز انقلاب علمی قرن هفدهم یا انقلاب صنعتی قرن نوزدهم را معرفی کردهاند.[۱۴۸] از اواخر قرن هفدهم و اوایل قرن هیجدهم، جریانی ابتدا در آلمان شکل گرفت و سپس در فرانسه و ایتالیا و انگلستان نیز مطرح شد که بر این گمان بود که بشر تا آن زمان در تاریکی قرار داشت که مراد، یکی تاریکی سنت بود و دیگری تاریکی تعبد و آتوریته. به بیان دیگر، آدمی به اموری اعتقاد داشت که از منشأ آن خبر نداشت و خود را نیز ملزم به قبول بیچون و چرای بعضی از مسائل میدید. در این عصر، پیشنهاد میشد که آدمی از این دو ظلمت و تاریکی خود را رها کند و از نور طبیعی که همان عقل است بهره گیرد تا از دو فضیلت که یکی خودفرمانروایی است و دیگری داشتن معیار و ملاکی مشترک و همگانی در حل و فصل اختلافات،‌ بهره گیرد.[۱۴۹]
    1. یکی از موضوعات مهم در این مبحث این است که آیا مدرنیته نوعی «انقطاع» از گذشته است یا «ادامه» راه سابق؟ به طور کلی، در اینجا دو نظرگاه وجود دارد؛ اول آنکه عصر مدرن محصول اندیشه انسانهایی استثنایی و دانشمندان و متفکران است. دوم نظریهای که بر اساس آن، مدرنیته محصولی جدید و نو و بریده از گذشته نیست.[۱۵۰] این مطلب را در جای دیگر توضیح دادهایم.
    1. به طور کلی، مدرنیته دو هدف داشت یکی آنکه انسان را ارباب و مالک طبیعت قرار دهد و دیگر آنکه آزادی انسان را تضمین کند. اما آیا این دو هدف با یکدیگر همسازند یا نه؟ دعوای میان توماس هابز (۱۵۸۸-۱۶۷۹) و دکارت (۱۵۹۶-۱۶۵۰) در تأملات بر سر این موضوع است و این همان دعوایی است که میان اراسموس و لوتر قبلاً درگرفته بود. هابز نظری چون نظر لوتر داشت که بر این باور بود که قدرت مطلق از آن خداست، زیرا علت نخستین جهان مادی است. دکارت نیز چون اراسموس معتقد بود که علاوه بر قانون علت، چیزی در طبیعت به نام آزادی اراده هست. با تغییر تصور در عصر مدرن در باب جهان و کیهانشناسی و تاریخ، نگرشی دیگر حاکم شد. در تصور اولی، مفهوم چرخۀ تاریخی مورد قبول بود که در روایات افسانهای کهن دربارۀ ماهیت و آغاز جهان آمده است. این نگرش مقبول فیلسوفان و مورخان باستان بود. بر این اساس، جدید و تازه همواره با تباهی و زوال مساوی است. مسیحیت باستان این نگرش چرخهای به تاریخ را حفظ کرد و بر اساس آن، جهان آغاز و سیر گردش و پایان مشخصی دارد که در کتابمقدس پیشگویی شده است. ریشه این نگرش در میان متفکران مسیحی سخن دانیال نبی است که تاریخ جهان را رشتهای از آمد و شد چهار امپراتوری میدانست که عبارتاند از بابل، ایران، مقدونیه و روم. به نظر آنان، ظهور مسیح لحظهای است که آخرین امپراتور پا به عرصه جهان مینهد. با بازگشت وی در پایان این امپراتوری، عصر طلایی جدیدی شکل میگیرد. در این نگرش، چرخۀ تاریخ بیپایان نیست. به همین سبب، مسیحی قرون وسطی در صدد رقابت با دیگران در قدرت و ثروت نیست. او خود را مسافری در این جهان میدانست که اعمالش موجب رستگاری یا سعادتش میشود و به همین دلیل، تقوا و پرهیزکاری با شجاعت و خرد برابر است.

از زمان بیکن و دکارت، نگرش جدیدی دربارۀ خودشناسی شکل گرفت که از قبل متفاوت بود؛ زیرا اساس آن دو مفهوم انقلابی آزادی و ترقی بود. بیکن ضمن اشاره به دستاوردهای کریستف کلمب و کوپرنیک معتقد بود که سبز فایل از عصر باستان برتر است، زیرا روشی برای شناخت جهان داده است که بشر را به جایگاه ارجمندتری میرساند. این سخن با باور زمانه در تعارض بود که عهد باستان را الگوی کاملی برای تمام ادوار میدانست. او این تصور را هدف نقد شدیدی قرار داد که یونانیان چون باستانیترند، از آنان برترند؛ زیرا یونانیان در مقایسه با مردان زمان او کودکانی بیش نبودند. این تغییر نگاه به دوره باستان نه فقط به دلیل پیدایش برداشت جدیدی از دانش، که برداشت جدیدی از زمان نیز بود. در این برداشت جدید، زمان نه چرخهای و محدود، بلکه خطی و نامحدود است و در این صورت، تغییر، روندی طبیعی و پیوسته است که انسان آزاد میتوانست با بهره گرفتن از روش علمی صحیح، آن را هدایت و مدیریت کند و آدمی در نتیجه ارباب و مالک طبیعت شود و جهان مطبوعتری برای خود بسازد.[۱۵۱]

    1. عصر روشنگری که بخشی از این عصر است، دوران شکلگیری نگرش انتقادی به جهان و تمامی اجزای آن با بهرهگیری از روش علمی تجربهگرایانه و عقلانی بود.[۱۵۲] تجربهگرایی فیلسوفان و متفکران در قرن هیجدهم با عقلانیت مدرن انتقادی به پرسشگری در همه یافته های بشری انجامید. علوم انسانی روحیه انتقادی را در درون خود پروراند و رواج انتقاد اجتماعی را از همین جا باید جستجو کرد. بعضی از محققان، عوامل مؤثر در رشد روحیه انتقادی در فرایندهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی را این گونه توضیح دادهاند:‌ زمینه با جنبش اصلاح مذهبی و گسترش فرقه پروتستان آماده شد که هر یک از آنها از دین مسیحی و تأثیر مذهب بر رفتار اجتماعی تفسیر خاصی داشت. عامل دیگر رنسانس بود که دانش کلاسیک را زنده کرد و اومانیسم را رشد داد. ظهور دانش در علوم تجربی موجب شد که این آزادی گسترش یابد. یک طبقه جدید روشنفکر که مناسبتی با کلیسا نداشت پا به عرصه گذاشت. طبقه جدیدی از کارفرمایان اقتصادی و صاحبان صنایع پدید آمدند که میل داشتند که از قیود فئودالی بر کنار مانند و به قدرت حکومتی و اداری چنک زنند. جنبشهای دموکراتیک سر برآورد که خواستار برخورداری کل جامعه از حقوق سیاسی شد. باتامور، جامعهشناس معاصر انگلیسی، معتقد است که در ایران و جهان اسلام موج سرکوب پرسشگری انتقادی که از ناحیه های مختلف حمایت میشد، اجازه نداد که تحولی در ناحیه باورشدن علوم و داشته ها و پیشرفت آن صورت گیرد.[۱۵۳]
    1. تفکر مدرن به شهادت همگان توانست به انسان قدرت و ثروت بسیار بیشتری دهد و دورنمایی بلند در فراروی بسیاری قرار دهد، اما با حوادثی مانند جنگ جهانی اول معلوم شد که افزایش قدرت و توانایی اتفاقاً میتواند بسیار مخرب باشد نه سازنده. از این گذشته، رشد در تکنولوژی به معنای رشد همزمان در اخلاق و نیل به سعادت نیست. با شعلهورشدن آتش جنگ ویرانگر جهانی دوم، بدبینیهای فلسفی به مدرنیته شدت گرفت، تا جایی که کسانی مانند اشپنگلر، هوسرل و هایدگر از افول تمدن غرب و بحران علوم و نسل گمشده سخن به میان آوردند و آغاز جنگ سرد را فاتحه پروژه مدرنیت خواندند. پیش از آنها نیز برخی از متفکران مانند روسو مدرنیت را بدترین ارمغان برای بشر دانستند که گرچه طبق پیشبینی بیکن و دکارت قدرت بشر را به شدت افزایش داده، فضیلت و اخلاق را به نابودی کشانده است.

با این همه، دو چیز موجب شد که مدرنیته به راحتی صحنه را به رقبا تحویل ندهد که یکی دستاوردهای علوم طبیعی بود و دیگری رشد سریع تمدن صنعتی. از جمله نقدهای پس از جنگ دوم جهانی این بود که پروژه مدرن، عقلانیت باستان و قانون طبیعی را برانداخت و عقلانیت ویرانگر ساخته و پرداخته گالیله و دکارت را به جای آن نشاند و در نتیجه، راه حل این مشکل نه تشدید روند مدرنیته بلکه احیای عقلانیت باستان است. عدهای نیز آن را معلول و نتیجه شکست خود تمدن غرب میدانند و راه حل را نه بازگشت به شکل ابتدایی عقلانیت گذشته و نه دل خوش کردن به عقلانیت موجود، بلکه غرق شدن در اقیانوس پسامدرن میدانستند. البته هواداران مدرن بر این باور بودهاند که بحران مدرنیسم ادعایی نه ناشی از وجود عیب و نقصی در مدرنیته، بلکه پدیدهای است که در تقابل با مدرنیته ایجاد شده است. در این صورت، پدیده های زشتی مانند نازیسم نه از لوازم مدرنیته بلکه بازمانده گذشته توتونیک آلمانهاست یا محصول کوتهفکری لوتر ضد مدرن است؛ همچنان که ویژگی تمامیتخواهانه سوسیالیسم محصول اقتدارگرایی معنوی مسیحیت ارتدوکس شرقی است. پس باید تنها به تطهیر مدرنیته از این عناصر مزاحم همت گماشت.

    1. پرسش بنیادینی که عصر مدرن را به وجود آورد، از دل بحرانی متافیزیکی الهیاتی برخاست که مسیحیت در مواجهه با مسئله ماهیت خداوند و ماهیت وجود دچارش شد. مدرسیها به جهت هستیشناسی واقعگرا بودند و به وجود واقعی کلیات باور داشتند، اما جهان را نمونه مادی مقولات عقل الهی میدانستند. واقعیت از آن کلیات بود نه جزئیات. تسمیهگرایان این جهانبینی مسیحی را عوض کردند و واقعیت را از آن جزئیات دانستند و اصرار داشتند که کلماتِ بازنمایِ هویات ِکلی، صرفاً نشانههایی هستند که فهم انسان را آسان میکند. همه چیز جهان از اساس جزئی است و در نتیجه نمیتواند غایتمدار باشد. پس خدا را از طریق آیات انجیل یا تجربه روحانی میتوان شناخت. انسان نیز هدف یا غایت طبیعی یا فراطبیعی ندارد. این انقلاب فکری علیه حکمت مدرسی، تمام وجوه جهان در قرون وسطی را درهم شکست و تمامی کوششهای آباء کلیسا و پیروان بعدی آنها برای ایجاد وحدت میان آموزههای طبیعی و اخلاقی یونانیان و ایمان مسیحیت به خدای قادر مطلق و نیز پیوند میان عقل و وحی را بیاثر کرد.

این روند تبیین آموزههای مسیحی کاتولیسیزم، بر پایه اندیشه های توماس آکویناس، خلاف جهتی بود که نهضت اصلاح دینی در پیش گرفت و در تبیین بنیادهای فکری خود از تسمیهگرایی بهره گرفت. خدای معرفیشده در این تفکر خدایی بود قادر به هر چیز و پیشبینیناپذیر که بر خلاف خدای آکویناس و دانته، بسیار دلهرهآور بود و ناشناختنی، و خارج از ظرفیت عقل و فهم انسانی در درکش، و تهدیدی پیوسته برای سعادت بشری. این تصور از خدا در برابر خدایی بود که گر چه ناشناختنی است، اما برکات حضور و شکوه افعالش در همه جا دیدنی بود. این تصویر از خدا، خودش موجب بحران فکری شد و البته این تصور از خدا را حوادث و تحولات اجتماعی مانند شقاق بزرگ مسیحیت در قرن پانزهم، جنگهای صد ساله[۱۵۴] و شیوع طاعون و اختراع باروت و یخبندان در اروپا و اوضاع ناگوار اقتصادی تقویت و پذیرفتنی میکرد. در این شرایط و احوال، بشر باید خود فکری به حال خودش میکرد و به گونه‌ای گلیمش را از آب میگرفت. البته تمام مفاهیم تسمیهگرایانه در جنبشهای فکری عصر خودش مقبول نبود، ولی هم اومانیسم و هم نهضت اصلاح دینی، فردگرایی آنتولوژیک تسمیهگرایی را میپذیرفتند، گرچه در تقدم خدا یا انسان اختلاف داشتند. اومانیسم به انسان تقدم میبخشید و خدا و طبیعت را بر اساس آن تفسیر میکرد، اما نهضت اصلاح دینی با خدا شروع کرد و انسان و طبیعت را از آن منظر نگاه کرد. مدرنیته با برتری بخشیدن به طبیعت و نه خدا و نه انسان، راه حل سومی را دنبال کرد.[۱۵۵]
با توضیح دوره های مهم در بررسی نهضت اصلاح دینی، هم اکنون به بررسی کلی این دوره میپردازیم.
دوره اصلاحات دینی
با توجه به توضیحاتی که در ابتدای فصل بیان شد، معمولاً نهضت اصلاح دینی در تقسیمبندی اول، به دو جریان اقتدارگرا[۱۵۶] و جریان داخلی رادیکال[۱۵۷] مخالف آن تقسیم میشود. جریان نخست جریان اصلی نهضت اصلاح دینی است که بر این تصور بود که به منظور نیل به هدف اصلاح کلیسا میتوان و چه بسا باید از سر سازگاری با امیران و قاضیان وارد شد. این جریان به جریان اقتدارگرا معروف است و دو شاخه اصلی آن عبارت است از جریان لوتری و جریان کالون که اصطلاحاً به «اصلاحشده» نیز معروف است. در برابر این جریان، جریان دیگری قرار داشت که به جناح چپ یا رادیکال نهضت اصلاح دینی معروف است. این جریان ضمن مخالفت با جریان مذکور در موضوع رابطه دولت و کلیسا، معتقد بود که دخالت قدرت در کلیسا امری ناصواب و خطاست. به باور آنها، خطاست که دولت افراد را به پذیرش دیدگاه های خاص اعتقادی وادار کند یا در اعمال و شعایر دین دخالت داشته باشد. این گروه به جریان آناباپتیستی معروف است، اما گروه مقابل معتقد بود که دخالت قضات و امیران در کلیسا و کمک گرفتن کلیسا از مقامات برای سرکوب بدعتگذاران و حفظ جامعه دینی امری لازم است. با همه اختلافات میان جریانهای اصلاحی، همه پروتستانها در شعار «اصلاح از درون»[۱۵۸] و این که کلیسا باید کلیسایی باشد که پیوسته به اصلاح خود میپردازد، همصدا بودند در حالی که شعار کاتولیکها «همیشه یکسان»[۱۵۹] بود.[۱۶۰]
از نکات قابل توجه در نهضت اصلاح دینی و آیین پروتستانی مسئله انشعابات فراوان آن است. جریانهای کالونی و لوتری زیرشاخههای بسیاری پیدا کردند و بر جریانهای اصلاحی در سایر نقاط اروپا تاثیر گذاشتند. مسیحیت کاتولیک پیوسته این امتیاز را داشته است که در درون خود کمتر دچار تفرقه و تشتت شده است و همه گروه های دینی به نوعی مرجعیت دینی را پذیرفته و همان نیز اساس و محور وحدت آنان بوده است.
با این حال، علاوه بر دو جریان مهم اصلاحگرایی اقتدارگرا و رادیکال، در انگلستان نیز اصلاحات دینی شکل نسبتاً متفاوتی داشت. در این کلیسا دو جریان مهم شکل گرفت که یکی آیین انگلیکان بود و دیگری آیین پیوریتن. یکی از ممیزات اصلاحات دینی در انگلستان آن است که شروعش با موضوعی سیاسی بود و آن دعوای هنری هشتم شاه انگلستان با پاپ بر سر طلاق ملکه انگلستان. در این دعوا کلیسای انگلستان از زیر بیرق کلیسای رم خارج، و مستقل شد اما به لحاظ اعتقادات تقریباً کاتولیک ماند.[۱۶۱] چهره برجسته این جریان، توماس گرانمر، الهیدان پروتستان، بود که برای پروتستان شدن انگلستان بسیار کوشید و کتاب معروف Commom Prayer اثر اوست. در دوران حکومت ملکه الیزابت (۱۵۵۸-۱۶۰۳) مجموعهای به نام اصول سی ونه گانه نوشته شد که همه اسقفها و کشیشها میبایست طبق آن عمل میکردند. این اصول البته نه مورد قبول کاتولیکها بود و نه مورد قبول پروتستانهایی که آن را بیش از حد کاتولیکی میدانستند و همین موضوع باعث انشقاق کلیسای انگلستان به دو گروه کلیسای عالی[۱۶۲] و کلیسای دانی[۱۶۳] شد. گروه اول تمایل داشتند که در اعتقادات و شعایر حتیالامکان کاتولیک بمانند، اما گروه دوم خواهان پیروی از تحولات پروتستانتیزم اصلاحشده در اسکاتلند و کنار گذاشتن پیوندهای کاتولیکی مانند نصب اسقفها، مراسم و شعایر دینی و نیز اعتقادات بودند. انگلیکنها گروه اول را پایهگذاری کردند و پیوریتنها، گروه دوم را.
در اسکاتلند کشیشی به نام جان ناکس[۱۶۴] رهبری اصلاحات پروتستانی را به عهده گرفت که تحت تأثیر ژان کالون بود. شهرت وی در تاریخ تفکر مسیحی به خاطر دیدگاههایش در باب شیوۀ حکومت و حقوق ناراضیان بود.[۱۶۵]
اما جریان دوم، جریان پیوریتن (پیرایشگری) در اواخر قرن شانزده و اوایل قرن هفدهم در انگلستان شکل گرفت و هدفش پاکسازی کلیسای انگلستان از آلودگیهای دوران ملکه الیزابت بود. رهبران این جنبش جمعی از الهیدانان بودند که تحت تاثیر اندیشه های کالون بودند و معتقد بودند که اصلاحات انگلیکنی در حد قابل قبولی نیست و انگلیکنها بیش از حد کاتولیکند و لذا کلیسا باید بیش از این تطهیر و پیرایش شود. آنان خواستار اصلاحاتی در اعتقادات، در نظام کلیسایی و حتی زهدورزی شخصی بودند. به باور آنان کلیسا باید با کتاب مقدس هماهنگ شود و تجربه شخصی دینی اهمیت زیادی دارد. هواداران این جنبش در امریکا نیز حضوری جدی و مؤثر داشتهاند. ایان باربور در بارۀ نقش آنان در حمایت از کوششهای علمی معتقد است که انگلستان قرن هفدهم نقطۀ عطفی در تاریخ علم بوده است و پیرایشگران عوامل اصلی آن بودهاند. مدارس پیرایشگران درسهای علمی را در برنامه خود گنجانده بودند و به اعتقاد نیوتون و دیگران، مطالعه طبیعت که آثار صنع الهی است، به تعظیم شأن خدا میانجامد. گروهی از هواداران این جنبش به اهل ذوق[۱۶۶] معروف بودند که تلقی آنها از سنت مسیحیت یا مسیحیت سنتی فاصله داشت و عوامل متعددی در این فاصلهگیری سهیم بود. سراسر انگلستان دستخوش منازعات مذهبی و جنگ داخلی بود و نیاز به یک حداقل از مبنای مشترکی از همدلی و سازگاری معقول محسوس بود. اهل ذوق بر این باور بودند که ایمان و اعتقاد دینی، امری معقول و مشاع و در دسترس همگان است و به هیچ وحی تاریخی خاصی تعلق ندارد و شاهدشان برای این امر، مشترکات ادیان بود که هسته مشترکشان در امر ایمان است که در آن سه مفهوم نهفته است:‌ وجود خدایی متعال،‌ بقای روح و الزام به سلوک اخلاقی. در این نگرش، طبیعت کلید معرفت خدا بود و خدای آفرینشگر – نه خدای رهاییدهنده – مورد توجه بود. برداشت اهل ذوق از طبیعت به سان اثر صنع خداوند مؤید علاقۀ آنان به پژوهش بود.[۱۶۷]
در مجموع، پیرایشگران علاوه بر اهتمام به موضوع علم طبیعی و اینکه مطالعه طبیعت را که آثار صنع الهی است،‌ به تعظیم شأن خدا میانجامد،‌ مفهوم وظیفه یا رسالت یا به تعبیری پیشه[۱۶۸] را مطرح کردند که انگیزهای اضافی برای در پیش گرفتن کار علمی به بار آورده بود. مجموعهای از رهیافتها که روی هم رفته «اخلاق پروتستانی» نامیده میشود، حاصل گسترش نگرش متفاوتی بود که کالونیهای قرن هفدهمی به ویژه پیرایشگران انگلستان به کار روزمره داشتند. به این مطلب در فصل آخر خواهیم پرداخت.
از شاخه های فرعی جریان پیوریتن انگلستان، یکی جریان باپتیستی است و دیگری جریان کویکرها. باپتیستها مانند آناباپتیستهای سوئیس منکر تعمید اطفال بودند و به آزادی دینی و تساهل باور داشتند. از مهمترین اعتقادات آنها، باور به حجیت انحصاری کتاب مقدس، خودمختار بودن کلیساهای محلی و بومی، کشیش بودن همۀ مؤمنان، اعتقاد به دو آیین دینی (تعمید و عشای ربانی) و نه بیشتر، آزادی فردی (به این معنا که هر کس باید آزادی انتخاب اعتقادات را داشته باشد) و سرانجام، جدایی کلیسا و دولت (و آزاد و مختار بودن هر یک در حوزۀ کاری خود). امروزه این گروه بزرگترین گروه و فرقۀ پروتستانی در سراسر جهان است که صد میلیون پیرو دارد.[۱۶۹]
گروه دیگر جنبش کویکرهاست. این جریان جداییطلب از این جهت کویکر[۱۷۰] (لرزان) نامیده شدند که بنا به نقل، افراد اغلب به هنگام عبادت به خود میلرزیدند. پایهگذار این جریان فردی بود به نام جورج فاکس (۱۶۲۴-۱۶۹۱)، اما مشهورترین چهره این جریان ویلیام پن (۱۶۴۴-۱۷۱۸) از دوستانش است که سرانجام بر اثر شدت آزار و شکنجهها،[۱۷۱] به امریکا مهاجرت کرد و توانست در آنجا اقامتگاهی برای پیروانش در سیولوانیا ایجاد کند و از آن زمان، این منطقه به پنسیلوانیا تغییر نام یافت و از همان زمان، بسیاری به خصوص از انگلستان و آلمان بدانجا به دلیل آزادی دینی مهاجرت کردند و همین هم سرنوشت متفاوتی را برای آمریکا و سپس جهان نو رقم زد که تنوع و آزادی دینی از ویژگیهای آن بود. او معتقد بود که هر فرد میتواند با خدا به طور مستقیم در پرتو نور درونی[۱۷۲] صحبت کند. این عقیده بر خلاف این اعتقاد کالون است که هر کس، گرفتار فساد مطلق است و باید از نو تولد یابد.
به عقیدۀ کویکرها، هرکس صدای خود را در درون خود دارد و صدای خدا را میتوان شنید، مشروط به این که هر کس خود را خاموش کند و به آن حضور هدایتگر گوش بسپرد. اهمیت نور درونی به حدی از اهمیت نزد کویکرهاست که همه نشانه های بیرونی دین ماند شعایر و مناسک دینی لغو دانسته شد. کویکرها به زندگی ساده علاقهمند بودند که زنان نیز در همه آن نقشی مساوی داشتند و بر صلح و دوستی صرفنظر از نژاد و طبقه و جنسیت، تأکید میکردند. آنها از مدافعان جدی آزادی دینی و پرچمداران جنبش ضد بردگی در انگلستان بودند و از شرکت در جنگها خودداری میکردند و به همین دلیل مورد تعقیب و آزار قرار گرفتند.
جریان دیگر عقلگرایان ضدتثیلث[۱۷۳] هستند. اینان همان گونه که از نامشان پیداست، تأکید خاصی بر نقش عقل – در کنار کتاب مقدس- به عنوان مرجع نهایی داشتند و مخالفتشان بیشتر با آبای کلیسا، اعتقادنامهها و سنت بود و بر نفی بعضی از اندیشه های بنیادین مسیحیت مانند تثیلث اصرار داشتند. دو چهرۀ اصلی این جریان عبارت بودند از میشل سروتوس[۱۷۴] (۱۵۱۱-۱۵۵۳) و فاستوس سوسینوس [۱۷۵](۱۵۳۹- ۱۶۰۴).
سروتوس الهیدان و پزشک اسپانیایی اومانیست بود که الهیات غیرتثلیثی را مطرح کرد و کتابی تحت عنوان در باب اشتباهات تثلیث[۱۷۶] نوشت و به نام مستعار منتشر کرد اما لو رفت و به هنگام فرار از فرانسه، در نظام تحت سلطۀ افکار کالون در ژنو به اتهام بدعتگذاری گرفتار، و سوزانده شد[۱۷۷] و همین امر لکۀ ننگی بر دامن کالون شد.[۱۷۸] سوسینوس الهیدان ایتالیایی و بنیانگذار جنبشی به نام سوسینیان بود که الوهیت مسیح را نفی میکرد. در قرن هیجدهم این جنبش به جنبش وحدتگرایان[۱۷۹] تغییر نام داد و تا به امروز پیروانش بر این باورند که خدا تنها یک شخص است نه سه شخص.[۱۸۰]
آناباپتیستها یا جناح چپ نهضت اصلاح دینی.
همزمان با حضور تسوینگلی در زوریخ و لوتر در ویتنبرگ،‌ جنبشی رادیکال ظهور کرد که برگرفته از واژه یونانی است به معنای تعمید مجدد. اینها تعمید را خاص بزرگسالان میدانستند. تعمید معتبر آن است که از تجربۀ دورنی حیات نو حاکی باشد. مرگ در مسیح و برخاستن همراهش در نوشدگی زندگی است، و این خاص افراد بالغ است. کلیسا باید پاک باشد و با نفی و طرد امور بیارزش و تبدیل شدن به جامعهای منتخب و داوطلب دائماً در حال پاکسازی باشد. آنان در سال ۱۵۲۰ چنان جریانی در کل مسیحیت به راه انداختند که از همه سو مورد غضب قرار گرفتند. تسوینگلی از آن جهت که آنها عدهای اندک و سر به راه نبودند، بلکه اهل خروش و غریدن و تبلیغ و تبشیر بودند، واکنش تندی علیه آنها نشان داد. سایر پروتستانها و کاتولیکها نیز بر مجازات مرگ و سوزاندنشان توافق داشتند. آناباپتیستها راهی جز مصالحه یا مهاجرت نداشتند که البته منونایتها هر دو راه را انتخاب کردند.
چهره معتدلتر این جریان منوسیمونز بود که در کشور هلند فعال بود و نیز یاکوب هوتر در مروویا. بر اساس اندیشه های آنان، چندهمسری،‌ هزارهگرایی و‌ موعودگرایی باطل شد و نوعی دین اخلاقی و دارای نظام حاکم شد که تجمل و هرزگی را نفی میکرد. در مجموع، جریان آناباپتیستی که در گرماگرم نهضت اصلاح دینی و از بطن آن زاییده شد،‌ منکر تعمید اطفال و نامؤمنان بود و هوادار اصلاحات اجتماعی و اقتصادی و نیز جدایی کامل دولت و کلیسا.[۱۸۱] از مهمترین فرقههای آنان، منونایتها هستند که به منو سیمونز منسوب است و از جریانهای آباباپتیستی سوئیس، آلمان و هلند ریشه گرفتهاند. امروزه این گروه، بزرگترین گروه آناباپتیستی در جهان با یک میلیون پیرو در هفتاد و پنج کشور است. جنبش آمیش[۱۸۲] منسوب به فردی به نام یاکوب امان[۱۸۳] که در اصل در سوئیس شکل گرفت و جریانی در متن جریان منونایتها بود. بسیاری از آنان در قرن هیجدهم به ایالت پنسیلوانیا در امریکا مهاجرت کردند. بیشتر شهرت این گروه به دلیل زندگی بسیار ساده و بیآلایش و مقاومت در برابر جلوههای تمدن جدید است. البته جریان رادیکال اصلاح دینی دو شاخۀ مهم دیگر دارد که عبارتاند از معنویتگراها[۱۸۴] که در قرن شانزدهم در آلمان و هلند شکل گرفتند و بر نقش روحالقدس و اهمیت اشراق درونی تاکید داشتند. آنها با شکلهای بیرونی و اجتماعی کلیسا سر ناسازگاری داشتند و بر کلیسای نامشهور به جای کلیسای مشهود تاکید داشتند و از رهبران مهم آن میتوان از کاسپار شوینکفلد[۱۸۵] (۱۴۹۰-۱۵۶۱) و سباستین فرانک[۱۸۶] (۱۴۹۹-۱۵۴۲) نام برد.
اما به هر حال، با شروع نهضت پروتستانی که به سرعت همه اروپا را در نفوذ خود قرار میداد، اصلاحات کاتولیکی نیز شکل جدیتری به خود گرفت و این تا حدی به دلیل سوالات فراوانی بود که نهضت پروتستانی در مورد آموزههای کاتولیکی ایجاد کرده بود. به طور کلی، سه واکنش مهم کلیسای کاتولیک عبارت بودند از:
الف. برگزاری شورای ترنت
با توجه به گذشت زمانی طولانی از برگزاری آخرین شورای عمومی کلیسا و ضرورت انجام اصلاحاتی در کلیسا، بسیاری در کلیسا برگزاری شورای عمومی را ضروری میدیدند، اما دعوای امپراتوری مقدس و پاپها در رهبری شورا مانع از برگزاری آن میشد. بدون شورا و به صرف فتوا نیز رد ۴۱ پیشنهاد از پیشنهادهای لوتر توسط پاپ لئوی پنجم قابل قبول نبود،[۱۸۷] اما سرانجام توافق صورت گرفت و قرار شد که شورایی در یکی از شهرهای ایتالیا به نام ترنت برگزار شود. اولین شورای کلیسایی در سال ۱۵۴۵ از سوی پاپ وقت با هدف تبیین عقاید و شعایر کاتولیکی و دفاع از آن برگزار شد که اولین واکنش رسمی کلیسای کاتولیک در برابر موج ویرانگر اصلاحات پروتستانی بود. این شورا زمانش به درازا کشید (۱۵۴۵-۱۵۶۳) و دلیلش نیز بروز جنگ و اختلافات داخلی و امثال آن بود و صدها تن از رهبران کلیسای کاتولیک به منظور اصلاح عادات و قوانین کلیسای کاتولیک گرد هم آمدند. این کلیسا بسیاری از آموزههای کاتولیکی را مجدداً تأکید و اصول نهضت اصلاح دینی (فقط ایمان، فقط فیض، فقط کتاب مقدس)[۱۸۸] را مردود دانست و در خصوص مسئله آمرزیدگی از طریق ایمان و فیض، بر نقش همزمان فیض و عمل بشری تأکید کرد. در مسئله حجیت کتاب مقدس، شورای مذکور اعلام کرد که سنت کلیسا، مستقل از کتاب مقدس دارای حجیت است و شعار «کتاب و سنت» در برابر شعار «فقط کتاب مقدس» قرار گرفت.[۱۸۹] در این شورای مقرر شد که متون معتبر عبارت است از عهدین و کتب مقدس آپوکریف، و اعتبار ترجمه رسمی و لاتینی کتاب مقدس به نام وولگات مجدداً مورد تأکید قرار گرفت. تأکید بر هفت آیین مقدس و اینکه تنها کسانی میتوانند مراسم مقدس را به جای آورند که منصوب باشند؛ نفی کشیش بودن همه مؤمنان؛ اینکه همه شعایر مقدس دینی متضمن فیضاند و هر یک فواید خاص خود را دارد، تأکید بر تبدل جوهری.[۱۹۰] در موضوع نجات، شورای ترنت بر این باور بود که انسان تنها با فیض خدا نجات می یابد، ولی این در دو سطح عمل میکند: فیض قبلی که در تعمید داده شده که این قدرت را میدهد که آدمی با خدا همکاری کند و همین شایسته پاداش است. خود ایمان باید با امید گره بخورد و نیز محبت.[۱۹۱]
شورای ترنت تصمیمگیریهایی در خصوص تبیین و اصلاح عقاید کاتولیکی کرد که مورخان آن را نقطه عطفی میدانند و در همینجا بود که تومیسم تفوق یافت.[۱۹۲] جالب اینکه پاپ حتی دعوت به شورا را نمیذیرفت، زیرا این کار به نوعی مشروعیتبخشی به آن بود که تمرکزگرایی و محوربودن خودش و سازمان کلیسا را زیر سؤال میبرد. البته حاکمان مدنی خواستار برگزاری شوراها برای بررسی مسائل کلیسا و بیرون آن بودند. پنجمین شورا نیز آخرین شورا بود که در سال ۱۵۱۸ برگزار شد. شورای بعدی در رایتسبورگ در سال ۱۵۴۱ برگزار شد، اگر بتوان آن را شورا نامید. در مجموع، این شورا موضعی آهنین در برابر اصلاحات پروتستانی اتخاذ کرد و تقریباً از خود نرمشی نشان نداد. این شورا از این جهت هم اهمیت دارد که چند قرن قبل و بعد نیز مشابه آن تشکیل نشد. آخرین شورای کاتولیکی در سالهای ۱۸۷۰ (واتیکان اول) و ۱۹۶۳-۱۹۶۵ (دوم واتیکان) برگزار شد که نفس برگزاری این شورا، ترکیب اعضا و تصمیمات آن در تاریخ و تفکر مسیحیت بسیار مهم و سرنوشتساز است.
البته این نه بدان معناست که تا این زمان هیچ تحولی اصلاحی و لو به طور غیررسمی در خود کلیسای کاتولیک رخ نداده بود. واقعیت آن است که اصلاحات کاتولیکی به لحاظ زمانی قبل از اصلاحات پروتستانی آغازشد. اولین حرکتهای اصلاحی در کلیسای کاتولیک در سال ۹۱۰ در فرانسه آغاز شد و این به هنگامی بود که ویلیام دوک، صومعه کلونی را تأسیس کرد. نهضت اصلاحات کلونی، شعله شوق وسیعی در تمام اروپای آن زمان ایجاد کرد و دیرهایی نیز برپا نمود. البته در خود سیستم کلیسای کاتولیک نیز از قرن یازدهم اصلاحات مهمی به دست پاپ گریگوری[۱۹۳] هفتم شروع شد که اصلاح سلسله مراتب کشیشی و اقتدار سیاسی مقام پاپی و انتخاب پاپ به وسیله شورای کاردینالها [۱۹۴] اجرای جریمه طرد از کلیسا و تعیین ساختار دقیق مقام اسقفی نیز از جمله آنها بود.[۱۹۵]
از قرون سیزدهم در داخل کلیسا تمایلاتی مبنی بر سادگی و استقلال فردی وایمان به واسطه رسوم خارجی وجود داشت. سه گروه که به گونهای برای سرنگونی قدرت کلیسای کاتولیک میکوشیدند، عبارت بودند از پیروان لوتر، اهل عرفان – که مصادیق آن کسانی چون قدیسه ترزای آویلایی (۱۵۱۵-۱۵۵۳)یا ژاندارک (۱۴۱۲-۱۴۳۱) و حتی ایگناتیوس اهل لویولا بودند و به قولی، خط اعتراض و خط عرفان به موازات هم کلیسا و قدرت پاپها را دچار مخاطره میکرد [۱۹۶] – و مصلحان کاتولیک از فرقه آگوسیتنی.
در قرن چهاردهم گرایشهای عرفانی در مسیحیت به خصوص در آلمان شدت گرفت که از مهمترین آنها میتوان از مایستر اکهارت (۱۲۶۰-۱۳۲۷) نام برد. موضوع نجات شخصی نزد اینان اهمیت زیادی داشت. آنان میکوشیدند تا به وسیله اتحاد مستقیم با ذات الهی از راه تفکر و نماز، بدون واسطه کشیش و مراسم خاص آن را تحقق دهند. در کتاب لاهوت آسمانی آمده است که اکنون معلوم شد چه چیزهایی ما را در راه اتحاد با خدا کمک میکند. این کار از راه ریاضت یا کلمات یا اعمال یا مخلوق دیگر ساخته نیست. باید همه این چیزها را رها کنیم تا نپنداریم که بعضی از کلمات یا اعمال با ریاضت یا مهارت یا حیله یا مخلوق دیگر میتواند ما را برای وصول به هدف یاری کند. باید همه چیزها را به همین صورت که هست رها کنیم و با خدا متحد شویم. در قرن سیزدهم فرقه آلبیگایی[۱۹۷] مدعی بودند که کلیسا درست از کسانی تشکیل میشود که خداوند آنان را برای نجات برگزیده و این در انحصار کلیسای رم نیست. بر اساس این نظریه، انتساب به کلیسای ظاهری و شرکت در مراسم، اثری بر نجات نداشته و سازمان کاتولیکی غیرلازم است. اومانیستهای شمال نیز با نظریه انحطاط انسان مطلقاً مخالف بودند و میکوشیدند تا مسیحیت را به سادگی برگردانند و آن را از لاهوت پیچیده و رسوم دینی جدا سازند، ولی طرفدار نجات صوفیانه نبودند بلکه از دیانت اخلاقی که در انجیل آمده حمایت میکردند. آنان دین را موضوعی شخصی میدانستند و میگفتند که قبل از هر چیزی مهم محبت و رافت و حوصله است. آنان رسوم مذهبی و رهبانی را مسخره، و در کار نقد تورات، عالمانه کوشش کردند.[۱۹۸]
در همین زمان، در اسپانیا کاردینال خیمنس،[۱۹۹] راهب فرنسیسکن پرشور که پا برهنه راه میرفت و از پوشیدن لباس ویژه خودداری میکرد و از منافع ملی حوزۀ اسقفی خود برای بیرون راندن مورها استفاده میکرد، حرکتی را آغاز کرد. وی رفتار غیراخلاقی راهبان و همخوابگی کشیشان را به شدت منع میکرد و به عنوان یک صلیبی، به سازماندهی و تشجیع مسیحیان میپرداخت تا به جنگ با کفار عرب بروند. این کاردینال، مؤسس دانشگاه آلمان هم بود که در زمینه پزشکی و آناتومی و عبری فعالیت داشت و انتشار کامل متن کتاب مقدس به زبانهای اصلی را به عهده داشت و این کارش تقریباً با کار اراسموس همزمان بود. در قرن شانزدهم نهضتی شکل گرفت که آن هم انجیلگرایی نام داشت که مشابه جریانی به همین نام در الگوی پروتستانی بود و صبغهای قویاً عرفانی و اخلاقی داشت و تعهد خاصی به تحقیقات مسیحی داشت که اراسموس چهرۀ بارز آن بود.
به طور کلی، دو جریان اصلاحی در آیین کاتولیک وجود داشت که یکی به اخلاقیات کاملاً توجه داشت ولی به مسائل اعتقادی کاملاً بیاعتنا بود یا آسانگیر بود. رهبر آن کاردینال کانتارین[۲۰۰] بود که اعتقاد داشت به زودی میتوان با پروتستانها اتحاد مجدد برقرار کرد، زیرا حاضر به پذیرش آمرزیدگی به وسیلۀ ایمان بود. جریان دوم جریانی بود که در امر اعتقادات سختگیربود و سستی در عمل یا در اعتقادات را تحمل نمیکرد. رهبر این جریان فردی به نام کاردینال کارافوی[۲۰۱] بود که به مقام پاپی نیز رسید. وی پایهگذار انکیزاسیون رومی بود و خودش از عوامل بنامش.[۲۰۲]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:35:00 ق.ظ ]




نام نویسنده
سال
تعاریف مدیریت جانشین پروری

ولف
۱۹۹۶
برنامه ای است که سازمان به طور نظام­مند، تداوم رهبری را برای منصب­های کلیدی تأمین می کند

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

کاران و همکاران
۲۰۰۱
مدیریت جانشین پروری، مزیت رقابتی برای سازمان به وسیله پر کردن مسیر ارتقا شغلی، سازمانی از طریق افراد با استعداد برای اطمینان از وجود این افراد، هم برای زمان حال و هم آینده، برای هر سطح رهبری در سازمان ایجاد می کند.

بایهام و همکاران
۲۰۰۲
فرایندی که به سازمان اطمینان می­دهد که افراد با تجربه و توانا برای پرکردن منصب های مدیریتی و ارشد موجود است

روزول
۲۰۰۳
مدیریت جانشین پروری، فرایندی برای آماده سازی افراد برای مواجهه با نیازسازمان به استعداد ها در یک دوره زمانی بلند مدت است .

دولت آلبرتا
۲۰۰۴
مدیریت جانشین پروری ،یک نگرش نظام­مند برای اطمینان از داشتن ذخیره همیشگی از بهترین استعدادها از طریق کمک به توسعه این افراد است.

روزول
۲۰۱۰
فرایند آماده نمودن افراد برای پذیرش مسئولیت بالاتر

(هادی­زاده مقدم و سلطانی،۱۳۹۰،۴۳)
شایستگی­ها و توانایی­های کلیدی، انتخاب کاندیداها، توسعه بر مبنای شایستگی، ارتباطات باز، و بازنگری مداوم(هانت و همکاران[۱۴]،۲۰۰۴). دراین میان، پرکاربردترین مدل­ها در مدیریت و برنامه­ ریزی جانشین پروری عبارتند از مدل ستاره­ای هفت نقطه­ای [۱۵] روزول[۱۶] (۲۰۱۰،۲۰۰۳) و مدل مـسیر ارتقـای رهبری[۱۷] کاران[۱۸] (۲۰۰۰) و مدل تیم تسریع[۱۹] بایهام(۲۰۰۲) کیم[۲۰] (۲۰۰۶) مدل عملکـرد مدیریت جانشین پروری (مقایسه سه مدل اصلی)[۲۱] را با ترکیبی از سه مدل بالا ارائـه داده است. مدل کیم سه مدل اصلی را با یکدیگر مقایسه کرده و در نهایت۴ مرحلـه کلـی را از طریق مصاحبه با ۷ شرکت چندملیتی آسیایی در امریکا ارائـه داده کـه مراحـل هـر ۳ مدل را دربر می­گیرد. این مقایسه و مشابهت­ها در جدول زیر آمده است (هادی­زاده مقدم و سلطانی، ۱۳۹۰، ۴۲).

جدول (۲ ـ ۲): مراحل کاربردی مدیریت جانشین پروری

مراحل کاربردی مدیریت جانشین پروری
مدل ستاره هفت نقطه ای
خزانه تسریع

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:34:00 ق.ظ ]




در حالیکه

حیطه موضوعات یادگیری عمدتا استراتژیک است.

۱۳

سبک های یادگیری ضمنی و متفاوت است.

در حالیکه

سبک های یادگیری تاحدزیادی مشخص ، مشابه و قابل شناسایی است.

۲-۱۵- مدیریت دانش:
مدیریت دانش به عنوان روشی برای ساده سازی ، توسعه و بهبود فرایند های خلق ،اکتساب و جمع آوری ، به اشترک گذاری و انتشار دانش در سازمان تعریف شده است.مدیریت دانش ، مدیریت فعالیت های دانش برای سازمان می باشد ، به عبارت دیگر ، با شناخت دانش سازمان واهرم نفوذ قرار دادن آن در محیط کسب وکار ، به سازمان در رقابت با سایر سازمان ها کمک می کند(لونگ،۲۰۰۱). توبین ۱(۲۰۰۳) مدیریت دانش را فرایند یافتن ،انتخاب ،سازماندهی ، پالایش و نمایش اطلاعات در جهتی می داند که درک کارمند را در یک حیطه خاص مورد علاقه او افزایش دهد(بابایی ، ۱۳۸۳).

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

مدیریت دانش ،فرایند جمع آوری ، ایجاد واستفاده از تخصص افراد سازمان و فرایند خلق ، ارائه و انتشار ، ارتقا و به کارگیری دانش در راستای اهداف و مقاصد و فعالیت های سازمان است(امین مقدم وستوده ریاضی، ۱۳۸۷).
۲-۱۶- دانش سازمانی:
نونکا و نکراگ۱ (۲۰۰۹)دانش را از جنبه سازمانی مد نظر قرار داده و معتقدنددانش به صورت بالقوه به موضوع وضعیت سازمان درجهت اخذ تصمیم مناسب کمک می کند و در عمل نیز به اقدام درست و به موقع منجر می شود (نیلز وجانسون، ۲۰۱۰).۳۰
فرایند خلق دانش سازمانی از چند مرحله تشکیل شده است که با خلق دانش آغاز شده وبه مراحل استفاده ، انتقال ، تسهیم و هم چنین ذخیره و بازنمایی برای استفاده های آنی منتهی می شوند(لیندر و والد ، ۲۰۱۱).
۲-۱۷- فرایند یادگیری سازمانی از دیدگاه صاحب نظران مختلف :
۲-۱۷-۱-هابز
همان طور که در شکل (۲-۱۷) آمده است فرایند یادگیری سازمانی از دیدگاه هابز عبارتند از کسب دانش ، توزیع اطلاعات وحافظه سازمانی مباشد که در ادامه به شرح هر یک خواهیم پرداخت:

شکل شماره (۲-۱۷): فرایند یادگیری سازمانی از دیدگاه هابز

  • کسب دانش : یادگیری زمانی اتفاق می افتد که سازمانی دانش لازم را کسب کند.کسب دانش یا حقایق واطلاعات از طریق کنترل محیط ، استفاده از سیتم های اطلاعاتی برای ذخیره کردن اطلاعات ، بازیافت اطلاعات ف انجام تحقیقات ، اجرا ،آموزش و مانند این ها صورت ، ۱۳۸۱).
  • توزیع اطلاعات: در این فرایند سازمان در اطلاعات بین واحدها و افراد سهیم می شود.به بیان دیگر توزیع اطلاعات به فرایندی اشاره دارد که از طریق آن سازمان مشترکا با واحدها و اعضای خود دراطلاعات کسب شده شریک می شود و از این طریق یادگیری ارتقا می یابد ودانش وآگاهی جدیدی ایجاد می شود( علامه و مقدمی ، ۱۳۸۸).
  • تفسیر اطلاعات: برای این که اطلاعات به صورت مشترک مورد استفاده قرار گیرند باید تحلیل وتفسیر شوند و فرایندی است که از طریق آن اطلاعات ، معانی قابل فهم و مشترکی پیدا می کند(حیدری تفرشی و همکاران ،۱۳۸۱).
  • حافظه سازمانی : حافظه سازمانی به مخزنی اشاره دارد که در آن دانش برای استفاده در آینده ذخیره می شود(رهنورد،۱۳۸۷). بخشی از حافظه سازمانی در ذهن افراد ی است که بر اساس تجربه خود به کسب دانش نائل شده اند.بخشی از این دانش در فرهنگ سازمانی قرار دارد.زیرا فرهنگ سازمانی شامل تجربیات گذشته است که افراد را تحت تاثیر قرار می دهد. تکنولوژی های اطلاعاتی برای ذخیره ی اطلاعات به کار می رود نیز بخشی از حافظه ی سازمانی را تشکیل می دهند(علامه و مقدمی،۱۳۸۸).

۲-۱۷-۲- جانک مین چاو:
در شکل شماره:(۲-۱۸)مشاهده می کنید که چاو برای یادگیری سازمانی سه مرحله بیان کرده است، این سه مرحله عبارتند از :جمع آوری اطلاعات ، تفسیر ویادگیری که در ادامه شرح داده خواهد شد:

شکل شماره(۲-۱۸):فرایند یادگیری سازمانی از دیدگاه چاو

  • اطلاعات ، جریانی از معانی وپیام ها است که نهایتا به دانش تبدیل می شود.
  • تفسیر: افراد پس از کسب اطلاعات آن را تفسیر می کنند.مدل های ذهنی افراد ، طرحواره یا الگوهای شناختی ابزاری هستند که ازآن به منظور درک محیط های متنوع استفاده می شود.این مراحل نقش مهمی در تفسیر اطلاعات دارند و آن را جهت می دهند.
  • یادگیری: افراد از طریق نو کردن الگوهای ذهنی خود یاد می گیرند وتوانایی عملکرد آن ها درسازمان گسترش می یابد.یادگیری، پایانی است که ظرفیت وانگیزه های تازه برای یادگیری دوباره فراهم می کند(چاو۱، ۲۰۰۲).

۲-۱۷-۳-هدبرگ:
همان طور که در شکل شماره (۲-۱۹) مشاهده می شود هدبرگ چهار مرحله را برای یادگیری سازمانی قائل است که این مراحل شامل دریافت محرک های محیطی ، انتخاب محرک ، تفسیر محرک وعکس العمل می باشد که در ادامه به شرح هریک خواهیم پرداخت:

شکل شماره (۲-۱۹): فرایند یادگیری سازمانی از دیدگاه هدبرگ

  • دریافت محرک های محیطی: در گام اول فرد مجموعه ای از محرک های محیط کار را دریافت می کند. این محرک ها در فرد چالش های مختصری ایجاد می کند.
  • انتخاب محرک: پس از آن فرد یادگیرنده با توجه به تجارب و علاقه مندی های خود دست به انتخاب می زند و محرک یا محرک هایی را برای بررسی انتخاب می کند.
  • تفسیبر محرک: در این مرحله محرک انتخاب شده مورد بررسی قرار می گیرد. این تفسیر می تواند به صورت فردی یا جمعی باشد.یادگیری در همین مرحله رخ می دهد.
  • عکس العمل:گام نهایی بکارگیری یادگیری در فرایندهای کاری است(به نقل از پاولوسکی۲ ،۲۰۰۱).

۲-۱۷-۴-کراسن
کراسن و همکارانش پس از مطالعه کارهای قبلی دیگران الگویی ایجاد کردند که فرایند یادگیری سازمانی در تمامی سطح سازمانی (فردی،گروهی،سازمانی)در بر می گرفتبه اعتقادآنان ایجاد دانش جمعی برپایه چهار فرایند زیر استوار است(شکل شماره ۲-۲۰).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:34:00 ق.ظ ]




۱- تعارض با ارزش‌ها
۲- امکانات محدود محیطی
۳- موانع عقیدتی و سیاسی
۴- الگوهای قالبی فکری
در ایران لازم است از روش‌هایی استفاده شود که:
۱- به فلسفه و نظام ارزشی مردم ایران توجه داشته باشد و زمینه مذهبی و سنتی مردم ایران را که بر ارزش نهادن به انسان تأکید دارد و روابط محبت‌آمیز و دوستانه را اهمیت می‌دهد مورد توجه قرار گیرد.
۲- بر جنبه عقلانی و جنبه شناختی رفتار انسان بیشتر تأکید نماید.
۳- به آگاهی و اختیار انسان توجه کند و به او کمک کند تا طریق خیر و صلاح خود را بپیماید.
۴- بر این موضوع تأکید کند که نادانسته‌ها و مجهولات انسان زیاد است و یادگیری نقش عمده‌ای در رفتار وی دارد و این‌که می‌توان با آموزش، تغییراتی در رفتار او ایجاد کرد.
۵- هدف کلی تربیت را انسانی خداگونه و خود ساخته و شکوفا شده بداند.
با توجه به وضعیت فرهنگی و ارزش‌های اجتماعی و زیربنای مذهبی جامعه ایران بهتر است از یک روش ترکیبی مشاوره استفاده شود.
استفاده از این روش ترکیبی می‌تواند کاربرد موثری در جامعه ایران داشته باشد چنین روشی سه مرحله دارد:
مرحله اول- مرحله آگاهی دادن و استفاده از روش‌های مراجع- محوری و گشتالت درمانی.
مرحله دوم- مرحله شناختی و استفاده از روش‌های منطقی- عاطفی و روش تحلیل رفتار متقابل و روش حل مسئله.
مرحله سوم- مرحله تغییر رفتار و استفاده از روش تغییر رفتار.
جدید تحصیل توسط صدا و سیما و وسایل ارتباط جمعی- گذاشتن دوره‌های تخصصی تابستانه جهت دبیران و مسئولین مدارس، استفاده از نیروهای متخصص موجود که فعلاً در بخش‌های دیگر آموزش و پرورش مشغول به‌کارند. جلب همکاری‌های مردمی به‌ویژه در شاخه کار دانش، هماهنگی وزارت‌خانه‌های دیگر به‌ خصوص کار و امور اجتماعی و صنایع و کشاورزی با آموزش و پرورش- محول کردن امور دفتری به کادر دفتری و…
فصل سوم
روش تحقیق
مقدمه:
مسئله هدایت تحصیلی یکی از وظایف نظام جدید آموزش متوسطه می‌باشد و عهده‌دار آن مشاوران هستند. اگر هدایت تحصیلی فرآیندی دانسته شود که طی آن سرنوشت تحصیلی و شغلی دانش‌آموزان و آینده آنان تا حدود زیادی به آن وابسته است، ارزش و اهمیت آن معین می‌گردد. لذا برای تحقق این امر مهم لازم است ابزار و دانش کافی وجود داشته باشد. شناخت دانش‌آموز و خودشناسی او از خود، تعیین نگرش‌ها و علایق و رغبت‌ها، شناساندن ارزش‌های اجتماعی شغل و رشته، شناساندن رشته‌ها، استعدادها و توانایی‌های دانش‌آموز به وی و خانواده‌اش و تلفیق این مجموعه‌ جهت ایجاد زمینه برای دانش‌آموز تا بتواند به مرحله تصمیم‌گیری برسد همه مرهون تلاش، دقت ، تأمل و سعه‌صدر و دانش مشاوران است.

از طرفی لازم است در طی این فرایند به مشکلات احتمالی رفتاری، سازشی، یادگیری، مطالعه و… توجه نمود. لذا لازم است تا توان مشاوران را در تمامی ابعاد مورد تعمق قرار دهیم، وضعیت موجود مشاوره را در نظام جدید بررس نماییم و نقاط قوت و کاستی‌های آن را نمایان سازیم. در تحقیق این امر به‌جاست که سراغ متولیان این روند در نظام آموزشی جدید یعنی دبیران، مدیران به‌ویژه مشاوران و دیگر عوامل به عنوان نیروهای ستادی و تسهیل‌کننده و اولیای دانش‌آموزان و دانش‌آموزان به عنوان کسانی‌که از این خدمات بهره می‌گیرند رفته و این ارزیابی را از دید آنان مطرح نماییم.
در این فصل به جامعه آماری نمونه و روش تحقیق و آزمون و مسائل جانبی آن به شرح ذیل می‌پردازیم.
جامعه آماری:
۱- دانش‌آموزانی که در نظام جدید متوسطه آموزش و پرورش ناحیه ۴ اصفهان مشغول به تحصیل می‌باشند (دوم دبیرستان)
۲- اولیای باسواد (حداقل دیپلم) دانش‌آموزان نظام جدید متوسطه آموزش و پرورش ناحیه ۴ اصفهان
۳- دبیران شاغل در نظام جدید متوسطه آموزش و پرورش ناحیه۴ اصفهان
۴- مدیران، معاونان، مشاوران و سایر عوامل اجرایی در رابطه با نظام جدید متوسطه آموزش و پرورش ناحیه ۴ اصفهان.
اطلاعات دسته‌بندی شده و تعداد نفرات مورد استفاده در موارد فوق در جداول صفحات بعدی آمده است.
ابزار مورد استفاده (جهت جمع‌ آوری اطلاعات):
پرسش‌نامه: جهت بررسی وضع موجود مشاوره در نظام جدید، پرسش‌نامه‌ای در ۱۲ محور و ۴۳ سوال به شرح ذیل تنظیم گردید:
۱- موجودیت مشاور (وجود یا عدم وجود مشاور در مدارس)
۲- ضرورت مشاوره
۳- آشنایی با وظایف
۴- کارایی مشاوران
۵- تشخیص استعداد از نظر ابزار و هدایت تحصیلی از نظر عوامل موثر در این امر
۶- برقراری رابطه
۷- شیوه پذیرش
۸- مراجعه و ارجاع
۹- آگاهی علمی مشاوران
۱۰- ایجاد تغییر در نظام مشاوره
۱۱- کارایی دستورالعمل‌ها
۱۲- کمیت کار
تعاریف عملیاتی تحقیق:
موضوع تحقیق: همان‌گونه که ذکر گردید عبارت‌است از بررسی وضع موجود مشاوره در نظام جدید آموزش متوسطه ناحیه۴ شهر اصفهان در سال تحصیلی ۷۹-۱۳۷۸
وضع موجود مشاوره: عبارت‌است از کلیه عملکردهای جاری مشاوران که شرح وظایف ابلاغی از سوی وزارت‌خانه مربوطه آن را تبیین می کند (متغیر مستقل).
نظام جدید آموزشی متوسطه: نظامی است بر شیوه ارائه درس به صورت واحد و ترمی، که دانش‌آموزان را در شاخه‌های نظری شامل ریاضی، علوم تجربی، ادبیات و علوم انسانی و همچنین شاخه‌ فنی‌حرفه‌ای و شاخه کار و دانش پوشش می‌دهد (متغیر وابسته)
این تحقیق مبتنی بر۵ فرضیه است که در فصل اول تحقیق بدان اشاره گردید.
جامعه آماری نمونه: انتخاب جامعه نمونه به شیوه تصادفی.

ردیف
عوامل
تعداد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:34:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم