کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل
بازاریابی معامله ایبازاریابی رابطه‌مند

– تمرکز روی داد و ستد فعلی
– رانش قیمت
– تفکر و فعالیت کوتاه مدت
– ایجاد کسب و کار بر اساس معامله
– بدست آوردن مشتریان سود آور
– همدلی کوتاه مدت
– انگیزه آماده برای انجام معامله
– تمرکز روی محصول و فروش
– عجله برای نتیجه یک فروش

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب

 



GDP .55865 .080994 6.8974[.006]
IG -2.5613 .35511 -7.2128[.005]
OILX -1.2022 .45424 -2.6466[.077]
HC 114.6194 46.0291 2.4902[.088]
C -43095.4 11191.9 -3.8506[.031]
******************************************************************************
نتایج نشان می‌دهد که افزایش کیفیت ثبات سیاسی در اقتصاد ایران مثبت و معنی‌دار است و مقدار کشش آن تقریبا برابر ۰٫۹ درصد است. این مقدار اندکی کمتر از میزان تأثیرگذاری بر کل سرمایه‌گذاری بخش خصوصی می‌باشد.

۴-۵-۶) تفسیر مدل تحقیق در مورد ایران:

با توجه به اینکه شاخص امنیت سرمایه‌گذاری را به دو دسته کلی عوامل اقتصادی( نااطمینانی‌های اقتصادی) و عوامل سیاسی-اجتماعی تفکیک کرده‌ایم، لازم است که روند این شاخص را در طول زمان مورد بررسی قرار دهیم. در نمودار زیر روند سری زمانی شاخص کیفیت سیاسی- اجتماعی دولت و نااطمینانی‌های اقتصادی به نمایش درآمده است.
ماخذ: محاسبات تحقیق
نمودار فوق نشان می‌دهد که پس از انقلاب هر دو شاخص کیفیت سیاسی-اجتماعی و ثبات اقتصادی ( عدم وجود نااطمینانی اقتصادی) رو به بهبود بوده ­اند. به خصوص اینکه در مورد کاهش نااطمینانی اقتصادی این روند با وجود نوسان، مشهود است. اما برای بررسی این مورد که آیا کیفیت شاخص سیاسی-اجتماعی مطلوب بوده است و یا خیر، نیاز به یک معیار وجود دارد. از این رو از آمار کشورهایی استفاده می‌شود که در اول انقلاب اسلامی ایران دارای شرایط اقتصادی تقریبا مشابهی بوده‌اند و پس از آن رشد بالایی را تجربه کرده‌اند. از این رو از دو کشور مالزی و کره جنوبی به عنوان گروه شاهد استفاده می‌شود. نمودار زیر روند امنیت سرمایه‌گذاری را از بعد سیاسی-اجتماعی در این کشورها نشان می‌دهد که در کنار شاخص کیفیت سیاسی-اجتماعی ایران قرار گرفته‌اند. این شاخص نیز توسط روش PCA با وزن داده‌های ایران برای قابلیت مقایسه داشتن، تجمیع شده‌اند.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

نمودار ۵-۶: مقایسه شاخص کیفیت سیاسی-اجتماعی دولت بین ایران و کشورهای منتخب:
مأخذ: محاسبات تحقیق
نمودار فوق نشان می‌دهد که به طور کلی کیفیت شاخص سیاسی-اجتماعی دولت در تمامی سالها در ایران پایین‌تر از دو کشور دیگر بوده است و با وجود کاهش فاصله بین کشورها، به طور تقریبی این شاخص در حدود ۲۰ درصد کمتر از کشورهایی است که به رشد قابل ملاحظه دست یافته‌اند.
برای بررسی اختلاف شاخص مذکور میان ایران و دو کشور شاهد، آماره t اختلاف میانگین این شاخص محاسبه می­ شود. فرض صفر این است که کیفیت این شاخص در ایران پایین­تر از دو کشور دیگر است. نتایج در جدول زیر ارائه شده است.
جدول ۱۷-۶: مقایسه آماری میانگین کیفیت سیاسی-اجتماعی بین ایران و کشورهای منتخب:

نتیجه

آماره t در سطح ۹۵ درصد

آماره t اختلاف دو میانگین

فرض صفر رد نمی­ شود

۶۸/۱

۵۵/۵

اختلاف میانگین ایران و کره جنوبی

فرض صفر رد نمی­ شود

۶۸/۱

۰۳/۵

اختلاف میانگین ایران و مالزی

فرض صفر آزمون بیشتر بودن میانگین شاخص مورد نظر در کشورهای کره جنوبی و مالزی نسبت به ایران است. بنابراین با توجه به اینکه این فرض رد نمی‌شود، می­توان گفت که کیفیت سیاسی-اجتماعی دولت در کشورهای مالزی و کره جنوبی بیشتر از ایران است و شاید بتوان گفت که یکی از علت تفاوت‌ مسیر توسعه کشورهای مذکور با ایران در همین شاخص امنیت سرمایه‌گذاری باشد.
۶-۶) جمع بندی و نتیجه‌گیری:
با توجه به فرضیات تحقیق در این فصل به دنبال بررسی رابطه بین امنیت سرمایه‌گذاری بر سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در کشورهای در حال توسعه و ایران هستیم. در این رابطه ابتدا با بهره گرفتن از داده ­های سرمایه‌گذاری بخش خصوصی و همچنین شاخص­ های امنیت سرمایه‌گذاری که در فصل قبل محاسبه نمودیم، ابتدا اثر امنیت سرمایه‌گذاری در حوزه سیاسی-اجتماعی و زیر شاخه­ های آن را بر سرمایه‌گذاری بخش خصوصی محاسبه نمودیم و سپس با داده ­های سرمایه‌گذاری و شاخص­ های امنیت سرمایه‌گذاری که برای ایران محاسبه شده است، در جهت پاسخگویی به این سوال برآمدیم که آیا امنیت سرمایه‌گذاری می ­تواند رفتار سرمایه‌گذاری بخش خصوصی را در ایران توضیح دهد؟
نتایج تحقیق در مورد کشورهای در حال توسعه نشان می‌دهد که بهبود امنیت سرمایه‌گذاری موجب افزایش سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در کشورهای در حال توسعه می­ شود به این صورت که با افزایش کیفیت سیاسی-اجتماعی دولت، سرمایه‌گذاری بخش خصوصی تقویت می‌شود. همچنین اجزای کیفیت سیاسی-اجتماعی دولت که به دو طبقه با عنوان ثبات سیاسی و کیفیت اداری تقسیم شده است، هر دو دارای تأثیرگذاری مثبت و معنی‌دار بر سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در کشورهای در حال توسعه است. همچنین شاخص نااطمینانی اقتصادی که با بهره گرفتن از نااطمینانی نرخ رشد اقتصادی در کشورهای در حال توسعه سنجیده شده است، دارای اثر معکوس بر سرمایه‌گذاری بخش خصوصی است. به این ترتیب می‌توان گفت که با افزایش امنیت سرمایه‌گذاری که با افزایش کیفیت سیاسی-اجتماعی دولت و کاهش نااطمینانی‌های اقتصادی معادل در نظر گرفته شده است، سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در کشورهای در حال توسعه تقویت می‌شود.
در مورد ایران نیز می­توان گفت که بهبود امنیت سرمایه‌گذاری در ایران چه به لحاظ سیاسی-اجتماعی و چه به لحاظ اقتصادی بر سرمایه‌گذاری اثر مثبت و معنی­دار دارد. در این مدل نیز شاخص کیفیت سیاسی-اجتماعی دولت که نشان دهنده عوامل سیاسی-اجتماعی مرتبط با امنیت سرمایه‌گذاری است، و همچنین اجزای آن که با شاخص ثبات سیاسی و کیفیت اداری سنجیده می­شوند، اثر مستقیم با سرمایه‌گذاری بخش خصوصی دارد. همچنین شاخص نااطمینانی اقتصادی که از مجموع نوسانات سه متغیر رشد اقتصادی، نرخ بهره واقعی و تورم بدست آمده است، دارای اثر منفی بر سرمایه‌گذاری بخش خصوصی است.
با توجه به اینکه به نظر می­رسد که سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در ایران شامل آن­دسته از سرمایه‌گذاری‌های که توسط بخش شبه دولتی انجام می­گیرد نیز می­ شود، در ادامه سعی کردیم با تغییر متغیر وابسته به سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در ماشین­آلات، سعی نموده­ایم تأثیر امنیت سرمایه‌گذاری بر آن دسته از سرمایه‌گذاری که مواجه با ریسک بیشتری هستند بیازماییم. این بررسی از آن نظر اهمیت دارد که با فرض پذیرش متداخل بودن سرمایه‌گذاری بخش شبه دولتی، نشان می‌دهد که اگر داده ­های سرمایه‌گذاری بخش خصوصی بدون لحاظ بخش شبه دولتی مورد استفاده قرار گیرد، آیا تأثیر امنیت سرمایه‌گذاری بر سرمایه‌گذاری تقویت می­ شود و یا خیر؟
نتایج نشان می‌دهد که سرمایه‌گذاری بخش ماشین­آلات بیشتر از سرمایه‌گذاری بخش خصوصی نسبت به شاخص­ های امنیت سرمایه‌گذاری واکنش نشان می‌دهد و بنابراین می­توان گفت که اگر سرمایه‌گذاری بخش شبه دولتی – که کمتر نگرانی در زمینه امنیت سرمایه‌گذاری دارند- از سرمایه‌گذاری بخش خصوصی خارج شود، به احتمال زیاد اثر شاخص­ های امنیت سرمایه‌گذاری بر سرمایه‌گذاری این بخش بیشتر تخمین می­خورند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-04-14] [ 02:00:00 ق.ظ ]




در نظر ارسطو انسان ها دارای روح یا صورت هستند، البته حیوانات وگیاهان نیز روح دارند.ولی این صورت در فلسفه ارسطو مانند نظریه افلاطون از هم جدا نیستند.صورت آدمیان در خود آن ها قرار دارد
وجوهر آن ها به حساب می آید.جوهر انسان نیز عقل ورزی اوست.بنابراین،تا زمانی که فکر می کنیم دارای روح هستیم و مادام که فکر می کنیم-به خصوص راجع به فکر کردن فکر می کنیم- فناپذیر می باشیم. البته جاودانگی مورد نظر ارسطو مانند جهان علیا مثل افلاطون چندان مقبول نیست. ارسطو تمایل ندارد تا روح را از بدن، صورت را از ماده، زیست شناسی را از روان شناسی و خداشناسی و این جهان را از جهان دیگر جدا سازد از نظر ارسطو،روح به تنهائی جوهریا وجود مستقل نیست بلکه روح صورتی است از جوهر،ما مجبوریم از لحظات بی مرگی خود راضی باشیم-به خصوص مواقعی که به فلسفه اشتغال داریم.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

زندگی با سعادت از نظر ارسطو لذایذ وخوش گذرانی ها و مال وثروت افتخار و قدرت نیست،زیرا آن ها به هوس وخواست دیگران وابسته اند،در صورتی که سعادت و شادکامی می بایست خود کفا و به خودی خود کامل باشد و نیازی به دخالت عوامل دیگر نداشتته باشد، زیرا هیچ کس حاضر نیست بودن دوست زندگی کند.زندگی خوب زندگی است که انسان در فعالیت های جامعه خود شرکت داشته باشد به انجام وظایف خود اهتمام ورزد وتفکرات فلسفی را یار و یاور خود سازد.(فرخ نیا-غفاری،۴۴،۴۵:۱۳۸۹)
به نظر ارسطو نفس دارای مراتبی است. پائین ترین مرتبه،نفس نباتی است که کار تغذیه،هضم غذا وتولیدمثل از آن بر می آیدو در همه موجودات وجود دارد و لازمه ادامه حیات موجود است. مرتبه دوم،نفس حیوانی یا نفس حسّاسه است که دارای سه نیرو است، ادراک حسی،میل وشوق وحرکت مکانی،تخیّل، نتیجه قوه حسّاسه وحافظه توسعه بیشتر این قوه است. از میان حواس ،لمس برای حیوان ضروری است زیرا او را در تشخیص غذا قادر می سازد و بقیّه حواس جهت آسایش وخوشی او به کار می آیند. در مرتبه سوم نفس انسانی است که علاوه بر نیرو های نفس های حیوانی و نباتی دارای عقل یا قوه مدرکه نیز می باشد.این قوه دو نوع فعالیت دارد؛یکی عقل نظری ودیگری عقل عملی. عقل نظری در جستجوی حقیقت به خاطر خود حقیقت است اما فعالیت عقل عملی برای رسیدن به اهداف،مقاصد ومصالح است نه فعال به خاطر خود حقایق.از سوئی عقل دارای دو خصلت است،یکی«دهنده» ودیگری «پذیرنده» از این رو ارسطو به تمایزی میان دوشکل عقل معتقد است؛ اول عقل فعّال یا آفریننده و دوم عقل منفعل یا پذیرنده.
عقل فعّال بخشنده صورت و عقل منفعل پذیرنده صورت است. از این دو عقل، عقل فعّال تباهی نمی پذیرد و جاودان است زیرا از بیرون آمده اما عقل منفعل با مرگ جسم از بین می رود. (خراسانی،۱۳۶:۱۳۵۲)
۲-۱-۳-۳-رواقیان
رواقیان ازجمله فیلسوفانی هستندکه قائل به مفاهیم و اصول فطری بودند.منطق شناختی فلاسفه یونانی صرفاً قیاسی بود و این روش وجود مقدمات نخستین را ایجاب می کرد.مقدمات نخستین می بایست عام باشندتا اشتراک شناختی را بین افراد انسانی میّسرسازد.رواقیان که ازفلسفه یونانی نیز متأثر بودند بر این باور بودند که اصولی که در ساختار معرفتی انسان وجود دارد که به طور آشکار مورد اجماع عام است.”به نظر رواقیان چنانکه اقلیدوس در کتاب اصول،اصولی را به کار برده است که می توان اساس قیاس و استنتاج قرار داد،مفاهیم نظری را نیز می توان به همین نحو همچون مبداء تعاریف به کار برد.”(راسل:۳۸۸)
کاپلستون می گوید رواقیان از معرفت شناختی تجربی مذهب بودند اما به نوعی به اصالت عقل نیز اعتقاد داشتند.عقل را از یک سو حاصل رشد و تکامل از طریق ادراک حسی می دانستند ومعتقد بودند که حدود چهارده سالگی تشکیل می شود واز طریق تصورات ومفاهیم پیشینی نیز می باشد که بر تجربه مقدم هستند.در تبین بیشتر این توانائی می گویند:”از آن جهت که آمادگی و استعداد طبیعی برای تشکیل آن ها داریم، می توانیم آن ها را تصورات ومفاهیم بالقوه فطری بیابیم.”(کاپلستون:۵۳۴)
۲-۱-۳-۴-ابن سینا
ابن سینا در قرن ششم از طبیعیات کتاب شفا به طور تفصیلی به بررسی نفس پرداخته است اما به گفته برخی از اندیشمندان، نظرات ابن سینا در این مو ضوع در بسیاری از موارد با کتاب”درباره نفس”ارسطو نه تنها مشابهت بلکه مطابقت دارد.اما از وجوه اختلاف ابن سیناوارسطو،تلفیق دیدگاه های افلاطون وارسطو درباره نفس، به وسیله ابن سینا است. در قرون وسطی ابتدا افکار افلاطون و سپس ارسطو مورد توجه علمای مسیحی قرار گرفت. شارح اصلی افکار ارسطو در نزد علمای قرون وسطی ابن رشد بود. پس از آنکه نظرنفس شناسی افلاطون وارسطو به تنهایی نتوانست علمای مسیحی را اقناع کند، یکی از باب ضعف در تبیین وحدت انسانی ودیگری از باب ضعف در بقای انسان، در این مو قعیت ابن سینا به صحنه آمد واندیشه تلفیقی خود را درباره انسان مطرح کرد و موجب تأثیر زیادی در فلسفه مسیحی قرون سیزده و چهارده گردید.ابن سینا هر دو نظریه را در باب نفس پذیرفت و اینگونه توجیه نمود که نفس از لحاظ ماهیت خود جوهر روحانی بسیط است و بر خلاف ماده تقسیم نمی پذیرد وفساد به آن راه ندارد. بنابراین نفس باقی است واین بیان موافق نظر افلاطون بود،اما نفس به لحاظ مناسبت وهمزیستی با بدن که آنرا زنده می دارد و مبدأتأثیرات در بدن واعمال مختلف می شود،صورت بدن است و این بخش سخن او بازگوئی نظر ارسطو است. پس به نظر ابن سینا نفس در ذات خود جوهری است که از لحاظ عمل به مثابه صورت است وآنگاه که مرگ بدن برسد دیگر اعمال نفس در بدن و به واسطه بدن صورت نمی گیرد اما خودش به عنوان جوهر مستقل از بدن،به حیاط ادامه می دهد.(ژیلسون،۳۹۴:۱۳۶۶)
بنابراین ابن سینا به تبع ارسطو نفس را صورت بدن و کمال آن دانست که به وسیله آن کارهائی که جنبه جسمانی دارد انجام می دهد،اما نفس از بدن ممتاز و مجزا است،زیرابدون دخالت بدن نیز قادر به انجام کارهائی است مانند درک معقولات و زنده ماندن پس از مرگ تن.به عقیده ابن سینا صورت بر دو نوع است یا منطبع در ماده واز آن جدا نشدنی مانند شکلی که به موم داده می شود ویا غیر منطبع در ماده. نفس نیز که صورت بدن است یا منطبع در جسم است مانند نفوس گیاهان و حیوانات که در جسم آن ها
نقش بسته و از نظر آغاز و پایان تابع آن هستند ویا اینکه نفس در جسم منطبع نیست وبا آن مفارق است
وموجودی است بسیط وفنا ناپذیر که نفس انسان از این گونه است . بدین معنی که چون صورت جسم است به آن حرکت و حیات می دهد وبا آن به وجود آمده وحادث شده است اما پس از مرگ تن از بین نمی رود باقی مانده و به عالم معقولات متّصل می شود.(سیاسی،۲۷،۲۵:۱۳۳۷)
۲-۱-۳-۵- توماس اکوئیناس[۱۹]
توماس اکوئیناس(۱۲۷۴-۱۲۲۵) عالم مسیحی در قرون وسطی به عنوان بزرگترین فیلسوف، مدرسی در مذهب کاتولیک شناخته می شود و در فلسفه تابع ارسطو است.و پس از ابن سینا با نگاه نسبتاً جدیدی در مقام تبیین ماهیت انسان برآمد،و مدعی شد که فلاسفه قبل از افلاطون،ارسطو و ابن سینا از عهده تعریف درستی از انسان بر نیامده اند، و بخصوص وحدت انسان را در تبیین های خود نشان نداده اند. به نظر آکوئیناس انسان موجود واحدی است و به همین جهت واحد بودن مورد شناخت قرار می گیرد.با این حال آکوئیناس در تبین نظر خود باز از واژگان و اصطلاحات ارسطو و افلاطون بهره می جوید و در تعریف نفس مانند ارسطو می گوید:”نفس صورت جسم آلی ذی حیات بالقوه است.”مانند افلاطون به بقای نفس معتقد است.سخن تازه وی نسبت به فلاسفه گذشته این بود که نفس نه جوهری است که نتها کار صورت از آن برآید، نه صورتی است که آن را نتوان جوهر دانست بلکه صورتی است که هم جو هریت دارد و هم جوهریت می بخشد. آکوئیناس با این نظر در مقام آن بود «انسان واحد» خود جوهر است اما مشابه ارسطو قائل به دو ساحتی بودن انسان بود:یکی عقل ودیگری جسم وی مانند ارسطو معتقد است که عقل جوهر غیر جسمانی می باشد که صورت جسم انسانی است.همه جوهر های عقلی ،غیر مادی و فاسد نشدنی هستند.فرشتگان جسم ندارند اما در انسان روح با تن متحد گشته است .در انسان سه روح وجود ندارد،بلکه فقط یک روح وجود دارد. تمام روح در همه اعضای بدن حاضر است .روح حیوانات بر خلاف انسان باقی نیست.
به عقیده توماس آنکه احساس می کند، عقل نیست بلکه انسان است ،واین امر از طریق مشاهده معلوم است و انسان صورت جسمانی قائم به ذات است و رابطه عقل و جسم بسان رابطه دست وپیکر است.عقل بدون جسم،ماننددست جدای از تن است. بنابراین به نظر وی جوهر انسان آمیزه ای از دو جوهر نیست بلکه جوهر غیر بسیطی است که با وجود تأسیس آن بر دو اصل،جوهریت آن نتها ناشی از یکی از این دو اصل است. (راسل:۶۳۹)
۲-۱-۳-۶-رنه دکارت[۲۰](۱۶۵۰-۱۵۹۶)
دکارت به عنوان آغاز گر فلسفه اصالت عقل در دوران جدید به شمار می رود.خرد گرائی نظریه شناخت دکارت در حمایت از عقل ادعا می کند؛ عقل در تمامی موجودات انسانی جهان شمول است،مهمترین عنصر در ذات بشر به شمار می آید، تنها وسیله مطمئن در شناخت است؛ و سرانجام عقل تنها راه یقین به آنچه به گونه ای نمادی صحیح و نیک است و آنچه یک جامعه نیک را تشکیل می دهد، می باشد.
دوگانه باوری روان تنی دکارت عبارت است از دو نوع جوهر؛ذهنی و جسمانی یا مادی،و این دو نوع جوهر را نمی توان به یکدیگر فرو کاست. بنا براین، طبق این اصل،ذهن را نمی توان صورت یا کارکردی
از ماده نشان داد.دو گانه باوری روانتنی دکارتی اصل خود را بر حسب جوهرها عبارت بندی می کند،زیرا دکارت در تصوری روشن و متمایز می پذیرد که صفاتی نظیر ذهنی و جسمانی نمی توانند وجود داشته باشند مگر آنکه به جوهر ها متعلق با شند. در نظر دکارت مسئله اراده و جبر واختیار در ارتباط با دوگانه باوری روان تنی قابل بررسی است،او می گوید که هیچ چیز از هیچ به وجود نمی آید و هر چیز موجودی علتی دارد.بدین ترتیب نتیجه می گیریم، فلسفه دکارت با این خواست شروع می شود که هر یک از ما برای خودمان،حقیقت را ازآنچه به آن اعتقاد داریم بیرون می کشیم.تااینجای کاردکارت روش تندروانه ای در شک کردن ابداع می کند.دکارت مدعی است که گاهی حواس پنج گانه او را فریب داده اند. لذا او تصمیم می گیرد که نسبت به هر عملی که از طریق حواس آموخته،شک کند و تا جایی پیش می رود که به هستی خود نیز شک می کند.
یکی از سوالات مهم دیگر دکارت چگونگی اشاره به ضمیر «من» است که حقیقتاًخود-پیدا و منزه از شک است.با جنبه هایی که چنین نیست فرق بگذارد. او نتیجه می گیرد- تا آن جا که به استدلالش مربوط می شود- او فقط یک موجود «درحال تفکر» است. یعنی جوهری است متفکر که بینش و پیوستگی آن با «خود» موضوعی است که می تواند موردشک وتردید قرار گیرد.(فرخ نیا-غفاری،۶۳،۶۲:۱۳۸۹)
دکارت درباره روان و تن و ارتباط آن با تن می گوید:من همان روان یا جوهر اندیشیده است یعنی جوهری که اندیشیدن صفت ذاتی آن است وکاملاً از تن متمایز است. طبیعت به وسیله احساسهای درد،گرسنگی، تشنگی و مانند اینها به من می آموزد که حضور من در تن، بسان حضور کشتیبان در کشتی نیست،بلکه بستگی من به تن چنان شدید است که گوئی من با آن آمیخته ام چنانکه من وتن یک واحد را می سازیم. زیرا اگر جز این بود در پس آسیبی که به من می رسید من که فقط یک بودن اندیشیده ام، احساس درد نمی کردم بلکه آن آسیب را تنها با یک کار ناب فهم در می یافتم، همچنان که کشتیبان آسیبی را که به کشتی می رسد می بیند. احساسهای تشنگی، گرسنگی، درد و مانند اینها حالت های مبهم اندیشه اند که ازپیوند و یا آمیزش جان وتن برمی خیزد.
دکارت در باب رابطه وجودی و معرفتی بین انسان و خدا،ابتدا در مورد خلقت آدمی می گوید: امکان
نداردخود که موجودی ناقص است و یا علت های دیگر آنها نیز ناقص هستند، خالق فرد باشند،آنگاه چنین استنتاج می کند که این بودن به هیچ رو قابل توضیح نیست مگر اینکه آن را وابسته به خداوند وآفریده او بدانیم. فقط خداست که علت بودن من و علت ایده ای است که از او دارم. تنها چیزی که باقی می ماند تحقیق کنم، این است که من این ایده را چگونه یافته ام.من آن را از حس ها نگرفته ام،خود نیز آن را نساخته ام،زیرا نه می توانم چیزی به آن بیفزایم ونه چیزی از آن بکاهم. پس این ایده، فقط می تواند نهادی باشد، همچنانکه ایده ای که از خود دارم چنین است. به هیچ رو شگفت انگیز نیست که خدا آنگاه که مرا آفریدآن را درمن نهاده باشد به همان سان که سازنده یک اثرهنری، نشانی از خود در آن می گذارد و لازم نیست که این نشان چیزی متمایز از خود اثر باشد.(خوشخوئی،۳۰:۱۳۸۲)
۲-۱-۳-۷-ژان ژاک روسو[۲۱](۱۷۷۸-۱۷۱۲)
روسو بنیانگذار عصر رمانتیک گرائی در فلسفه است. از دیدگاه او، نظر متفکران عصر روشنگری نسبت به ماهیت انسان ناقص است. آنان بیش از حد به جنبه عقلانی و منطقی تأکید کرده اند و عده ای نیز انسان را صرفاً محصول تجربیات حسی و محصور درشرایط بیرونی می دانند.روسو جای ابعاد احساسی و اجتماعی را در نظر گاه متفکران عصر روشنگری خالی می دید. از این رو با نگاهی دو سویه به ماهیت انسان،هم بعدفردی واستقلال وبنیادهای درونی انسان را باور دارد وهم شکل پذیری انسان را در سایه زیست اجتماعی وتعامل فرد و جمع می داند.به نظر روسو انسان در حالت طییعی و اولیه خود، قبل از این که بر اثر تمدن غیر حقیقی فاسد شود دارای دو ویژگی بود که او را از حیوانات متمایز می ساخت. روسو این شناخت از انسان را نه به عنوان یک حقیقت تاریخی بلکه به عنوان یک فرضیه، در تعریف خصوصیات انسان وماهیت اوّلیه او قبل ازشروع روند تکامل اجتماعی بشر می داند؛ دو ویژگی یا دو اصلی که ماهیت انسان بر آن ابتناء شده عبارتست از:
۱-آزادی یا اصل،[انسان]خود جوش آزاد.آزادی انسان و بخصوص آگاهی او از این آزادی است که روحانیت نفسش متجلی می شود.زیرا فیزیک ممکن است بتواند تا حدی طرز کار حواس ونحوه تشکیل تصورات را تبین کند؛ولی در قوه اراده یا بهتر بگوییم در قوه انتخاب،و در احساس این قوه اعمالی صورت می گیرد که صرفاً روحانی و کاملاً غیر قابل تعلیل با قوانین مکانیسم است. به این ترتیب ،روسو کفایت تفسیر صرفاً مادی و مکانیسمی انسان را به کلی رد می کند.
۲–کمال پذیری-ویژگی دوم انسان قوه استکمال نفس انسان و کمال پذیری اوست.انسان اولیه مقهور خواست های آنی و غریزه واحساس خود بود.اراده کردن واراده نکردن،خواستن وترسیدن احتمالا نخستین وتقریباً تنها اعمال نفس او بود تا اینکه اوضاع واحوال تازه موجب رشد تازه قوای او شد.
عقیده روسو پیوسته بر این بود که محرک اساسی انسان حبّ ذات است. خواستهای ما موجب پیدایش
انفعالات نفسانی ماست؛وچون خواست های انسان اولیه هم جسمانی بود،حفظ ذات«مهمترین و تقر یباً یگانه دغدغه خاطر او» بود. نخستین وظایف ما نسبت به خودمان است؛ نخستین احساسات ما بر خودمان متمرکز است؛ همهغرایض ما در درجه نخست متوجه صیانت خودمان و خوشبختی خودمان است. همچنین منشأ انفعالات نفسانی ما،ریشه و قوّه محرکه دیگر انفعالات، یعنی یگانه افعالی که با انسان زاده می شود و مادام که زنده است او را ترک نمی کند، حب ذات است؛ این افعال اولی و غریزی و مقدم بر باقی انفعالات است، و به یک معنی، باقی انفعالات شکلهای تغییر یافته آن است. انفعالات نفسانی ما ابزارهای عمده حفظ ذات مایند؛ بنابراین، سعی درنابود کردن آنها هم بی معنی است وهم بی فایده؛ این کار به منزله مهار کردن طبیعت و دست بردن درصنع خداست. در حقیقت تکامل اخلاقی عبارت است از هدایت درست و گسترش انفعالی نفسانی حب ذات. حب ذات را به دیگران گسترش دهید، خواهید دید که تبدیل به تقوی خواهد شد؛ هیج دلی نیست که تقوی در آن ریشه نداشته باشد. حب ذات قابل تبدیل به عشق به مردمان و اعتلای خوشبختی عمومی است که اشتغال خاطر هر انسان واقعاً صاحب تقوایی است.(کاپلستون،۸۱،۸۰:۱۳۸۹)
روسو معتقد است چون رفتار فرد مبتنی بر طبیعت ابتدائی اوست میل تعدی و بدخواهی نسبت به دیگران در وی وجود ندارد، با پیدایش تمدن،تعاون جای خود را به تفرد می دهد،کارگر و کارفرماجایگاه
یافته و انسان در پی منافع شخصی خود می رود، سازش بسیار دشوار می شود، دامنه اختلافات بالا می گیرد،قانون و مأمورین دولتی در روابط میان انسان ها دخالت می کنند،و علم و صنعت ایجاد می شود. نتیجه آن که انسان به تدریج از طبیعت فاصله می گیرد و بیشتر در فساد غوطه ور می گردد.روسو تدریجاً به این باور رسید که بازگشت به حالت اولیه عملاً امکان پذیر نیست و از این رو سعی کرد راه هایی برای ترکیب دو حالت اولیه وتمدن پیدا کندتا بلکه آزادی اولیه به دست آید ودر عین حال بشر از مواهب تمدن نیز استفاده کند. وی سرشت و اصل انسان راپاک و عاری از هر گونه عارضه می داند که بر اثر روش های پرورشی ناصحیح اصالت وصفای نخستین خود را از دست داده است. روسو روش تربیتی خاص خود را بر اساس آزادی فکر و اندیشه،احترام و عظمت مقام انسان قرار می دهد.(فرخ نیا ،غفاری،۷۴:۱۳۸۹)
۲-۱-۳-۸-ایمانوئل کانت[۲۲](۱۸۰۴-۱۷۲۸)
انسان در اندیشه کانت موجودی مختار وآگاه است وچون این ویژگی جزء جزو صفات الوهیت است لذا در نگاه کانت،انسان موجودی الهی به نظر می رسد.آدمی متعالی از طبیعت است و الوهیت به عنوان مفهومی متعالی در اصل، صفت انسان است. در واقع دو صفت آگاهی و آزادی در فلسفه کانت به عنوان خصایص ذاتی انسان تثبیت شد. این آزادی درحقیقت بر گرفته از اندیشه دکارت است که به کانت رسید.
کانت نفس انسان را با تکیه بر کارکردهای روانی،اخلاقی و شناختی آن تعریف می کند و به تعبیرامروزی تعریف او از نفس انسان ،کارکرد گرایانه است.انسانیت از نظر کانت حاوی عناصر متعددی است. انسان موجودی است که از یک طرف دارای احساس همدردی است از سوی دیگر مستعد ایجاد ارتباط بین خود ودیگران است. پس همدردی و ارتباط روح اجتماعی انسان را در مقایسه با حیوانات پست تر تشکیل می دهد. کانت در ذات انسان سه خصلت، تمیز داده است:
۱-حیوانیت انسان به عنوان موجودی زنده.
۲- انسانیت انسان به عنوان موجودی سخنگو.
۳-شخصیت انسان در کنار انسانیت او.
انسان به عنوان«من» تعبیر می شود. کانت دو نوع «من» تمییز داده است: من تجربی و من استعلائی. اولی ضمیر نفسانی و دومی ضمیر منطقی است. ضمیر نفسانی ،ابژه یا متعلق شناخت محسوب می گردد وضمیر منطقی، سوژه یا فاعل شناسائی.حالت دوگانه در ذات من نتیجه ماهیت خودآگاهی است.کانت می گوید: «این که من از خود آگاهم فکری است که از پیش حاوی یک من دو گانه است دلیل دوگانگی در این است که من باید هم ،به عنوان متعلق شهود اندیشیده شوم و هم تحت عنوان موجودی که می اندیشد.»(فرخ نیاوغفاری:۷۸،۷۷)
از نظر کانت، انسان متعلق به دو جهان محسوس و معقول است. شأن پدیداری انسان متعلق به دو جهان محسوس و طبیعی و همگام با نظام طبیعت است. شأن ذاتی او فراتر از عالم محسوس قرار می گیرد و متعلق به جهان عقلانی است.در این مرتبه،آدمی مختار است و این ویژگی، جزئی از طبیعت خاص انسان به شمار می رود.چنین وضعیتی در کنار آگاهی به انسان ویژگی فردی و شخصی می دهد. از آنجا که او یک فرد است و هر فرد بشری مقدرات، ارزشها ولوازم وجودی خاص خود دارد.(کاپلستون:۲۷)
۲-۱-۳-۹-برتراند آرتورویلیام راسل[۲۳](۱۹۷۰-۱۸۷۲)
راسل از فیلسوفان پیشتاز نهضت فلسفه تحصیلی، تصویری از انسان ارائه می دهدکه علیرغم مشی تحلیلی اوچنین برداشت می شودکه وی به خصوصیات ثابت انسانی قائل است و می توان او را در طیف قائلین به ویژگی های ثابت یا نسبتاً ثابت درانسان به حساب آورد.
راسل در تصویر خود از انسان ،انسان را این گونه می شناسد که همواره در جستجوی “نشاط حیات”است. دو انگیزه ابتدائی در درون انسان موجود است یکی میل و دیگری شوق که هر دو انگیزه های غریزی هستند.”همه فعا لیتهای انسان از دو سرچشمه میل و شوق می جوشد.” میل وشوق ابتدائی به صورت ناخوداگاه به سوی نشاط حیات سمت گیری دارند و در بن فعالیت های انسان نهفته اند و اظهار آن هادر شکل طبیعی آن کار خوبی است زیرا نشان دهنده انگیزه غریزی انسان به عنوان یک اصل کانونی رشد،انسان را درجهت معینی راه می برد.اما انسان برخلاف گیاهان موجودی است که اگر تنها از میل طبیعی خود پیروی کند اسیر آن می شود و از عهده امور انسانی بر نمی آید.انسان برخلاف گیاه که تابع محیط و سازگار به آن است،ادامه حیاتش مشروط به آن است که محیط را با روش های مختلف و بدیع در کنترل خود درآورد و این مهم بامیل و شوق و شوق طبیعی میسر نیست. بنابراین عاملی که اراده این مهم را برعهده دارد،ذهن است.عاملی که به قول راسل غیر شخصی است.یعنی درارتباط با میل وغریزه شخصی نقش انتقادی بازی می کند و امیال را متناسب با مصلحت و هدفی برتر سرکوب می کند یا تغییر می دهد. زیرا امیال طبیعی گاهی با هم در تعارض قرار می گیرند یا محیط اجازه ارضاء آن ها را نمی دهد.راسل در ادامه این بحث به دو منشاء رفتاری انسان”غریزه وذهن”منشاءسومی را می افزایدوآن”روح”است.غریزه سرچشمه نشاط حیاط است وذهن انتقادگرغریزه درامیال.برای روح منزلتی برتر از نیازها وخواست های شخصی قائل است،روح مبدأ احساسات غیر شخصی است و فرد را قادر می سازد از منافع و خواست های شخصی فراتر رود و به دیگران بیندیشد و در غم و شادی دیگران سهیم شود و در گستره ای وسیعتر به نیکبختی نوع انسان بیندیشد وحتی یک گام فراتر از امور انسانی و مسائل جامعه بشری به امور فرا انسانی بپردازد و آن زمانی است که روح به حقیقت، زیبائی، خدا مشغول می شود”اگرقراراست زندگی کاملاً انسانی بشود،باید به هدفی که به یک معنی خارج از حیات به نظر می رسد خدمت کند.” (کاپلستون،۵۱۴،۵۱۳:۱۳۸۹)
درتحلیل اندیشه راسل به نظر می رسد، او از دو میل یا دو شوق ویک نیروی مدّبر واندیشنده در انسان خبر می دهد. آن دو میل یا دو گرایش یکی به ویژگی ها و حالات طبیعی انسان ناظر است و میل دیگر به امور فرای طبیعت انسان و جامعه، میلی است برتر از طبیعت انسانی وجهان طبیعی.برخی به آن حقیقت می گویند و برخی آن را زیبایی می دانند و مردم دیندار آن را خدایش می شناسند.
۲-۱-۳-۱۰-محمد تقی جعفری
محمد تقی جعفری مادۀ خلقت آدم وآفرینش ابتدائی انسان را با توجه به آیات قرآن کریم وتورات به طور آشکاراز نوع مستقل معرفی می کند و این که انسان از نوع سابقی تحول پیدا نکرده است.چون جریان آفرینش مستقل انسان با مکتب تحول سازگار نیست.بعلاوه بسیاری از دانشمندان طبیعی به مسئلۀ تحول انسان از میمون اعتراض کرده اند.و ما نمی توانیم با مقدار معلومات محدود وگسیخته ای که در دسترس ما قرار گرفته است چنین حادثه ای را منکر شویم که یک موجود به نام انسان بطور استقلال به قدرت خداوند بزرگ قدم به عرصۀ هستی گذاشته است.(جعفری:۱۰۹)
نظر اسلام دربارۀ هدف نهائی آفرینش انسان مشخص تر و منطقی تر از مکاتب دیگر است این هدف به طور اجمال عبارت است از رسیدن به کمال ممکن بواسطۀ شناخت حقیقی موجود برترین ونیایش به مقام شامخ او.وحقیقت امر این است که انسان که به عنوان خلیفۀ الهی درروی زمین معرفی شده است می تواند هر گونه حرکات و سکنات خود را به عنوان عبادت و پرستش انجام دهد.و این پرستش و معرفت نمی تواند کوچکترین سودی برای خداوند داشته زیرا خداوند بزرگ که دارای تمامترین کمالات است،خداوندی که کوچکترین نقص و افزایشی از جهان وانسان برای او راهیابی ندارد چگونه قابل تصور است که انسانی بیافریند و از معرفت و پرستش او بهره برداری کند.(همان:۱۴۵)
محمد تقی جعفری قائل به دو بعدی بودن طبیعت انسان است، موجود انسانی در فساد و تبهکاری می تواند تا منتهای بی نهایت تنزل کند زیرا مشهود است که فرعون ها و ابن ملجم ها در افراد انسانی وجود دارد،از آن طرف موجود انسانی می تواند در فضیلت و سعادت و رادمردی تا بی نهایت صعود کند، زیرا انسان ابراهیم خلیل و موسی بن عمران و عیسی بن مریم و محمد بن عبدلله(ص) دارد.در این باره خلاصه آنچه که از مدارک اسلامی بر می آید این است که در این نزول و صعود نه از ناحیۀ آفرینندۀ مطلق ونه از ناحیۀ عوامل طبیعت اجباری در کار نیست،بلکه این نزول و صعود معلول طرز بهره برداری از غرایض خام در دستگاه طبیعت می باشد ومسئلۀ سعادت و شقاوت از کیفیت و کمیّت استفاده از نیروی نظارت و تسلطی است که«من»دراین وجودانسانی دارا می باشد.و اگرکوچکترین اجباری از ناحیۀ آفریننده یاموجودات انسانی دیگریاموجودات طبیعی برای یک فردتحمیل شود،موضوع سعادت وشقاوت منتفی خواهدگشت.لذا انسانی که از ناحیه ساختمان طبیعی، کیفیتی پائین تر از دیگران داشته باشدبه چنین انسانی که در نظر ابتدائی پست جلوه می کند شقی یا بد بخت گفتن از نظر فلاسفۀ اسلامی غلط و غیر منطقی است،وهمچنین اگر فردی از انسان دارای ساختمان طبیعی عالی بوده باشد،او را از همان جهت خوشبخت و نیکوکار نامیدن غیر منطقی خواهد بود.و تمایل انسان از حالت اعتدال به پستی تا بی نهایت، یا به خوبی تا بی نهایت، فقط ناشی از کیفیت بهره برداری از غرایز و نیروی نظارت و تسلط«من»می باشد واز این جهت که هر دو معلول اختیار خواهد بود نه به خداوند مربوط است و نه به طبیعت.(همان:۱۹۴،۱۸۲)
۲-۱-۳-۱۱-مرتضی مطهری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:00:00 ق.ظ ]




۶/۱۲۰۸

۱۳۸۳

۱/۸۴۴۲۱

۳/۱۵۰۴۱۳

۶/۱۰۲۴

۷/۴۳۴

۱۳۸۴

۴/۱۳۴۵۷۴

۴/۱۸۶۳۴۲

۲/۱۰۳۰

۲/۸۵۳

۱۳۸۵

۹/۱۵۱۶۲۰

۲/۱۸۱۸۸۱

۵/۹۸۶

۳/۸۰۹

چنانکه مشاهده می شود،علاوه بر اینکه نقش نفت در تامین درآمد ها نسبت به مالیات بیشتر است، در برخی مقاطع و سال ها میان این دو شاخص رابطه معکوس وجود دارد، به این معنی که همزمان با افزایش درآمدهای نفتی جمع آوری مالیات کمتر مورد توجه قرار گرفته است. به عنوان مثال در سال های ۱۳۵۸ و ۱۳۷۳که درآمدهای نفتی کشور افزایش چشمگیری داشته، میزان افزایش درآمد مالیاتی ناچیز است. بی نیازی از درآمدهای مالیاتی، رژیم پهلوی را به جایگاهی رسانده بود که فراتر از همۀ طبقات اجتماعی بود. از دیدگاه حسین بشیریه میزان استقلال دولت پهلوی از جامعه در دهه ۱۳۵۰ حتی از استقلال دولت های مطلقۀ اروپایی نیز بیشتر بود:
“با افزایش درآمدهای نفتی، از ۸/۶ به ۶/۲۰ میلیارد دلار در نیمه اول دهه ۱۳۵۰، هزینه های نظامی از ۹/۱ به ۵/۵ میلیارد دلار افزایش یافت. اگرچه در نظریه ویتفوگل ، ثبات سیاسی نظام استبداد شرقی مبتنی بر کنترل متمرکز نظام آبیاری توسط حکومت بوده است، اینک در جامعه «نفت- پایۀ» ایران، در بخش عمده ای از عصر دولت مطلقۀ مدرن، تسلط دولت بر درآمدهای نفتی وسیله عمده کنترل اجتماعی و سیاسی بود. می توان گفت که استقلال نسبی دولت شبه بناپارتیستی پهلوی در ایران تاحد بسیاری ناشی از درآمدهای نفتی به عنوان منبع و پایه استقلال اقتصادی آن بود. از این رو می توان گفت که ساخت دولت مطلقه مدرن در ایران در مقایسه با دولت های مطلقه غرب، در فاصله عصر فئودالیته و عصر سرمایه داری، از استقلال نسبی بیشتری نسبت به طبقات عمدۀ اجتماعی برخوردار بود.”[۲۷۱]
نفت اگرچه دولت را از مردم مستقل می کند اما آنرا جدا نمی کند به این معنی که برعکس، میزان وابستگی مردم به دولت را افزایش می دهد. به همان میزانی که درآمد نفت دولت را از ابزار تولید داخلی و طبقات اجتماعی مستقل می کند، این طبقات به دولت وابسته می شوند، ازجمله برای اشتغال به کار، دریافت کمک های مستقیم ، دریافت وام برای سرمایه گذاری، دستیابی به بازارهای پررونق داخلی برای تحصیل سودهای کلان در امر تولید و تجارت و برخورداری از طرح های رفاه عمومی از آموزش و پرورش و بهداشت گرفته تا سوبسید مواد غذایی. بنابراین هزینه های دولت، به عنوان سرچشمه قدرت اقتصادی و سیاسی ای که تمایل به حفظ و گسترش خود دارد، سرنوشت طبقات مختلف اجتماعی را تحت تأثیر قرار می دهد.[۲۷۲] افزایش درآمد نفت از دهه ۱۳۴۰ شمسی علاوه بر وابسته کردن برخی طبقات اجتماعی بویژه طبقۀ متوسط جدید به دولت و افزایش هزینه اعتراض برای این گروه ها، باعث شکل گیری گروه های وابسته ای نظیر درباریان، سرمایه داری متروپل، احزاب دولتی و … گردید.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

رانت، فساد و حامی پروری
یکی از ویژگی های دولت رانتیر، وجود پدیده نامطلوب فساد است. اگرچه این پدیده در همه کشورها با درجات مختلف توسعه یافتگی دیده می شود اما قرابت آن با دولت رانیتر بیشتر است.
فساد را می توان به چند نوع تقسیم نمود که عمده ترین اقسام آن عبارتند از: فساد سیاسی، فساد قانونی، فساد اداری و فساد اقتصادی. همۀ این موارد نتیجۀ تعاملات میان سیاستمداران، بوروکرات ها و شهروندان است. فساد سیاسی استفاده از قدرت سیاسی جهت تحقق اهداف شخصی و نامشروع است. بر اساس برخی تعاریف، فساد سیاسی عبارت است از: معامله با افراد بلندپایه ای که از سمت و مقام خود برای به دست آوردن رشوه های کلان از شرکت های ملی و بین المللی یا داوطلبان پروژه ها و قراردادها استفاده می کنند یا مبالغ هنگفتی را از خزانه داری عمومی به نفع خود اختلاس و به حساب بانکی خود واریز می کنند.[۲۷۳]
فساد سیاسی در حوزه نهادهای عمومی صورت می گیرد و بخشی از سایر فسادها مانند فساد اقتصادی نیز در نهاد های عمومی به وقوع می پیوندد از سوی دیگر از آنجا که نهاد حکومت مسئولیت نظارت و پیشگیری از وقوع فساد را برعهده دارد، می توان وجود هرنوع فساد را توسعه نیافتگی سیاسی قلمداد کرد. وجود فساد در نظام سیاسی هم شاخص ونشانه توسعه نیافتگی سیاسی و هم عامل آن است؛ فساد موجب ناکارآمدی دستگاه اداری، بی اعتمادی عمومی، کاهش مشروعیت و مقبولیت حکومت، تضعیف روحیه کار و تلاش، افزایش خطرپذیری سرمایه گذاری، از بین رفتن شایسته سالاری و … می گردد.
در ایران نیز مانند همه کشورها، پدیده اجتماعی فساد از دیرباز وجود داشته است اما براساس شواهد موجود، اقتصاد رانتی و نفت – محور، این پدیدۀ نامطلوب را تشدید کرده است. در مورد سازوکار اثرگذاری نفت بر فساد بویژه فساد سیاسی می توان به نکات زیر اشاره کرد:
نفت و درآمدهای آن جاذبۀ قدرت سیاسی را افزایش می دهد. برخلاف کشورهای توسعه یافته که درآنها ثروت عامل دستیابی به قدرت است، در یک اقتصاد رانتی، قدرت بیشتر، به ثروت بیشتر می انجامد. این ویژگی امکان ارتکاب فساد سیاسی را افزایش می دهد. شیوع انواع زدوبندهای سیاسی برای دستیابی به قدرت، بکارگیری شیوه های غیر قانونی در انتخابات، ترور شخصیت رقبای سیاسی و ناهنجاری هایی از این قبیل که در دوره قبل و بعد از انقلاب دیده می شود، عمدتاً ناشی از رانتی بودن اقتصاد است. برخی نامزدهای نمایندگی مجلس شورای اسلامی چندین برابر حقوق ۴ سالۀ نمایندگی مجلس برای تبلیغات و بعضاً خرید رأی هزینه می کنند. در یک اقتصاد غیررانتی که مزایای نمایندگی مجلس محدود به مزایای قانونی است، این هزینه ها با محاسبات عقلی سازگار نیست. علاوه بر آن، تأمین این هزینه ها قبل از رسیدن به پست نمایندگی مجلس نیز مسأله ای دیگر است. ازآنجا که در کشور ما بخش خصوصی قوی وجود ندارد، منشأ این هزینه ها نیز عمدتاً نفت است.
آمارها ثابت کرده است که فساد در کشورهایی که رقابت در آنها وجود ندارد، بالاتر است. چراکه انحصارات مانع از ایجاد رقابت می شوند وهر جا انحصار وجود دارد، همه تلاش می کنند تا ازطرق غیررسمی وبا دور زدن قوانین، با دیوانسالاران ارتباط فساد آمیز برقرار نمایند.[۲۷۴] فقدان رقابت در اقتصاد سبب ایجاد رانت می گردد و رانت، دارندگان مناصب دولتی را وسوسه می کند تا دچار فساد شوند. بسیاری از فعالیت های اقتصادی در ایران بصورت انحصاری در اختیار دولت قرار دارد. پیروزی انقلاب اسلامی نه تنها انحصار دولت بر اقتصاد را کاهش نداد بلکه باعث افزایش آن گردید. شورای انقلاب در سال های اول بعد از پیروزی انقلاب ۶۳۷ شرکت و موسسه بزرگ را که متعلق به بخش خصوصی بود، مصادره و به دولت واگذار کرد و این شرکت ها بعضاً به مراکز وقوع فساد سیاسی تبدیل شدند.
صنایع خودروسازی ایران یکی از مهمترین انحصارات است و میزان کارآمدی آن بیانگر زیانهای انحصار اقتصادی است. در دهه ۱۳۴۰ که صنعت خودروسازی ایران کار خود را آغاز کرد، کشوری مانند کره جنوبی فاقد این صنعت بود، اما امروزه هنگامی که خودروهای ساخت کره جنوبی در خیابان های ایران عبور می کنند مردم با حسرت به آنها نگاه می کنند. یکی از مهمترین دلایل عقب ماندگی این صنعت در ایران، انحصاری بودن آن و فساد مالی رایج در آن است که در برخی موارد باعث اختلاس های کلان گردیده است.
قرارگرفتن درمسیر توسعه اقتصادی یکی از عوامل گسترش فساد است از زمانی که درآمدهای نفت به سطح قابل توجهی رسید و اقتصاد رانتی شکل گرفت، (دهه ۱۳۴۰ شمسی) فرایند نوسازی کشور نیز آغاز گردید. نوسازی مستلزم سیاست های مالی انبساطی و افزایش حجم نقدینگی در کشور است و این امر زمینه ساز فساد است. از سوی دیگر نوسازی باعث ورود سیاست و حکومت به همۀ ابعاد زندگی اجتماعی می شود و احتمال فساد را افزایش می دهد. دولت قاجار که متصدی نوسازی نبود، حوزه عملکرد محدودی داشت. این دولت مسئول نظم و امنیت (آن هم به شکل ناقص) بود. این فعالیت محدود و ساختار سیاسی ساده، از دید دربار پنهان نبود، لذا میزان فساد در این سیستم کمتر بود اما در دوره پهلوی و دوره بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، سیاست پیچیده شد. ورود دولت به بسیاری از ابعاد زندگی اجتماعی اعم از مسکن، حمل و نقل، آموزش، رفاه و … پایش عملکرد سازمانهای دولتی را دشوار ساخت.
برخی نویسندگان مانند «واتربری» در مورد موانع شکل گیری دموکراسی در خاورمیانه، به وجود دولت «چندپیشه» اشاره کرده اند. یعنی دولت هایی که انحصار منابع مالی را در اختیار دارند، متولی آموزش و پرورش اند، وظیفه توسعه صنعتی را برعهده دارند، در مورد تولیدات فرهنگی مسئولند و باید مخارج سنگین دفاع از کشور را نیز تقبل کنند.[۲۷۵] در دوره پهلوی که فرایند نوسازی اقتصادی آغازگردید، دولت به همه بخش ها نفوذ کرد برای گسترش حوزۀ نفوذ خود از ابزار نفت استفاده کرد. مدیریت کشور با پول نفت زمنیه بروز فساد را افزایش داد. مدیریت سیاسی با بهره گرفتن از مالیات، ابعاد تاریک کمتری دارد؛ مدیریت با مالیات دریافتی از مردم به گونه ای است که ضعف هایش زودتر آشکار می گردد اما هنگامی که سیاست و مدیریت با چشمۀ خروشان نفت آبیاری می گردد، فساد، تخلّف و ناکارآمدی نهادهای عمومی با پول نفت جبران می شود و از دید ناظران پنهان می ماند.
چنانکه پیش تر گفته شد، نفت موجب افزایش خودکامگی و تضعیف دموکراسی می گردد و فقدان دموکراسی از طریق کاهش نظارت همگانی به افزایش فساد کمک می کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:59:00 ق.ظ ]




یک طرف پیوستار نشان دهنده، عدم قصد رابطه می‌باشد، در صورتیکه طرف دیگر نشان دهنده درجه بالای قصد رابطه می‌باشد. وقتی یک مشتری به هیچ وجه قصد رابطه ندارد، بدین معنی است که او فقط دارای قصد معامله‌ای است، که قصد معامله‌ای یک نگرش کوتاه مدت و فرصت طلبانه مشتری می‌باشد و فقدان نیت و تمایل برای ساختن رابطه وجود دارد. مشتریان با قصد معامله‌ای، بدون هیچگونه درگیری خرید می‌نماند و یا اینکه فقط به دلیل اینکه به آنها تحمیل می‌شود، عمل خرید را انجام می‌دهند. مشتریان ممکن است بدلیل عواملی از قبیل هزینه‌های راه گزینی[۸۱]، قیمت‌های پایین‌تر، راحتی بیشتر، اجبار، تمایل، تاثیرات اجتماعی و غیره برای انجام عمل خرید تحت فشار قرار بگیرند. این مشتریان هیچگونه وابستگی یا علاقه‌ای نسبت به شرکت، مارک و یا کانال ندارند. این مشتریان می‌توانند هر زمانیکه شرایط برایشان مطلوب باشد تغییر رویه دهند و اینها در بلندمدت ارزشی به شرکت نمی‌افزایند. البته جنبه مثبت این مشتریان آن است که آنها برای ادامه یافتن کسب و کار خیلی مفید هستند. مشتریانی با نیت و قصد رابطه، به شدت خواستار ساختن و ایجاد یک رابطه با شرکت می‌باشند. این دسته از مشتریان مجبور به خرید نمی‌شوند و این روش و رویه مشتریان بلندمدت‌تر است و مشتریانی که قصد رابطه بیشتری دارند، فرصت طلب نمی‌باشند. اینگونه مشتریان ممکن است بخواهند به ادامه رابطه بیشتر بپردازند و دارای یک نزدیکی و پیوستگی زیاد، وابستگی احساسی زیاد و همچنین دارای مقدار اعتماد زیادی به شرکت، نام تجاری، واسطه‌ها و یا هر گونه ترکیبی از اینها می‌باشند. این گونه مشتریان مقدار قابل توجهی ارزش در دراز مدت به شرکت می‌افزایند. هر چند این مشتریان اغلب بخش کوچکی از پایگاه مشتری شرکت را تشکیل می‌دهند، این یک چالش برای شناخت درست این مشتریان کمیاب و افزایش ‌روابط با آنها می‌باشد. چون این مشتریان با احتمال کمتری تغییرمسیر می‌دهند، مگر اینکه با یک نیروی عقب نشینی بزرگی در ضوابط و شرایط اعتماد و وابستگی احساسی خود روبرو شوند. بی ثباتی‌های کوتاه مدت از قبیل راحتی یا قیمت روی این مشتریان تاثیر نمی‌گذارد. قصد رابطه پیوستگی میان مدت طول عمر رابطه و سودآوری را تعدیل می کند. (کامار و همکاران، ۲۰۰۳: ۶۶۹)

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲ )استحکام رابطه[۸۲]
پایداری روابط همیشه اشاره بر پذیرش جهت گیری بلند مدت نسبت به رابطه دارد. آن فراتر از یک ارزیابی مثبت و ساده از طرف دیگرمان بر مبنای رسیدگی و ملاحظات منافع فعلی و هزینه‌های وابسته به رابطه می‌رود. در تولید رابطه میان تهیه کنندکان خارجی و خریداران جهانی، از چشم‌انداز خریدار فرض می‌شود که پایداری رابطه شامل دو جنبه الف ) طول رابطه[۸۳] و ب ) نگرش رابطه[۸۴] می‌باشد. طول رابطه به تعداد سال‌هایی که خریدار در حال معامله کردن با تهیه کننده بوده است، باز می‌گردد. نگرش رابطه بعنوان یک نگرش و روش کلی تهیه کننده نسبت به سرمایه‌گذاری در رابطه و ادامه رابطه مبادله با یک خریدار ویژه تعریف می‌شود که در اینجا تعریف نگرش رابطه فقط به نگرش تهیه کننده‌، بدون ملاحظه و رسیدگی کردن خریدار منعکس می‌شود. بر طبق نظریات لینا و باری[۸۵] پایداری به یک سطح شناختی – اجتماعی[۸۶] از یک گرایش برای تولید اعتقادات و نگرش‌ها مربوط می‌شود که منعکس کننده و نشان‌دهنده سازگاری و پایداری یک نفر با دیگران می‌باشد. این موضوع به این اشاره دارد که در هنگام مطالعه پایداری رابطه نیاز به بررسی گروه‌های دو عضوی در رابطه موافق با همدیگر در مسائل و موضوعات کلیدی وجود دارد و نه فقط به تمرکز برروی نگرش از یک سمت. در تحقیقات بر روی رابطه میان تهیه کننده و تولید کننده، پایداری رابطه بعنوان وسعت اینکه رابطه تهیه کننده – خریدار پیوسته و یکنواخت است و هر دو طرف مجذوب یک فعالیت ورابطه کاری بلند مدت هستند تعریف می‌شوند. پس پایداری رابطه بعنوان یک بازتاب ثابت از نگرش‌های رابطه‌ای مطلوب دو تایی در یک رابطه کاری فعال که برای یک دوره زمانی ادامه پیدا می‌کند تعریف می‌شود. این روند شامل دو بعد است:۱ )طول رابطه و ۲ )همکاری دو تایی[۸۷]. که طول رابطه اشاره به استمرار طول زمان رابطه دو تایی دارد و همکاری دو تایی بعنوان یک احساس یگانگی اعضای کانال که آنرا مقید و متعهد به طرف معامله‌اش می‌کند، تعریف می‌شود که آن درصد تشابه ارزش دو تایی و تجسم یک رابطه دوستانه و خودمانی را میان دو طرف می‌سنجد. برطبق تئوری مبادله اجتماعی، توسعه یک رابطه همکاری مدار، شبیه یک رابطه ازدواج می‌باشد و یک رابطه پایدار مستقیماً با توسعه اعتماد وابسته است. بیشتر تحقیقات بحث کرده‌اند که اعتقاد بعنوان یک پیش زمینه بر توسعه رابطه تاثیر می‌گذارد ولی بحث می‌شود که یک رابطه پایدار می‌تواند بر اعتماد به خوبی تاثیر بگذارد. (لیو و همکاران[۸۸]، ۲۰۰۲:۳-۲) استورباکا و استراندویک[۸۹] و گرونروس بحث می‌نمایند که وابستگی میان طول مدت رابطه و سودآوری مشتری مثبت می‌باشد. (کامار و همکاران، ۲۰۰۳: ۶۶۸)
۳ ) کیفیت رابطه[۹۰] و اجزای آن – مفهوم کیفیت رابطه از تئوری و تحقیق در زمینه بازاریابی رابطه‌مند نمایان می‌شود. در این که هدف نهایی، محکم کردن و تقویت روابط قوی قبلی و همچنین تبدیل مشتریان بی‌تفاوت به مشتریان وفادار می‌باشد.(رایرن و میلر[۹۱]، ۲۰۰۷: ۲۳) داشتن روابط با کیفیت با مشتریان، برای توزیع کنندگان مهم است. بعلت اینکه این روابط منتج به افزایش نگهداری مشتری می‌شود و بعنوان یک منبع از ایده‌ها و راهنمایی‌های جدید عمل نموده و برنامه‌ریزی عملیاتی را آسان می‌کند. بعلاوه افزایش در کیفیت رابطه با مشتریان باعث بوجود آمدن پیامدهای خارجی مثبت برای توزیع کننده می‌شود که بطور نمونه ایجاد موقعیت مستحکم برای معامله با تهیه کنندگان بالایی می‌باشد. همچنین واسطه‌هایی که با مشتریانشان بطور نزدیکتری پیوند دارند، کمتر به تهیه کنندگانشان وابسته بوده و عملکرد مالی آنها نیز بهبود یافته است. روابط بلندمدت و با کیفیت بالا، توسط تعاملات تکرار شونده میان اعضای مختلف کانال توزیع باعث ایجاد مزیت‌هایی برای هر دو طرف خریدار و فروشنده فراهم می‌کند. برای فروشندگان از طریق ایجاد موانع خارجی برای مشتریانشان، شیوه بکارگیری منابع محدود از طریق کوشش‌های مشترک با مشتریان، بدست آوری منافع از تجربه و ایده‌های مشتریان و بهبود ظرفیت برنامه‌ریزی باعث ایجاد منفعت می‌شود. برای یک مشتری نیز رابطه بلندمدت با کیفیت بالا با یک عرضه کننده، ریسک‌ها و استرس‌ها را کاهش می‌دهد، مشکلات نخستین را از بین برده و منتهی به انطباق نیازهای ویژه می‌شود و همچنین مشتری می‌آموزد که چه انتظاری باید داشته باشد و اطمینان تهیه نمودن نیز برای او افزایش می‌یابد. (ون‌بارگن و همکاران[۹۲]، ۲۰۱۰: ۱۴۳-۱۴۱)مفهوم کیفیت رابطه یک ساختار منظم و عظیمی شامل ابعاد و اجزای متمایز متعدد و اما وابسته می‌باشد. این اجزا فرصت طلبی[۹۳]، مشتری مداری[۹۴]، تعارض[۹۵]، اعتماد کردن به فروشنده[۹۶]، اعتماد[۹۷]، رضایت[۹۸]، تعهد[۹۹] و کیفیت متصور[۱۰۰] می‌باشد. بر اساس نتایج تحقیقات در بازارهای B2B نیز، کیفیت رابطه شامل چهار عامل وابسته می‌باشد که کیفیت متصور خدمت – اعتماد – تعهد و رضایت می‌باشند. (رایرن و میلر[۱۰۱]، ۲۰۰۷: ۲۳) در کل هیچ توافق عمومی روی کیفیت رابطه وجود ندارد و در تحقیق دیگری نیز، از مشخصات روابط با کیفیت بالا و بلند مدت می‌توان سطوح بالای رضایت، اعتماد، تعهد و سطوح پایین تعارض را نام برد. (ون‌بارگن و همکاران، ۲۰۱۰: ۱۴۲) در واقع مطالعات تجربی نشان دهنده این هستند که کیفیت رابطه بعنوان یک ترکیبی از بعضی یا همه این عوامل می‌باشند که در زیر به شرح برخی از عوامل کیفیت‌زا پرداخته می‌شود.
۳-۱) اعتماد – اعتماد یک نقطه مرکزی در تعریف بازاریابی صنعتی در سال‌های اخیر بوده و بنیادی‌ترین اصل در هنجارهای اجتماعی – ارتباطی می‌باشد. روابط بازاریابی صنعتی می‌تواند شامل افق‌های طولانی مدت، سرمایه گذاری‌ها با سرمایه‌های اختصاصی و نقش‌ها و مسئولیت‌های اشتراکی باشد. اعتماد برای دستیابی به نتایج روابط تحت این شرایط بسیار مهم است. (کوت و همکاران[۱۰۲]، ۲۰۰۳: ۵۹۶-۵۹۷) بلویس[۱۰۳] ساختار اعتماد را با علاقمندی به بازاریابی رابطه‌مند بطور عام و به ویژه در زمینه بازارهای B2B پیوند می‌دهد. همچنین به اعتماد بعنوان یک ساختار مرکزی در توسعه روابط خدماتی موفق در بازارهای B2B و برای دستیابی به وفاداری مشتری نگریسته می‌شود. پاراسورامان[۱۰۴] اعتماد را بعنوان یک فاکتور حیاتی موفقیت در روابط خدماتی موفق معرفی نموده است. چون مشتریان به احساس امنیت در معاملاتشان با عرضه کنندگان نیازمندند و همچنین نیاز به خاطر جمعی و ضمانت اینکه تعاملاتشان در جاییکه آنها قادر به اعتماد به عرضه کنندگان هستند، بطور محرمانه باشد، دارند. بعلاوه لئونارد بری پیشنهاد نمود که بازاریابی رابطه‌مند بر اساس پایه اعتماد ساخته می‌شود. همچنین در رابطه با وفاداری مشتری، اهمیت اعتماد را در اینکه « برای دستیابی به وفاداری مشتریان باید ابتدا اعتماد آنها را کسب نمود » می‌توان درک کرد. اعتماد یک مشخصه یا جنبه مهم در بنا نهادن و توسعه روابط کیفی از طریق یک فرایند وعده دادن می‌باشد. (رایرن و میلر، ۲۰۰۷: ۲۴)
بنا به تعریف، اعتماد را می‌توان اعتقاد شرکت ( الف ) دانست که: ۱) شرکت (ب) اعمال قول داده شده را انجام می‌دهد، که منجر به نتایج مثبت برای شرکت ( الف ) خواهد شد و ۲) شرکت (ب) معمولاً اعمال غیر منتظره‌ای که منجر به نتایج منفی برای شرکت ( الف ) می‌شود را اتخاذ نخواهد کرد. (فونت‌نات و هایمن[۱۰۵]، ۲۰۰۴: ۱۲۱۳) اعتماد بعنوان میل و خواسته[۱۰۶] برای تکیه و اطمینان کردن بر یک شرکت معامله‌ای که به او اطمینان وجود دارد. تعریف شده است. بویژه گانسان[۱۰۷] اظهار می‌کند که تعریف اعتماد باید شامل دو جزء ۱) اعتبار[۱۰۸] و ۲) سخاوتمندی[۱۰۹] باشد. اعتبار به مقدار اعتقادی که یک شریک کانال به عضو دیگر از گروه ۲ تایی مبنی به دارا بودن مهارت و آگاهی برای انجام یک وظیفه بطور مؤثّر را دارد، نسبت داده می‌شود. سخاوتمندی به حوزه‌ای اشاره دارد که بر طبق آن یک شریک در کانال معتقد است که عضو مقابل او در پیوند میانشان، نیات و انگیزه‌های سودمندی برای او دارد. حتی وقتیکه شرایط و موقعیت‌های جدیدی رخ بدهد و برای آن شرایط و موقعیت‌های جدید هیچگونه قول وعده خاصی وجود نداشته باشد.(متا و همکاران[۱۱۰]، ۲۰۰۶: ۱۵۷)
از اینرو مولفه اعتبار در اعتماد، روی انتظارات مشترک، عمل نمودن واقعی شرکای کانال به گفته‌هایشان و یا بیانیه‌های نوشته شده آنها تمرکز دارد. در صورتیکه سخاوتمندی روی نیات و انگیزه‌های شرکای معامله متمرکز است. اعتماد در اعتبار یک شریک یک اعتقاد است که شریک روی حرف خود می‌ایستد، وظایف و وعده‌های داده شده را انجام می‌دهد و صادق است. اعتماد در سخاوتمندی یک اعتقاد است که شریک علاقمند به رفاه شرکت است و نمی‌خواهد اعمال غیر منتظره‌ای انجام دهد که بطور منفی به شرکت تاثیر بگذارد. (ون‌بارگن و همکاران، ۲۰۱۰: ۱۴۲)
بر طبق نظر نوتبون[۱۱۱] اعتماد ممکن است مربوط به توانایی یک شریک به انجام کار طبق وعده‌ها ( اعتماد صلاحیت[۱۱۲] ) یا نیات او برای انجام آن ( اعتماد حسن نیت[۱۱۳] ) باشد. بر اساس گفته‌های داس و تنگ[۱۱۴]، اعتماد حسن نیت و اعتماد صلاحیت می‌توانند یک امتیاز و برتری روشنی را عرضه نمایند. (لیو و همکاران، ۲۰۰۲:۳-۲) اعتماد حسن نیت بعنوان انتظاراتی که بعضی‌ها در رابطه اجتماعی، وظایف اخلاقی و مسئولیت برای نشان دادن یک نگرانی ویژه برای علایق دیگران، بیش از خودشان دارند تعریف می‌شود که این معنی مشابهی با اعتماد سخاوتمندی دارد و این بر می‌گردد به یک انتظار مثبت از سخاوتمندی شریک که یک امر حسی و شهودی است. اعتماد صلاحیت بر مبنای مقداریکه یک طرف اعتقاد دارد که شریک معامله‌اش مهارت و آگاهی حرفه‌ای لازم را برای انجام کار، بطور اثربخش برای دستیابی به منافع را دارا می‌باشد، تعریف می‌شود. (لیو و همکاران، ۲۰۰۲:۳)
بر حسب تئوری هزینه معامله برای اعضای دو تایی، اینکه سعی شود همه عدم اطمینان ها را در یک قرارداد نوشته شده پیش بینی شود، غیر ممکن و هزینه‌زا است. البته از زمانیکه ممکن است معاملات دارای انصاف و درستی نباشد و رفتارهای فرصت طلبانه از قبیل نفع شخصی[۱۱۵] و تقلب وجود داشته باشد، اعتماد می‌تواند خودش یک رفتار ریسکی باشد. بنابراین اعتماد نه تنها به انگیزه‌های موجود فردی بلکه به فعالیت‌های ریسکی آنها نیز وابسته است. اعتماد معمولاً با ریسک‌ها به وجود می‌آید. (لیو و همکاران، ۲۰۰۲:۳) اعتماد در یک رابطه، ریسک‌های مربوط به وابستگی را کاهش می‌دهد و به سطح عدم اطمینان، تناسب اطلاعات برای تصمیم‌گیری، قابلیت پیش‌بینی نتایج تصمیم و اطمینان تصمیم بستگی دارد(فونت‌نات و هایمن[۱۱۶]، ۲۰۰۴: ۱۲۱۳) احساس اعتماد مشتری نسبت به یک شرکت به عوامل زیادی بستگی دارد. بطورکلی، بالا بردن اعتماد مشتری نسبت به شرکت مستلزم توجه به پارامترهای کلیدی ذیل می‌باشد: (عباسی، ۱۳۸۱: ۵۷-۵۶)
۱)پنداشت از ریسک- در موقیت‌هایی که اعتماد نقشی ایفا می‌کند همچون رابطه بین یک مشتری و موسسه مالی، ریسک یکی از عوامل نقش آفرین در آن می‌باشد. در اغلب مواقع، میزان ریسک یک طرف به عملکرد طرف مقابل بستگی دارد. در چنین شرایطی اعتماد نقش مهمی ایفا می‌کند. یکی از شیوه‌های افزیش اعتماد مشتری،کاستن پنداشت ریسک مشتری است که فراهم کردن تضمین های[۱۱۷] قانونی و قراردادی می‌تواند در تحقق آن کمک شایانی کند.
۲) تضمین‌های قراردادی – تضمین های قراردادی اساساً نیاز به رفتار مبتنی بر اعتماد را مرتفع می‌سازد. گرفتن تضمین در خریدها برای مشتریان به نوعی تدبیر اندیشی مبدل گشته است که ممکن است در قالب ضمانت نامه،گارانتی و سایر وعده وعیدهای روشن یا مبهم ظاهر شود.
اطمینان[۱۱۸]: اعتماد زمانی به وجود می‌آید که شخص تا حدودی نسبت به انتظاراتی که از رفتار طرف مقابلش دارد اطمینان حاصل کند. این اطمینان در موسسات مالی ریشه در تعدادی از عوامل دارد. اگر مشتری در تجربه قبلی خود رضایت بخشی از موسسه داشته باشد، مشتری با توجه به تجربه قبلی خود، دلایل زیادی برای خود دارد که تجربه مجدد وی از آن موسسه، رضایت او را همچون گذشته تامین خواهد نمود. بطوریکه برای تجربه دوم، اعتماد بیشتری نسبت به موسسه خواهد داشت. « یک تجربه خوشایند و رضایت بخش به کاهش پنداشت از ریسک مشتری خواهد انجامید ». اگر مشتریان هیچگونه تجربه قبلی نداشته باشند، توصیه های[۱۱۹] دیگران می‌تواند اطمینان و اعتماد آنها را در رویارویی با آن سازمان افزایش دهد.
۳) فرهنگ شرکت[۱۲۰] همه موسسات مالی در یک کشور یا یک منطقه در محیط مشابه و یکسانی به فعالیت می پردازند و در محدوده خاصی که توسط قوانین و مقررات تعیین شده با هم رقابت می‌کنند. از اینرو موسسات می‌توانند از طریق ارائه تضمین های مضاعف، همچون فرهنگی که خاص سازمان آنها باشد، مزیتی استراتژیک کسب نمایند. اعتماد مشتری بر سازمانی که در سرمایه گذاری در نیروی انسانی یا کسب جوایز در کیفیت خدمات شناخته شده و زبانزد باشد، افزایش قابل توجهی می یابد.
۳-۲)تعهد – تعهد در روابط یک پیش نیاز اساسی برای روابط بازاریابی صنعتی موفق می‌باشد و همچنین بعنوان یک شاخص حیاتی کیفیت رابطه دیده می‌شود. (ون‌بارگن و همکاران[۱۲۱]، ۲۰۱۰: ۱۴۳)اندرسون و ویتز[۱۲۲] تعهد را بعنوان یک میل برای توسعه یک رابطه پایدار، یک خواسته برای ساختن یک فداکاری کوتاه مدت برای حفظ رابطه و یک اطمینان در پایداری رابطه تعریف می‌کنند. (ون‌بارگن و همکاران[۱۲۳]، ۲۰۱۰: ۱۴۳) فولرتن[۱۲۴] اظهار می‌دارد که تعهد مشتری به یک تهیه کننده یک محرک بسیار مهم وفاداری مشتری در صنایع خدماتی است و بر طبق گفته مولفان بی‌شماری، ساختار تعهد بعنوان ساختار مرکزی در بازاریابی رابطه‌مند می‌باشد. فهر[۱۲۵] آنرا بعنوان یک تمایل برای ادامه یک دوره از فعالیت و عمل از قبیل نگهداری یک رابطه با یک شرکت کسب و کار نشان داده است. ادبیات رابطه خریدار/ فروشنده، تعهد را بعنوان یک ضمانت ناآشکار یا آشکار از استمرار رابطه‌ای میان طرفین مبادله تعریف می کند. در شرایط ساده‌تر، تعهد به انگیزش به ماندن با یک عرضه کننده اشاره دارد. در یک رابطه کسب و کار، تعهد یک احساس روانشناختی ذهن به واسطه اینکه یک روش ( برخورد/ نگرش ) تشکیل می‌شود، در خصوص استمرار یک رابطه با یک طرف کسب و کار می‌باشد. (رایرن و میلر، ۲۰۰۷: ۲۴)
تعهد در روابط بصورت تمایل تحمل شریک مقابل، جهت حفظ یک ارتباط ارزشمند تعریف می‌شود و زمانی به وجود می‌آید که یک طرف باور دارد که روابط مهم است و حداکثر تلاش را تضمین می‌کند تا روابط را حفظ کرده و یا افزایش دهد. در این تعریف مؤثّر از تعهد، دو چیز غایب است که آنها ابعاد ابزاری[۱۲۶] و موقتی[۱۲۷] هستند. تعهد ابزاری زمانی وجود دارد که طرف مقابل، راه دیگری ندارد و یا با سرمایه خاصی سرمایه‌گذاری کرده است و یا هر دوی آن. تعهد موقتی زمانی وجود داردکه طرفین از تداوم ارتباطات انتظاراتی دارند. البته تعریف اصلی تعهد در بازاریابی رابطه‌مند، بر مفهوم جهت‌گیری بلندمدت، بیشتر مربوط است. یک خط مشی بلندمدت زمانی وجود دارد که گروه ها بر اهداف بلندمدت تمرکز می‌کنند و براین باورند که روابط در آینده برای هر دو طرف سودمند خواهد بود و اساساً این باور که یک ارتباط به نتایج مطلوب دست خواهد یافت بین گروه‌ها تعهد ایجاد خواهد نمود.(کوت و همکاران[۱۲۸]، ۲۰۰۳: ۵۹۶)
بر حسب رابطه میان تعهد و وفاداری، دیک و باسو[۱۲۹] اشاره می‌کنند که نتایج بالقوه تعهد ممکن است شامل ارتباطات دهان به دهان ( یکی از مهمترین جنبه های وفاداری نگرشی ) باشد. (رایرن و میلر، ۲۰۰۷: ۲۴) تعهد یک شاخص مهم و حیاتی از یک جهت‌گیری بلندمدت[۱۳۰] در رابطه است که منتهی به هنجارهای اجتماعی – رابطه‌ای بزرگتر و تمایلات فرصت طلبانه کوچکتر و کمتر می‌شود که سرانجام باعث افزایش منافع رابطه می‌گردد. (ون‌بارگن و همکاران، ۲۰۱۰: ۱۴۳)
تعهد اثر بخش، سودمندی و کارایی تبادلات رابطه‌ای را افزایش می‌دهد. تعهد، رضایت دو جانبه طرفین و عملکرد مالی روابط دو جانبه را تحت تاثیر قرار می‌دهد. تشکیلات متعهد، بر نتایج بلند مدت تمرکز داشته و تلاش می‌کنند تا از طریق یک سری از معاملات منافع را افزایش دهند، که یک چشم انداز بلند مدت و تمرکز بر اهداف آینده در مفهوم تعهد محوری می‌باشد. تعهد با استقرار هنجارهای ارتباطی که شامل انعطاف پذیری و اتحاد است، کارایی روابط متقابل را افزایش می‌دهد. (کوت و همکاران، ۲۰۰۳: ۵۹۶)
مشتریانی که تعهد بالایی به یک محصول یا خدمت دارند، بیشتر خرید خواهند نمود. از طرف دیگر، تعهد به بعد رفتاری وفاداری منتهی می‌شود. در حمایت از این تصور، پریتچارد[۱۳۱] یک مسیر معنی‌دار از ایستایی به تغییر ( تعهد ) و به وفاداری پیدا نمود. همچنین بر اساس دلایل تجربی محققین، یک رابطه میان تعهد مشتری و قصد خرید آینده و قصد ماندن در رابطه وجود دارد. (رایرن و میلر، ۲۰۰۷: ۲۴).
۳-۳)رضایت
رضایت در رابطه بعنوان یک حالت عاطفی و مؤثّر مثبت، منتج از ارزیابی همه جنبه های رابطه کاری شرکت با شرکت دیگر تعریف می‌شود. رضایت نقش با اهمیت در روابط بازی می‌کند و توسط آن می‌توان درک نمود که آیا افزایش همکاری میان شرکا سودمند می‌باشد یا خیر و همچنین رضایت باعث خاتمه یافتن کمتر روابط می‌شود.(ون‌بارگن و همکاران، ۲۰۱۰: ۱۴۲) کاتلر، این مفهوم مهم را بعنوان کلید نگهداری مشتری بیان می کند. دلایل تجربی و تئوریکی متعددی رابطه میان رضایت و نگهدری مشتری و یا وفاداری مشتری را نشان می‌دهد. برطبق تحقیق محققین، رضایت یک عامل تعیین کننده کلیدی به هر سطح از وفاداری به مارک می‌باشد. همچنین اغلب محققان رضایت را بعنوان محرک بر احتمال خرید یا استفاده مجدد از خدمات یا محصول یک تهیه کننده بیان نموده‌اند. (رایرن و میلر، ۲۰۰۷: ۲۵)
انتظار می‌رود رضایت از بوجود آمدن ارزش، توسط کاری که بازاریاب و مشتری با یکدیگر انجام می‌دهند حاصل شود. این قبیل موقعیت ها به سهولت در بازاریابیB2B آشکار است و اغلب شامل مدیریت زنجیره، تامین ادغام‌های شرکت ویا کانال‌های بازاریابی یکپارچه شده می‌شود(تینسلی[۱۳۲]، ۲۰۰۲: ۷۰)

۲-۳-۴ بازاریابی رابطه‌مند در برابر بازاریابی معامله‌ای[۱۳۳]

توسعه بازاریابی صنعتی و بازاریابی خدمات منجر به پیدایش دیدگاه های جدیدی شد که بیشتر بر روابط بلندمدت و نزدیکتر با مشتری تکیه داشت. در نتیجه، بازاریابی مبتنی بر معامله که تنها بر فروش محصول تمرکز داشت به رابطه پایدار و بلند مدتی که بر سطوح بالاتری از ارائه خدمت، تماس با مشتری و کیفیت استوار است تغییر کرد.(عباسی،۱۳۸۱: ۲۵)
نمودار ذیل نشان‌دهنده تغییر دیدگاه در بازاریابی محوری است که نمایانگر قاعده کلی بازاریابی معامله‌ای و رابطه‌مند می‌باشد که توسط شث و همکاران ارائه شد:
شکل۲–۲ بازاریابی معامله‌ای در مقابل بازاریابی رابطه‌مند
بازاریابی رابطه‌مند آنچه را که کمبل[۱۳۴] بعنوان سبک همکاری مدارانه و یا وابستگی متقابل خریدار- فروشنده در برابر سبک قدیمی توسط بازاریابی معامله ای که بطور سرسختانه بر اساس سبک رقابت و تعارض و یا مستقل از دیگران و انتخاب بوده است ترویج می‌کند.
بازاریابی معامله‌ای همانطور که توسط بیکر و بوتری[۱۳۵] تعریف شده است، فقط یک نگرش کوتاه مدت در هر جایی که تمرکز و تاکید منحصراً روی معامله فعلی است، می‌باشد.این نوع بازاریابی بیشتر جنبه تاکتیکی دارد و شامل تفکر و فعالیت کوتاه مدت است و تمرکز اصلی آن همیشه روی جستجو برای مشتریان جدید و ایجاد یک کسب کار و بر اساس معامله می‌باشد. بازاریابی معامله‌ای نیازی به یک ساختار برای ادامه کسب و کار از قبیل باشگاه‌ها و عضویت‌های افراد برای استفاده‌های مکرر ندارد. مقدار فروش مهمترین معیار عملکرد در آن می‌باشد و هزینه‌های پشتیبانی و خدمات پس از فروش بعنوان هزینه‌های اضافی ملاحظه می‌شود. عموماً نگرش معامله‌ای مناسبترین حالت در بازاریابی انبوه[۱۳۶] یا کسب و کارهای محصول مدار در جاییکه تعداد معاملات، استحکام کسب و کار را تعیین می‌کند و بازاریابان نمی‌توانند بدون معاملات باقی بمانند، می‌باشد. از اینرو در این استراتژی روی افزایش منافع از مشتریان با نیت معامله‌ای و تمایل کمتر رابطه و یا بدون رابطه تمرکز می‌شود و شرکت تنها در حال بهره‌برداری از فرصت‌های فعلی از مشتریان به قصد معامله می‌باشد. (کامار و همکاران[۱۳۷]، ۲۰۰۳: ۶۶۸-۶۷۴)
بر اساس دیدگاه بیکر این دو نوع بازاریابی دارای تفاوت‌های هستند که در جدول زیر آورده شده است:
جدول۲-۲ تفاوت بازاریابی رابطه‌مند و معامله‌ای(کامار و همکاران، ۲۰۰۳: ۶۷۴)

 [ 01:59:00 ق.ظ ]




هدویگ: فکر می‌کنین فایده‌ای داشته باشه؟
گرگرز: سعی کن، هدویگ.
هدویگ: (به آرامی، چشمانش برق می‌زند) باشه، سعی می‌کنم.
پس از تنشی که یالمار برای هدویگ پیش می‌آورد، گرگرز تنش دیگری در این کودک می‌آفریند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

“اکدال نمی‌داند دیگر هویتی به نام هدویگ وجود ندارد؛ اما ما می‌دانیم چرا هدویگ در پرده ی پنجم، زمانی که یالمار نمی‌خواهد او را ببیند، به جای آن که به اتاق خودش پناه ببرد، به اتاقک زیر شیروانی می‌رود: او دیگر خود مرغابی وحشی است. می‌توان مردن هدویگ را رخدادی اتفاقی دانست. او به اتاقک می‌رود تا مرغابی وحشی را بکشد، اما تیز از تپانچه در می‌رود و خودش کشته می‌شود. اما پیش از این رخداد چیزی در گفتگوی گرگرز و یالمار نهفته است که دلیل وجودیش آن است که ایبسن نمی‌خواسته این را اتفاقی بینگارد. هدویگ در آن اتاقک است و گرگرز و یالمار در اتاق نشیمن مشغول گفتگویند:
یالمار: … یه چیزی مثله خوره افتاده به جونم که نکنه هدویگ از اولشم دوستم نداشته.
گرگرز: خب، ممکنه بعداً بهت ثابت بشه که اینطوری نیست. (گوش می‌دهد) این صدای چی بود؟ فکر کنم صدای مرغابی وحشی بود.
یالمار: داره قات قات می‌کنه. پدرم اون توئه.
روشن است که صدا از درون اتاقک به این قسمت می‌آید. به همین دلیل می‌توان گفت صدای این دو نیز به درون اتاقک می‌رود و هدویگ اتهامات یالمار را درباره خودش می‌شنود، زیرا شنوایی‌اش بسیار قوی است.
او آخرین سخنان یالمار را درباره خودش می‌شنود:
یالمار: فرض کن اونا -ورله و خانم سوربی- با دست پُر بیان و به هدویگ بگن، «اونو ولش کن. اگه با ما بیایی می‌فهمی زندگی یعنی چه…»
گرگرز: (با عجله) خُب، اونوقت فکر می‌کنی چی میشه؟
یالمار: اونوقت اگه بهش بگم «هدویگ! می‌خوای به خاطر من از اون زندگی چشم بپوشی؟» (با طعنه می‌خندد). اوه، بله! اونوقت معلومه جوابم چیه!
(صدای شلیک گلوله از داخل اتاق شنیده می‌شود)
همان‌طور که صدای شلیک می‌تواند پاسخی به پُرسش یالمار باشد. مردن هدویگ نیز حرکتی اتفاقی نیست و او بر اثر فشارهای درونی زیاد و درون‌افکنی شدید، جز مرغابی وحشی بودن از خود پندار دیگری ندارد.
واژه ی «اَند»[۵۱] به زبان نروژی یعنی مرغابی و واژه ی «آند»[۵۲] به معنی روح است. ایبسن نام این نمایشنامه را «ویلداندن»[۵۳] گذاشت تا هر دو معنی «مرغابی» و «روح» در ذهن خواننده و بیننده بنشینند. درست همان‌طور که مرغابی وحشی در پستو لانه دارد، خود پستو با «جنگل» مصنوعی‌اش همان باغ بهشت مسیحیت است که اینک خشکیده است و به همین دلیل، خانواده ی اکدال نماینده ی کسانی‌اند که پس از هبوط در وعیت برزخی زندگی می‌کنند.
در متن نمایشنامه نیز بارها به بُن مایه ی شیطان یا دوزخ اشاره شده است. رلینگ درباره ی مولویک می‌گوید:
رلینگ: میدونی، خون شیطون تو رگای آقای مولویکه.
گرگرز: خون شیطون؟
رلینگ: آره، خون شیطون.
گرگرز: هوم!
رلینگ: و اونایی رو که خون شیطون تو رگاشونه، برای زندگی یه‌نواخت نساختن.
و باز در جای دیگر، هنگامی که گینا از رلینگ گله می‌کند که چرا به آنان خبر نداده که یالمار پیش آنها بوده، رلینگ به همین بُنمایه اشاره می‌کند:
– رلینگ: … خب من یه حیوونم. ولی باید اون حیوونه رو هم می‌پاییدم. منظورم اونیه که شیطون میره تو پوستش. بعدشم خودم همچین عین دیو خوابیدم که… (قادری،۱۳۸۶،۸۴).
فروید کتاب تمدن و ناخشنودیهای آن (۱۹۳۰) را چهل و شش سال پس از مرغابی وحشی نوشت. او بشرِ تمدن معاصر را بیمار می‌دانست. وی می‌گفت برای آنکه این انسانهای بیمار بتوانند به زندگی خود ادامه دهند، ناچارند به مکانیسم‌های دفاعی گوناگونی روی آورند تا لبه ی تیز سرخوردگی‌ها را بگیرند و از شدت زیانهایی که افسردگی به بار می‌آورد رهایی یابند. این مکانیسم‌‌ها دروغ‌هایی‌اند که آدمی جایگزین خواسته‌ها و آرزوهای از دست رفته‌اش می‌کند. همانطور که در مرغابی وحشی چند بار از کلمه ی «دروغ- زندگی» استفاده شده و دلیل استفاده از آن را حفظ زندگی کسانی می داند که به دنبال دروغ در حقیقت زندگی هستند.
“فروید به آثار ایبسن علاقه بسیار داشت و نتوانست از تجزیه و تحلیل روسمرسهولم چشم‌پوشی کند. چندان دور از ذهن نیست که گمان کنیم آثاری چون مرغابی وحشی نیز الهام‌بخش او بوده‌اند، زیرا رلینگ در این اثر همان‌گونه رفتار می‌کند که بعدها فروید آن را به طور علمی بیان می‌کند. او برای هریک از برزخیان «خیال شکرین»ی ساخته است تا با آن به زندگی دل ببندد. او هدویگ را «مامان مرغابی وحشی» می‌نامد؛ در ذهن یالمار این باور را کاشته که قرار است در فن عکاسی دست به اختراعی بزرگ بزند؛ اکدال پیر را در جنگل مصنوعی سرگرم کرده تا شکار خرگوش برایش جایگزین شکار خرس در گذشته باشد؛ به مولویک هم گفته خون شیطان در رگهایش است؛ مولویک هم این را باور کرده و هر از گاهی به سیم آخر می‌زند و، بدین وسیله، شکست گذشته را جبران می‌کند. این پزشک خانواده پدیداری است که هستی‌اش برخاسته از مناسبات دوران مُدرن است. در دوره‌ای که ارزشهای گذشته هزار پاره شده‌اند،‌رلینگ راه حل مناسبی پیشنهاد می‌کند. او می‌داند که بازگشت به گذشته برای این آدمها ممکن نیست؛ در عین حال می‌داند که در این بازار «من»های چهل تکه تنها راه برای تاب آوردن این است که انسان در اندیشه‌‌اش با تصاویر و صور مختلف روایتی بسازد و با ساختن و دوباره‌سازی این روایت‌ها قصه‌ای فراهم کند که بتواند به آن بگوید قصه ی زندگی خودش و با آن به نمادسازی خود و فرهنگش بپردازد.گرگرز و رلینگ با پیش کشیدن بحث عمق و سطح همان مسائلی را مطرح می‌کنند که از دو هزار و پانصد سال پیش تاکنون دامنگیر آدمیان بوده است.” (قادری،۱۳۸۶، ۸۷).
“افلاطون بود که در تمثیل غار در کتاب جمهوری، انسانها را اسیر حسیات و ناتوان از درک حقیقت می‌دانست. افلاطون می‌گفت چنین انسانهایی سایه‌ها را واقعی می‌پندارند (به حرفه ی عکاسی و روتوش کردن عکس‌ها در مرغابی وحشی توجه کنید). فقط کسی می‌تواند به حقیقت دست یابد که از غار بگریزد تا آفتاب حقیقت تن و ذهنش را بشوید و او را برای پرواز اندیشه و انتزاع آماده کند.
رلینگ با این پُرسش در برابر گرگرز و افلاطون می‌ایستد: «اگر آدمها در بیرون از غار با هم با غارهای دیگر روبه‌رو شوند تکلیف چیست؟
اگر ایبسن را صرفاً به خاطر فردانگاری شتابزده دکتر استوکمان آنارشیست یا آشوبگرا بدانیم، از او کم گفته‌ایم. ایبسن با رلینگ در گفتمان روشنگری افلاطون اختلال پیش می‌آورد و به انگیزه بازنگری و بازنویسی متن افلاطون دامن می‌زند. از این روی، ایبسن نه تنها الهامبخش فروید است بلکه نمایشنامه‌اش پیش درآمدی است بر گفتمان سطح و عمق که در فلسفه ی معاصر به آن پرداخته‌‌اند. ژیل دلوز درباره ی سطح و پوست چنین می‌گوید:
چیزی ژرفتر از پوست نیست. متخصصان پوست باید این را بر سر در مطب خویش بنویسند. فلسفه چیزی است همانند آسیب‌شناسی همگانی پوست یا هنر مطالعه ی سطح. در نوشته‌های خود فوکو آمده که سطوح ماهیتاً چیزهایی‌اند که بر آنها چیزهایی را می‌نویسند یا نقش می‌زنند: مغز سخنانی که نه دیده می‌شوند و نه پنهانند همین است. اگر سطحی نسازید که بر آن چیزها نقش ببندند، آنچه که پنهان نیست همچنان پنهان می‌ماند. سطح نقطه مقابل عمق (که از آن کسی باز به سطح بیاید) نیست؛ سطح نقطه مقابل تأویل است.” . (Deleuze, 1995, 87)
بدین ترتیب،‌در مرغابی وحشی پدیده‌ای دیدنی پیش می‌آید. رلینگ با کارهایش و سرابهایی که برای دیگران می‌سازد، می‌گوید حقیقت چیزی جز بررسی سطح یا پوست نیست. اگر یالمار باور کرده که در رشته عکاسی مخترع بیمانندی می‌شود، شکافی که بین آرزوی او و شیوه ی کارش می‌بینیم، تابناکترین حقیقت را درباره ی اوو آسیب‌شناسی اجتماعی چنین هویت دوگانه‌ای آشکار می‌کند. اگر اکدال پیر به جنگل مصنوعی دل خوش کرده، باز هم رلینگ برای او دلیلی دارد: «هوم…؟ حواست کجاست؟ به نظر تو آدمی که روزگاری شکارچی خرس بوده و حالا زیر شیروونی خرگوش میزنه، هیچ مرگش نیست؟…». بررسی این پوست نشانگر گونه‌ای بیماری روحی است که آبشخورش در پیوندهای نادرست اجتماع است.
در نامه ای که فروید به تاریخ چهارم مارس۱۹۲۳ به نویسنده ی معروف فرانسوی «رومن رولاند»[۵۴] می نویسد چنین می خوانیم:” این نوشته(روانشناسی توده ها) راهی رانشان می دهد که از روانکاوی فردی شروع شده به درک جامعه می انجامد.” ( .(S. Freud, 1966
پرسش اصلی در این نوشته این است که ماهیت توده هاچیست و چگونه قادر به تغییرودگرگونی افرادهستند؟ فروید برای پاسخ به این پرسش در وهله ی اول به مطالعه ی دو نظریه در این باب می پردازد:
” کتاب های روانشناسی ازدحامات(۱۸۹۵) اثر «گوستاو لوبن»[۵۵] و ذهن گروه(۱۹۲۰) نوشته ی «ویلیام مک دوگال»[۵۶] برای فروید در مورد اینکه توده ها چگونه به تغییر وضع نفسانی فردنائل می شوند کافی نیست. او به جای مفهوم تلقین که محور اصلی تفکرلوبن قرار گرفته بود مفهوم لیبیدو را انتخاب می کند که حاکی از آرزومندی آدمی است ونیروی کافی را برای فعالیت های مختلف او فراهم می آورد.” (موللی،۱۳۸۳، ۱۶۳).
“رلینگ این سطح را عمق می‌داند اما گرگرز این را دروغ و حقیقت را در عمق می‌داند. ایبسن نیز با تردستی، کارگاه عکس یا خانه ی یالمار را چنان دوگانه نقش می‌زند که هم‌سطح باشد و هم‌عمق. بخشی از نورگیرهای این خانه را با پارچه ی آبی رنگی پوشانده‌اند. مرغابی وحشی در پستو در عمق به ریشه‌ای چنگ زده تا بمیرد و گرگرز مدام از بوی لجن می‌نالد و گفتیم که نام مولیک معنی در گِل ماندن را یادآوری می‌کند. از سوی دیگر، هدویگ عکاسی و رتوش می‌کند (از دید افلاطون این یعنی تقلید یا ماندن در سطح)؛ بینایی هدویگ دید او را در سطح نگه می‌دارد و اکدال پیر با جنگل مصنوعی در سطح مانده است. درست در حالی که جدال رلینگ و گرگرز اوج می‌گیرد و خواننده با این جدل درگیر می‌شود، به یاد آوریم که گرگرز با روشی که به هدویگ نزدیک می‌شود، می‌خواهد او را از ژرفای نادانی بیرون بکشد.او در جایی بیان میکند که کاش همانند سگ ورل می بود که مرغابی را از عمق به سطح کشیدودر عمل می بینیم که همانند سگ شکاری پدرش به عمق زد و مرغابی وحشی(هدویگ) را از آب بیرون کشید. تیر ورله به بال مرغابی وحشی خورده بود؛ اینک نه تنها بال این پرنده زخمی است، بلکه پایش هم می‌لنگد چرا که سگ ورله او را از پایش گرفته و از عمق به روی آب آورده بود.
هنگامی که هدویگ در پستو به مرغابی وحشی (یعنی خودش) شلیک می‌کند و می‌میرد، رلینگ باز به مطالعه پوست می‌پردازد. زمانی که او می‌خواهد تپانچه را از دست جسد هدویگ درآورد رو به دیگران می‌گوید، «محکم گرفته‌تش. خیلی محکم» (۲۰۴) و چند لحظه بعد به سطحی دیگر می‌نگرد: «اون باید تپانچه رو گذاشته باشه رو سینه‌ش و شلیک کرده باشه. باروت لباسشو سوزونده بود» (۲۰۶). چون به نماپردازی و نهان‌گویی ایبسن در این صحنه خوب بنگریم، روشن می‌شود که مرگ هدویگ اتفاقی نبوده بلکه با خواست خودش تپانچه را نزدیک سینه‌اش گرفته و شلیک کرده است. اگر سگ شکاری ورله از پای مرغابی وحشی می‌گیرد و آن را بالا می‌آورد، سینه ی مجروح هدویگ اینک رد دندانهای گرگرز را دارد.” (ایبسن،۱۳۷۳،۳۱).
“به همین دلیل می‌توان گفت مرگ هدویگ نمادی از تراژدی شیوه کار آرمانخواهی کور است. ایبسن در ۲۷ ژوئن ۱۸۸۴ در نامه‌ای به کاسپاری نوشت: «من آن معیارهای همگانی را مدتها پیش رها کرده‌ام، چون که دیگر به درستی استفاده از آنها شک دارم.»
بخشی از کار ایبسن واژگون‌سازی اسطوره‌های پیشین درباره رستگاری است.
ورله: (آهسته و عصبی) گرگرز، فکر نکنم کسی متوجه شده باشه.
گرگرز: (به او نگاه می‌کند) چی رو؟
ورله: تو هم متوجه نشدی؟
گرگرز: چی رو باید متوجه میشدم؟
ورله: ما سیزده نفر بودیم.
گرگرز: راستی؟ سیزده نفر بودیم؟ (۳۲-۳۱)
در نگاه اول تأکید بر عدد سیزده نشانگر ترسی خرافی از بدشگونی این عدد است.
یالمار که در میهمانی حضور دارد فکر می‌کند ورله دارد به طعنه به او می‌فهماند که نباید در این میهمانی شرکت می‌کرد. اما در عین حال، ایبسن به آخرین شام مسیح با حواریون که در آن نیز سیزده نفر حضور داشتند اشاره می‌کند. مسیح به حواریون می‌گوید تا خروسخوان یکی از آنان او را به یهودیان خواهد سپرد. درست در آغاز نمایشنامه با مفهوم مسیح – یهودا رو به رو می‌شویم. گرگرز از تپّه‌های هویدال به سوی شهر سرازیر شده است با آن اندیشه‌های آرمان- ‌خواهی‌اش به پیامبری می‌ماند که برای دیگران ندای آزادی و رستگاری می‌آورد (و البته این فرود آمدن از بلندیها و به خیل آدمیان خفته زدن از نمایشنامه براند به این سو در آثار ایبسن بُنمایه‌ای آشناست). سخن پایانی نمایشنامه از زبان رلینگ است که گرگرز را «خودِ شیطان» می‌خواند.” (قادری،۱۳۸۶،۹۰-۹۱).
گرگرزخود اعتراف می کندکه عامل قتل هدویگ است، همانگونه که در انتها بیان می کند خوشحالم نفر سیزدهم مهمانی بودم(خود شیطان)، یعنی تمثیلی از یهودا در شام آخر. حال به تعدادی از دیالوگ ها می پردازیم که در آنها همانند دیگر نمایشنامه های ایبسن مسأله ی ارثی بودن و قربانی و کفاره ی گناهان مطرح می شود:
هیالمار: میدونی گرگرز یه خطر جدی تهدیدش می کنه، چشماش داره از سو می افته….
گرگرز: چه بدبختی بزرگی! علتش چیه؟
هیالمار: (آه می کشد) میگن ارثیه.
گرگرز: (یکه می خورد) ارثی؟
جینا: مادر شوهرم هم چشماش کم سو بوده.
هیالمار: آره پدر اینطور میگه. خودم که مادرم یادم نمیاد. (۷۹)
اکدال پیر که نمادی از جامعه ی سنتی آن زمان است سخن ازانتقام به میان می آورد:
اکدال:… اونجا جنگل وضعش روبراهه؟
گرگرز: نه مث اون وقتا. خیلی از درختا رو انداختن.
اکدال: چی، انداختن؟(انگار ترسیده باشد صدایش را پایین می آورد) کار خطرناکیه. باعث دردسر میشه. جنگل انتقام خودشو میگیره. (۸۲)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:59:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم