کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب

 



عدم نیاز به مدل­سازی و ذخیره مدل کامل و دقیق محیط
محاسبات و تاخیر کمتر میان عمل و ادراک
نسبت به رویکرد سلسله مراتبی مقاوم­ترو قابل اطمینان­تر می­باشد. از این لحاظ که در هنگام خطای یکی از واحدهای رفتاری، سایر واحدها به انجام وظایف خود ادامه می­ دهند.
معایب معماری مبتنی بر رفتار عبارتند از:
مساله تلفیق رفتارهای مجزا: تعامل میان سامانه ناوبری و محیط مشکل و کمتر قابل پیش ­بینی می­باشد.
رفتارها در سطح پایین هستند و رفتارهای سطح بالا را انعکاس نمی­دهند.
نبود ماژول تصمیم ­گیری می ­تواند برای بعضی مسایل پیچیده مناسب نباشد.

روش ترکیبی
علی رغم اینکه معماری مبتنی بر رفتار چهارچوب موفقی برای ناوبری ربات­های متحرک فراهم می ­آورد، هنوز برخی مشکلات در مواجه با محیط­های پویا و ناشناخته وجود دارند. یک رویکرد برای حل این مشکلات، ترکیب معماری­های سلسله مراتبی و مبتنی بر رفتار می­باشد. روش­های ترکیبی می توانند به سه دسته کلی طبقه بندی شوند [۱۶]: مدیریتی[۲۱]، سلسله مراتب حالت­ها[۲۲] و مدل گرا[۲۳]. در نوع مدیریتی [۲۱-۲۵] ماژول سلسله مراتبی مسئول تصمیم ­گیری در سطح بالاتر است. سپس تصمیمات برای پیاده­سازی به سطح پایین­تر که ماژول مبتنی بر رفتار است فرستاده می­شوند. هر ماژول سعی می­ کند مسایل را به تنهایی اصلاح و حل کند ولی چنانچه امکان پذیر نبود به ماژول بالادست خود ارجاع می­دهد. نوع سلسله مراتب حالت­ها [۲۶, ۲۷] دانش مربوط به حالت­های گذشته، حال و آینده ربات را به کار می­گیرد. لایه سلسله مراتبی برای پیش ­بینی آینده (طرح مسیر) نیازمند حالت گذشته ربات (کارهای انجام شده در گذشته) می­باشد. لایه مبتنی بر رفتار در حال عمل می­ کند (خود آگاهی) و مسئول انجام فرامین لایه سلسله مراتبی و تولید حرکت ربات می­باشد. نوع مدل گرا [۲۸] بیشتر بر مدل سراسری محیط تمرکز می­ کند و بیشتر مشابه روش سلسله مراتبی است. با این حال، لایه مبتنی بر رفتار فوراً از مدل سراسری به روز شده محیط استفاده می­ کند تا زمان پردازش کاهش یابد [۲۹].
روش­های ترکیبی معمول از سه لایه تشکیل می­شوند (شکل(‏۲‑۵)): سلسله مراتبی، تلفیق کننده و مبتنی بر رفتار. لایه سلسله مراتبی برای مسایل سطح بالا به کار می­رود تا طرح بهینه را تولید کند. محدودیت­های سطح بالا تشکیل شده اند از: ترکیب داده های حسگرها، ساخت نقشه و تصمیم ­گیری. سپس دستورات بهینه از سطح بالاتر به لایه مبتنی بر رفتار برای تولید عمل ارسال می­شوند. لایه تلفیق کننده مسئول نظارت میان تعامل لایه­ های سطح پایین و سطح بالا می­باشد [۳۰]. اجتماع مشخصه­های مختلف دو معماری سلسله مراتبی و مبتنی بر رفتار در روش ترکیبی معماری مقاوم و انعطاف­پذیر نوینی را تشکیل می­دهد.

شکل(‏۲‑۵): معماری ترکیبی جهت ناوبری ربات [۳]

مطالعات مرتبط
منطق فازی به دلیل خصوصیات موثر خود از قبیل عدم نیاز به مدل دقیق محیط، پایداری نسبت به داده ­های غیر قطعی و نویزی، پاسخ سریع و پیاده سازی آسان، ابزاری کارآمد برای حل مساله­ی ناوبری ربات خودمختار به شمار می­رود [۳۱-۳۴]. پارامترهای سامانه استنباط فازی گاهاً به طور غیربرخط تنظیم می­شوند. عموماً این تنظیم بر اساس دانش نخبه یا فرایند سعی و خطا انجام می­ شود، که در مورد موقعیت­های پیش ­بینی نشده کافی نمی ­باشد. برای حل این مشکل و طراحی سامانه تصمیم ­گیری فازی وفق پذیر با رویدادهای پیش ­بینی نشده، به کارگیری الگوریتم­های یادگیری ضروری به نظر می­رسد.
روش­های یادگیری را می توان در دو دسته­بندی کلی بامربی و بدون­مربی قرار داد. مشکل رویکردهای یادگیری بامربی، نظیر شبکه ­های عصبی، فراهم کردن داده ­های دقیق آموزشی است، که در مورد ناوبری خودمختار معمولاً در دسترس نیستند. حتی اگر این داده ها فراهم باشند، ممکن است فرایند یادگیری زمان­بر و پرهزینه باشد [۳۴-۳۶]. یکی از الگوریتم­های کارآمد یادگیری بدون­مربی، یادگیری تشدیدی [۳۷, ۳۸] است. برخلاف یادگیری بامربی که مقدار خروجی صحیح برای هر الگوی ورودی به منظور یادگیری در دسترس است، مساله­ی یادگیری تشدیدی به جای اطلاعات آموزشی از پیش آماده شده برای یادگیری، تنها دارای اطلاعات بسیار ساده­ی جریمه یا پاداش است. مهم­ترین دسته­ی الگوریتم­های یادگیری تشدیدی، مبتنی بر تخمین مقدار توابع ارزش جفت­های عمل-حالت هستند. این توابع ارزش تخمین می­زنند انجام عملی معلوم در حالتی معلوم چه پاداشی به همراه خواهد داشت. یادگیری Q یک روش پیاده­سازی یادگیری تشدیدی است، که در آن توابع ارزش جفت­های عمل-حالت، با نام Q شناخته می­­شوند. همیشه حالت­های مخفی­ای در محیط وجود دارد، که در مرحله­ یادگیری Q (مخصوصاً در صورت گسسته بودن حالت­ها) مشاهده نمی­شوند. بنابراین، الگوریتمی که تنها مبتنی بر یادگیری Q باشد، حتی در مواجه با تغییرات کوچک محیط قادر به یافتن استراتژی بهینه نیست. بنابراین، تعمیم مساله­ی مهمی در یادگیری تشدیدی محسوب می­ شود. یک راه حل این است که محیط به صورت مجموعه ­ای از حالات فازی مدل شود. به علت خاصیت تعمیم­پذیری فازی، بیان فازی حالات به طور موثر و بدون از دست رفتن اطلاعات تعداد حالات را کاهش می­دهد. با توجه به نکات بیان شده، به نظر می­رسد ترکیب الگوریتم فازی و یادگیری تشدیدی رویکردی مناسب جهت ناوبری ربات­های خودمختار باشد. الگوریتم فازی قابلیت پیاده­سازی رفتارهای مجزای ساده و به عبارتی نگاشت حالات به عمل­ها را داراست. لیکن در تشخیص خودکار اینکه کدام رفتار (عمل) در هر حالت بایستی اتخاذ شود، نیازمند به کارگیری الگوریتم یادگیری است. از طرفی، در صورت نگاشت مناسب حالات به عمل­ها، یادگیری Q در فعال­سازی رفتار مناسب، عملکرد مطلوبی دارد.
یادگیری Q داری ساختار بدون مربی و پویا، ساده و قابل پیاده سازی آسان می­باشد، که ابزاری کارآمد جهت تنظیم برخط سامانه استنباط فازی است [۳۷-۳۹]. استفاده از یادگیری Q برای تنظیم سامانه تصمیم ­گیری و پاسخ به محیط­ها و وقایع مختلف در واقع به نوعی یک روش ترکیبی است که بیشتر در دسته سلسله مراتب حالت­ها قرار می­گیرد و نیازمند مدل­سازی نیست. لایه سلسله مراتبی همان رویه اتخاذ شده در یادگیری Q (نحوه اعمال پاداش یا جریمه) می­باشد. ترکیب بین رفتارها در لایه سطح بالاتر و با در نظر گرفتن اهداف تاکتیکی با بهره گرفتن از یادگیری Q انجام می­ شود. ترکیب یادگیری Q و قوانین فازی در ادبیات به عنوان یادگیری Q فازی[۲۴] شناخته می­ شود [۳۹-۴۱]. به عنوان مثال، در مرجع [۴۱] تعدادی قانون فازی توسط منطق انسان به صورت غیربرخط طرح شدند، سپس یادگیری Q برای تنظیم قوانین فازی به صورت برخط به کار گرفته شد. بهترین خروجی­ها­ برای هر قانون فازی از میان تعدادی گزینه، توسط یادگیری Q انتخاب شدند. هدف الگوریتم ارائه شده در در مرجع [۴۱]، یافتن یک مجموعه قانون فازی بهینه پس از یک مرحله یادگیری می­باشد. این مجموعه قانون بهینه، سپس در آزمایش­ها به کار گرفته می­ شود. شناسایی ساختار مجموعه قوانین فازی، از قبیل تقسیم ­بندی فازی فضای ورودی و خروجی و تعیین تعداد قوانین فازی به صورت غیربرخط انجام می­ شود.
مسایل اساسی مرتبط با توانایی­های یادگیری سامانه استنباط فازی عبارتند از: ۱) تخمین پارامترهای توابع عضویت ورودی و خروجی و ۲) شناسایی ساختار مجموعه قوانین فازی که مربوط به تقسیم ­بندی فازی فضای ورودی و خروجی و تعیین تعداد قوانین فازی برای یک عملکرد مشخص است. مرجع [۴۰] یادگیریQ فازی پویایی[۲۵]، جهت رفتار تعقیب دیوار توسط ربات، ارائه می­ کند. روش ارائه شده در مرجع [۴۰]، توانایی تنظیم برخط سامانه­های استنباط فازی را داراست. شناسایی ساختار و پارامترها به طور خودکار و همزمان، تنها براساس یادگیری Q انجام می­شوند. کنترل­ کننده فازی اولیه، که از تجربیات شهودی یک فرد راننده استنباط می­ شود، می ­تواند به عملی امکان پذیر ولی دور از بهینه منجر شود. بنابراین، یادگیری تشدیدی برای تنطیم برخط کنترل­ کننده فازی به کار گرفته شد. چون قوانین فازی اولیه­ای تولید شده و به عنوان نقاط شروع استفاده می­شوند، می­توان پارامترهای بهینه را بدون تکرارهای بسیار زیاد به دست آورد. همچنین، ربات حتی در طول یادگیری می ­تواند با ایمنی قابل قبولی حرکت کند. همانگونه که در مرجع [۴۰] اشاره شد، دقت روش DFQL (ارائه شده در مرجع [۴۰]) از روش FQL (ارائه شده در مرجع [۴۱]) بالاتر است، ولی واضح است که پیچیدگی و زمان پردازش به علت تولید برخط قوانین و تعداد بیشتر آنها افزایش یافته است.
همچنین روش­های FQL و DFQL نیازمند به کارگیری یک مرحله یادگیری یا اکتشافی برای یافتن سامانه استنباط فازی بهینه می­باشند. به کارگیری این مرحله یادگیری مستلزم طراحی یک محیط یادگیری مناسب برای مواجه با محیط­های آزمایش شناخته می­باشد. بدیهی است طراحی چنین محیطی که منجر به تولید قوانین با خروجی ثابت و بهینه شود، بسیار در عملکرد سامانه تاثیرگذار است. طراحی مناسب محیط یادگیری، امری مشکل است علی­الخصوص که محیط­های آزمایش گستره‌ی وسیعی از پیچیدگی را از لحاظ تعداد، اندازه و شکل موانع شامل شوند. انگیزه­ روش پیشنهادی طرح الگوریتمی کارآمد و در عین حال ساده برای ناوبری موفق و خودمختار ربات در انواع محیط­های ساده تا پیچیده می­باشد. برای این منظور و ایجاد قابلیت انعطاف و وفق­پذیری در سامانه استنباط فازی مرحله یادگیری (اکتشافی) حذف شده است. هدف الگوریتم پیشنهادی، یافتن یک مجموعه قانون فازی ثابت و بهینه نیست. زیرا همانگونه که انتظار می­رود و در آزمایش­ها نیز تایید شده است، یک مجموعه قانون فازی ثابت (با خروجی ثابت) وفق­پذیری کافی برای مواجه با گستره­ی وسیع محیط­های آزمایش را ندارد. در روش پیشنهادی، یادگیری Q بدون هیچ مرحله یادگیری یا اکتشافی پیش از آزمایش الگوریتم به کار گرفته شده است. . بدین معنی که مقادیر q در هر آزمایش بدون پیش­فرض و از مقدار اولیه صفر شروع می­شوند، لذا محیط یادگیری جهت مقداردهی اولیه به مقادیر q وجود ندارد. دقت و کارایی یادگیری Q توسط تعریف مناسب سیگنال تشدیدی بهبود یافته است. پارامترهای کلیدی مجموعه فازی و یادگیری Q، شامل پارامترهای توابع عضویت ورودی فازی و همچنین مقدار عامل فراموشی یادگیری Q، توسط بهینه­سازی کلونی زنبور مصنوعی به صورت غیربرخط، پیش از قرار گرفتن ربات در محیط­های آزمایش، به دست آمده­اند. محیط بهینه­سازی شامل موانعی است که انتظار می‌رود خود یا ترکیبی از آنها در محیط­های آزمایش دیده شوند.
نتیجه گیری
از میان سه دسته­بندی کلی روش­های ناوبری ربات، روش سلسله مراتبی در سطح بالا برای به دست آوردن مسیر بهینه به سمت هدف مناسب است. با این حال، این روش در محیط­های پویا و یا ناشناخته شکست می­خورد. روش مبتنی بر رفتار برای دوری از موانع عملکرد بهتری در مواجه با عدم قطعیت­های محیط­های پویا و ناشناخته داراست. برای دستیابی به یک ناوبری جامع و کارآمد، ربات به قابلیت­هایی بیش از توانایی­های روش­های سلسله مراتبی و مبتنی بر رفتار به تنهایی احتیاج دارد. ربات نیازمند به کارگیری قابلیت ­های زیر به طور توامان می باشد: قابلیت درک و نمایش محیط برای جمع­آوری و پردازش اطلاعات و عکس­العمل سریع برای دوری از موانع ایستا یا پویا، قابلیت مکان­ یابی خود نسبت به محیط، قابلیت استنباط و تصمیم ­گیری برای اتخاذ تصمیمات مورد اطمینان بر اساس اطلاعات مشخص. بنابراین، روش­های سلسله مراتبی و مبتنی بر رفتار ترکیب شدند و روش ترکیبی را تشکیل دادند، که سازگاری بهتری با مسایل ناوبری ربات در محیط های پویا و ناشناخته دارا می­باشد. جدول(۲-۱) روش­های ذکر شده را از نظر معیارهای مورد توجه در ناوبری ربات به طور کیفی با یکدیگر مقایسه می­نماید. جدول(۲-۲) به تعریف این معیارها می ­پردازد.
جدول(‏۲‑۱): مقایسه خصوصیات معماری­های مختلف [۳]

خصوصیات معماری­ها
سلسله مراتبی
مبتنی بر رفتار
ترکیبی
هدف گرایی

بسیار خوب

خوب نیست

خوب

انعطاف پذیری

بسیار بد

بسیار خوب

بسیار خوب

سهولت به کارگیری

بسیار بد

بسیار خوب

خوب

واکنش

بسیار بد

بسیار خوب

خوب

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-04-14] [ 06:36:00 ق.ظ ]




واکنش های احساسی و روانی را در بر می گیرد، کودک نیاز مبرم به کاهش تأثیر ضربه دارد، اما به نظر می رسد به خاطر سبک دلبستگی غیر ایمن نمی تواند با والدین راحت باشد (برنهارد، شلی، ۲۰۰۴).
۲-۲-۱-۵-۳- نظریه روابط شیء
ارتباط بین فرد و اشیاء در زندگانی افراد اصل سازنده و مهمی است. روابط شیئی در واقع نمایش های احساسی از خود و دیگران است. دیگران همان شیئی هستند که کودک با آنها نسبتی دارد. کودک در طول مرحله دلبستگی سخت گیج است که چه چیز خود و چه چیز شیء است، به این دلیل که آنها شیء را چیزی جدای از خود نمی دانند. بعد از این مرحله، مرحله تفکیک است که طی آن کودک سعی می کند از شیء دلبستگی اش جدا شود، در این مرحله تمایز و تفکیک اساسی کودک از والدین رخ می دهد. معمولاً بعد از این مرحله، مرحله یکپارچگی و ائتلاف هست که نمایش های خود و شیء در ارتباط با هم قرار می گیرند به عبارت دیگر آنها جدا ولی در ارتباط با هم هستند. در این مرحله است که کودک یاد می گیرد بدون ترس در خصوص از دست دادن استقلال با دیگران رابطه داشته باشد. کودک تجسم نقش هایی را که بد تلقی می شوند جدا می سازد. او وقتی تجسم بد از شیء مانند مادر یا پدر خشمگین را به منظور کاهش حس تهدید جدا می کند، در واقع این کار را برای کم کردن ترس و وحشت از والدین انجام می دهد. کودک نمی تواند نمایش های خوب و بد خود و مراقبت را با هم یکپارچه سازد. از این رو برای حفظ شیء مثبت در مقابل نیروی مخرب شیء بد باید نمایش های خوب را از بد جدا سازد. به عنوان مثال وقتی کودکی با خشونت والدین مواجه می شوند، باید به منظور حفظ سیمای آنها (والدین) بخش ضربه زننده نمایش والدین، مثلاً خشم والدین را از جنبه های بی خطرتر و خصومت مثبت همچون پرورش و تربیت گری آنها جدا سازد (برنهارد، شلی، ۲۰۰۴).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲-۲-۱-۵-۴- فرضیه قطع خانوادگی
این مدل که اولین بار از سوی جف، ولف و ویلسون (۱۹۹۰)، مطرح شد ارتباط بین وقایع منفی و مهم خانوادگی همچون همسرآزاری و مشکلات رشدی فرزندان را بیان می کند. طبق این نظریه چون درک کودک از ریشه ها و منشاء خود طی تجارب اولیه کودک با خانواده (خشونت بین والدین) کارکرد روانی – اجتماعی او را از هم گسیخته، منجر به بدسازگاری اجتماعی و روانی می گردد. این نظریه که مشکلات سازگاری فرزندان مواجهه یافته با خشونت را بیان می کند، مبتنی است بر تلاش کودک جهت مقابله با موقعیت تهدید کننده و ناگهانی و موقعیتی که موجب تغییرات گسترده در زندگی آنها می شود. فرزندان مواجهه یافته با خشونت خانگی باید راهی برای مقابله با خطرات و تهدید های آنی خشونت بیابند و با اشکال مختلف مشاجره ها و خشونت ها همچون تغییرات ایجاد شده در اثر بخشی تربیت فرزندان و آشفتگی زیاد بین اعضاء خانواده برخورد نمایند. طبق این نظریه، خشونت خانگی به دو طریق بر کودکان تأثیر می گذارد: اولاً فرزندان به خاطر مواجهه با حالت رفتاری بد و منحرف والدین مستقیماً تحت تأثیر قرار می گیرند به ویژه خشم بین والدین با بر آشفتن و تهدید حس امنیت فرزند، او را تحت تأثیر قرار می دهند. از دیگر اثرات خشونت، رفتار تهاجمی فرزند می باشد. در ثانی، این نظریه به تأثیرات غیر مستقیم تربیت گسیخته و مدیریت نامؤثر و ناسازگار خانواده و فرزند توجه می کند و ارتباط بین همسرآزاری، فشار روانی مادران و نحوه کنار آمدن او، فشار روانی و نحوه مدارای فرزندان را بررسی می کند (برنهارد، شلی، ۲۰۰۴).
در زمینه تأثیرات مخرب تعارض پژوهش هایی صورت گرفته است که حاکی از آن بوده است که وجود تعارضات زناشویی بر بهداشت روانی، جسمی و خانوادگی تأثیر گذار است. بچه هایی که شاهد خشونت بین والدین بوده اند، به طور چشمگیر مضطرب تر از کسانی می باشند که روابط رضایت بخش پدر و مادر را دیده اند (اللهوردیان عیدی، ۱۳۸۴). خشونت و بی توجهی والدین علاوه بر تأثیر بر تعاملات اجتماعی فرزندان، در بروز مشکلات روانی و عاطفی نیز تأثیر می گذارد (باقرپور کماچالی، ۱۳۸۴). تحقیقات دیگر، رابطه تعارضات زناشویی را با اختلالات خوردن و بیماری های خاص مثل سرطان و بیماری های قلبی اثبات کرده اند، در واقع رفتار های خصمانه در طی تعارض با تغییرات دستگاه ایمنی بدن در ارتباط است (فینچام و بیچ[۶۱]، ۱۹۹۹). تعارض با خطر فزاینده انواع اختلالات روانی از جمله افسردگی در زنان، سوء مصرف مواد در مردان، ناکارآمدی جنسی در هر دو جنس و مشکلات رفتاری رو به افزایش در فرزندان، خصوصاً با اختلالات رفتاری پسران ارتباط دارد (افارل[۶۲]، ۲۰۰۰). اختلال های بالقوه تعارض شامل اختلال های هیجانی، شناختی و فیزیولوژیکی است. اختلال هیجانی تعارض به صورت دودلی، اضطراب، زودرنجی، خشم و احساس گناه است. تعارض علاوه بر اینکه در تهییج پذیری تأثیر دارد اختلال شناختی نیز تولید می کند (شاملو، ۱۳۸۴).

۲-۲-۲- اعتماد به نفس

۲-۲-۲-۱- تعریف اعتماد به نفس:

اعتماد به نفس عبارتست از احساس ارزشمند بودن، این حس از مجموع افکار، احساسات و عواطف فرد در طول زندگی ناشی می شود (بین و کلمز[۶۳]، ۲۰۰۵،ص۲۶). اعتماد به نفس افراد در هر جامعه ای به طور مستقیم به سیستم و قوانین اجتماعی بر می گردد و فرهنگی که در خانواده رسوخ و فرد در آن رشد کرده است. بدون شک اولین نهادی که اعتماد به نفس فرد را بالا می برد، خانواده و والدین هستند (اقلیما، ۱۳۹۱). اعتماد به نفس داشتن، یعنی باور قلبی به این که فرد توانایی انجام هر کاری را که بخواهد دارد، این احساس زاییدۀ تعهد هر انسان نسبت به خودش است و باور شخصی فرد را به عنوان یک انسان نشان می دهد. اعتماد به نفس پایه و اساس یک شخصیت شاد است و باعث می شود که فرد نسبت به توانایی ها و محدودیت های خود شناخت داشته باشد و در اثر کنترل افکار و احساسات، سازش و تمدد اعصاب برای وی به وجود می آید. احساس ارزشمندی از توانایی های خود عزت نفس نامیده می شود، بطور کلی ارزیابی هایی که فرد از خود می کند عزت نفس او را تشکیل می دهد. همچنین عزت نفس درجه تصویب، تأیید و ارزشمندی است که شخص نسبت به خود احساس می کند (بیابان گرد، ۱۳۸۲).

۲-۲-۲-۲- عزت نفس از دیدگاه های مختلف :

۲-۲-۲-۲-۱- عزت نفس از دیدگاه مازلو
عزت نفس در سلسله نیاز های مازلو در ردیف چهارم هرم قرار دارد. برآورده شدن نیاز به عزت نفس به شخص اجازه می دهد تا نسبت به قابلیت، ارزشمندی و کارآمدی خود احساس اطمینان کند. عزت نفس از نظر مازلو زمانی پدیدار می گردد که فرد احساس کند مورد محبت قرار گرفته و از احساس تعلق برخوردار شده است. مازلو اشاره می کند که عزت نفس، اگر قرار است اصالت داشته باشد باید بر ارزیابی واقع گرایانه توانایی ها و شایستگی های شخص و بر احترام واقعاً درخور از سوی دیگران باشد. پژوهش در زمینه عزت نفس، دیدگاه مازلو را در این مورد که اشخاص با عزت نفس قوی دارای احساس قوی تری از خود ارزشمندی، اعتماد به نفس و کفایت هستند و شایسته تر و کاراتر از افرادی با عزت نفس ضعیف هستند، تأیید می کند. اشخاصی که از نظر عزت نفس قوی هستند، ظاهراً در بسیاری از موقعیت ها بهتر عمل می کنند (شولتس، ۱۹۸۴).
۲-۲-۲-۲-۲- عزت نفس از دیدگاه راجرز
به نظر راجرز و سایر نظریه پردازان، خود شکوفایی عزت نفس بالا، جنبه مهمی از خودپنداره است و با سازگاری فرد ارتباط دارد. به گفته آنها، افراد برخوردار از کارکرد آرمانی، خود را با تمام نقاط قوت و ضعف می پذیرند. البته این دیدگاه ممکن است بعضی را دچار سوء تفاهم کرده و عزت نفس مفرط ایجاد کند که ممکن است به غرور منجر شود. پژوهش ها، باور راجرز را در این مورد که رفتار والدین می تواند خودانگاره کودک را تحت تأثیر قرار دهد، تأیید می کند. والدینی که روابط خوبی با یکدیگر دارند و درجه پذیرش بالایی نسبت به فرزندان خود دارند و روش های فرزند پروری دموکراتیک اتخاذ می کنند، عزت نفس بالاتر و امنیت هیجانی بیشتر در کودک ایجاد می کنند تا والدینی که با یکدیگر دچار تعارض هستند و همچنین ناپذیرا بوده و روش های تربیتی استبدادی به کار می گیرند (بالدوین، ۱۹۹۸، به نقل از هوشمندی، ۱۳۸۸).
۲-۲-۲-۲-۳- عزت نفس از دیدگاه آلفرد آدلر
مباحثی از روانشناسی که اختصاصاً به عزت نفس می پردازد و آنرا به عنوان یک متغیر بانفوذ و با اهمیت عنوان می نماید، نظریه شخصیتی است که آدلر ارائه نموده است. آدلر اگرچه کاربرد عزت نفس را در درمان و بسط و توضیح نظریه خود به کار می گیرد، اما به وضوح اهمیت عزت نفس را دریافت نموده است. یکی از کمک های معنوی آدلر به روانشناسی، مفهومی است که او از عقده حقارت به دست داده است. عقده حقارت و تلاش در راه تفوق و برتری، نقطه شروع “شیوه زندگی” است. شکل گیری احساس کهتری بوجود آورنده انگیزه ای می شود که سرچشمه رفتار و کردارهایی است که از تسلیم تا شورش، کم رویی و پس رفتن تا استیلاء، شرارت تا اطاعت و از رخوت به عدم اراده تا اراده آهنین و غیره طبقه بندی می شود.
علل کهتری آدلر را می توان اجمالاً به سه دسته تقسیم کرد:
محیط: محیط خانه عامل اصلی است که موجب احساس کهتری می شود. محیط ناآرام خانه، مقایسه های نادرست، تحقیر کردن، دامن زدن به رقابت ها، همگی از عواملی هستند که موجب ایجاد احساس کهتری می شوند.
کهتری واقعی بدنی یا روانی: کودکانی که نقایص جسمانی و بدنی دارند و از معلولیت ها رنج می برند، مورد ناراحتی والدین و تحقیر همسالان واقع می شوند که به احساس کهتری منجر می گردد.
محرومیت از محبت و به خود رها شدگی؛ آدلر تأکید فراوان به این جنبه می نماید که بیانگر اهمیت و نقش عامل نخستین (محیط) است. محبت مادران، به عنوان پشتوانه امنیت و جلب اعتماد فرزندان می باشد. فرزندان محروم از این محبت، به احساس کهتری دست می یابند.
آدلر سه منبع عمده را که عزت نفس را کاهش می دهد بیان می کند:
حقارت عضوی: با پدید آمدن نقص عضوی و احساس کهتری حاصل از آن عزت نفس را تحت تأثیر قرار داده و آدلر با گسترش این مفهوم اصطلاح عقده حقارت را در رابطه با احساس بی کفایتی که هر کس با آن زاده می شود و باید به آن تسلط یابد را عنوان می کند.
احساس حقارت: تجربه و پیامد این حقارت که در بردارنده احساس اتکایی و انتظار حمایت دیگران است، به نوعی پرخاشگری منجر می شود.
نازپروردگی: به نظر آدلر کودکان نازپرورده نیز دست خوش احساس کهتری می شوند. چرا که آنها مستبد و خود رأی و از نظر اجتماعی پرورش نیافته و ارزش ها و خواسته های غیر واقعی دارند. آدلر در مورد درمان و افزایش عزت نفس افراد این طور اظهار نظر می کند که احساس حقارت جهد و کوششی است برای غلبه بر نواقص و از طریق مکانیسم جبران صورت می گیرد و هدف عمده درمان را از بین بردن یأس و ناامیدی در افراد و دادن شهامت و توان و جسارت جهت برتری و تسلط بر نواقص می داند (بالدوین، ۱۹۹۸، به نقل از هوشمندی، ۱۳۸۸).
۲-۲-۲-۲-۴- عزت نفس از دیدگاه کوپراسمیت
کوپراسمیت عزت نفس را ارزشیابی فرد درباره خود و یا قضاوت شخص در مورد ارزش خود می داند. وی چهار عامل اسنادی را برای رشد عزت نفس بیان می کند:
نخستین و مقدم بر تمام عوامل، میزان احترام، پذیرش و علاقه مندی که یک فرد دریافت میکند. دومین عامل اسنادی عزت نفس، تاریخ و تجارب موفقیت هایمان در زندگی می باشد و به طور کلی موفقیت و مقامی که در محیط داریم می باشد. سومین عامل، ارزش ها و انتظاراتی که بر این مبنا تجارب را مورد تفسیر قرار می دهیم. چهارمین عامل روش پاسخ دهی فردی نسبت به آن موقعیت هایی می باشد که به نحوه قضاوت و ارزیابی، حساسیت عاطفی، نگرش و روش عکس العمل فرد بستگی دارد. مثلاً دو فرد از یک موقعیت اضطراب آور دو برداشت متفاوت دارند. افرادی که از عزت نفس بالایی برخوردارند و اطمینان و تأیید درونی دارند، نحوه قضاوتشان به وضوح متفاوت از افرادی است که عزت نفس پایین دارند. کوپر اسمیت در جایی از عوامل چهار گانه فوق به عنوان موقعیت ها، حمایت ها، ارزش ها و انتظارات یاد می کند. به طور کلی از یافته های کوپراسمیت چنین نتیجه گیری میشود که افراد با عزت نفس بالا به خود اعتماد و اطمینان لازم دارند، برای حل مشکلات راه حل مناسبی می یابند، نگرش مثبت نسبت به خود دارند احساس ارزش می کنند، در بحث ها و فعالیت های گروهی بیشتر شرکت می کنند. برعکس، اشخاصی که از عزت نفس پایینی برخوردارند به خود اطمینان کمتری دارند و دریافت و درک از خودشان غنی یافته نیست، آنها در بحث های گروهی به جای فعالیت کردن ترجیح می دهند گوش دهند و تماشاگر باشند (بالدوین، ۱۹۹۸، به نقل از هوشمندی، ۱۳۸۸).

۲-۲-۲-۳- اهمیت اعتماد به نفس:

به طور کلی اعتماد به نفس را نمایش احساس ارج و قرب شخصی تعریف نموده اند و هدف نهایی آن نیز دریافت تفکر شایستگی است، در حقیقت اعتماد به نفس با روایاهای فرد سنخیتی ندارد بلکه، با اهداف واقعی او در ارتباط است. به نظر می رسد بهترین نوع اعتماد به نفس چیزی است که فرد تصور می کند با تلاش های خود و تطبیق آن با توانایی هایش می تواند به آن دست یابد (اسلامی نسب، ۱۳۸۶).
افرادی که احساس خوبی در مورد خود دارند به آسانی تعارض ها را پشت سر گذاشته، در مقابل فشارهای منفی ایستادگی می کنند و به خوبی می توانند از زندگی لذت ببرند. عزت نفس از عوامل اصلی تعیین کننده در شکل دهی الگوهای رفتاری و عاطفی به شمار رفته و گویای نگرش فرد به خود و دنیای بیرونی است (امامی، ۱۳۸۵).
عزت نفس یک نیاز اساسی است که در فرآیندهای زندگی نقش مهم و به سزایی بر عهده دارد، زیرا به رشد و سلامت و طبیعی بودن فرد کمک می کند. از این رو بدون عزت نفس مثبت، رشد روانشناختی فرد متوقف می شود. در حقیقت عزت نفس مثل یک سیستم ایمنی آگاهانه عمل نموده و مقاومت و ظرفیت لازم برای زندگی فرد را فراهم می آورد، از سوی دیگرعزت نفس بالا انعطاف پذیری فرد را در مقابل مشکلات افزایش می دهد (بیابان گرد، ۱۳۸۲). پژوهش های متعددی نشان داده اند که عزت نفس بالا، با ویژگی های روانشناختی مطلوب مثل دقت ادراکی، سازگاری بهتر و انعطاف پذیری نقش جنسی رابطه دارد و ازسوی دیگر عزت نفس پایین به طور چشمگیری با نشانه های مرضی همبسته بوده و با بسیاری از مشکلات بهداشت روانی رابطه دارد و معمولاً به آسیب های روانی منجر می شود (دورانی، لواسانی، ۲۰۰۰).
همچنین پژوهش های سیلوراستون ماکسول و براوس [۶۴]نشان داده است که، رابطه معنی داری بین افسردگی و پرخاشگری وعزت نفس پایین وجود دارد. بنابراین نیاز به عزت نفس یا احترام به خود یکی از نیازهای روانشناختی در انسان است که ارضای درست و واقع بینانه ی آن منجر به پیامدهای مثبت وکارآمدی همچون اعتماد به نفس، ارزشمندی، احساس توانایی، قدرت و حس شایستگی شده و از طرف دیگر عدم توجه به این نیاز منجر به احساس حقارت، بی ارزشی، ضعف ودرماندگی گردیده و باعث کاهش عملکرد فرد خواهد شد (براندون[۶۵]، ۲۰۰۳).
ماریج و کامینگز (۲۰۰۴)، دریافتند که عزت نفس می تواند پیش بینی کننده مناسبی برای کیفیت زندگی دانش آموزان باشد. هم چنین کرموده و مک لین (۲۰۰۱)، در تحقیق خود در خصوص رابطه کیفیت زندگی، عزت نفس و سلامت به این نتیجه دست یافتند، دانش آموزانی که در عزت نفس نمره بالاتری دارند از کیفیت زندگی بالاتری نسبت به دانش آموزان دیگر برخوردار هستند.

۲-۲-۲-۴- پیامدهای داشتن عزت نفس سالم:

شناخت ارزش و اهمیت خویش در نتیجه داشتن اعتماد و رضایت از خویش، توانایی برخورد و کنار آمدن با چالش های اساسی زندگی، توانایی ارزیابی درست و دقیق خویش، پذیرش خویش و ارزش نهادن به خود بدون هیچگونه قید و شرطی، توانایی شناخت و پذیرش نقاط ضعف و قوت و محدودیت های خویش ازپیامدهای داشتن عزت نفس است (بوژمهرانی، ۱۳۸۹).

۲-۲-۲-۵- ریشه های رشدی اعتماد به نفس:

استوار (۱۳۸۲) طی پژوهشی در خصوص ریش های رشدی اعتماد به نفس، به این نتیجه رسید که، نوزاد آدمی بعد از تولد به ناتوانی و نیاز خود به بزرگسالان آگاه می شود. اگر این نوزاد در خانواده ای رشد پیدا کند که به نیازهای وی توجه کنند به تدریج حس خود ارزشمندی در وی پدید می آید و در صورتی که این احساس توسط دیگران مورد تأیید قرار گیرد به تدریج درونی شده و دوام می یابد، اما اگر مورد بی اعتنایی قرار گیرد فرد به نوعی احساس حقارت دچار می شود.
بالبی (۱۹۸۹)، عزت نفس را بخشی از شخصیت افراد برشمرده و اهمیت کسب احساس امنیت در دوران کودکی برای رسیدن به اعتماد را لازم می داند. روزنبرگ[۶۶] (۱۹۶۵)، در مطالعات خود به مؤثر بودن نقش عواملی چون نژاد، مذهب، تربیت، تولد و ارتباط والدین بر عزت نفس افراد تأکید کرده است. بین عزت نفس افراد نسبت به ارزش و احساس ارزشمندی و در نتیجه عزت نفس رابطه وجود دارد. به طور مثال فردی که داشتن موقعیت اجتماعی بالا را برای خود ارزش بداند، در صورت دارا بودن چنین مقامی عزت نفس بالایی را تجربه خواهد کرد، اما در صورتی که از موقعیت اجتماعی پایینی برخوردار باشد احساس بی ارزشی و بی کفایتی خواهد داشت. یکی از عناصر و مفاهیم اساسی در عزت نفس مفهوم “خود” است و “خود” و در سنین مختلف شکل می گیرد. بنابراین، بین عزت نفس و دوره های مختلف رشد رابطه وجود دارد (همان منبع).
از سوی دیگر برخی از پژوهشگران به نقش خانواده در افزایش عزت نفس پرداخته اند، آنها معتقدند برخی رفتارهای والدین که به طور مستقیم با عزت نفس بالا مرتبط هستند عبارتند از: محبت، تقویت مشروط، بیان انتظارات به شکل غیر مستقیم، رفتارها و اظهار نظرهای انعطاف پذیر، تشویق رفتار مستقل کودک، شرکت دادن کودک در تصمیم گیریها، تربیت انعطاف پذیر، اجتناب از شدت عمل. پژوهشگران در این زمینه هم عقیده هستند که برای پرورش عزت نفس در کودکان ابعاد محبت و کنترل باید در رفتار والدین وجود داشته باشد (پوپ، مک هال و کری[۶۷]، ۲۰۰۴).

۲-۲-۳- پرخاشگری

پرخاشگری در روان شناسی رفتاری تعریف شده است که قصد آزار و آسیب رساندن به شخصی دیگر، خود یا اشیاء باشد. در تعریف سنتی پرخاشگری آن را رفتاری تعریف کرده‌اند که متوجه فرد دیگری است و هدف آن صدمه زدن به وی است (هزی پاول ماسن و همکاران، ۲۰۰۱).

۲-۲-۳-۱- پرخاشگری به عنوان یک غریزه

فروید غریزه را عامل اصلی پرخاشگری می دانست. وی به یک دیدگاه هیدرولیک در پرخاشگری اعتقاد داشت، این که انرژی پرخاشگرانه، تا یک سطح معینی تولید می گردد و آنگاه از طریق رفتار خشن و تخریب گرا تخلیه می گردد. وی دو دسته غریزه متضاد با عنوان های غریزه زندگی و غریزه مرگ را مطرح می کند. غریزه زندگی سازنده و نگهدارنده حیات است و ما را از جهت ارضاء و حفظ بقاء هدایت می کند. اما غریزه مرگ، مخرب و از هم پاشاننده زندگی است و به صورت پرخاشگری، به نابود کردن و تخریب می پردازد (بندورا[۶۸]، ۱۹۷۳؛ به نقل از شکرکن، ۱۳۸۴). فقط روان تحلیل گران نیستند که چنین عقیده ای دارند، دیگر روانشناسان از جمله “لورنتس” نیز به عنوان یک کردار شناس مشهور پرخاشگری را به عنوان یک غریزه تهاجم تلقی می کرد، که توسط یک سری از عوامل محیطی راه اندازی می گردد.
به عقیده لورنتس پرخاشگری، صفت غریزی تمام موجودات زنده است و برای حفظ حیات انسان و گونه های دیگر حیوانات ضروری است. لورنتس اظهار داشته است پرخاشگری که موجب آسیب رساندن به دیگران می گردد، از غریزه جنگیدن بر می خیزد که بین انسان و سایر ارگانیسم ها مشترک است. انرژی این غریزه به طورخود به خود با عیار کم و بیش ثابت، در ارگانیسم تولید می گردد. احتمال پرخاشگری در نتیجه بالا رفتن میزان انرژی اندوخته شده و وجود و شدت محرک های آزاردهنده پرخاشگری افزایش می یابد (لورنتس،۱۹۹۶؛ به نقل از شکرکن، ۱۳۸۴).

۲-۲-۳-۲- پرخاشگری رفتاری

اکثر نظریات رفتاری، به جای تلقی پرخاشگری به عنوان یک غریزه، آن را به عنوان یک رفتار هدفمند قلمداد می کنند. در بین تعاریف این دسته از نظریه پردازان، تعریف آرنولد باس غالب تر است که پرخاشگری را به عنوان “پاسخی می داند که محرک های آزار دهنده را به یک ارگانیسم دیگر وارد می کند”. این تعریف، به جای نیت عمل، به پیامد های عمل توجه دارد. یعنی رفتاری پرخاشگرانه است که برای دیگران درد، ضرر و ناراحتی به همراه داشته باشد. در مقابل این تعریف، تعریف هدفدار پرخاشگرانه قرار دارد که می گوید “پرخاشگری شکلی از رفتار است که به منظور آسیب رساندن به ارگانیسم، طراحی و ارگانیسم نیز برانگیخته می شود تا از این رفتار اجتناب ورزد در این جا، نیت پرخاشگرانه است هرچند که عمل پرخاشگرانه صورت نگرفته باشد (بارون ریچاردسون، ۱۹۹۴؛ به نقل از شکرکن، ۱۳۸۴). بر طبق تعریفی دیگر پرخاشگری، رفتاری است که به قصد آسیب رساندن به چیزی یا آزار کسی ابراز می شود. نیت فرد پرخاشگر در این تعریف مستتر است. از ترکیب درتعریف فوق، پرخاشگری را تعریف می کنند: رفتاری که به دیگران آسیب می رساند به خصوص وقتی فرد بداند رفتارش به دیگری آسیب می رساند. پرخاشگری عملی است عمدی که هدف آن ایجاد درد و آسیب رسانی است. این عمل ممکن است فیزیکی یا کلامی باشد یا اینکه اصلاً به هدف نرسد، با این همه چنین عملی پرخاشگرانه است (هزی پاول ماسن و همکاران، ۲۰۰۱؛ به نقل از عبدالهی، ۱۳۸۷).
هنگامی که فرد قصد آزار دیگران را دارد، پرخاشگری را به طریقی انجام می دهد که به اهداف ارزشمند دیگران آسیب رساند. بدین ترتیب نوع پرخاشگری دختران و پسران متفاوت است، چون اهدافی که برای دختران و پسران مهم و ارزشمند هستند، متفاوت است (کریک و گروت پیتر، ۲۰۰۳).

۲-۲-۳-۳- پرخاشگری به عنوان یک قضاوت اجتماعی

پرخاشگری در واقع یک برچسب اجتماعی است که افراد بر اساس قضاوت خود، به اعمال سایرین نسبت می دهند. از این رو تعبیر از اینکه یک عمل چقدر پرخاشگرانه است به عوامل اجتماعی، شخصی و موقعیتی از قبیل، عقاید که خود تابع جنسیت، فرهنگ، طبقه اجتماعی و تجربه است و نیز زمینه رویداد، شدت واکنش و هویت افراد بستگی دارد. در نظریه یادگیری اجتماعی، پرخاشگری می تواند از طریق مشاهده یا تقلید آموخته شود و هرچه بیشتر تقویت شود، احتمال وقوع آن بیشتر می شود. فردی که به علت عدم دستیابی به هدف، ناکام مانده و یا به علت اتفاقات تنش زا دچار ناراحتی شده است، برانگیختگی هیجانی نامطلوبی را تجربه می کند، اما پاسخی که برانگیختگی هیجانی را برمی انگیزد بستگی به آن دارد که، فرد چه پاسخ هایی را برای کنارآمدن با موقعیت های تنش زا یاد گرفته است. فرد ناکام ممکن است از دیگران یاری بطلبد، پرخاش کند، گوشه گیری اختیار کند، حتی برای فائق آمدن بر مانع، بر تلاش خود بیفزاید و یا با پناه بردن به الکل یا داروهای مخدر، خود را تخدیر کند. چنین فردی پاسخی را بر می گزیند که در گذشته، در از بین بردن ناکامی موفق تر بوده است. طبق این نظر، ناکامی کسانی را به پرخاشگری بر می انگیزد که یاد گرفته اند در برابر موقعیت های ناراحت کننده رفتار و نگرش های پرخاشگرانه نشان دهند. به طور کلی، نظریه یادگیری اجتماعی، بر کنش متقابل بین رفتار و محیط تأکید دارد و به جای سائقه های غریزی، بیشتر به الگو هایی از رفتار متمرکز می شود که فرد برای کنار آمدن با محیط در خود پرورش داده است. دیگر فاکتورهای مهم و قابل استفاده برای پیش بینی وقوع رفتارهای پرخاشگرانه در خانواده های بسیار بزرگ با جمعیت بالا، خانواده های سهل نگر (خانواده هایی با ضعف نظارت و کنترل)، خانواده های مستبدانه و خانوده های از هم گسیخته می باشد (بندورا، ۱۹۷۳؛ به نقل از شکرکن، ۱۳۸۴).
تئوری های بسیار زیادی برای توضیح این نتایج ارائه شده است، عمومی ترین آنها عبارت است از:
الف) تئوری انتخاب: در نسخه بسیار توسعه یافته ای از تئوری انتخاب چنین بیان می شود که تمام نتایج انعکاس دهنده انتقال رفتارهای ژنتیکی ضد اجتماعی و پرخاشگرانه از والدین به فرزندان می باشد.
ب) تئوری یادگیری اجتماعی: در این تئوری فرزندان به دلیل یادگیری رفتارهای مبتنی بر قواعد قانونمند اجتماعی که ناشی از عدم توانایی والدین در انتقال رفتارهای صحیح اجتماعی می باشند، دچار نقص آموزشی شده که می تواند منجر به بروز رفتارهای ضد اجتماعی و پرخاشگرانه می گردد (دیوید و فاریینتون[۶۹]، ۲۰۰۹). باس[۷۰] (۱۹۶۱)، پرخاشگری را پاسخی می دانست که محرک مهلک را به ارگانیسمی دیگر تحمیل می کند، اما این تعریف کاملاً رفتارگرایانه است و بسیاری از جنبه های پرخاشگری غیر رفتاری مثل احساس یا فکر را نادیده می گیرد. تدسچی و فلسون[۷۱] (۲۰۰۱)، نیز چنین تعریفی را ارائه داده اند: رفتار پرخاشگرانه باید به قصد تحمیل یک پیامد منفی به سوی هدف باشد که به نوبه خود انتظار می رود آن عمل منجر به پیامد خاصی شود، البته در این میان رفتار هایی که صدمه و آسیب غیر عمدی یا تصادفی در پی داشته باشد، پرخاشگری نمی باشد. برای پرخاشگر بودن یک رفتار تأکید بر قصد و نیت آسیب رسانی است هر چند که در رفتار پرخاشگرانه خود موفق نباشند.

۲-۲-۳-۴- نظریه های مختلف در مورد علل و عوامل پرخاشگری

نظریه زیستی
میزان همگامی ارثی بالاتری در خانواده های افراد خشن دیده می شود و عوامل زیستی متعددی مانند: تأثیر داروها و سوء مصرف مواد، سطح هورمونها، صدمه به مناطق خاص مغز و ناقلان عصبی به تناوب در فرایند خشونت دخیل دانسته شده اند (بردبار، ۱۳۸۶).
نظریه شناختی
طبق نظریه شناختی پرخاشگری، پردازش اطلاعات اجتماعی، عملکرد گام های متوالی پردازش می باشد که شامل: کدگذاری اشارات اجتماعی، تفسیر اشارات اجتماعی، مشخص کردن اهداف، دسترسی به پاسخ، تصمیم گیری برای پاسخ دهی و تصویب انجام رفتار می باشد. بر طبق این مدل فرض می شود، پردازش ماهرانه در هر گام، موجب عملکرد شایسته در موقعیت خاص می شود، در حالی پردازش ناقص، منجر به رفتار اجتماعی منحرف “پرخاشگری” می شود (کریک و داج، ۲۰۰۰). حداقل دو الگوی پردازش اطلاعات اجتماعی کلی، به افراد پرخاشگر نسبت داده شده است. اولین الگو شامل، سوگیری و یا نقص در مرحله تفسیر اشارات اجتماعی می باشد. تحقیقات در اختلافات بین افراد در مرحله تفسیر اشارات اجتماعی نشان داده اند که افراد پرخاشگر در پاسخ به موقعیت های تحریک آمیز مبهم اسناد های خصمانه ای نشان می دهند (گورا و اسلابی، ۱۹۹۹). در دومین الگوی پردازش اطلاعات اجتماعی که خصیصه افراد پرخاشگر است، سوگیری در مرحله تصمیم گیری برای پاسخ دهی پیش می آید. در طی این مرحله، فرد پاسخ های رفتاری ممکن به یک موقعیت ویژه، بر حسب چندین ملاک (مانند نوع پیامد احتمالی که برای هر پاسخ هایی فراهم می شود و درجه اطمینانی که به توانایی هایش برای انجام پاسخ احساس می کند)، ارزیابی می شود. بنابراین برای این افراد پرخاشگری به عنوان روشی برای بدست آوردن اهداف مطلوب و خواستنی محسوب می شود (کریک و داج، ۲۰۰۰).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:36:00 ق.ظ ]




۴

روابط کارکنان، کیفیت محصول، روابط اجتماعی، مسائل زیست­محیطی، مسائل مربوط به تنوع، مسائل مربوط به انسانیت و سیاست­های شرکت.

(Margolis et al, 2003)

۵

کیفیت محصول، روابط کار و اداره امور شرکت، تعامل با ذینفعان کلیدی مانند مشتریان، کارکنان و سرمایه گذاران.

(Leea et al, 2013)

۲-۵ مصرف ­کننده به عنوان اساس مدیریت بازاریابی
رفتار مصرف ­کننده یک مبحث نوپا است و اولین کتب درسی در این زمینه در دهه ۱۹۶۰ تالیف شده ­اند، هرچند سرچشمه این اندیشه به سال­ها قبل باز می­گردد. در آغاز دهه ۱۹۰۰ نویسندگان بحثی را آغاز نمودند که چگونه تبلیغ­کنندگان می­توانند از اصول مربوط به روانشناسی استفاده کنند. در دهه ۱۹۵۰ عقاید مربوط به روانشناسی فرویدی توسط پژوهشگران انگیزش، فراگیر شد و توسط تبلیغ­کنندگان مورد استفاده قرار گرفت. با وجود اینکه نیاز به مطالعه رفتار مصرف ­کننده سازماندهی دوباره شد اما این مهم تا اعلام مفهوم بازاریابی در سال ۱۹۵۰ تحقق نیافت(موون، ص ۲۸۱، ۱۳۹۰).
اهمیت درک صحیح از مصرف ­کننده در تعریف بازاریابی به عنوان “یک فعالیت انسانی معطوف به ارضای نیازها و خواسته ­ها از طریق فرایند مبادله” یافت می­ شود(Stidsen, 1979). از این تعریف دو فعالیت کلیدی مربوط به بازاریابی پدیدار می­ شود. نخست آنکه فروشنده سعی می­ کند نیازها[۴۱] و خواسته­ های[۴۲] بازار هدف را برآورده کند. دوم بازاریابی درگیر مطالعه فرایند مبادله­ای که از طریق آن طرفین منابعی را به یکدیگر انتقال می­ دهند، می­باشد. در فرایند مبادله، شرکت­ها پول و منابع دیگری از مصرف­ کنندگان و در عوض، مصرف­ کنندگان محصولات، خدمات و دیگر منابع باارزش را دریافت می­نمایند. بازاریابان برای موفقیت در فرایند مبادله باید درک صحیحی از عواملی که خواسته ­ها و نیازهای مصرف ­کننده را تحت تاثیر قرار می­ دهند، داشته باشند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در حقیقت اصل تقدم مصرف ­کننده[۴۳] نقطه عطفی است که حوزه بازاریابی بر آن پایه­ریزی شده است. بر اساس این مفهوم لازم است مصرف ­کننده در مرکز هرگونه فعالیت بازاریابی قرار گیرد. همانطور که پیتر دراکر[۴۴]، یکی از دانشمندان مشهور رشته مدیریت بیان می­ کند “بازاریابی یعنی انجام کلیه امور تجاری از نقطه­نظر نتیجه نهایی، یعنی همان نقطه­نظر مصرف ­کننده”( Houston, 1986).
مشابه همین موضوع را می­توان در انتقاد از شرکت جنرال موتورز[۴۵] مشاهده کرد. راس پروت[۴۶] اظهار داشت، برای اینکه یک شرکت بتواند سیستم خود را تغییر دهد مدیران باید این نکته را درک نمایند که قدرت در دست مصرف ­کننده است. همانند وابستگی جامعه به نیروی برق، اهمیت تمرکز بر روی مصرف ­کننده نیز در حال افزایش است. یکی از آخرین شماره­های مجله­ای به نام بزینس ویک[۴۷] به عصر اینترنت[۴۸] اختصاص یافته بود. گزارش روی جلد با عنوان مشتریان در نقش هدایت­کنندگان اینگونه آغاز می­شد:
یک انقلاب کوپرنیکی دیگر در حال وقوع است. در گذشته مدیران شرکت­هایشان را به عنوان خورشیدی در منظومه شمسی در نظر می­گرفتند که عرضه­کنندگان و مصرف­ کنندگان به دور آن در گردش بودند، ولی امروزه اینترنت به طور چشمگیری در حال دگرگون کردن این نظریه است. در حال حاضر مصرف ­کننده به عنوان مرکز تجارت در کل جهان مطرح است(موون و مینور، ص ۲۱، ۱۳۹۰).
۲-۵-۱ رفتار خرید مصرف ­کننده
معمولا هر مصرف ­کننده در هر روز با تصمیمات خرید زیادی مواجه است. بیشتر شرکت­هایی که درباره رفتار خرید مصرف­ کنندگان به تحقیق می­پردازند، می­کوشند درباره آنچه مصرف­ کنندگان می­خرند، روش و تعداد خرید، مکان و علت خرید آن­ها پاسخ­های مناسبی بیابند. بازاریابان می­توانند برای یافتن پاسخ­هایی نوع خرید، مقدار و محل خرید مصرف ­کننده تحقیقات و مطالعاتی انجام دهند ولی آگاهی از علت رفتار مصرف ­کننده و یا خریدار چندان آسان نیست، زیرا اغلب پاسخ­های مربوط به این سوالات در ذهن، فکر و مغز مصرف ­کننده وجود دارد.
نقطه آغازین این مطالعات مدل محرک-پاسخ است. همانگونه که در شکل زیر دیده می­ شود، رفتار مصرف ­کننده بر این اساس شکل می­گیرد که عوامل تحریک­کننده و انگیزشی بسیاری به همراه عوامل و محرک­های بازاریابی (مقصود همان آمیخته­های بازاریابی) وارد جعبه سیاه مصرف ­کننده می­شوند و او واکنش­های مشخصی از خود نشان می­دهد.
شکل ۲-۱ مدل رفتار خرید مصرف کننده(Kotler, 2004)
بازاریاب می­خواهد بداند که این محرک­ها چگونه تغییر می­ کنند و در داخل جعبه سیاه مصرف ­کننده به صورت واکنش­های مختلف در می­آیند. جعبه سیاه مصرف ­کننده از دو بخش تشکیل شده است. نخست، ویژگی­های شخصی خریدار است که بر شیوه­ای که او این محرک­ها را به تصویر در می ­آورد و در برابر آن­ها از خود واکنش نشان می­دهد، اثر می­ گذارد و دوم فرایند تصمیم ­گیری خریدار است که بر رفتار او اثر می­نهد(Kotler, 2004).
۲-۵-۲ فرایندهای تصمیم ­گیری مصرف ­کننده
مصرف­ کنندگان پیش از آنکه چیز
ی را کسب نمایند، از میان یک فرایند تصمیم ­گیری عبور می­ کنند. تصمیم ­گیری مصرف ­کننده به عنوان فرایندهایی شامل شناخت مسئله، جستجوی راه­حل­ها، ارزیابی بدیل­ها، انتخاب از میان گزینه­ ها و ارزیابی نتایج انتخاب تعریف می­ شود. مصرف­ کنندگان نه تنها در مورد اینکه کدام گزینه­ های مارک را انتخاب کنند تصمیماتی می­گیرند، بلکه علاوه بر آن تصمیم می­گیرند چه مقداری از آن کالا را خریداری نمایند(Wansink et al, 1998). مصرف­ کنندگان برای رسیدن به اهدافشان تصمیماتی می­گیرند، این اهداف شامل انجام بهترین انتخاب از میان فعالیت­های جایگزین، کاستن از میزان کوشش در تصمیم ­گیری، به حداقل رساندن هیجانات منفی و به حداکثر رساندن توانایی توجیه تصمیم، می­باشند. تصمیم ­گیری فرایندی سازنده[۴۹] است. یعنی مصرف­ کنندگان تصمیم را “هنگام شتاب[۵۰]” انجام می­ دهند و فرایند به کار گرفته شده تحت تاثیر دشواری مسئله، شناخت و خصوصیات مصرف ­کننده و ویژگی­های موقعیت خاص قرار دارد. شناسایی نوع فرایند تصمیم که توسط بازار هدف به کار بسته شده برای مدیران امری حیاتی است زیرا نوع فرایند تصمیم بر هر یک از حوزه ­های کاربرد مدیریتی تاثیر خواهد گذاشت(موون و مینور، ص ۲۸۲، ۱۳۹۰).
۲-۵-۳ دیدگاه­ های جایگزین[۵۱] در مورد تصمیم ­گیری مصرف ­کننده
از اواخر قرن هجدهم تا بخش عمده­ای از دهه ۱۹۷۰، محققان مردم را به گونه ­ای می­دیدند که گویی آن­ها به صورت خطی در حال حرکت از میان فرایند عام تصمیم ­گیری می­باشند. ولی در اواخر دهه هفتاد میلادی برخی صاحب­نظران شروع به زیر سوال بردن این مفهوم که تمامی خریدهای مصرف­ کنندگان منتج از یک فرایند پر دقت و تحلیلی است، نمودند. برخی از مولفین اظهار داشتند که در بسیاری از موارد ممکن است مصرف­ کنندگان اصلا به هیچ نوع تصمیم ­گیری پیش از انجام خرید دست نزنند(Olshavsky & Granbois, 1979).
به جهت محدودیت­های فرایند سنتی تصمیم مصرف ­کننده[۵۲]، محققین مدل­های تصمیم ­گیری جایگزین را که سطوح مختلف تاکید بر هریک از مراحل شناسایی شده در نمودار روند عام تصمیم ­گیری دارند، پیشنهاد کردند. که در ادامه به توضیح آن خواهیم پرداخت.
۲-۵-۳-۱ دیدگاه تصمیم ­گیری
دیدگاه سنتی تصمیم ­گیری تاکید بر رویکرد خردگرا و اطلاعات پردازانه در مورد رفتار خرید مصرف ­کننده دارد. این دیدگاه رابطه نزدیکی با رویکرد سلسله مراتب درگیری ذهنی بالا در خصوص شکل­ گیری نگرش دارد. بنابراین رویکرد، مصرف­ کنندگان از میان هریک از مراحل فرایند تصمیم ­گیری به روش خطی[۵۳] حرکت می­ کنند و در همان حال سطوح بالایی از پردازش اطلاعات به وقوع می­پیوندد.
با این حال، محققین در دهه هفتاد تشخیص دادند که مصرف­ کنندگان همواره از یک فرایند گسترده تصمیم ­گیری[۵۴] گذر نمی­نمایند. بلکه تحت شرایط درگیری ذهنی پایین تصمیم ­گیری محدود[۵۵] صورت می­گیرد و رفتار جستجویی کمتری از آن­ها سر می­زند. گذشته از این، از آنجا که سلسله مراتب درگیری ذهنی پایین اثرات[۵۶]، هنگام وقوع تصمیم ­گیری محدود اثرگذار می­باشد، مرحله ارزیابی بدیل عمدتا در فرایند تصمیم ­گیری وجود ندارند. بنابراین در تصمیم ­گیری محدود، انتخاب میان مارک­های جایگزین به طریقی نسبتا ساده انجام می­گیرد و از قواعد ساده شده تصمیم[۵۷] استفاده می­ شود.
۲-۵-۳-۲ دیدگاه تجربی[۵۸]
در مقایسه با دیدگاه تصمیم ­گیری، دیدگاه تجربی مصرف­ کنندگان را علاوه بر “اندیشمند”، “احساس­مند” نیز در نظر می­گیرد، بدین معنی که آن­ها بسیاری از انواع محصولات را برای احساسات، تصورات ذهنی و هیجاناتی که محصولات مزبور ایجاد می­ کنند مصرف می­نمایند. هنگامی که مسائل از دیدگاه تجربی بررسی می­شوند، مدیران تمرکز خود را به جای کالاهای مصرفی کارکردی­تر بر روی محصولات سرگرم کننده، هنری و تفریحی قرار می­ دهند.
دیدگاه تجربی این شناخت را ایجاد می­ کند که محصولات دارای معانی نمادین ذهنی[۵۹] برای مصرف­ کنندگان هستند. به ویژه محصولاتی مانند گل، عطر و نظایر آن­ها عمدتا به جهت معانی که ارائه می­ کنند، خریداری می­شوند.
از دیدگاه تجربی شناخت مسئله ناشی از تشخیص[۶۰] وجود اختلاف بین حالت­های عاطفی واقعی و مطلوب می­باشد به عبارتی، فرایند جستجو شامل اطلاعات­یابی در رابطه با تاثیر عاطفی گزینه­ های انتخاب[۶۱] است. در مرحله ارزیابی بدیل­ها، گزینه­ ها براساس کیفیت عاطفی­شان ارزیابی می­گردند. انتخاب مبتنی بر معیارهای عاطفی است و بالاخره اینکه بعد از اکتساب مبتنی بر اینکه آیا نتایج حاصله، توقعات هیجانی مصرف ­کننده را برآورده می­ کند، می­باشد.
۲-۵-۳-۳ دیدگاه تاثیر رفتاری
هنگامی که با مسائل از دید تاثیر رفتاری برخورد می­ شود، پژوهشگران بر
رفتارهای مصرف­ کنندگان و رخدادهای محیطی که بر رفتار مصرف­ کنندگان اثر می­گذارند، تکیه می­ کنند. برای مثال از محیط فیزیکی می­توان جهت تحریک رفتار از سوی مصرف­ کنندگان استفاده کرد. استفاده از بافت­ها، عطرهای دلنشین و نورپردازی نیز می ­تواند جوی را که واکنش­های مطلوب از طرف مصرف­ کنندگان را فراخوان می­ کند به وجود آورد(موون و مینور، ص ۲۸۷، ۱۳۹۰).
۲-۵-۴ فرایند تصمیم ­گیری خرید مصرف ­کننده
مصرف­ کنندگان برای رسیدن به اهدافشان تصمیماتی می­گیرند. این اهداف شامل انجام بهترین انتخاب از میان فعالیت­های جایگزین، کاستن از میان تلاش در تصمیم ­گیری، به حداقل رساندن هیجانات منفی و به حداکثر رساندن توانایی توجیه تصمیم می­باشد(نظری، ۱۳۸۵).
یک مصرف ­کننده در فرایند تصمیم ­گیری خرید از پنج مرحله عبور می­ کند: تشخیص مساله، جستجوی اطلاعات، ارزیابی گزینه­ ها، تصمیم خرید و در نهایت رفتار پس از خرید(Kotler, 2006).
شناخت نیاز
جستجوی اطلاعات
ارزیابی جایگزین ها
تصمیم خرید
رفتار پس از خرید
شکل ۲-۲ فرایند تصمیم ­گیری خرید مصرف ­کننده(موون و مینور، ص ۲۸۳، ۱۳۹۰)
این پنج مرحله نشان­دهنده یک فرایند عمومی هستند که مصرف ­کننده از شناسایی یک محصول یا خدمت مورد نیاز تا ارزیابی آن و خرید طی می­ کند. این فرایند، راهنمایی برای مطالعه نحوه تصمیم ­گیری مصرف­ کنندگان است. به یاد داشتن این نکته که مصرف ­کننده در تصمیم ­گیری خود لزوما نباید همه این مراحل را طی نماید، نکته­ای حائز اهمیت است. در حقیقت مصرف ­کننده هر لحظه ممکن است به این فرایند خاتمه دهد و حتی ممکن است خرید نکند(همان منبع).
از دیگر مواردی که در فرایند تصمیم ­گیری خرید استنباط می­ شود، این است که در فرایند تصمیم ­گیری خرید پیش از تحقق خود خرید آغاز می­گردد و پس از انجام آن نیز ادامه دارد. بنابراین بازاریاب باید به جای توجه صرف به عواملی که موجب تصمیم ­گیری خرید می­ شود، به کل فرایند رفتار خرید مصرف ­کننده توجه نماید. به علاوه، ممکن است مصرف­ کنندگان هرگز روند تصمیم ­گیری را به صورت مرحله به مرحله ادامه ندهند. در عوض ممکن است مراحل را با رفتارهایی متفاوت ادامه دهند و حتی بعضی از آن­ها را نادیده بگیرند(Dahl et al, 2008). فرایند تصمیم ­گیری خرید، تحت تاثیر دو دسته از عوامل قابل کنترل و غیرقابل کنترل است که مهم­ترین آن­ها عبارتند از عوامل فرهنگی-اجتماعی و گروهی، عوامل روانی و فردی، عوامل موقعیتی و عوامل مربوط به آمیخته بازاریابی(Stokes, 2002). در ادامه به شرح هر یک از مراحل پنج­گانه فرایند تصمیم ­گیری خرید مصرف ­کننده می­پردازیم.
۱)تشخیص مسئله: اولین مرحله در فرایند تصمیم ­گیری خرید مصرف ­کننده، تشخیص مساله یا مشکل است. مشکل زمانی شناسایی می­ شود که مصرف ­کننده اختلاف عمده­ای میان وضعیت موجود و وضعیت مطلوب یا ایده­آل خود احساس می­ کند. مصرف ­کننده این وضعیت را به عنوان مشکل تلقی و سعی می­ کند آن را برطرف سازد. شناسایی مشکل زمانی شروع می­ شود که مصرف ­کننده تحت تاثیر محرک­های درون و بیرونی قرار دارد. بعضی از عوامل می­توانند سبب افت حالت واقعی به زیر سطوح قابل قبول گردند. ممکن است محصول مورد استفاده تمام شده باشد یا محصول فرسوده از مد بیافتد و یا شخص آن را باب میل خود نیابد. حالت مطلوب، تحت تاثیر عواملی است که بر آرزوها و موقعیت­های مصرف ­کننده اثر می­گذارند. تاثیراتی نظیر فرهنگ، خرده فرهنگ، گروه ­های مرجع و روندهای شیوه زندگی می­توانند باعث شوند که شخص حالت مطلوب خود را تغییر دهد. از آنجا که مصرف­ کنندگان دارای توانایی تفکر، برنامه­ ریزی و خیال­پردازی هستند، می­توانند بینش­های مصرفی جدیدی را خلق نمایند. بینش­های مصرفی مانند شبیه­سازی­های ذهنی خودساخته از موقعیت­های جدید یا در حال مالکیت­های جدید تصور نمایند، ممکن است بر حالت مطلوب خود تاثیر بگذارند. این چنین خواسته­ هایی معمولا توسط آگهی­های تجاری و دیگر اقدامات تبلیغاتی ایجاد می­ شود. نظر به اینکه مصرف­ کنندگان می­توانند برنامه­ ریزی کرده و نیازهای آتی را پیش ­بینی نمایند، محصول ممکن است پیش از نیاز خریداری شود(اسداللهی، ص ۶۲، ۱۳۸۴).
۲)جستجوی اطلاعات: پس از شناسایی مشکل، مصرف­ کنندگان به منظور برطرف کردن خواسته­هایشان به جمع­آوری اطلاعات درمورد گزینه­ای مختلف موجود می­پردازند. جمع­آوری اطلاعات می ­تواند داخلی، خارجی یا به هر دو صورت باشد. جمع­آوری اطلاعات داخلی عبارت است از فرایند یادآوری اطلاعات ذخیره­شده در حافظه، این اطلاعات تا حدود زیادی از تجربیات پیشین افراد از مصرف محصول نشات می­گیرد. در مقابل فرد در جمع­آوری اطلاعات خارجی، به دنبال اطلاعاتی است که در محیط خارجی وجود دارد. دو منبع جمع­آوری اطلاعات خارجی عبارتند از منابع اطلاعاتی کنترل شده و کنترل نشده بازاریابی. منبع اطلاعاتی کنترل نشده بازاریابی، ارتباطی با تبلیغات بازاریابان در مورد محصول ندارد. به عنوان مثال فردی ممکن است کامپیوتر شخصی IBM را به دوستش توصیه نماید، چون خود او آن را خریده و از آن راضی است. . منابع اطلاعاتی کنترل نشده بازاریابی شامل تجربیات شخصی (آزمایش یا مشاهده کالای جدید)، منابع شخصی (خانواده، دوستان، آشنایان و یا بدهکاران) و منابع عمومی مانند کتابخانه­ های دانشگاه­ها و نظر مصرف­ کنندگان است. از سوی دیگر منابع اطلاعاتی کنترل شده شامل آگهی­های تبلیغاتی رسانه ­ها(مانند آگهی­های تلوزیونی و رادیویی و همچنین آگه
ی­های موجود در روزنامه­ها و مجلات)، پیشبرد فروش (مانند نمایشگاه، اعطای جایزه و غیره)، فروشندگان و همچنین بسته­بندی و برچسب روی محصولات است. مدت زمانی را که فرد صرف جمع­آوری اطلاعات خارجی می­ کند وابسته به میزان خطرپذیری، معلومات، تجربیات پیشین و سطح رضایتی است که از مصرف کالا یا خدمت به دست می ­آورد. معمولا هر قدر خرید کالا و خدمات خطر بیشتری داشته باشد، مصرف­ کنندگان بیشتر به مشاهده و جستجوی علامت­های تجاری گوناگون خواهند پرداخت(همان منبع).
۳)ارزیابی گزینه­ ها: پس از جستجوی اطلاعات و ارزیابی گزینه ­هایی که می­توانند به عنوان محصول مورد نظر انتخاب شوند، مصرف ­کننده آماده تصمیم ­گیری است. مصرف ­کننده با بهره گرفتن از اطلاعات ذخیره شده در حافظه خود و همچنین دست­یابی به منابع خارجی، معیارهایی برای خود تعیین می­ کند. مشکل ممکن است کوچک یا بزرگ، ساده یا پیچیده باشد. هدف یک مدیر بازاریابی شناسایی وضعیت مطلوب و وضعیت موجود مصرف ­کننده است. خواسته زمانی به وجود می ­آید که فرد نیاز برآورده نشده دارد و در عین حال کالا یا خدمت خاصی برای ارضای آن نیاز تعیین شده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:36:00 ق.ظ ]




مقابله با نیازهای زندگی: مقابله با نیازها و احتیاجات زندگی و کنترل الزامات و چالش های زندگی بخشی از سلامت روانی است. نکته اساسی در این زمینه موضوع مدیریت استرس می باشد. زمانی که افراد تحت استرس هستند باید مهارت های مقابله ای لازم را داشته باشند تا بدین وسیله بتوانند اثرات استرس بر جسم و روان را کاهش دهند چنانچه استرس مدیریت شود (کاهش یابد و یا کنترل شود) و مهارت های مقابله ای مؤثر موجود باشد قطعاً فرد بهتر قادر خواهد بود تا با نیازها و چالش های زندگی مقابله نماید.
بروز مناسب هیجانات : افراد باید بتوانند هیجانات خود را شناسایی کنند و آن احساسات را به طور مناسب بروز دهند، در غیر اینصورت سلامت روانی خود فرد و همچنین دیگران در معرض آسیب قرار خواهد گرفت (وایت، ۲۰۰۱).
دیدگاه شناختی
طبق این دیدگاه سلامت روان داشتن سازگاری خوب یا احساس خوب بودن است بویژه هنگامی که این نوع سازگاری یا احساس یا معیارهای جامعه ای که فرد در آن زندگی می کند همخوانی داشته باشد (نجات، ۱۳۷۸، ص۱۲۶).
آلبرت الیس معیارهایی برای سلامت روان در نظر گرفته است که عبارت است از:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

نفع شخصی: بدین معنا این گونه افراد تمایل دارند رغبت ها و اهداف خودشان را در اکثر اوقات براهداف و رغبت های سایرین بویژه افراد نزدیک و مهم مقدم بدارند و آنها را در مرتبه بعدی قرار دهند.
رغبت اجتماعی: که باعث می شود با دیگران همکاری داشته و از مزایای زندگی در یک گروه اجتماعی یا در یک جامعه بهره مند شوند.
خود جهت یابی: بدین معنا فرد مسئول خودش است و نباید از دیگران درخواست حمایت و یاری کند.
انعطاف پذیری: این ملاک به افرادی که تفکرات انعطاف پذیر، قابل تغییر و بدون تعصب دارند و نگرش آن ها نسبت به سایرین براساس همزیستی است اشاره دارد.
خطر نمودن: بدین معنا که افرادی که دارای سلامت روان هستند، احساس مسئولیت بیشتری نسبت به خطر نمودن منطقی به منظور حصول اهدافی که خودشان آنها را انتخاب نموده اند از خود نشان می دهند، در این معنا آن ها تمایل به کارهای ماجراجویانه دارند (خدارحیمی، ۱۳۷۴، ص۱۱۵).
بنابر نظریه ویلیام گلاسر انسان سالم کسی است که واقعیت را انکار نکند و درد و رنج موقعیت ها را با انکار کردن نادیده نگیرد بلکه با موقعیت ها به صورت واقع گرایانه روبرو شود، هویت موفق داشته باشد یعنی عشق و محبت بورزد و هم عشق و محبت دریافت کند و هم احساس ارزشمندی کند و هم دیگران احساس ارزشمندی او را تأکید کنند. مسئولیت زندگی و رفتارش را بپذیرد و به شکل مسئولانه رفتار کند (پذیرش مسئولیت کاملترین نشانه سلامت روانی است). توجه او به لذات دراز مدت، منطقی و منطبق با واقعیت باشد و بر زمان حال و آینده تأکید نماید نه بر گذشته و تأکید او بر آینده نیز جنبه درون نگری داشته باشد نه این که به صورت خیال پردازی باشد.
واقعیت درمانی گلاسر نیز بر سه اصل قبول واقعیت، قضاوت در درستی رفتار و پذیرش مسئولیت رفتار و اعمال استوار است و چنانچه در شخص این سه اصل تحقق یابد نشانگر سلامت روانی اوست (همان منبع).
به اعتقاد پرلز کسانی که از سلامت روان برخوردار هستند با واقعیت های خود و عالم بیرون کاملاً در ارتباط هستند چنین اشخاصی در نتیجه شناخت کامل خود به جای اینکه در پی تصویری آرمانی از خویش باشند می توانند خود راستین (واقعی) را اعتلا بخشند (شولتس، ۱۹۸۴، ص۱۹۳).
دیدگاه های روان تحلیلی
دیدگاه روان تحلیلی معتقد است که شخصیت فرد از سه عنصر تشکیل می شود، نهاد، من و من برتر. بنابراین به نظر آنان بهداشت روانی، زمانی تضمین می شود که من با واقعیت سازگاری شود و همچنین تکانش های غریزی نهاد به کنترل درآید (همان منبع).
فروید به نقل از حسینی (۱۳۹۰)، سلامت روانی را از یک طرف نتیجه تعادل بین سه عنصر نهاد، من و من برتر و از طرفی دیگر نتیجه تعادل بین سطوح خود آگاه و ناخودآگاه می داند. فروید معتقد است که شخص سالم دو ویژگی دارد:
می تواند دوست بدارد و دوست داشته باشد، می خواهد و می تواند کار بکند (شعاری نژاد، ۱۳۸۱، ص ۲۷۸). به نظر فروید ویژگی خاصی که برای سلامت روانشناختی ضروری است خود آگاهی می باشد. یعنی هر آنچه که ممکن است در ناخودآگاه موجب مشکل شود بایستی خود آگاه شود، شخص سالم از مکانیزمهای دفاعی نوع دوستی، شوخ طبعی، ریاضت و والایش یا تصعید استفاده می کند (نجات، ۱۳۸۸، ص ۳۴). همچنین به عقیده فروید، شخص سالم کسی است که نیازهای تثبیت شده نداشته باشد، نیازهای نهفته یا درونی شده اش در جهت معیارهای درونی شده من برتر باشد و براساس نیازهایش عمل نکند و نیازهایش با یکدیگر در تعارض و کشمکش نباشد. بعلاوه انسان برخوردار از سلامت روانشناختی موجودی منحصر به فرد است که بایستی به صورت یگانه مورد بررسی و مطالعه قرار بگیرد و دارای خصوصیات زیر باشد:
بین من و من آرمانی فرد فاصله زیادی وجود ندارد، من دارای قدرتمندی و کارآیی بسیار است، از ساختار روانی خودش آگاهی لازم را دارد، هدف نهایی او رشد خلاقیت و تحقق خویشتن است (همان منبع).

۲-۲-۴-۵- علامت بهداشت روانی و شخصیت سالم:

علایم بهداشت روانی و شخصیت سالم را می توان به صورت زیر خلاصه کرد:
توان برقراری رابطه با دیگران، توان ارزیابی درست از خود، داشتن عواطف و احساسات متعادل، توان بهره‌گیری از امکانات، داشتن اعتماد به نفس و احساس کفایت، احساس امنیت و آرامش خاطر، احترام به خود و دیگران، مسئولیت پذیر بودن، خود کنترلی، احساس رضایت و شادی، توان بهره گیری از منابع و مواهب طبیعی و الهی (حمیدی، ۱۳۸۲؛ ب نقل از سایت فراکاو).
انسان سالم بنابر نظریه گلاسر کسی است که دارای این ویژگی ها باشد:
واقعیت را انکار نکند و درد و رنج موقعیت ها را با انکار کردن نادیده نگیرد بلکه با موقعیت ها به صورت واقع گرایانه روبرو شود، هویت موفق[۱۰۸] داشته باشد یعنی عشق و محبت بورزد و هم عشق و محبت دریافت نماید هم احساس ارزشمندی کند و هم دیگران احساس ارزشمندی او را تأیید کنند، مسؤولیت زندگی و رفتارش را بپذیرد و به شکل مسؤولانه رفتار کند پذیرش مسؤولیت کاملترین نشانه سلامت روانی است، توجه او به لذات درازمدت تر و منطقی تر و منطبق با واقعیت باشد، بر زمان حال و آینده تأکید نماید نه بر گذشته و تأکید او بر آینده نیز جنبه درون نگری داشته باشد نه به صورت خیال پردازی باشد. واقعیت درمانی[۱۰۹] گلاسر نیز بر سه اصل قبول واقعیت، قضاوت در درستی رفتار و پذیرش مسؤولیت رفتار و اعمال استوار است و چنانچه در شخصی این سه اصل تحقق یابد، نشانگر سلامت روانی اوست (خدارحیمی،۱۳۸۴؛ گلاسر، ۲۰۰۰). الیس[۱۱۰] اصول ۱۳ گانه ای را به مثابه معیار هایی برای سلامت روان در نظر گرفته است که عبارتند از: نفع شخصی، رغبت اجتماعی، خود فرمانی، تحمل، انعطاف پذیری، پذیرش عدم اطمینان، تعهد و تعلق نسبت به چیزی خارج از وجود خود، تفکر علمی، پذیرش خود، خطر نمودن، لذت گرایی بلند پایا (خدارحیمی، ۱۳۸۴).
نگرش فرانکل[۱۱۱] به سلامت روان تأکید عمده را بر، اراده معطوف به معنا می گذارد. جستجوی معنا مستلزم پذیرفتن مسؤولیت شخصی است. هیچ کس و هیچ چیز به زندگی انسان معنا نمی دهد مگر خودش. انسان باید با احساس مسؤولیت آزادانه با شرایط هستی و زندگی روبرو شود و معنایی در آن بیابد. به نظر فرانکل ماهیت وجودی انسان از سه عنصر معنویت، آزادی و مسؤولیت تشکیل شده است و سلامت روان مستلزم تجربه شخصی این ۳ عامل است. معیار سنجش معنادار بودن زندگی کیفیت این سه عامل است نه کمیت آن. حصول و کاربرد معنویت، آزادی و مسؤولیت نیز با خود انسان است. بنابر نظریه فرانکل انسان کامل بودن یعنی با کسی یا چیزی فراسوی خود پیوستن، به عقیده فرانکل جستجوی هدف در خود، شکست خویشتن است. لذا وی هدف رشد تکامل انسان را تحقق خود نمی داند بلکه چیزی بالاتر از آن می داند.
سلامت روان یعنی از مرز توجه به خود گذشتن، از خود فراتر رفتن و جذب معنا. در این صورت خود نیز به طور طبیعی و خود به خود تحقق می یابد. به طور خلاصه می توان گفت شخص برخوردار از سلامت روانی به عقیده فرانکل دارای این ویژگی ها است: آزادی انتخاب عمل دارد، مسؤولیت هدایت زندگی و سرنوشت خویش را می پذیرد، معلول نیروهای خارجی نیست، از زندگی معنای مناسبی یافته است، بر زندگی تسلط آگاهانه دارد، از توجه به خودش فراتر می رود، آینده نگر است، تعهد حرفه ای و شغلی دارد، توانایی ایثار و دریافت عشق را دارد، عشق هدف نهایی شخص برخوردار از سلامت روانشناختی است. به عقیده فرانکل انسانی که واجد این صفات و خصوصیات باشد “انسان از خود فراتر رونده”[۱۱۲] نامیده می شود (شولتس،۱۹۸۴؛ فرانکل،۱۹۹۹).
خانواده از بسیاری جهات برای کمک به سازگاری و سلامت روانی، بافتی منحصر به فرد است و یکی از مهم ترین محیط های مؤثر بر سلامت جسمی و روحی افراد به شمار می رود (وود[۱۱۳]، ۱۹۹۶). نحوه ارتباطات خانواده و شیوه هایی که اعضای خانواده افکار و احساسات خود را بیان می کنند یکی از مهم ترین عوامل تأثیرگذار بر سلامت روان شناختی اعضای خانواده و عملکرد آنها شناخته شده است (نولر و فیتز پاتریک[۱۱۴]،۱۹۹۳ به نقل از کوئرنر[۱۱۵] و فیتز پاتریک، ۲۰۰۲).

۲-۳- تحقیقات پیشین در خصوص ارتباط تعارضات و کشمکش های والدین با سازگاری فرزندان

کدیور و همکاران (۱۳۸۳)، به بررسی رابطه ساختار تعاملات و عملکرد خانواده با سبک های مقابله با فشارهای روانی در میان دانش آموزان پیش دانشگاهی شهرستان کاشان پرداختند. نتایج تحقیق نشان داد در خانواده هایی که عملکرد تعارضی داشته اند، شیوه مقابله افراد با فشار های روانی نسبت به خانواده هایی که عملکرد تعادلی داشته اند متفاوت بوده است. در این تحقیق مانند بسیاری از پژوهشهای مشابه مشخص شد که فشارهای روانی در خانواده های هسته ای بیشتر است و افراد خانواده های گسترده رفتار های مقابله ای بهتری در مقابل نقش ها از خود نشان می دهند.
فالن و همکاران (۱۹۹۳)، پس از انجام پژوهشی در زمینه کارکرد خانواده و نحوه کنار آمدن دانش آموزان یازده تا چهارده ساله در استرالیا گزارش کردند که جنسیت عاملی تعیین کننده در چگونگی کنار آمدن افراد با منازعات خانواده است. نتایج نشان داد که در اشکال مختلف خانواده از جمله خانواده گسسته و خانواده کامل، پسرها و دخترها به طور متناوب به مسائل خانوادگی واکنش نشان می دهند. پسرها بیشتر مشکلات را نادیده می گیرند. این امر نشان دهنده این واقعیت است که بدون توجه به نوع مشکل، عامل جنسیت، در انتخاب نوع خاصی از شیوه مقابله با منازعات نقش عمده ای بازی می کند.
چلبی و رسول زاده (۱۳۸۱)، مطالعه ای در مورد خشونت علیه کودکان با بهره گرفتن از روش پیمایشی بر روی ۳۰۰ خانواده شهری در تهران انجام داده اند. یافته های این پژوهش نشان می دهد که در مجموع میزان خشونت مادران بطور متوسط اندکی بیشتر از خشونتی است که پدران علیه کودکان اعمال می کنند. در این میان سهم خشونت عاطفی و بی توجهی بیشتر از سهم خشونت جسمانی است. نتایج تحقیق نشان داد که سهم پدران از خشونت جسمانی شدید مثل کتک زدن تا حدودی بیشتر از سهم مادران است. نتایج مطالعه گویای این واقعیت است که خشونت علیه کودکان در بین تمامی طبقات جامعه کم و بیش رواج دارد.
زنگنه (۱۳۸۰)، به بررسی و شناخت تأثیر عوامل جمعیت شناختی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در تبیین خشونت شوهران علیه زنان در خانواده پرداخته است. داده های مورد نیاز از طریق پرسشنامه خود گزارشی و با شیوه نمونه گیری تصادفی قشر بندی شده چند مرحله ای، از یک نمونه ۵۳۰ نفری از زنان متأهل ساکن شهر بوشهر که طول مدت ازدواج آنان بیش از یک سال بود، جمع آوری شده است. نتایج حاصله نشان داد که متغیرهای سن زن و شوهر، سن ازدواج زن و شوهر، طول مدت ازدواج زوجین، تعداد فرزندان، میزان پای بندی زوجین به اعتقادات دینی، میزان آزادی زوجین در انتخاب همسر، میزان تحصیلات زن و درآمد شوهر دارای رابطه معکوس و معنی دار با انواع خشونت شوهران علیه زنان (روانی، فیزیکی، اجتماعی و اقتصادی) می باشند.
باسل[۱۱۶] و همکاران در سال ۲۰۰۷، تحقیقی را در مورد رفتارهای خشونت آمیز همسران در شهر نیویورک انجام داده اند. این تحقیق با روش پیمایشی بر روی نمونه ای به حجم ۳۵۶ نفر انجام شد و داده های آن با بهره گرفتن از رگرسیون لجستیک مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج این تحقیق که در آن از مقیاس استروس استفاده شده بود، نشان داد که ۳۸ درصد همسران در شش ماه گذشته زندگی خود به نوعی دچار خشونت در رفتار خود شده اند. برخوردهای فیزیکی همسران ۲۷ درصد و تعارضات کلامی ۱۰ درصد بوده است. در این تحقیق بین رفتارهای خشونت آمیز مردان و مصرف مواد مخدر از سوی آنان رابطه معنی دار مشاهده شده است (باسل و دیگران، ۲۰۰۷).
مقدس در پژوهشی با عنوان “طبقات اجتماعی و شیوه های حل مسأله در بین زوجین خانواده های ساکن شیراز” در پی یافتن مسائل و مشکلات همسران و چگونگی حل آنها در طبقات اجتماعی مختلف در سال ۱۳۸۷ برآمده است. نمونه آماری این تحقیق ۵۰ خانواده با توجه به نظریه بوردیو بر حسب دسترسی آنها به منابع مادی، اجتماعی، فرهنگی و نمادی انتخاب شده اند. در این پژوهش میدانی با ۵۰ زن متأهل مصاحبه عمیق به عمل آمده و نتیجه این شده که بیشتر مسائل همسران در طبقات بالا عاطفی، در طبقات پایین ابزاری و در طبقات متوسط تلفیقی از عاطفی و ابزاری بوده است. طبقات بالا برای حل مشکلات سعی در ترمیم عاطفی از طریق سرمایه مادی دارند. طبقات پایین بیشتر از راه حل های فیزیکی و ابزاری استفاده می کنند و طبقات متوسط بیشتر از سرمایه فرهنگی و اجتماعی برای حل مشکلات سود می برند (مقدس، ۱۹:۱۳۸۷).
ریاحی و همکارانش در یک تحقیق پیمایشی، ۳۶۴ نفر از همسرانی را که به علت افزایش اختلاف و تعارضاتشان به دادگاه خانواده در شهر کرمانشاه مراجعه کرده بودند را در سال ۱۳۸۶ مورد مطالعه قرار دادند. در این پژوهش، این نتیجه حاصل شد که دخالت دیگران در زندگی همسران و برآورده نشدن انتظارات همسران از یکدیگر به شکل مستقیم و متغیرهایی از قبیل تفاوت سنی همسران، تفاوت تحصیل و تفاوت عقاید آنان به شکل غیر مستقیم از طریق تأثیر بر میزان برآورده نشدن انتظارات همسران از یکدیگر در شدت یافتن اختلافات و گرایش آنان به سوی جدایی نقش داشته اند. نتایج این تحقیق نشان داد که نزدیک به ۹ درصد پاسخگویان گرایش قوی و نیمی از آنان گرایش متوسط نسبت به جدایی و طلاق داشته اند (ریاحی و دیگران، ۱۴۰:۱۳۸۶-۱۰۹).
صدق آمیز در سال ۱۳۷۶ پژوهشی تحت عنوان “بررسی عوامل مؤثر بر سازگاری زناشویی در شهر شیراز” بر روی نمونه ای از ۵۷۷ خانوار انجام داده است. در این تحقیق پاسخگویان او را زنان تشکیل می دهند. او در این پژوهش به نتایج زیر دست یافته است: بین سن زن و سازگاری زناشویی رابطه منفی وجود دارد. همچنین هر چه سن مردان بالاتر رود، سازگاری زناشویی کاهش می یابد، (بین تحصیلات زن و سازگاری (۴۴/۰)، تحصیلات مرد و سازگاری (۴۵/۰)، سن زن هنگام ازدواج (۳۳/۰)، منزلت شغلی مرد (۳۹/۰) و سازگاری زناشویی همبستگی مثبت و معنی دار وجود دارد. فاصله سنی زوجین و تعداد فرزندان با سازگاری رابطه منفی دارد (به ترتیب۲۴/۰-۴۲/۰و ۲۸/۰r=). مجموع متغیرهای تحصیلات مرد، تعداد فرزند، شغل مرد و تفاوت سنی ۵۳ درصد تغییرات در سازگاری را تبیین می کند و ۴۷ درصد دیگر به عوامل غیر از این ها بستگی دارد (صدق آمیز، ۱۳۷۶).
فهیمی در سال ۱۳۶۲ در پژوهشی به بررسی رابطه بین میزان رضایت زناشویی والدین و افسردگی فرزندان نوجوان آنها پرداخته است. یافته های پژوهش نشان داد که: بین میزان رضایت زناشویی پدران و مادران با میزان افسردگی فرزندان پسر و دختر آنها رابطه منفی معنی داری وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون برای پیش بینی افسردگی فرزندان پسر از روی رضایت زناشویی پدر و مادر آنها نشان می دهد، از مجموع (۱/۲۲ درصد) واریانس افسردگی فرزندان پسر، بیشترین سهم (۹/۲۱ درصد) مربوط به رضایت زناشویی پدر و کمترین سهم (۲/۰درصد) مربوط به رضایت زناشویی مادر می باشد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون برای پیش بینی افسردگی فرزندان دختر از روی رضایت زناشویی پدر و مادر آنها نشان می دهد، از مجموع (۸/۳۳ درصد) واریانس افسردگی فرزندان دختر بیشترین سهم (۷/۳۱ درصد) مربوط به رضایت زناشویی مادر و کمترین سهم (۱/۲ درصد) مربوط به رضایت زناشویی پدر می باشد. همچنین بین رضایت زناشویی پدر و رضایت زناشویی مادر رابطه معنی داری وجود دارد و در آزمون ‏‎t‎‏ نیز تفاوت معنی داری بین رضایت زناشویی پدر و زناشویی مادر وجود ندارد. و بین افسردگی دختران و افسردگی پسران نیز تفاوت معنی داری وجود ندارد (فهیمی، ۱۳۶۲).
نوروزی در سال ۱۳۸۴در پژوهشی به بررسی تأثیر سبک های رفتاری خانواده بر وضعیت روانی دانش آموزان و همچنین بر نگرش آنان به روابط انسانی در مدرسه پرداخته است. این پژوهش بر روی یک نمونه ۱۵۲۲ نفری از دانش آموزان دوره راهنمایی و متوسط عمومی و پیش دانشگاهی استان تهران انجام شده، با مطالعه پنج سبک رفتاری خانواده (یعنی خانواده منسجم و صمیمی، خانواده پاسخگو، خانواده بی تفاوت، خانواده مستبد، و خانواده آشفته) در پی پاسخگویی به این سؤال بوده است که هر یک از انواع خانواده های مذکور چه تأثیری بر وضیعت روانی و بر نگرش نوجوانان و جوانان مدارس راهنمایی و دبیرستانی نسبت به نوع رفتار اولیای مدارس با دانش آموزان دارند. برای سنجش عامل روانی، وضعیت متعادل فرد از لحاظ فاقد بودن پنج ویژگی اضطراب، افسردگی، پرخاشگری، نگرشهای ضد اجتماعی و روحیه خلافکاری معیار قضاوت قرار گرفته است. همچنین پنج متغیر سن، جنس، سطح تحصیلی، وضعیت اقتصادی، و وضعیت فرهنگی دانش آموزان نیز به عنوان متغیرهای زمینه ای بررسی شده است. نتایج تحقیق حاکی از تأثیر مثبت سبک رفتاری خانواده های منسجم و صمیمی و خانواده های پاسخگو و تأثیر منفی سبک رفتاری خانواده های بی تفاوت و مستبد و آشفته بر سلامت روانی دانش آموزان و نگرش آنان به روابط انسانی در مدرسه است (نوروزی، ۱۳۸۴).
نوری در سال ۱۳۸۶ در پژوهشی به بررسی رابطه ویژگیهای خانواده با سلامت روانی دانش‌آموزان دختر پرداخته است. تحقیق از نوع مورد شاهدی است و هدف آن بررسی فرضیه‌های عدم ارضای نوجوانان دانش‌آموز در محیط خانواده‌های نابسامان و ارتباط آن با اضطراب، افسردگی، پرخاشگری، وسواس و… می‌باشد. آزمودنی‌ها ۸۰ نوجوان دختر دانش‌آموز سال سوم تجربی دبیرستان‌های تهران بودند که نیمی دیگر بعنوان گروه شاهد انتخاب شده‌اند. گزینش آزمودنی‌ها با روش غربالگری و به کمک آزمون اطلاعاتی صورت گرفته است و از آزمون SCL-90 برای بررسی فرضیه‌ها استفاده شده است. نتایج حاصل نشان‌دهنده تفاوت معنی‌داری بین گروه های مورد و شاهد می‌باشد (نوری، ۱۳۸۶).
مرادی در سال ۱۳۶۵به بررسی وضعیت اختلالات رفتاری پرخاشگری دانش‌آموزان تهرانی در ارتباط با خصوصیت شخصیتی آنها، وضعیت تحصیلی، ساخت خانواده و وضعیت رشدی و تربیتی آنهاپرداخته است. این بررسی، به روش پیمایشی و با بهره گرفتن از پرسشنامه، مشاهده منظم، مصاحبه، آزمون هوشی، آزمون شخصیت از ۸۰ تن از دانش‌آموزان مدارس تهران انجام گرفته است. اهم یافته‌ها نشان می‌دهد که نوجوانان پرخاشگر مبتلا به یکی از عادات مرضی هستند و دارای ضعف قدرت خلاقیت، پایین بودن سطح توجه و دقت، خودمختاری و استقلال، ناسازگاری، قدرت خودنمایی، عیب‌جویی و تغییرات و نوسان‌های خلقی هستند. وضع تحصیلی شاگردان پرخاشگر نسبتاً پایین است. ۳۰ درصد از آنها به نوعی با فقدان یکی از والدین یا هر دو روبه‌رو هستند. متوسط سواد و درآمد والدین دانش‌آموزان پرخاشگر در سطح عمومی جامعه کمتر است و میانگین جمعیت خانواده آنها بیش از متوسط جمعیت کشور است. ۲۴ درصد آنان دچار نابهنجاری گویایی در هنگام تکلم هستند. ۵۷ درصد آنان در خانه با سایر افراد خانواده به دعوا می‌گذرانند. افراد پرخاشگر معمولاً به نحوی مورد تنبیه واقع می‌شوند. عمده مشکلات خانواده‌های آنها مشکلات مالی، مشکلات مربوط به دانش‌آموزان، اختلافات ، فقدان والدین و بیماری است (مرادی، ۱۳۶۵).
صمدی (۱۳۸۰)، پژوهشی با عنوان”بررسی تأثیر تعارضات خانوادگی در بروز نوع اختلالات رفتاری دانش آموزان دختر دوره راهنمایی شهر تهران” هفت فرضیه را مورد بررسی قرار داده است. یافته های پژوهش نشان داد: شیوع اختلالات رفتاری در دانش آموزانی که تعارضات خانوادگی دارند بیشتر از دانش آموزانی است که تعارضات خانوادگی ندارند. بین تعارضات خانوادگی و افسردگی، بیش فعالی، مشکلات یادگیری، مشکلات روان- تنی و پرخاشگری دانش آموزان رابطه مثبت وجود دارد.
فرمهینی فراهانی در سال ۱۳۷۵به بررسی رابطه پرخاشگری دانش آموزان پسر با ساخت خانواده در مدارس ابتدایی شهر تهران پرداخته است. این بررسی به روش پیمایشی و با بهره گرفتن از پرسشنامه، مصاحبه منظم (مصاحبه با مربیان – مادران)، آزمون‌های هوشی ریون از میان ۱۴۷ دانش‌آموز پرخاشگر پسر در مدارس ابتدایی تهران انجام گرفته است. اهم نتایج نشان می‌دهد که کل اختلالات رفتاری در میان دانش‌آموز پسر کلاس‌های سوم تا پنجم دبستان ۴۸/۳۶ در هزار است. ۶ درصد جامعه نمونه بدون پدر، ۲/۲ درصد بدون مادر، ۱ درصد دارای ناپدری و ۷/۴ درصد دارای نامادری هستند. ۲۶/۷ درصد از والدین دارای ارتباط خانوادگی می‌باشند و ۲۶/۱ درصد پدران بیماری جسمانی و ۱۴/۸ درصد از پدران و ۱۲/۲ درصد از مادران مشکلات روانی و عصبی دارند. ۱۲/۶ درصد از مادران در طول بارداری ناراحتی‌های جسمانی و ۱۷/۹ درصد ناراحتی‌های عصبی داشتند. ۲/۱ درصد پدران بیکار، ۳۱/۹ درصد کارگر، ۳۰ درصد کارمند و ۳۶/۲ درصد شاغل آزاد و ۹۳ درصد مادران خانه‌دار هستند. ۲۵/۶ درصد از پدران و ۳/۴۴ درصد مادران بی‌سوادند. بعد خانوار آنها به طور میانگین ۷ نفر است. ۰۵/۷۹ درصد خانواده‌ها مشاجره لفظی و ۹۵/۷ درصد اقدام به تنبیه می‌کنند. وضعیت تحصیلی دانش‌آموزان پایین‌تر از همکلاسی‌های خود است.
جنایی در سال ۱۳۸۰، در پژوهشی به بررسی رابطه تعاملات درون خانواده با سلامت روان دانش آموزان پایه سوم دوره راهنمایی پرداخته است. تحلیل آماری بر روی داده های پژوهش به نتایجی دست یافته است که مهمترین آنها عبارتند از: در تعامل بین خانواده و سلامت روان دانش آموزان رابطه معنا داری مشاهده شده است، بین میزان احساس دلبستگی و همبستگی خانواده و سلامت روان دانش آموزان رابطه معناداری وجود دارد. بنابراین نحوه روابط والدین و فرزندان با یکدیگر و در واقع تعامل خانواده نشان دهنده میزان سلامت دانش آموزان می باشد.
مؤمنی در سال ۱۳۹۰ در پژوهشی به بررسی رابطه تعارض ادراک شده والدین با عزت نفس و سلامت روان نوجوانان پرداخته است. تحلیل داده ها نشان داد که چهار بعد سلامت روان با تعارض ادراک شده والدینی رابطه مثبت دارد.
قره باغی و همکاران درسال ۱۳۸۵ در پژوهشی به بررسی نظریه شناختی استرس یعنی رابطه استرس- ارزیابی- مقابله شناختی و نقش این رابطه در مشکلات عاطفی – رفتاری و سلامت جسمی و روانی – اجتماعی در کودکان پرداخته اند. در این پژوهش، کودکان به پرسشنامه ادراک کودک از تعارض والدین، مادران به پرسشنامه های خصومت آشکار اولری- پورتر و سلامت کودک و مادران و معلمان به پرسشنامه تواناییها و مشکلات کودک پاسخ دادند. نتایج نشان دهنده رابطه معنادار بین تعارض زناشویی با ارزیابی منفی کودک از تعارض والدین و مقابله شناختی کودک است. همچنین رابطه معنادار بین تعارض زناشویی و ارزیابی شناختی منفی کودک از تعارض والدین با نشانه های آسیب شناختی و سلامت کودک بدست آمد. علاوه بر روابط مستقیم، نقش تعاملی تعارض زناشویی و ارزیابی شناختی منفی تعارض والدین در نشانه های آسیب شناختی کودک نیز مورد تأیید قرار گرفت. نتایج این پژوهش در قالب الگوی چارچوب شناختی مبتنی بر بافت، نظریه شناختی استرس و رویکرد سیستمی در آسیب شناسی تحولی، تأیید کننده نقش مستقل و تعاملی دو عامل خطر تعارض زناشویی و ارزیابی های شناختی منفی کودک در پیش بینی مشکلات آسیب شناختی روانی و کاهش سلامت کودکان است (قره باغی وهمکاران، ۱۳۸۵).
اسفندیاری، بهارودین[۱۱۷] و نوذری (۲۰۰۹)، در پژوهشی با عنوان رابطه بین درگیری های بین والدین و مشکلات رفتاری بیرونی در میان نوجوانان، به بررسی درگیری های بین والدین که مشکلات رفتاری بیرونی نوجوانان را تحت تأثیر قرار داده است پرداخته اند. یافته های این پژوهش درگیری بین والدین را به عنوان یک عامل کمک کننده به مشکلات رفتاری بیرونی نوجوانان نشان داده است. خشونت والدین اثرات شدیدی بر روی کودکان و نوجوانان خود دارد. مشکلات رفتاری کودکان و و نوجوانان می تواند منعکس کننده رفتار والدین باشد. بر اساس نظریه کنش خانواده، درگیری بین والدین، نقش مهمی در توسعه عوامل استرس زا ایفا می کند. این استرس می تواند، اعضاء خانواده را درگیر، و روابط بین آنها را تحت تأثیر قرار دهد. بنابراین عدم تقابل بین اعضاء خانواده می تواند بسیاری از مشکلات را برای آنها، بویژه برای نوجوانان ایجاد کند.
همچنین اشر[۱۱۸] (۲۰۰۵)، در مقاله ای با عنوان اثر تعارض والدین بر کودکان، به این موضوع پرداخته که امروزه انسانها به هر گونه حوادث بیرونی و طبیعی جهت کمک به کودکان، واکنش نشان می دهند، اما از آنچه که کودکان از تعارض بین والدین خود رنج می برند و قلب و روح و روان آنها را آزار می دهد، آنچنان اهمیت نمی دهند. وی اشاره می کند که فرزندانی که در معرض چنین تعارضی هستند، همیشه از ترس و خجالتی بودن عمیقاً نگران هستند. همچنین اشر، درگیری بین پدر و مادر را به عنوان خطرناک ترین عامل بروز استرس، پرخاشگری و عدم اعتماد به نفس در زندگی کودکان می داند.
همچنین بهارودین و اسفندیاری (۲۰۰۹، ۲۰۰۸)، در پژوهشی به بررسی اثر تعارض والدین بر رفتار پسرانشان پرداخته اند. در این پژوهش ویژگی های مشترک رفتار تعارضی در خانواده بررسی شده است. یافته ها حاکی از آن بود که ترکیبی از فاکتورهایی مانند زمینه خانوادگی، طبقه اجتماعی، بیکاری، سطح پایین تحصیلات، تعداد فرزندان، سن و نژاد، و همچنین استرس به طور کلی، نقش مهمی در داشتن رفتاری تعارضی ایفا می کند. کشمکش در آن خانواده ای یافت می شود که عزت نفس اعضای خانواده کاهش یافته و همچنین استرس، افسردگی و گاهی اوقات اقدام به خودکشی نیز در آن خانواده وجود دارد. واقعیت این است که ” بایستی مدل های جایگزینی دیگری، جایگزین رفتارهای فعلی والدین در ازدواج، برخورد با همسران و نقش والدین در مبارزه با مجموعه عناصر تنبیهی و انحصارگرا شود”. اعتماد به نفس یک شاخص خوبی از کیفیت روابط و مناسبات افراد است. کسانی که در ارزیابی عزت نفس، در رتبه پایین هستند، معمولا در روابط شان بیشتر درگیر می شوند، در حالی که کسانی که امتیاز بالاتری کسب کرده اند، از آنها یک رابطه سالم با شریک زندگی خود گزارش شده است. یافته های پژوهش در پرسشنامه ها نشان می دهد که افرادی که مورد آزار قرار نگرفته اند دارای اعتماد به نفس بالاتری هستند نسبت به افرادی که مورد آزار قرار گرفته اند.
دیویس[۱۱۹] و همکاران (۱۹۹۸)، در پژوهشی با عنوان پاسخهای کودکان به کشمکش والدین و تأثیر آن بر سازگاری فرزندان، به بررسی این موضوع پرداخته اند. دراین پژوهش به بررسی الگوهای پاسخ کودکان به کشمکش والدین و ارزیابی عملکرد کودکان پرداخته است. این پژوهش بر روی ۳ نوع پاسخ کودک و ارتباط آنها با افسردگی و رفتار پرخاشگرانه تمرکز دارد. مشاهدات به صورت مستقیم و بر اساس داده های پرسشنامه بر روی ۱۵۶ خانواده دارای پدر و مادر جمع آوری شده است. این پژوهش نشان می دهد که رفتار پرخاشگرانه، قویترین رابطه ترتیبی با کشمکش بین والدین و قوی ترین رابطه پیش بینی با افزایش عملکرد پرخاشگرانه کودکان را دارد. تفاوت های جنسیتی در الگوهای پاسخ پرخاشگرانه کودکان نقش دارد. بدین ترتیب در این نتایج، رابطه بین پاسخ های کودک و افزایش عملکرد افسردگی، ضعیف تر از کسانی که عملکرد پرخاشگرانه داشتند، بوده است. نتایج بررسی الگوهای پاسخ کودک، به عنوان یک موضوع بالقوه سرشار از موضوعات جدید، برای درک بهتر تأثیر خانواده بر هر دو عامل پرخاشگری و افسردگی در کودکان بودند.
ربکا تکاکا[۱۲۰] (۲۰۰۹)، در پژوهشی به بررسی کشمکش های والدین و تأثیر آن بر پیشرفت کودکان پرداخته است. در این مقاله با بررسی مطالعات مختلفی از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۹، به درگیری های پدر و مادر و تأثیر منفی که بر رشد فرزندان می تواند داشته باشد، می پردازد. مشکلات درونی و بیرونی کودکان در اثر روابط مضر والدین توسعه می یابند. کودکان، وقتی که در معرض کشمکش های بین پدر و مادر قرار می گیرند، مشکلات روانی، رفتاری، عاطفی، شناختی، فیزیکی و اجتماعی آنان گسترش می یابد. دراین پژوهش مشخص شده است که درگیری های والدین بر ​​عملکرد تحصیلی کودکان و همچنین رابطه والدین و کودک تأثیر می گذارد و در نتیجه بر نحوه درک روابط کودکان در آینده نیز تأثیر گذار می باشد. کودکانی که مشاجره و جدایی والدین را تجربه کرده اند، تعهدات کمتر و به تبع آن، اعتماد به نفس کمتری نیز در آینده، در ازدواج خود دارند. وقتی فرزندان شاهد درگیری های مدام بین والدین خود هستند، ممکن است از این تعارض و روابط ناکارآمد الگو شده، پیروی کنند. کودکان با تماشای درگیری های روزانه بین والدین خود، ممکن است فکر کنند که این یک شیوه رفتاری درست است و همین رفتار پدر و مادر خود را دنبال کنند. درگیری های بین پدر و مادر، بر ​​رابطه آنها و کودک مؤثر بوده و در نتیجه، دلبستگی کودک به پدر و مادری که علائم افسردگی و پرخاشگرانه را در آنها افزایش داده است، تأثیرگذار خواهد بود. این تحقیقات همچنین نشان می دهد که پرخاشگری ناشی از درگیری های والدین، برارتباط کودکان با همسالان خود و مشکلات رفتاری در نوجوانی تأثیر می گذارد. از لحاظ فیزیکی نیز، تعارض والدین بر اضطراب و ناامنی در کودکان که بیشتر در خواب و یا دیگر مشکلات سلامتی ظاهر می شود، ارتباط دارد.
لی چونگ یونگ[۱۲۱] (۲۰۱۰)، در مقاله ای با عنوان واکنش کودکان به تعارض والدین، به بررسی رابطه بین تغییرات فیزیولوژیکی کودکان و ویژگی های تضاد والدین، به منظور توسعه یک روند، که در آن چنین اطلاعاتی می تواند در اختیار خانواده ها، برای درمان قرار گیرد، می پردازد. در این پژوهش، کودکانی از ۲۰ خانواده در معرض تضاد والدین خود قرار داده شدند، در حالی که برانگیختگی این کودکان از طریق رسانایی پوستی و سنسورهای تعداد ضربان قلب اندازه گیری می شد. در این پژوهش مشخص شد که صرف نظر از موضوع بحث، ۸۰ درصد از آن زمان که والدین داشتند از یکدیگر شکایت می کردند و رفتار مناسبی نداشتند، کودک نیز به همین میزان و ترتیب (۸۰ درصد)، حتی در حالت سکوت خود، در حال پاسخ دادن به تنش بین فردی پدر و مادرش، بوده است.
یکی از بزرگترین و مهمترین پژوهش‌ها درباره خشونت خانگی در ایران، یک طرح ملی است که در سال ۱۳۸۲و توسط دفتر امور اجتماعی وزارت کشور و مرکز مشارکت امور زنان ریاست جمهوری، اجرا شد. صدها پژوهشگر و پرسشگر در قالب این طرح در ۲۸ استان کشور به بررسی پدیده خشونت خانگی و بیشتر خشونت علیه زنان پرداخته اند. گزارش نهایی این طرح شامل یافته‌های تکان دهنده‌ای درباره خشونت خانگی علیه زنان در شهرهای مختلف ایران است. مجری این طرح ملی، برای توصیف ابعاد خشونت خانگی علیه زنان در ایران، انواع مختلف آن را در هشت گروه تقسیم بندی کرده است: خشونت‌های زبانی، روانی، فیزیکی، حقوقی، جنسی، اقتصادی، فکری و آموزشی و مخاطرات.
آمارهای این طرح ملی نشان می‌دهد که ۶۶ درصد زنان ایرانی، از اول زندگی مشترکشان تاکنون، حداقل یکبار مورد خشونت قرا گرفته‌اند. با این حال میزان و انواع خشونت خانگی در استان‌های مختلف ایران از تنوع و تفاوتهای زیاد و معناداری برخوردار است .پژوهشگران این طرح ملی برای اندازه‌گیری شاخص کلی خشونت خانگی علیه زنان در ایران از ۴۵ مقیاس یا ” گویه” استفاده کرده‌اند که تعدادی از آنها عبارتند از: به کاربردن کلمات رکیک، بهانه‌گیری های پی در پی، داد وفریاد و بد اخلاقی، ایجاد فشارهای روحی با رفتار تحکم آمیز، تهدید به کشتن، محروم کردن از غذا، کتک‌ کاری، مجبور کردن به کارهای خلاف عرف و شرع و قانون، جلوگیری از استقلال مالی و مجبور کردن به دیدن عکس و فیلم‌های خلاف اخلاق عمومی یا اجبار به روابط زناشویی ناخواسته می باشد.
بر اساس یافته‌های این پژوهش ملی، در مجموع تمامی افراد مورد مطالعه در سطح ملی به طور متوسط ۷/۴ مورد از گونه‌های متفاوت (۴۵ مورد) خشونت خانگی را تجربه کرده‌اند. این میانگین برای افراد درگیر در خشونت خانگی ۱/۷ است. معنای این آمار این است که هر زنی که در طول زندگی مشترک خود تاکنون با خشونت خانگی درگیر بوده، به طور متوسط هفت مورد از انواع این خشونت‌ها را تجربه کرده است .زنان ایران در میان انواع نه گانه خشونت خانگی رتبه نخست را در خشونت روانی و کلامی و رتبه آخر را در خشونت جنسی به دست آورده اند. یافته‌های تحقیق در ارتباط با عوامل مؤثر بر خشونت خانگی نشان می‌دهد که وضعیت تحصیلی نیز بر میزان همسرآزاری تأثیر دارد. زنان بی‌سواد بیشترین و زنان دارای فوق دیپلم و لیسانس کمترین خشونت را از اول زندگی مشترک خود تجربه کرده‌اند. یافته‌های همین تحقیق نشان می‌دهد که میزان تأثیر سن و همچنین شاغل و یا غیر شاغل بودن زن بر خشونت خانگی علیه زنان از تنوع و تفاوت‌های قابل توجهی برخوردار است. زنان ۵۵ تا ۵۹ ساله بالاترین و زنان ۲۰ تا ۲۴ ساله پائین‌ترین مورد وقوع خشونت را در زندگی مشترک خود داشته‌اند. زنان غیر شاغل نیز بیشتر و زنان شاغل کمتر خشونت را تجربه کرده‌اند .پژوهش ملی بررسی خشونت خانگی میزان تأثیر شغل، درآمد ماهیانه خانوار، زبان مادری و محل بزرگ شدن را بر خشونت خانگی مورد ارزیابی قرار داده است که روشن شد ارتباط معناداری بین آنها وجود دارد، به این ترتیب که کارگران کشاورزی از اول زندگی مشترک تاکنون بیشترین و کارمندان و متخصصان عالی رتبه کمترین خشونت را درباره همسران خود انجام داده‌اند .خانواده‌هایی که میزان هزینه ماهانه آنها زیر ۷۵ هزار تومان بوده بالاترین میزان خشونت را تجربه کرده‌اند و آنها که بین ۲۲۶ تا ۳۰۰ هزار تومان هزینه داشته‌اند، کمترین میزان خشونت را داشته اند.
تأثیر نوع محل سکونت بر خشونت خانگی
همچنین خانواده‌هایی که در خانه‌های ویلایی زندگی می‌کنند، بیشترین خشونت و خانواده‌هایی که در آپارتمان سکونت دارند، کمترین خشونت را تجربه کرده‌اند .مردانی که تا ۱۸ سالگی در روستا بزرگ شده‌اند، بالاترین خشونت را علیه زنان روا داشته‌اند و مردان بزرگ شده شهر، کمترین خشونت را علیه همسران خود داشته اند. زنانی که با همسرشان همشهری نیستند، بیشتر تحت خشونت واقع شده‌اند و البته آنها که همشهری بوده‌اند کمترین خشونت را تحمل کرده‌اند. در این پژوهش ارتباط زبان مادری نیز با خشونت در خانواده‌ مورد سنجش قرار داده شد و نتایجش خبر از آن می‌دهد که مردان بلوچ و لر زبان، بالاترین خشونت و مردان مازنی و گیلک زبان، کمترین خشونت را از ابتدای زندگی مشترک تا کنون نسبت به زنان خود روا داشته‌اند.
پرخشونت‌ترین دوره‌ها
میانگین مرتب شده دوره‌های زندگی، در بین پاسخگویان در سطح ملی بر حسب میزان وقوع خشونت خانگی نشان می‌دهد که دوره‌های زیر به ترتیب پرخشونت ‌ترین دوره‌ها برای زنان ایران محسوب می‌شوند :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:36:00 ق.ظ ]




وفاداری جعلی

پایین

وفاداری واقعی: زمانی وجود دارد که مشتریان به طور منظم از سازمان خاصی به خاطر ترجیحات قوی خود خریداری می کنند.در نتیجه این طبقه سودآورترین طبقه وفاداری است. در این طبقه نگرش نسبی و نیز رفتار تکرارخرید مشتری در سطح بالائی می باشد.
وفاداری پنهان: این نوع مشتریان براساس نگرش بالای خود نسبت به سازمان و علامت تجاری آن مشخص می­شوند؛ امارفتار خرید آنها مشخص نیست.انتخابهای صورت گرفته توسط این دسته از مشتریان معمولا ًتحت تأثیر محل عرضه کننده،وضعیت موجودی کالا یا تأثیرات پذیرفته شده از دیگران قرار می گیرد.
وفاداری جعلی: به دلیل اینکه مشتری معتقد نیست که گزینه های موجود متنوع است شباهت بسیاری به مفهوم عدم فعالیت و بی علاقگی دارد.در نتیجه مشتریان به راحتی و گاه گاه وفادار به سازمان هستند و به راحتی سازمان را با رقیبان عوض می کند.
عدم وفاداری: در موقعیتهایی که نگرش نسبی مشتری و نیز رفتار تکرار خرید وی در سطح پایین است؛با عدم وفاداری مواجه می شویم. مشتریان این طبقه براساس راحتی خود و نه وفاداری، به خرید مبادرت می کنند.
برای ایجاد سرمایه اجتماعی و وفاداری و رضایت مشتری می توان به مواردی چون سرعت در ارائه خدمات، خویش خدمتی،ارائه خدمات یکپارچه،سهولت استفاده از خدمات و رضایت مشتری اشاره کرد که در اینجا به شرح مختصر هر یک می پردازیم:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

الف)سرعت در ارائه خدمات: مشتری به تاخیر و عدم به موقع خدمات واکنش منفی نشان می دهد و از منتظر ماندن بیزار است. هر چقدر زمان بیشتری را از دست بدهد، به دنبال سازمان هایی خواهد بود که خدمات خود را با سرعت بیشتری ارائه می کنند.با افزایش سرعت ارائه خدمات، انتظار مشتری ها در جهت دریافت خدمات بیشتر، افزایش پیدا می کند، پس ابزارهای کاربردی خدماتی باید به سهولت قابل استفاده باشند و فضایی راحت و دوستانه را در اختیار مصرف کننده قرار دهند.
ب) خویش خدمتی: خویش خدمتی باعث ایجاد تغییراتی در روند کسب و کاری می شود .هنگامی که ارائه کنندگان و مصرف کنندگان محصولات و خدمات به صورت (online) و مستقیم با هم ارتباط بر قرار می­ کنند، نقش واسطه ها بسیار کمرنگ می شود.
ج) ارائه خدمات یکپارچه: سازمان ها نیازمند آن هستندکه به جای تمرکز بر راهکارهای موضعی و سطحی که فقط به بخشی از ارتباطات با مشتری می پردازند ،از ابزارهای کاربردی یکپارچه و جامعی استفاده کنند که کل ارتباطی را که با مشتری بر قرار می شود، تحت پوشش داشته باشند.
د)سهولت استفاده از خدمات ارائه شده: تاُخیر در هیچ کدام از فرایند CRM قابل قبول نخواهد بود و در عین حال سهولت استفاده مشتری نیز باید کاملا ًمد نظر قرار گیرد چرا که سازمان با مشتریانی در سطوح مختلف ارتباط دارد.
ه)رضایت مشتری: رضایت مشتری مقدار احساسی است که در اثر رفع انتظاراتش یا افزودن به انتظارات به او دست می دهد.پس شناسایی،تفکیک، اولویت بندی،کشف انتظارات اصلی و در نهایت حصول رضایت مشتری از اهم فعالیتهای سازمان به شمار می رود.
عواملی مثل بالا بردن کیفیت خدمات فراتر از انتظارات مشتریان،نحوه ادراک مشتری از سازمان،محل و دسترسی راحت به عرضه کننده،ایجاد تعهد و تعلق در مشتری ومشارکت مشتریان در سود و درآمد سازمان و …. بر وفاداری مشتری تأثیر بسزائی دارند که هر سازمان باید در جهت تقویت این عوامل گام بردارد.
۲-۵۷- پایداری رضایت مشتری
برای پایداری رضایت مشتریان (داخلی و خارجی)به ترتیب زیر می توان عمل نمود :
۱-تعیین انتظارات،توقعات ونیازهای مشتریان بعنوان معیارهای رضایتمندی آنان: طیف های مختلف مشتریان،نیازها،توقعات و انتظارات متفاوتی دارند و لازم است به طور جداگانه نسبت به شناسایی آنان اقدام شود، چرا که این توقعات و نیاز ها، معیار های رضایتمندی مشتریان می باشد.
۲-اهمیت سنجی معیار های فوق:همه معیار های جلب رضایت مشتریان از درجه اهمیت یکسانی بر خوردار نیستند.لازم است اهمیت نسبی هر یک از معیار های رضایتمندی از دیدگاه مشتریان مشخص شده و در تصمیم گیری های سازمان لحاظ شود.
۳-گردآوری نظرات مشتریان در مورد معیارها: در این مرحله نظر مشتریان در خصوص وضعیت سازمان درباره هر یک از معیارهای رضایت مندی تعیین می شود و در همین مرحله می توان نظر سایر مصرف کنندگان را در خصوص سازمانهای رقیب جویا شد تا وضعیت کلی تمام ارائه کنندگان محصول یا خدمت مشخص شود.
۴-پردازش اطلاعات گردآوری شده: ضمن جمع آوری داده ها،آنها را آماده سازی نمائیم و نواقص آنرا مرتفع سازیم و با بهره گرفتن از فنون آماری، روش مناسبی برای تجزیه و تحلیل اطلاعات انتخاب و اطلاعات جمع آوری شده، تحلیل شود . نتیجه این مرحله آن است که دید گاه مشتریان سازمان در خصوص هر یک از معیارهای رضایتمندی مشخص و رضایت و یا نارضایتی کلی یا موردی آنان تعیین می شود.
۵-تحقیق در مورد علل نارضایتی مشتریان و پیشنهاد اقدامات اصلاحی : سازمان پس از مشخص شدن نقاط ضعف در خصوص معیارهای رضایتمندی مشتریانش، باید به دنبال علل بروز آنها شده و اقدامات لازم جهت رفع آنها را انجام دهد. برای پیشتازی در بازار نیز می بایست با دقت و توجه بیشتری روی نقاط ضعف رقبا و ارائه محصول یا خدمت ارزشمندتر ،مشتریان رقیب را نیز به سوی خود جذب نمود.
۶-انجام اقدامات اصلاحی:پس از مشخص شدن راهکارها،نوبت به اجرای آنها است. پس باید با فراهم نمودن شرایط و امکانات لازم، اجرای راهکارهای پیشنهادی را میسر نمود و در طول زمان نیز بر حسن اجرای آنها نظارت مناسبی اعمال نمود. اما این کار به همین جا ختم نمی شود و باید مجدداًٌ برای میزان تأثیر اقدامات اصلاحی بر رضایتمندی مشتری به مصرف کنندگان و مشتریان مراجعه نمائیم و ادامه این فرایند مجدداً از گام سوم از سر گرفته شده و این چرخه تا حصول به نتیجه مطلوب و پایداری رضایتمندی مشتری ادامه خواهد یافت.
۲-۵۸- شکست پروژه هایCRM
زمانیکه CRM نتواند اهداف مورد نظر سازمان را محقق سازد،گفته می­ شود CRM شکست خورده است. بعضی از اشتباهات متداولی که منجر به این امر می­شوند ناشی از اشتباهات استراتژیک یا اشتباهات تاکتیکی می­باشد.
اشتباهات متداول استراتژیک: فقدان ضمانت اجرائی CRM ، کمیته راهبری غیر موثر، ارتباطات ضعیف،تعریف ضعیف فرآیندهای کاری سازمان،مدیریت ضعیف تغییر،فقدان حیطه اجرای صریح و برنامه ضعیف آموزش، از جمله اشتباهات متداولی می باشد که باعث ناکامی پروژه های CRM می شود.
اشتباهات متداول تاکتیکی:به دلایل سازمانی این نوع اشتباهات به سه گروه متداول زیر تقسیم می شود:
اشتباهات افراد :فقدان مهارت مدیریتی و رهبری،کارکنان ضعیف،کارکنان سرسخت و مخالف تغییر،ناسازگاری اعضای تیم و مشتریان،انجام خیلی دیر اقدامات،از این نمونه اشتباهات می توان نام برد.
اشتباهات فرایند:زمانبندی غیر واقعی،عدم درک نیازمندیها،فشار زمان برای سود دهی بیشتر سازمان،کوتاه کردن یا حذف فعالیتهای کلیدی،کنترلهای ضعیف مدیریت،انجام بیش از حد کارها،عدم محاسبه پیچیدگی پروژه نیز می توان بعنوان اشتباهات فرآیندی در نظر گرفت.
اشتباهات محصول CRM :سفارشی سازی بیش از حد معمول محصول،کوتاهی در انجام تغییرات، از اشتباهات محصول CRM هستند.
اشتباهات متداول فوق هر یک به نحوی در اثر بخشی و موفقیت اجرای CRM تأثیر می­گذارند و منجر به شکست و عدم موفقیت پروژه های CRM می شوند.
۲-۵۹- چالشهای اجرائی CRM
پیش ازآنکه یک سازمان به اجرای CRM بپردازد، باید نسبت به مشکلات بالقوه و احتمالی آگاهی داشته باشد تا بتواند در موقع لزوم با آنها مقابله نماید.در سطح سازمانی،کسب و کار باید بین بخشهای مختلفی که با مشتری در ارتباط هستند و تمام بخشهای مربوط به CRM ، فعالیت مشترکی را ایجاد نماید تا بتواند تأثیرگذارتر باشد.این رابطه میان گروهی برقرار شده با مشتری ،برنقش کارمند در داخل سازمان نیز تأثیر می گذارد؛همچنین این مسأله می تواند تأکید برهمکاری و مشارکت یک بخش خاص از شرکت را کاهش دهد . این نوع تغییرات خط مشی، معمولاً در مراحل اولیه اجرا با مخالفتهائی روبرو می شوند. اگر بخواهیم انتقال به CRM به نحو موثری شکل بگیرد، داشتن نیروی کار ماهر و متخصص ضروری است؛همچنین شرکت ها باید تعهدات مدیران اجرائی را نیز جلب کرده و مقاومتهای حاصل در قبال تغییرات را نیز مدیریت و کنترل نمایند. یکی از نکات مهم این است که سازمانها باید بهترین استعدادهای مربوط به بخشهای فروش وخدمات خود را حفظ نمایند؛ آنها باید مهارتهای فردی این کارکنان با استعداد را، پرورش داده و به آنها پاداش دهند. به عنوان مثال در مراکز تلفن،شش ماه زمان لازم است تا یک مبتدی به یک فرد ورزیده تبدیل شود و شش ماه دیگر نیز طول می کشد تا فرد ورزیده، به یک متخصص و یا فردی حرفه ای تبدیل شود. کارمندانی که در بخشهای داخلی کار می­ کنند،باید در بحثهای مربوط به نیازهای مشتریها شرکت داده شوند. بازخورد مشتریها باید در فرایند توسعه محصولات و خدمات در نظر گرفته شود. از آنجا که تمام بخشهای سازمان در جهت کسب رضایت مشتری با هم همکاری و مشارکت می کنند، باید یک سیستم پاداش دهی برای تزریق انگیزه لازم به این حوضه ها در نظر گرفته شده و ایجاد شود. CRM نباید از طریق پاداش های فردی پشتیبانی شود؛ به عنوان مثال، اگر یک مسوول فروش، فقط بر اساس اعداد و ارقام مربوط به فروش پاداش دریافت کند، برای او هیچ اهمیتی نخواهد داشت که آیا بخش های دیگر به خوبی در جهت رفع نیازهای مشتری ها گام بر می دارند یا خیر. می­توان چالشهای اصلی را که ممکن است یک سازمان در پیاده سازی CRM با آنها مواجه شود، در چند مورد اصلی زیر بیان نمود:
الف)هزینه راه اندازی اولیه: هزینه راه اندازی اولیه،یکی از چالش های CRM محسوب می شود. ممکن است سازمان ها بر روی ابزارهای کاربردی مدیریت مشتری،مقادیر زیادی سرمایه گذاری کرده باشند.از آنجا که ممکن است بعضی از این ابزارها، کاربردی اختصاصی داشته باشند، به سختی می توان آنها را در بخش­های مختلف به اشتراک گذارد.
ب)ابزارهای کاربردی یکپارچه: سازمان ها به ابزار های کاربردی یکپارچه ای نیاز دارند که بر اساس چرخه های حیات مشتری و تعاملات صورت گرفته با مشتری ایجاد شده باشد.سازمان هایی که به مدیریت تعاملات صورت گرفته با مشتری به زبان ها و واحد های پولی مختلف نیاز دارند، نمی توانند CRM رااز طریق فناوریهای سنتی به اجرا در آورند و این کار برایشان بسیار مشکل خواهد بود.
ج)همکاری بخش­های مختلف:CRM یک رویکرد یکپارچه است و نیازمند همکاری بخش­هایی از کسب و کار می­باشد که قبلاً به صورت خود مختار عمل می­کردند. داده هایی که در یک بخش جمع­آوری شده ­اند ،باید در تمام بخش­های دیگر به اشتراک گذارده شوند. ممکن است بعضی از بخش­ها نسبت به اشتراک داده ­های خود با دیگران ،اظهار بی­میلی و نارضایتی نمایند.
د)در مدیریت ارتباط با مشتری برای داشتن دیدگاه تحلیلی نسبت به مشتری، داده ها از منابع نامتجانس و مختلف استخراج می شوند ، باید در یک قالب قابل استفاده و سازگار با سایر داده ها انتقال یابند و در نهایت در یک ساختار مشخص یکپارچه شوند.ولی چالش مهمی که در حال حاضر مدیریت ارتباط با مشتری با آن مواجه است، حجم مناسب اطلاعات مورد نیاز جهت تحلیل و ایجاد ابزار تحلیلی است. رشد فرایند یکپارچه سازی سیستم های سازمان و رشد کانال های خودکار مانند وب میزان داده های در دسترس مشتریان را افزایش داده است. نکته مهم در این است که سرعت مهیا شدن داده های در دسترس از سرعت تحلیل و به کارگیری آن فراتر رفته است (شکل ۲)
متاسفانه مدیران با این مسئله به عنوان یک مشکل تکنولوژیک برخـورد می­ کنند که راه­حلی که ارائه می­ دهند، تسهیم داده ­ها در سراسر سازمان است. آنچه سازمان به دنبال کسب، ایجاد و تسهیم آن است درک و بصیرت لازم از مشتری است نه فهرست محصولات خریداری شده یا خدمات درخواست شده توسط آنها. در این زمینه ابزارهایی که بتوانند اطلاعات و داده ها را به خوبی تحلیل کرده و کاربرد داشته باشند نسبتاً کمیاب هستند. سازمانها نیز فرآیندهای کسب و کارشان را طوری طراحی نکرده اند که از این اطلاعات بهره کافی را ببرند. همین امر به ایجاد شکاف جدی مابین میزان اطلاعات مربوط به مشتری در درون یک شرکت و استفاده بهره­ور از این اطلاعات منجر شده است. اهمیت این مشکل به دلیل آن است که مزیت رقابتی یک سازمان غالباً با تکیه بر درک یک مجموعه خاص از ویژگیهای مشتریان ایجاد می شود. در این زمینه باید اطمینان حاصل کرد که اطلاعات درخواست شده به طور مستقیم از اهداف کسب و کار، در به دست آوردن بینش از مشتریان تعریف شده باشد و نه از میزان مهیابودن داده ها؛ به همین دلیل باید ابتدا از تعریف انتظارات مشتری آغاز کرد و با حرکت رو به عقب، داده های مورد نیاز را جهت تشخیص انتظارات و میزان آن شناسایی نمود.
همانطور که در قسمت های مختلف این تحقیق گذشت، مشتری و ارتباط موثر با وی یکی از مهمترین راه های سود دهی و پیروز شدن در بین رقبا می­باشد. بدون شک رضایت مشتری و پایداری وی زمانی اتفاق می­افتد که یک سازمان با توجه به فناوری­های نوین، مبادرت به استفاده یکی از برنامه ها و پروژه های جدید ارتباط با مشتری کند. مدیریت ارتباط با مشتری (CRM ) یکی از برنامه ­های مختلفی است که یک سازمان می تواند از آن در این راه استفاده نماید. چون مشتریان یک سازمان دارای نیازها ،نظرات و عقاید مختلفی هستند و هر کدام از دیدگاه خود، به کیفیت و ارائه خدمات سازمان، توجه دارند ،پس یک سازمان ضمن توجه به متفاوت بودن این عقاید، باید تمام مشتریان خود را با توجه به مدیریت ارتباط با مشتری طبقه بندی نموده و به هر کدام از طبقات ایجاد شده از مشتریان ،توجه خاصی نموده و با توجه به نیازهای هر کدام از طبقات کالاها و خدمات خود را ارائه نماید. در مدیریت ارتباط با مشتری، وفاداری و پایداری مشتری از اهمیت خاصی برخوردار است؛ چراکه مشتریان راضی، باعث جذب مشتریان جدید می شوند و این در سوددهی یک سازمان بسیار موثر است. تنها مشتریان راضی و شیفته به سازمان توجه دارند و می­خواهند نیازهای خود را فقط از طریق آن سازمان تأمین نمایند. پس پایداری رضایت مشتری مستلزم مداوم بودن و نازل بودن خدمات و کالاهای سازمان می باشد. با رواج یافتن مدیریت ارتباط با مشتری در بین سازمانها، لازم است در پیاده سازی و اجرا نمودن آن نهایت دقت اعمال شود،زیرا در غیر این صورت ممکن است نتایج حاصله از اجرای مدیریت ارتباط با مشتری به صورت بر عکس عمل نمایند و در نارضایتی مشتری گام نهد. باید توجه کرد که پیاده سازی مدیریت ارتباط با مشتری مستلزم ایجاد بستری مناسب می باشد که در آن باید فرهنگ ارتباط با مشتری را به کارکنان آموزش داد، ساختار سازمان را با مدیریت ارتباط با مشتری تغییر داد و مشکلات و چالشهایی که ممکن است در این راه مدیران با آن مواجه شوند را بیان نمود. امید است که سازمانها با رعایت موارد فوق و ایجاد ارتباط موثر با مشتری بتوانند در راه اثر بخشی ،موفقیت و غلبه بر رقبای خود، گام نهند.
۲-۶۰- مروری بر تحقیقات گذشته
کتاب جامعه شناسی جامعه اطلاعاتی، اثر دکتر منوچهر محسنی، از آثار مهمی است که در خصوص ابعاد مختلف جامعه اطلاعاتی منتشر شده است. بررسی وضعیت تاثیر و تاثر فضای رایانه ای و جامعه اطلاعاتی بر جامعه و حوزه های مختلف محور اصلی این کتاب را تشکیل می دهد. از آنجا که موضوع مدیریت و تاثیر فناوری اطلاعات و ارتباطات بر آن، موضوع فرهنگ و رابطه دیالکتیکی آن با فناوری اطلاعات و ارتباطات و همچنین وضعیت آموزش در این حوزه ها نیز در این کتاب مورد بحث واقع شده اند، این کتاب نیز از کتب مهمی است که در این حوزه باید بدان توجه داشت.
چالش های حقوقی، اخلاقی و اجتماعی فضای رایانه ای، کتابی است که چندین مقاله از محققان بنام از اقصی نقاط جهان را که در کنفرانسی در سازمان علمی فرهنگی ملل متحد (یونسکو) ارائه کرده اند، در بر گرفته است. این کتاب طیف وسیعی از نتایج تحقیقات محققان را در موضوعاتی نظیر اینترنت و توسعه فرهنگی، مواجهه با گوناگونی و فرهنگ دیجیتالی، ترویج چند زبانی در اینترنت و مسائل فرهنگی – قومی زبان شناختی و اخلاقی فضای رایانه ای در بر دارد. همچنین مقالات متعددی که در باب اخلاق و هنجارهای اجتماعی و اطلاع رسانی نوین نوشته شده اند در این کتاب عرضه شده است. مدیریت دسترسی به اطلاعات در فضای اینترنتی، جهانی شدن، آموزش و پرورش در دنیای در حال تغییر، آماده سازی جامعه برای عصر اطلاعات، محیط چند زبانی در اینترنت، ایجاد اعتماد به فضای رایانه ای و همچنین بحث رسانه پذیری: دانش و مهارت لازم برای هدایت به بزرگراه اطلاعاتی از دیگر موضوعاتی هستند که در این کتاب به صورت مقالات برآمده از تحقیقات پژوهشگران در سطح بین المللی، ارائه شده اند.
عنوان: طراحی یک الگوی توسعه منابع انسانی جهت به کارگیری اثر بخش فناوری اطلاعات در سازمان
عنوان لاتین : of Human Resource Development for Developing an algorithm Iranian Organization effective use of Information Technology in
پژوهشگر : ژاله نجفی توانی
استاد راهنما : دکتر افرازه
استاد مشاور : دکتر داوود پور
پایان نامه ( کارشناسی ارشد ) دانشگاه صنعتی امیر کبیر . دانشکده مهندسی صنایع ، ۱۳۸۶ .
چکیده : منابع انسانی را باید به عنوان مهمترین سرمایه یک سازمان دانست که نقش کلیدی و مهمی در دستیابی سازمان به اهدافش دارد . اهمیت این منبع در اجرا و بکار گیری صحیح تکنولوژی می باشد.نکته مهم در این میان میزان اثربخشی و کارایی و به عبارتی بهره وری نیروهای انسانی در به کارگیری صحیح تکنولوژی در سازمان می باشد. شکی نیست که با ظهور تکنولوژی اطلاعات در دهه های گذشته، سازمانها وارد دوره جدیدی از حیات خویش گردیده اند و مهندسی مجدد نیز در این میان ، ابزاری برای باز نگری در فرایندهای سازمانی و بهینه نمودن آن همگام با تکنولوژی نوین و در جهت ارتقای بهره وری در سازمان و همچنین ایجاد مزیت رقابتی برای آن می باشد .در این پروژه بر آن هستیم تا عوامل مؤثر در به کارگیری فناوری اطلاعات توسط انسان درسازمان ازمنظرسیستم های فنی اجتماعی ( انسان_کامپیوتر ) را مورد بررسی قرار دهیم . در این راستا ابتدا به مرور ادبیات موضوع ومطالعات صورت گرفته در این زمینه می پردازیم و سازمان را از نقطه نظر یک سیستم پیچیده متشکل از انسان _کامپیوتر مورد توجه قرارمی دهیم. سپس در چارچوب نگرش مذکور، به طراحی مدلی برای سنجش میزان توانایی سازمان در استفاده از تکنولوژی اطلاعات و همچنین ارائه راهکارهایی برای بهبود آن خواهیم پرداخت. در نهایت جهت ارزیابی وزن شاخص های مربوط به مدل جهت اندازه گیری دقیق وضعیت موجود منابع انسانی سازمان و همچنین اولویت دهی به راهکارها، از روش فرایند تحلیل شبکه ای استفاده گردیده است. روش پیشنهادی درچارچوب یک الگوریتم حل مسئله سه مرحله ای شامل تعیین وضع موجود،تعیین علت و ارائه راهکار مناسب جهت ارتقاء بهره وری منابع انسانی در استفاده ازفناوری اطلاعات خواهد بود . در ادامه با انتخاب شرکت مهندسین مشاور مترا به عنوان یک شرکت نمونه دولتی بکارگیری مدل طراحی شده و همچنین وزن های بدست آمده از تکنیک فرایند تحلیل شبکه سعی در استفاده از این مدل برای ارزیابی سازمان نام برده، بررسی تحلیل و ارئه نتایج حاصل از آن می گردد. در نهایت، امید است با انجام این پروژه، چارچوبی کلی برای اندازه گیری، تحلیل و ارائه راهکارهای اجرایی جهت ارتقاء بهره وری منابع انسانی در سازمان ها فراروی محققین قرار داده شود .
عنوان: بررسی نقش سیستم های اطلاعاتی مدیریت بر بهره وری سازمان بسیج دانشجویی
پژوهشگر: سلام الله نعمت نژاد
استاد راهنما : عادل آذر
پایان نامه ( کارشناسی ارشد ) -دانشگاه تهران ، مجتمع آموزشی عالی قم ، ۱۳۸۰ .
کلید واژه : نظام اطلاعات مدیریت / بهره وری / سازمان / بسیج دانشجویی
کلید واژه معادل لاتین : Information system management/ / productivity / Organization / Mobilization student
چکیده :در گذشته،سازمانها به مسائلی چون تولید بیشتر، سرمایه، سرپرستی نیروی کار و مواد اولیه تولید به منظور افزایش کارایی توجه داشتند ولی در دهه های اخیر ، دانشمندان علوم مدیریت به موازات پیشرفت تکنولوژی اطلاعات، به عوامل مهمتری پرداخته و معتقدند که عوامل مهمی نیز وجود دارد که در سازمانها بایستی به آن توجه شود، و یکی از عناصر از عوامل بهره وری سازمان می باشد ، امروزه دانشمندان فقط به کارایی و سود آوری توجه ندارند بلکه به بهره وری که عبارت از سطح دستیابی کلیت سازمان به انجام رسالت خویش و اهداف ترسیم شده می باشد یا به عبارت دیگر حاصل جمعی از کارایی و اثر بخشی است، اهمیت می دهند علمای مدیریت عوامل مختلفی را به عنوان عوامل تأثیر گذار بر بهره وری شمرده اند، که عمده ترین آنها در فصل دوم به تفصیل بیان شده اند که این عوامل عبارتند از: عوامل مربوط به نیروی انسانی ، عوامل مربوط به مدیریت، عوامل وابسته به دولت، امکانات و تسهیلات، تکنولوژی، عوامل محیطی، مواد و انرژی استفاده از سیستم های اطلاعاتی مدیریت. بنابراین در هر سازمان عوامل عمده تأثیرگذار بر بهره وری سازمان شناسایی و برنامه ریزی های لازم درآن زمینه صورت گیرد تا موجب ارتقا بهره وری گردد. لذا با توجه به اهمیت مفهوم بهره وری سازمان ها و نقش عوامل مختلف برآن از جمله، استفاده از سیستم های اطلاعاتی مدیریت، هدف اساسی این پژوهش بررسی نقش سیستم های اطلاعاتی مدیریت بر بهره وری سازمان است. سیستم اطلاعاتی مدیریت مکانیزمی است که اطلاعات مناسب،دقیق و صحیح را از طریق ایجاد، ذخیره سازی، بازیابی و توزیع سریع آن در جهت حمایت از مدیران یک سازمان به منظور اتخاذ تصمیم،برنامه ریزی استراژتیک، تاکتیک و عملیاتی در اختیار مدیران کلیه سطوح قرار می دهد. هدف اساسی این پژوش بررسی نقش سیستم های اطلاعاتی مدیریت بر دو جز اساسی بهره وری،یعنی اثربخشی و کارایی است. این مطالعه ضمن بیان طرق تاثیرگذاری استفاده از سیستم های اطلاعاتی مدیریت بر بهره وری، سازمان بسیج دانشجویی را با بسیج دانشجویی ناحیه تهران مقایسه می نماید. دلیل این مقایسه، دارا بودن یک شبکه اطلاعاتی بسیج دانشجویی ناحیه تهران که می توان آن را جزئی از سیستم های اطلاعاتی محسوب کرد و فاقد این مهم بودن سازمان بسیج دانشجویی می باشد که نتیجه آن می تواند بیانگر تأثیر سیستم های اطلاعاتی مدیریت بر بهره وری سازمان باشد.
عنوان: بررسی لزوم ایجاد و بهره برداری از سیستم های اطلاعاتی مدیریت در بهره وری سازمان منطقه آزاد تجاری- صنعتی قشم از دیدگاه کارکنان

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:35:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم