بررسی اندیشهها و درون مایهی اشعار شمس لنگرودی- … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
ببار
تا به نغمهی اندوهگینت
در خوابی پر میوه فرو شوم. (همان،ص.۷۰۶)
۴-۳-۵-۵- آفتاب
شمس لنگرودی مانند شعرای دیگر در دنیای پیرامون خود متوجّه شباهتهای جدیدی در بین تصاویر اطراف میشود. او با شبیه سازیهای ذهنی و تخیّل قوی خود تقلید را کنار مینهد و ذهنش را از هرگونه قید و بند رها میکند تا بوسیله الهام ، فضایی بکر برای خواننده بیافریند . شاید بدین جهت او را «شاعر اشیاء» نام میدهند. شاعر آفتاب سحر را که هنوز درخشش فراوان ندارد، ماهی پوسیده و فرسوده معرفی می کند :
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
آفتاب سحر نیست
طبلهی ماه است
که پوک و ململینه فرو میریزد. (همان،ص.۴۶۹)
شعر شمس سرشار از تصاویر اجمالیست که پشت سر هم بیان میشود . او در واقع یک تصویر میسازد در قابهای مختلف و اغلب این ایماژها ساخته و آفریده ذهن شاعر است :
دستچین میوههای ازل تا ابد
اسکلهای طلا
دستنبویه ی ایزدان است
آفتاب
-چنین که میگفتند-(همان،ص.۵۴۷)
و خورشید در سادهترین تصویر، پرنده ایست با بالهای پاره که به همه جا گذر میکند:
آفتاب
سراسر روز
با بال تکه تکه
به هر گوشه گنار سرک میکشد. (همان،ص.۱۶۰)
۴-۳-۵-۶- ماه
ماه را با توجه به نور سپیدش سیم فروش می داند :
بازار نقره فروشی است ماه
-چنین که می گفتند- (همان،ص.۵۴۸)
و ماه کویر در نظر او چهرههای متفاوت دارد . ماه در این تصویر عنصری است که بر زخم زمین که ، همان کویر است، نمک میپاشد. اشارهای به سرمای سوزنده کویر در شبانگاهان میتواند توجیهی بر این تصویر باشد:
ماه
بر زخم زمین نمک میپاشد(همان،ص.۶۹۱)
و با اشاره به این موضوع که ماه بنمایه شعر شعرای تشنه است به این موضوع اشاره میکند که اغلب شعرا ماه را دستاویز سرایش خود کردهاند و از آن سرودهاند:
برکه شفافی است ماه
که شاعران تشنه از آن دست میشویند
برادر کوچک آفتاب است
دربان سحرگاهی. (لنگرودی،۱۳۹۳،ص.۴۵۸)
۴-۳-۵-۷- ستاره
و ستارگان را دکمه شب میداند که با آمدن روز ریخته میشوند و در آسمان محو میشوند:
آیا ستارهها
دکمههای پیراهن شب نیستند
که فرو میریزد! (همان،ص.۳۷۰)
در جایی دیگر روشن شدن ستارگان را حاصل تکاندن خاکسترسیاه سیگار ماه، در پشت کوه میداند:
ستارهی شامگاه
خاکستر سیگارش را
پس کوهها
میتکاند. (لنگرودی،۱۳۹۰،ص.۵۱۳)
۴-۳-۵-۸- روز و شب
او همهی روزها را یک روز میداند که البتّه خرد شده و در صفحهی یک شب بی انتها پاشیده شده است. این شعر هم ما را با مفهومی انسان محورانه و زمینی از روزگار شاعر روبهرو میکند و هم بیپرده اندوهی عظیم از این شب بیپایان را به جانمان سرازیر میکند.این تصاویر بصری و انتزاعی خاص شاعر است و برگرفته از تخیّل اوست :
تمامی روزها
یک روزند
تکه تکه
میان شبی بی پایان. (لنگرودی،۱۳۹۳،ص.۱۹)
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-04-14] [ 02:16:00 ق.ظ ]
|