نتیجه چنین ناحمایت گری‌هایی، جدایی کودک از بخش‌های مرتبط وجود خود و نیز بیگانگی اش از دیگران خواهد بود؛ افرادی که ویژگی‌های مشکل آفرین ‌با‌رفتارهای اجتماعی که در آن زندگی می‌کنیم را خلق کرده و جوامع را به زمینه ای آکنده از تنش‌های میان فردی، بیماری‌های اجتماع پسند و دشواری‌های روانی اقول داده‌اند. گرایش ذاتی و بنیادین هر انسانی اکتساب و احیاء دوباره ی این پیوند طبیعی است(حسینی، ۱۳۸۹).

نحوه ای که پدر و مادر بر کودکان تاثیر می‌گذارند، الگویی در اختیار کودک قرار می‌دهد. کودکان به طور غریزی متوجه انتخاب‌های پدر و مادرشان هستند. استعدادهایی که دنبال می‌کنند، توانایی‌هایی را که مورد غفلت قرار می‌دهند و مقرراتی که دنبال می‌کنند همه تاثیر شدیدی روی کودک می‌گذارد اینکه کودکان الگوی انتخابی پدر و مادر را قبول یا رد می‌کنند، روندی است که طی آن کودکان وادار می‌شوند طوری رفتار کنند که جامعه پسند باشد و این مسئله نقش بسیار مهمی روی انتخاب همسر دارد و اغلب منبع پنهانی تنش در زندگی خانوادگی است(هندریکس، ۱۳۸۲). از این رو ما به طور فعال روابط بین فردی را خلق می‌کنیم که دیگران بازی نقش‌های مثبت و منفی والدین مان را کامل کنند. اگرچه ممکن است ظاهر تغییر کند، اما جراحت‌های اصلی و نیازها پا برجاست(فلمک،۲۰۰۳).

ایماگو(تصویر) ‌به این نگرش اشاره دارد که ما در درون ذهن، تصاویر از هر جنبه مثبت و منفی مراقبان کودکی مان نگه داری می‌کنیم. به عبارت دیگر، ذهن، از جنبه‌های مهم مثبت و منفی مراقب مان در کودکی تصاویر برداشته و آن‌ ها را در درون خود حفظ ‌کرده‌است. این تصاویر در بخش ناهشیار ذهن نگه داری می‌شوند. البته ‌در درمان مبتنی بر تصویر سازی ارتباطی منظور از ناهشیار بخشی از مغز است که خاطرات را نگه داری می‌کند ولی نمی تواند حرف بزند(حسینی، ۱۳۹۰).

اطلاعات کسب شده ‌در مورد مغز قدی می‌تواند به درک افراد از یک کشش عاشقانه بیفزاید انسان‌ها در گزینش همسر به شدت انتخابی رفتار می‌کنند. فردی که به دنبال او می‌گردند فردی است با کلیه ویژگی‌های اصلی افرادی که آن‌ ها را بزرگ کرده‌اند. مغز قدیم، که گرفتار دام ابدی زمان حال است و آگاهی بسیار کمی از دنیای خارج دارد، سعی دارد دوباره محیط کودکی را به وجود آورد. دلیل اینکه مغز قدیم سعی دارد گذشته را زنده کند، مسئله عادت بی اجبار نیست بلکه نیازی چیزی برای شفای زخم‌های کودکی است(هندریکس، ۱۳۸۲).

به عقیده هندریکس(۱۳۸۲) دلیل نهایی برای اینکه اشخاص به همسرشان دل می بندند این نیست که همسرشان جوان و زیبا است و شغل مهمی دارد و از نظر مزایای مختلف با آن‌ ها برابر است یا فلان خصوصیات اخلاقی را دارد اشخاص عاشق همسرشان می‌شوند چون مغز قدیم، شریک زندگی شان را با پدر و مادرشان اشتباه می‌گیرد. مغز قدیم تصور می‌کند در نهایت کاندیدای ایده آلی را برای جبران زخم روانی و عاطفی که فرد در کودکی تجربه کرده را پیدا ‌کرده‌است.

هندریکس(۱۳۸۲) عنوان می‌کند که پس از گوش دادن به حرف‌های صدها زوج درباره همسران شان ‌به این نتیجه رسید که در اکثر موارد شباهت زیادی میان پدر و مادرها و همسران وجود داشت و به جز استثنائاتی، ویژگی‌های منفی درست شبیه یکدیگر بودند در جستجو برای یافتن همسر ایده آل، که هم شبیه پدر و مادر فرد باشد و هم جنبه‌های سرکوب شده شخصیت وی را جبران کند، فرد روی یک تصویر ناهشیار از جنس نامخالف که از زمان کودکی در سر پرورانده است تکیه می‌کند. خوشکام و همکاران(۱۳۸۶) عنوان نمودند زوج درمانی به شیوۀ ایماگوتراپی بر بهبود روابط زوجین تاثیر مثبت داشته است.

آرمان و همکاران (۱۳۸۷) عنوان نمودند تاثیر روش گفتگوی زوجین بر ارتباط آنان، احترام متقابل زناشویی، دوری از احساس انزوا، و مبارزه با مشکلات زندگی تاثیر مثبت داشته است.

تکنیک‌های درمان مبتنی بر تصویر سازی ارتباطی

در این رویکرد از چندین تکنیک عملی برای رابطه حسی بین همسران و آموزش آن ها با مهارت‌های ارتباطی جدید استفاده می شود(کلرک و‌هارمز، ۲۰۰۸). در حقیقت ارتباط می‌تواند فرصتی را برای زوج فراهم کند تا تماس برقرار کردن را با وجود تفاوت گذاری[۱۳۵] , تجربه کنند. ‌بنابرین‏ این گونه تعبیر می شود که من می توانم متفاوت باشم اما با تو ارتباط داشته باشم. این مفهوم اجازه می‌دهد که رشخص هنگامی در ارتباط قرار دارد به طور کامل تغییر و رشد کند(کارلسون[۱۳۶] و اسپری[۱۳۷]، ۲۰۰۰).

می توان گفت پایه این تکنیک‌ها بر ارتباط همسران قرار دارد در این درمان همسران متعهد [۱۳۸] یکدیگر را کمک می‌کنند تا پیدایش و تولد را به خودشان بدهند(کارلسون و اسپری، ۲۰۰۰) باید ‌به این نکته توجه داشت که استفاده مؤثر از IRT توسط درمانگران با زوج‌ها مستلزم فراگیری مهارت‌های خاصی است که به صورت حساس به کار گرفته شود(زایلینسکی، ۱۹۹۹). در زیر انواع مختلف تکنیک‌های درمان مبتنی بر تصویر سازی ارتباطی را مرور می‌کنیم.

گفتگوی آگاهانه

یکی از مفروضه‌های بنیادین که در درمان مبتنی بر تصویر سازی ارتباطی مطرح شده این است که از مهم ترین تفاوت‌های موجود میان زوج‌های رضایتمند و آشفته، سبک گفتگوی آن‌هاست. در این درمان با دو شیوه اصلی گفتگو سروکار داریم. گفتگوی انتقادی و گفتگوی آگاهانه یا همان گفتگوی ایماگویی. گفتگوی انتقادی زمانی رخ می‌دهد که شنونده به جای گوش دادن، در پی یافتن راهی جهت دفاع از خود و یا موضع خود باشد. شنیدن دفاعی هم بر اساس خاصیت ذاتی اش، حتی پیش از پاسخ شنونده، گفتار گوینده را بی اعتبار و فضای گفتگو را ناایمن می گرداند. از طرفی گفتگوی ایماگویی که گفتگویی آگاهانه، با ساختار و از روی عمد است، نخست به شیوه ای تجویزی از سوی ایماگو درمانگر به همسران آموزش داده می شود و سپس آن‌ ها یاد می گیرند که چگونه می توان با هشیاری به یکدیگر گوش کرده و پاسخ داد(حسینی، ۱۳۹۰)

در زمینه تکنیک‌های درمان مبتنی بر تصویر سازی ارتباطی در منابع مختلف از تکینک گفتگوی زوجین، بسیار یاد شده که مک ماهون[۱۳۹] (۱۹۹۹) معتقد است این تکنیک به عنوان بخشی از فرایندی برای رفتار کردن است که همسران این ابزارها را برای گفتگوهای متفاوت و همدلانه[۱۴۰] می آموزند، در نتیجه تجاربی هیجانی و شناختی اصلاح کننده را نمایش می‌دهند.

گفتگوی زوجین یا به تعبیر حسینی(۱۳۹۰) گفتگوی آگاهانه، فرایندی تجویز شنونده از سوی درمانگر است که به تمرین زوج‌ها نیاز دارد. وقتی زوج‌ها به تازگی فرایند سه گانه این گفتگو را تمرین می‌کنند، عمدتاً روند را بسیار با ساختار و گاها مصنوعی می دانند. اما این احساس گذر است و عبور خواهد کرد. پس از حدود شش ماه تمرین، زوج‌ها می‌توانند به طور طبیعی و سیال از آن چه آموخته اند، استفاده کنند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...