بررسی انگیزه های مهاجرت روستائیان به شهر … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
۲-۴-۲ نظریه اقتصادی مهاجرت تودارو[۲] ( Todaro)مایکل تودارو : وی پیشگام کسانی بوده است که معتقدند مهاجرت، انگیزههای اقتصادی خاصی دارد. او انگیزههای اقتصادی را برحسب تفاوتهای مشاهده شده درآمد روستا- شهری با فرض اینکه مهاجرین در جستجوی حداکثر درآمد در آینده هستند، تعریف میکند.
تودارو در یک سری از مقالات منتشره خود در دو سه دهه گذشته یک تئوری مهاجرت روستا- شهری توسعه داده است. این تئوری با این فرض آغاز میشود که مهاجرت اساساً یک پدیده اقتصادی است و فرد مهاجر کاملاً منطقی و عقلانی تصمیم میگیرد که علیرغم وجود بیکاری در شهرها تصمیم به مهاجرت بگیرد. (تودارو & ترجمه مصطفی سرمدی, ۱۳۶۷, ص. ۳۰)
درک مهاجر بالقوه از یک جریان درآمد« مورد انتظار »بخشی از تصمیم گیری او برای کوچ است که بستگی به دستمزدهای متداول در شهر و نیز برآورد ذهنی او درباره احتمال دستیابی به اشتغال در بخش نوین شهری دارد که این امور هم بستگی به نرخ بیکاری در شهر دارد.الگوی او در واقع گسترش نگرش سرمایه انسانی شاستاد است. طبق نظر وی پیشی گرفتن میزانهای کوچ بر رشد فرصتهای شغلی در شهر با وجود تفاوتهای قابل انتظار و گسترده و مثبتی که درآمد شهر نسبت به روستا دارد توجیه پذیر است. اما این فرض او که همه کوچندگان بالقوه، از نظر مهارتها و نگرشها همگن بوده و برای محاسبه احتمال پیدا کردن شغل در بخش نوین شهری ، اطلاعات کافی دارند، نقطه ضعف نظریه اوست. از دیگر نقاط ضعف نظریه او اینست که وی به عوامل غیر اقتصادی توجهی نداشته و جنبه های ساختاری اقتصاد را در نظر نگرفته است. (اوبرای, ۱۳۷۰, ص. ۷۱/۷۳/۷۴)
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
در مدل تودارو، فرض میشود که مهاجران بر اساس به حداکثر رساندن منافع مورد انتظار دست به مهاجرت میزنند و این منافع مورد انتظار شامل موارد زیر میباشد :الف- تفاوت در درآمدهای واقعی بین فرصتهای شغلی شهری و روستاییب- احتمال بدست آوردن شغل در مناطق شهری (تودارو & ترجمه مصطفی سرمدی, ۱۳۶۷, ص. ۲۸/۲۹)از اینرو، با توجه به این مدل و فرضیات اساسی آن، میزان مهاجرت بر اساس دو متغیر یعنی اختلاف درآمد میان شهر و روستا و احتمال کاریابی در مناطق شهری تعیین میشود و مهاجرت به عنوان نیروی متعادل کنندهای در نظر گرفته میشود که درآمدهای مورد انتظار در مناطق شهری و روستایی را متعادل میکند.مایکل تودارو در این مدل سعی کرده است تا مهاجرت شدت یافته از روستا به شهر را با بیکاری رو به رشد شهری توضیح دهد. فرضیه آغازین وی این است که مهاجرت عمدتا پدیده ای اقتصادی است و یا بیکاری، تصمیم به مهاجرت منطقی است.تودارو می گوید اگر تفاوت درآمد بین مناطق شهری و روستایی ۱۰۰ درصد باشد، یعنی اگر شخصی در روستا بدون هیچ درآمدی باشد و احتمال یافتن کار در شهر برای او ۶۰ درصد باشد، بنابراین درآمد او در شهر ۶۰ واحد است و فرد روستایی به شهر مهاجرت می کند.به طور خلاصه، مدل تودارو دارای چهار مشخصه اصلی میباشد :۱- مهاجرت اساساً بوسیله ملاحظات اقتصادی عقلانی درباره سودها و هزینههای نسبی مهاجران برانگیخته و تحریک میشوند.۲- تصمیم به مهاجرت بستگی به تفاوتهای مورد انتظار بین مزدهای شهری و روستایی دارد نه تفاوتهای واقعی بین آنها. تفاوتهای مورد انتظار بوسیله واکنش متقابل دو متغیر، یعنی تفاوتهای واقعی بین مزدهای شهری- روستایی و احتمال بدست آوردن موفقیتآمیز شغل دربخش شهری مشخص میشود.۳- احتمال بدست آوردن شغل در شهر به طور مستقیم در ارتباط با نرخ اشتغال شهری است از اینرو، آن (احتمال کسب شغل) با میزان بیکاری شهری رابطه معکوس دارد.
۴- در صورت وجود تفاوت بسیار در درآمدهای مورد انتظار بین شهر و روستا، وجود نرخهای مهاجرت مازاد بر نرخهای رشد، فرصتهای شغلی در شهرها نه تنها ممکن، بلکه منطقی و حتی محتمل است. بنابراین نرخهای بالای بیکاری شهری نتیجه اجتناب ناپذیر، عدم تعادل جدی فرصتهای اقتصادی در بین مناطق شهری و روستایی در اکثر کشورهای در حال توسعه است. (تودارو & ترجمه مصطفی سرمدی, ۱۳۶۷, ص. ۳۵ تا ۳۸) (پاپلی یزدی/ابراهیمی م. , ۱۳۸۱)
۳-۴-۲ نظریه سرمایه گذاری انسانی وهزینه- فایده لاری شاستاد[۳]( Lary Shastad)
این نظریه ابتدا توسط شاستاد(۱۹۶۱) ارائه شده و سپس داونز[۴] (Davanzo 1976) آن را گسترش داد. طبق این نظریه تصمیم گیری برای مهاجرت نوعی تصمیم به سرمایه گذاری است که درآن شخص مهاجر هزینه و فایده مهاجرت را در نظر می گیرد، بدین ترتیب مهاجرت موقعی انجام می شود که فایده آن به هزینه اش افزون باشد. شاستاد از دیدگاه اقتصادی نظریه سرمایه نیروی انسانی را مطرح کرد. به نظر وی مهاجر وقتی اقدام به مهاجرت میکند که این امر دارای بازده اقتصادی باشد. بازدهی که فراتر از تفاوت درآمد در مبداء و مقصد مهاجرتی است، زیرا بر اساس نظریه وی که به نظریه هزینه- فایده موسوم است، مهاجرت زمانی انجام میگیرد که درآمد در مبداء به علاوه هزینه واقعی مهاجرت کمتر از درآمد قابل انتظار باشد در اینجا شخص مهاجر قبل از مهاجرت، هزینه های اجتماعی احتمالی و فوایدی را که در اثر مهاجرت به دست می آورد مقایسه نموده، سپس تصمیم به مهاجرت می گیرد. این فایده و هزینه ها شامل عناصر مادی و غیر مادی هستند. هزینه های مادی شامل: هزینه های سفر، دور ریختن اثاثیه منزل که ارزش جا به جایی ندارند، تحمل یک دوران بیکاری و بی مزدی و غیره است.هزینه های غیرمادی شامل: دور ماندن از خانواده و اعضای فامیل، تحمل رنج و سختی سفر و تحمل شرایط محیطی مقصد و پذیرش عادات جدید می باشد. در مورد فواید جنبه های مادی آن: احتمال کسب درآمد بالاتر و ارتقای شغلی در آینده و غیره و فواید غیر مادی: برخورداری از هر گونه امکانات رفاهی و تفریحی و آسایش در مقصد که در محل زندگی قبلی او نبوده است، می باشد.در این نظریه فرض براین است که انسان ها تمایل دارند که در آمد خالص واقعی دوران زندگی شغلی خود را به حداکثر برسانند و می توانند درآمد احتمالی آینده در مقصد و درآمد کنونی خود در مبدا را محاسبه نمایند.بر طبق این نظریه می توان انتظار داشت که افراد مسن نسبت به جوانان تمایل کمتری به مهاجرت دارند، زیرا اولا تفاوت درآمد بین مبدا و مقصد با توجه به عمر باقی مانده آن قدر زیاد نیست و در ثانی هزینه های غیرمادی برای این افراد بیش از جوانان است. جوانان به ویژه جوانان تحصیل کرده بیش از دیگران مهاجرت می کنند، زیرا تفاوت درآمد بالقوه آنان بین مبدا و مقصد احتمالا زیاد است.
بر اساس این تئوری مهاجرت و دوره بیکاری و کمکاری همراه آن، ممکن است به عنوان یک سرمایهگذاری تلقی شود که سرانجام درآمد بالاتر و سطح بالاتر زندگی را برای مهاجرین دربر دارد.این تئوری سرمایهگذاری انسانی، دلیل مهاجرت بیشتر جوانان را توضیح میدهد، زیرا آنها قبلاً هیچ تجربهای ندارند و فاقد درآمد هستند یا درآمد کمی دارند، به همین خاطر هزینه فرصت آنان پایین است به علاوه جوانان پس از یک دوره طولانیتر، منافع را جمع میکنند . بنابراین فرض اساسی این تئوری، چنین میباشد که افراد وقتی تصمیم به مهاجرت میگیرند که فایده مهاجرت کردن بر هزینه آن افزونی داشته باشد. فایده مهاجرت در ارزش و درآمد بالقوه پس از مهاجرت در مقایسه با درآمد کنونی میباشد (فایدههای غیرپولی نیز بر این نظریه مرتبط میباشد) (لهسایی زاده, ۱۳۶۸, ص. ۲۲۳)
۴-۴-۲ نظریه الگوی اقتصادی دو بخشی توسعه ارتور لوئیس[۵]( Arthur Lewis)نخستین و معروف ترین الگوی توسعه که مهاجرت نیروی کار روستایی به شهر را جزو لاینفک جریان توسعه اقتصادی مورد توجه قرار داد، توسط آرتورلوئیس (Arthur Lewis 1961) تعدیل و بسط داده شد.این الگو در اواخر دهه ۱۹۵۰ و اوایل دهه ۱۹۶۰ به عنوان نظریه عمومی پذیرفته شده در مورد کشورهای جهانی سوم که نیروی کار اضافی داشتند مطرح شدتمرکز اصلی این مدل هم بر فرایند انتقال نیروی کار و هم بر رشد اشتغال در بخش شهری میباشد. در این مدل فرض شده که اقتصاد شامل دو بخش میباشد :الف) بخش معیشتی- سنتی کشاورزی (روستایی) که مشخصه آن بازده تولیدی صفر یا خیلی پائین و نیروی کار اضافی میباشد.ب) بخش صنعتی مدرن شهری که از بازده تولیدی بالایی برخوردار است (تودارو & ترجمه مصطفی سرمدی, ۱۳۶۷, ص. ۲۱) (پاپلی یزدی/ابراهیمی م. , ۱۳۸۱, ص. ۱۶۲/۱۶۳)این الگو کوچ را یک سازوکار متعادل کننده می شناسد و برآن است که کوچ با انتقال نیروی کار از بخش دارای نیروی کار اضافی به بخشی که با کمبود نیروی کار مواجه است ، سرانجام برابری دستمزد در دو بخش مذکور را فراهم می کند. (اوبرای, ۱۳۷۰, ص. ۷۱)به موازات توسعه صنعتی، نیروی کار از بخش سنتی به بخش مدرن رانده میشود. در این فرایند، سرعت انتقال از بخش سنتی به بخش مدرن، در ارتباط مستقیم با میزان تراکم سرمایهگذاری صنعتی در بخش مدرن میباشد. همچنین این مدل بر دو عنصر اساسی در مسأله اشتغال تأکید دارد. یکی ؛ تفاوتهای ساختاری و اقتصادی بین مناطق شهری و روستائی و دیگری ؛ اهمیت فرایند انتقال نیروی کار که مناطق شهری و روستایی را به هم مرتبط میسازد.
به طور خلاصه این مدل فرض میکند که اقتصاد در حال توسعه از دو بخش نسبتاً مستقل از یکدیگر تشکیل شده است. یکی بخش کشاورزی- معیشتی است که میزان بیکاری در آن بالا میباشد و تولید نهایی نیروی کار صفر یا نزدیک به صفر میباشد و کارگران مزدی برابر با معیشتشان میگیرند و بخش دیگر، بخش صنعتی مدرن میباشد که دارای اشتغال کامل میباشد و به خاطر تولید بالا در بخش صنعتی، دستمزدها نیز بسیار بالا میباشد. با وجود چنین تفاوتهایی در میزانهای مزد و اشتغال در بخش مدرن و سنتی، مهاجرت به عنوان یک مکانیسم متعادلکننده در نظر گرفته میشود. که از طریق این فرایند، نیروی کار اضافی یک بخش به بخش دیگر منتقل میشود (ازکیا و غفاری, ۱۳۸۳, ص. ۸۷)
۵-۴-۲ نظریه اورت.اس .لی[۶]( Everett S.Lee)اورت اس. لی بر نظریه جذب و دفع تاکید نموده و آن را منشاء بروز مهاجرت می داند. تاکید لی بر موانع مداخله گر است آنچنان که اظهار می دارد: بین دو مکان مجموعه ای از موانع مداخله گر وجود دارد که در مواردی مقدار آن کم و در مواردی نیز این میزان زیاد است. مهم ترین مانع مطالعه شده فاصله است.البته افراد مختلف تاثیرات متفاوتی را از بین موانع می پذیرند.عواملی که برای عده ای کم اهمیت هستند (به عنوان مثال هزینه سفر) ممکن است برای عده دیگری تحریم کننده باشد. عقاید تئوریکی اورت اس. لی به مزایا و مضرات مکان مبدأ همانند پتانسیل های مکان مقصد و همچنین موانع مداخله گر بین دو مکان توجه دارد.وی درسال ۱۹۶۶ در مقالهای با عنوان «نظریهای درباره مهاجرت» که در مجله جمعیت شناسی آمریکا منتشر کرد مهاجرت را تحت تأثیر چهار عامل عمده ذیل تبیین کرد :الف) عوامل موجود در مبداء (برانگیزنده و یا بازدارنده)ب) عوامل موجود در مقصد (برانگیزنده و یا بازدارنده)ج) موانع موجود در جریان مهاجرت از مبداء به مقصدد) عوامل شخصی (پاپلی یزدی/ابراهیمی م. , ۱۳۸۱, ص. ۱۶۸)نظریه لی به تئوری عوامل دافعه و جاذبه معروف است و بر آن اساس، در صورتیکه برآیند عوامل برانگیزنده و بازدارنده مثبت باشد میل به مهاجرت در فرد ایجاد میشود و اگر چنانچه عوامل شخصی نتواند این تمایل را از بین ببرد و موانع موجود در جریان مهاجرت نیز تأثیر بازدارندهای اعمال نکند مهاجرت عینیت می یابد و فرد حرکت خود را از مبداء به مقصد آغاز میکند. وی وجود امکانات بیشتر آموزشی، اشتغالی و درآمد را در مبداء از جمله عوامل جاذبه به حساب میآورد و در مقابل هزینههای بالای زندگی در محل جدید، دوری از خانه و کاشانه و آلودگی محیط زیست را از عوامل دافعه محسوب میدارد. نکته قوت نظریه لی تأکید درست و به جای او درباره عوامل شخصی است .واضح است که مجموع عوامل مثبت و منفی در مبدا و مقصد برای مهاجر یا مهاجرین با هم متفاوت هستند. در عین حال ممکن است طبقاتی از مردم که به گونه مشابه به مجموعه عوامل در مبدا و مقصد واکنش می دهند را بتوان از یکدیگر تفکیک کرد.اثر هر یک از عوامل بنا به شخصیت و ویژگی های فردی، مثلا سن، جنس، میزان تحصیلات، سطح مهارت، نژاد، گروه های قومی و غیره متفاوت خواهند بود، این عوامل (مثبت، منفی، خنثی) برای اشخاص مختلف هم در مبدا و هم در مقصد متفاوت خواهد بود. مثلا آب و هوای خوب، عامل جاذب و آب و هوای نامناسب، عامل دافع برای افراد است، یا اینکه یک نظام آموزشی خوب ممکن است برای کودکان و نوجوانان جزو عوامل مثبت و برای کودکان و نوجوانان جزو عوامل منفی باشد، زیرا مالیات زیادتری برای تامین بودجه آموزش و پرورش آن منطقه باید بپردازند، در صورتی که برای مرد مجرد فاقد دارای مشمول مالیات در این حالت، نظام آموزشی از عوامل خنثی به شمار می آید.
«لی» همچنین در این مدل در مورد زمینه مهاجرت، گسترش جریان و ضد جریان مهاجرت و بالاخره ویژگی های مهاجران نیز پرداخته است. (زنجانی, ۱۳۸۰, ص. ۱۳۲/۱۳۳)
۶-۴-۲ نظریه زیمپ[۷] (zimp)و استافر[۸]staufer))
زیمپ نیز به عوامل مداخله گر معتقد است و آن را به شکل رابطه معکوس بین فاصله با مهاجرت نشان می دهد. وی با الهام از قانون جاذبه نیوتن، پیشنهاد می نماید که برای تخمین مهاجرت بین دو مکان می توان از فرمول زیر استفاده نمود.
جاذبه=popd÷Dدر فرمول فوق جمعیت Po جمعیت مکان مبدا و pd جمعیت مکان مقصد و D فاصله ای است که دو مکان مزبور را از هم جدا می سازد.
استفافورد نیز نیز به مسئله موانع مداخله گر را به شیوه مثبت و منفی می نگریست و نظریه (فرصت های مداخله گر) را تنظیم نمود. براساس این نظریه مهاجرت انجام شده بین دو مکان رابطه مستقیم با فرصت های جاذب مثل اشتغال، مسکن و غیره دارد. (حاج حسینی/ضرغامی, ۱۳۸۵)
۷-۴-۲ نظریه کارکردگرایاناین نظریه بر تبیین دلایل و پیامدهای مهاجرت استوار است و در خصوص دلایل مهاجرت بر این فرض تأکید می کند که تمام نیازهای اجتماعی در چارچوبی از نظام اجتماعی آموخته می شود.کنش گران در یک نظام به نیازهایی باور دارند که در آن نظام نمی توانند آنها را برآورده سازند؛ زیرا خصایص ساختن نظام های اجتماعی و کنشگران هرگز در طول زمان ایستا نیستند. این دیدگاه در توجیه مهاجرتهای روستاییان عقیده دارد: از آنجا که نیازهای اجتماعی افراد در محیط های روستایی برآورده نمی شود و در تعدادی از شهرها پاسخی صحیح برای آنها وجود دارد، از این رو گونه ای عدم تعادل میان جوامع روستایی و شهری ایجاد می شود و روستاییان برای برآورد نیازهای خود دست به مهاجرت می زنند؛ بنابراین از دیدگاه این نظریه، مهاجرت روستا – شهری، ناشی از عدم تعادل های اقتصادی و اجتماعی موجود بین مناطق مختلف است. (پاپلی یزدی/ابراهیمی م. , ۱۳۸۱, ص. ۱۵۵)
آنها همچنین اعتقاد دارند از آنجا که در هر نظام بدون وجود پوششهای انسانی تعادل به هم می خورد، مهاجرت عنصری الزامی جهت برقراری تعادل مجدد در جامعه است، از این جهت مهاجرت از یک طرف به مکانیسم تطابق شخص با تغییرات ایجاد شده بدل می گردد و از طرف دیگر تعادل از دست رفته را به جامعه بر می گرداند. آنها بعد از تبیین علل مهاجرت و اعتقاد به کارکرد مثبت برای آن، به اثرات مهاجرت بر ساخت مبدا، مقصد و وضعیت شخص مهاجر می پردازند. به اعتقاد اینها ساخت جامعه مقصد مهاجر را از ابتدا در خود جذب و سپس با خود همانند می گرداند، مهاجر بعد از همانند شدن به یگانگی با آن دست می یابد. بنابر اعتقاد کارکردگرایان، نظام مقصد، نهایتا مهاجر و نسلهای پاگرفته از آن را به عنوان اعضای دائمی خود با خصایص اقتصادی – اجتماعی نظیر سایر اعضای خود می پذیرند.
به طور کلی آنها مهاجرت را عامل مطمئن برای جلوگیری از آسیبهای اجتماعی ناشی از عدم تعادل در جامعه می دانند. آنها همچنین می افزایند مهاجرت باعث برابری و استقلال می شود و زمینه بهبود وضعیت زندگی را به وجود می آورد و اعتقاد دارند اگر چه به لحاظ اقتصادی در ابتدا بیکاری به وجود می آورد اما این بیکاری موقتی بوده و مدتی بعد از کسب شغل، بهبود و رفاه اقتصادی را به همراه می آورد. (نعمتی, ۱۳۹۰)
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-04-14] [ 02:15:00 ق.ظ ]
|