نوسازی باید جریانی فعال و مقبول باشد ونه روندی منفعل، در غیر اینصورت پیروی از الگوها ونظام های ارزشی وارداتی را به دنبال خواهد داشت[۱۶۹].نخستین گام، در صورتی که هدف توسعه درونزا باشد،تأکید برهویت فرهنگی است.اما منابع الهام ‌و اشکال چنین ضد حمله فرهنگی چیست؟ در اینجا بازهم حق تصمیم گیری بر عهده ملتها یا نمایندگان سیاسی آن ها‌ است،با این حال شواهد دال بر آن است که میراث فرهنگی،شعائر ‌و حافظه های مردمی، از جمله عواملی هستند که تغییر اجتماعی مستقل را چه از نظر موضوع و چه از نظرشکل امکان پذیر می‌سازند. علاوه بر این جنبه حمایتی برخی ساختارهای فکری پیشین را نباید نادیده گرفت.برای مثال تجانس فرهنگی وتداوم برخی سنتهای موروثی در جهان عرب به قدرت معنوی و اجتماعی_فکری اسلام بستگی داشته است.‌بنابرین‏ کشورهای جهان سوم بایستی پذیرای تعدیل و اصلاح در اشکال بیان ارزش های فرهنگی باشند نه اینکه چون این اشکال توسط رسانه های جدید ارائه می شود،با آن ها به ستیز برخیزند.

کارشناسان معتقدند که یک نظام یارای مقاومت در برابر آنتروپی،یعنی انحطاط درونی را که برانرژی اش تأثیر می‌گذارد،ندارد، الا با افزودن بر حجم اطلاعات و دانش خود. این موضوع ‌در مورد نظام های اجتماعی_فرهنگی کشورهای جهان سوم نیز مصداق دارد. بهترین شاهد برای تأیید مطلب فوق نظر ژ. بِرِک[۱۷۰] است. او می نویسد مشکل حقیقی این نیست که ازچه بخش هایی از هویت فرهنگی مورد حمایت باید در مقابل هجوم خارجی محافظت کرد،بلکه مسئله این است که چه نوع تغییر مبتنی بر عناصر اصیل و معینی قادر است این هجوم را بی قدرت یا بهتر بگوییم، بی اثرسازد. از آنجا که نفوذ شرکت های چند ملیتی در نظام ارزش ها در واقع یک فرایند اشاعه علائم نمادها وهنجارهاست، لذا با توسل به یک ضد فرایند مشابه، می شود ارزش‌های مستقل را_البته تحت پوشش تغییرات شکلی _ حفظ کرد. سیاست های توسعه ی فرهنگی در بین دولت_ملت ها باید از همان اهمیت و تأکید سیاست های اقتصادی بهره مند گردد،‌به این معنا که زیان‌های وارده بر هویت فرهنگی در اثر نفوذ و رخنه سرمایه های خارجی را نباید تاثیر انحرافی تغییر نظام تولیدی دانست، بلکه ظهورمنطقی نوعی از مناسبات اجتماعی_اقتصادی است که به طور ضمنی یا صریح استقرار یافته است، وبنابراین از جمله عناصر سامان مندی اجتماعی محسوب می شود که با عوامل اقتصادی و اجتماعی _ فرهنگی رابطه تنگاتنگ دارد.دولت_ملتها با آگاهی از مسئولیت خویش در این زمینه بایستی توده ها را نیز آگاه سازند. وهمچنین ابزارهای لازم برای بیان ارزش های فرهنگی و نمادهای ملی را دراختیار آنان قرار دهند،چون شرکت های چند ملیتی برای کانالیزه کردن اشکال سامان مندی و کدهای اجتماعی خود به ابزار مورد نیاز مجهزند، به خصوص در زمینه ارتباطات و اطلاع رسانی و برای مشروعیت بخشیدن به ارزش های فرهنگی شان در خارج از محدوده شرکت ها. از جمله طرقی که دولتهادر مورد ارتباطات می‌توانند به آن تمسک جویند، اتخاذ یک برنامه تهاجمی و رقابت با شرکت های چندملیتی در زمینه ای است که تا مدت های مدید در انحصار آنان قرار داشت ،زیرا رسانه های جمعی می‌توانند عامل یگانگی فرهنگی و تعیین کننده فرآیندهای ارتباطات مربوط به ارزش‌های اساسی که پاسخگوی تقاضای اجتماعی وسیعی است باشند،ارتباطی که از طریق نمادهای فرهنگی مشترک عمل می‌کند[۱۷۱].

با توجه به نفوذ گستره شرکت های چندملیتی و ناتوانی کشورهای در حال توسعه برای رقابت با آن ها،لازم است که این اقدامات در چهارچوب یک نظام کنترل جهانی یا منطقه ای صورت گیرد،لیکن برای دولت_ملت ها نیز آزادی عمل درخوری باید قائل شد تا بتوانند ضمن بیان اراده مستقل خود،منطبق با شرایط و مقتضیات ملی و برخورد متقاطع فرهنگی خاص خود با شرکت های چند ملیتی،سیاست هایی را اتخاذ کنند. ‌بنابرین‏ بر سه طریق بالقوه باید تأکید خاص داشت: الف:رسانه های جمعی و تبلیغات ب:اطلاع رسانی ج:زبان

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...