۱-۲- بیان مسئله

مدیریت در سازمان‌های امروز دیگر به قدرت فیزیکی و نیروی تحکم آمیز وابسته نیست، بلکه تا حدود زیادی به نیروی تفکر، اندیشه، شناخت و اولویت‌های اخلاق حرفه‌ای وابسته است. رهبری و مدیریت تنها با آگاهی‌های عمومی‌ و تخصصی و نیز مهارت‌ها و تجربه ها در اجرای آموخته‌ها به سامان نمی‌ رسد. عنصر دیگری که در این میدان نقش آفرینی می‌ کند، همانا اخلاق است (واثقی، ۱۳۷۵). به اعتقاد جوزفسون[۴]، اخلاق‌گرای آمریکایی قرن بیستم و بیست و یکم، دلیل توجه به اخلاق دو نشانه بارز است: اول نقش مهم و پرمعنای رفتار اخلاقی در حفظ و بقای یک جامعه مدنی و دوم، وجود تعدادی پرشمار از نمونه های ضداخلاقی (اسفندیاری، ۱۳۸۶). موضوعاتی همچون انصاف، تصمیم گیری درخصوص اینکه چه چیزی درست یا غلط است، مشخص نمودن عملیات و مقرراتی که رفتارمسئولانه بین افرادوگروهها راتائیدمی‌کند درحوزه اخلاقیات قراردارند(ارم واشتون[۵]،۲۰۰۳). به نظر دفت[۶] اخلاقیات ارتباط نزدیک وتنگاتنگی با ارزش‌ها دارندوبه عنوان ابزاری نگریسته می‌‌شوندکه ارزش‌ها را به عمل تبدیل می‌‌کنند. اخلاق، یعنی رعایت اصول معنوی وارزش‌هایی که بررفتارشخص یاگروه حاکم است، مبنی براینکه درست چیست ونادرست کدام است؟ (رحمان سرشت،۱۳۸۴).

امروزه مدیران ‌به این نتیجه دست یافته‌اند که فقط با قوانین و مقررات نمی‌توان کارکنان و سازمان‌ها را اداره کرد. اجرای صرف قانون نیازمند کنترل بیرونی است که نتیجه کمی‌در دستیابی به اهداف سازمانی دارد. در کنار آن ها علاوه بر کنترل و نظارت‌های قانونی و مقرراتی(کنترل بیرونی)، کنترل‌ها و نظارت‌های درونی برای اداره بهتر کارکنان ضرورت دارد (انصاری،۱۳۸۶). در این میان اخلاق حرفه‌ای نقش راهبردی در موفقیت معطوف به آینده سازمان و تأثیرات مهمی‌ در سازمان دارد که از جمله می‌‌توان به پیش ­بینی­پذیر کردن سازمان اشاره نمود. از دیگر نتایج رسیدن به خود کنترلی است. برای اینکه بتوانیم از کنترل­های بیرونی به سمت کنترل­­های درونی حرکت کنیم یکی از مهمترین ابزارهای کار اخلاق است(قراملکی،۱۳۸۶).

عصر و دوران امروز دنیای پیچیده‌ای از دانش و فناوری و فنون و ابزارهای مختلفی است که دانش مدیریت نیز از آن مجزا نمی‌‌باشد. در این میان هر روزه در عرصه دانش مدیریت شاهد مطالعات، نظریه ها و فنون نوینی هستیم که هر یک در تلاش هستند تا راهکارهای تازه‌ای را در جهت بهبود عملکرد مدیریت و اثربخشی بیشتر سازمان‌ها فراهم سازند. اکثر این عرصه‌ها و حوزه ها، ریشه در اصول اقتصادی و سیاسی داشته و بیشتر جنبه سودآوری و منافع سازمانی دارند. اما حقیقت آن است که در دهه های اخیر جنبه دیگری از وظایف سازمانی نقش پراهمیتی یافته است و آن، مسئولیت اجتماعی و اخلاقی سازمان است. اخلاق، می‌‌تواند نقش پراهمیتی در بهبود روند فعالیت‌های سازمان ایفا کند (امیرکبیری و داروئیان، ۱۳۹۰).

اخلاق حرفه‌ای برای همه افراد اهمیت دارد، اما برای مدیران به چند دلیل اهمیت ویژه‌ای دارد. یک دلیل آشکار این است که رفتار مدیر معیار یا ارزشی برای کارکنان و سازمان محسوب می‌‌شود. دلیل دیگر این است که رفتار مدیران به شدت زیر نگاه‌های موشکافانه کارکنان قرار دارد و چون امروزه مردم به اطلاعات دسترسی بیشتری دارند، ‌بنابرین‏ رفتار نامناسب به سرعت شناخته و منتشر خواهد شد. در نتیجه، شهرتی که یک سازمان یا یک فرد ممکن است طی سال‌ها کار و ممارست به دست آورده باشد، امکان دارد در ظرف چند دقیقه به کلی از بین برود (مولانا، ۱۳۸۷).

اعظمیان بیدگلی(۱۳۸۸) که مؤلفه‌های اخلاقی مدیریت در نظام اسلامی‌ را با هدف بررسی لوازم و نیازمندی‌های اخلاقی مدیران در این نظام، مورد بررسی قرار داده است، نتیجه می‌‌گیرد اخلاق در کنار دانش و مهارت از مهم‌ترین ابزارهای کار مدیریت است چرا که اگر مدیر بترسد، متزلزل باشد،‌ فاقد استقامت و پشتکار باشد، شتابزده و عجول باشد، نفوذپذیر باشد، مستبد و متکبر باشد و از رأفت و رحمت نسبت به زیردستان و همکاران بی‌بهره باشد، از سازمان‌بخشی مطلوب و ایجاد هماهنگی بین اجزای مختلف تحت مدیریت خویش عاجز خواهند ماند.

ازگلی (۱۳۸۴)، در پژوهشی با بررسی هدف رهبری یعنی اثر بخشی به جستجوی معیارهای موفقیت رهبران می‌ پردازد و نشان می‌ دهد که موفقیت رهبران در صورتی که با اخلاق و صداقت همراه نباشد، پایداری و اعتبار خود را به مرور از دست می‌‌دهد. به اعتقاد وی اگر بپذیریم که حداقل یکی از رویکردهای رهبری، رویکرداخلاقی است که ‌در مقابل‌ رویکرد غیراخلاقی قرار می‌‌گیرد، باید بتوانیم تفاوت‌های این دو رویکرد را در ابعاد هدف، ابزار وآثارهریک به روشنی نشان دهیم. بدیهی است برای ترسیم وشفاف‌سازی هریک از این ابعاد،باید معیار‌های مشخصی در جهت تعیین میزان کمی‌ و کیفی اثر بخشی اقدامات رهبران ارائه کرد . تجلی حدود این اثر بخشی در ابعاد و میزان نفوذ رهبران در پیروان و پایداری این نفوذ بازتاب می‌ یابد. هنگامی‌ که اثربخشی[۷]، هدف رهبری می‌‌شود ‌به این معنی است که رهبران تنها به دنبال انجام دادن کار به گونه‌ای صحیح نیستند بلکه آن ها می‌‌خواهند کارهای صحیح را به نحو صحیح انجام دهند و این مستلزم اخلاق‌گرایی در رهبران و مدیران است و نشانه های فراوانی از بهبود بهره‌وری و موفقیت سازمانی در پرتو رعایت اخلاق و ارزش‌ها را در سازمان‌ها و حتی در سطح ملی شاهد هستیم (یوکل[۸]، ۲۰۰۲).

همل[۹](۲۰۰۷)، معتقداست مدیریت کهنه شده است، فرسودگی مدیریت برای همه هزینه دارد و تنها راه ایجاد سازمانی برازنده آینده، ساختن سازمانی برازنده انسان است. شهید مطهری درنظریه رشد بیان می‌‌داردیکی ازسرمایه‌ها و بلکه مهم‌ترین آن ها، سرمایه انسانی است و اداره این سرمایه و نگهداری آن وهدرندادن آن واستفاده وبهره‌برداری صحیح ازآنهارشداست. بهره‌برداری از سرمایه های انسانی، به کارگرفتن آن ها،پرورش دادن آنهاوآزادکردن،حرارت بخشیدن وازسردی وخمودی خارج کردن آنهایعنی پاره کردن زنجیرهای معنوی وروحی آن ها، یعنی«یضع عنهم اصرهم والاغلال التی کانت علیهم»[۱۰] این چنین رشد همان است که امروز به نام «مدیریت» و یا رهبری نامیده می‌شود. باید دانست اهمیت وجود انسان، به ذخایر و نیروهایى است که در او نهفته است. اهمیت ذخایر انسانى، آن چیزى است که در اسلام درباره مقام انسانى آمده است که خلیفه اللَّه و مسجود ملائک و داراى روح الهى است و پیامبران آمده ‏اند که دفاین عقول را ظاهر کنند و این‏که اى انسان!

«خلقت الاشیاء لأجلک و خلقتک لأجلى» و«سخر لکم ما فى السموات و الارض جمیعا»

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...