مى‏فهمد و مشکلات آن علوم را حل مى‏کند. حتى در فلسفه الهى نیز تا آنجا که جنبه فلسفه دارد و سر و کارش با منطق و استدلال است و [انسان‏] مى‏خواهد با پاى استدلال گام بردارد و مقدمات در فکر خود ترتیب مى‏دهد تا به نتیجه برسد همین‏طور است. در نوعى دیگر از معارف ربوبى، تقوا وپاکى و مجاهدت تأثیر دارد ولى آنجا دیگر پاى عقل نظرى و فلسفه و استدلال و منطق و ترتیب مقدمات و سلوک فکرى از نتیجه به مقدمه و از مقدمه به نتیجه در میان نیست.
مقصود این است: این حقیقت که بیان شده که تقوا موجب ازدیاد حکمت و ازدیاد بصیرت و روشن بینى مى‏شود ناظر به مسائل نظرى و عقل نظرى نیست، و شاید علت اینکه در نظر بعضى‏ها قبول این مطلب اینقدر مشکل آمده همین است که این مطلب را به حدود عقل نظرى توسعه داده ‏اند.
و اما نسبت به عقل عملى البته مطلب همین‏طور است و مى‏توان گفت قبل از هر استدلال و تقریبى، تجربه گواه این مطلب است. واقعاً تقوا و پاکى و رام کردن نفس امّاره در روشن بینى و اعانت به عقل تأثیر دارد ولى البته نه به این معنى که عقل فى المثل به منزله چراغ است و تقوا به منزله روغن آن چراغ ، و یا اینکه دستگاه عقل به منزله یک کارخانه مولّد روشنایى است که فعلًا فلان مقدار کیلو وات برق مى‏دهد و تقوا که آمد فلان مقدار کیلووات دیگر بر برق این کارخانه مى‏افزاید. نه، این طورها نیست، طور دیگر است. ( مطهری ، ۱۳۷۸، ج ۲۳، صص ۷۱۴- ۷۱۲) ‏
ن ) راز تأثیر تقوا در روشن بینى‏
یکى از حالات و قوایى که در عقل انسان یعنى در عقل عملى انسان، یعنى در طرز تفکر عملى انسان که مفهوم خوب و بد و خیر و شرّ و درست و نادرست و لازم و غیر لازم و وظیفه و تکلیف و اینکه الآن چه مى‏بایست بکنم و چه نمى‏بایست بکنم و این گونه معانى و مفاهیم را بسازد تأثیر دارد، طغیان هوا و هوس‏ها و مطامع و احساسات لجاج آمیز و تعصب آمیز و امثال اینهاست، زیرا منطقه و حوزه عقل عملى انسان به دلیل اینکه مربوط به عمل انسان است همان حوزه و منطقه احساسات و تمایلات و شهوات است. این امور اگر از حد اعتدال خارج شوند و انسان محکوم اینها باشد نه حاکم بر اینها، در برابر فرمان عقل فرمان مى‏دهند، در برابر نداى عقل و وجدان فریاد و غوغا مى‏کنند، براى نداى عقل حکم پارازیت را پیدا مى‏کنند،
دیگر آدمى نداى عقل خویش را نمى‏شنود، در برابر چراغ عقل گرد و غبار و دود و مه ایجاد مى‏کنند، دیگر چراغ عقل نمى‏تواند پرتوافکنى کند. فى المثل ما که در این فضا الآن نشسته‏ایم و مى‏گوییم و مى‏شنویم و مى‏بینیم، به حکم این است که یک نفر سخن مى‏گوید و دیگران سکوت کرده‏اند، چراغها نور مى‏دهند و فضا هم صاف و شفاف است. ولى اگر در همین فضا با این یک نفر سایرین هم هرکس براى خودش حرفى بزند و با صداى بلند آوازى بخواند بدیهى است که حتى خود گوینده هم نداى خود را نخواهد شنید، و اگر این فضا پر از دود و غبار باشد کسى کسى را نخواهد دید. این است که گفته‏اند:
حقیقت سرایی است آراسته هوا و هوس گَرد برخاسته
نبینی که هر جا که برخاست گرد نبیند نظر گرچه بیناست مرد

پس این گونه هواها و هوسها اگر در وجود انسان باشند تأثیر عقل را ضعیف می کنند ، اثر عقل را خنثی
می کنند، و به تعبیر دیگر این هوا و هوس ها با عقل آدمی دشمنی می ورزند . در حدیث است که امام صادق علیه السلام فرمود:
«الْهَوى‏ عَدُوُّ الْعَقْلِ‏» .هوا و هوس دشمن عقل است.
و قوای معنوی انسان به حکم تضاد و تزاحمی که میان بعضی با بعضی دیگر است در یکدیگر تأثیر مخالف می کنند و تقریباً اثر یکدیگر را خنثی می کنند ، و به عبارت دیگر با یکدیگر دشمنی و حسادت می ورزند . از آن جمله است دشمنی هوا و هوس با عقل .
از همین جا معنای تأثیر تقوا در تقویت عقل و ازدیاد بصیرت و روشن بینی روشن می شود . تقوا نه سوهان است و نه سنباده و نه روغن چراغ . تقوا دشمنِ دشمن عقل است ، لز نوع سومِ دوستانی است که علیه السلام فرمود : وَ عَدُوُّ عَدُوِّکَ . ملکه تقوا که آمد ، دشمن عقل را که هوا و هوس است رام و مهار می کند ، دیگر نمی گذارد اثر عقل را خنثی کند ، گرد و غبار برایش به وجود آورد ، پارازیت ایجاد کند . پس معلوم شد که تقوا واقعآً تأثیر دارد در طرز تقکر و طرز قضاوت انسان ، ولی نوع تأثیرش این است که جلو تأثیر دشمن را می گیرد و از این راه دست عقل را باز می کند و به وی آزادی می دهد : عِتقٌ مِن کُلِّ مَلَکَهٍ. ( مطهری ، ۱۳۷۸،ج۲۳، صص۷۱۸ – ۷۱۵ )

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

س )تربیت از نظر استاد مطهری
تربیت عبارت است از پرورش دادن، یعنى استعدادهاى درونى‏اى را که بالقوّه در یک شى‏ء موجود است به فعلیّت درآوردن و پروردن. و لهذا تربیت فقط در مورد جاندارها یعنى گیاه و حیوان و انسان صادق است و اگر این کلمه را در مورد غیرجاندار به کار ببریم مجازاً به کار برده‏ایم، نه اینکه به مفهوم واقعى، آن شى‏ء را پرورش داده‏ایم؛ یعنى یک سنگ و یا یک فلز را نمى‏شود پرورش داد آن‏طور که یک گیاه یا یک حیوان و یا یک انسان را پرورش مى‏دهند. این پرورش دادن‏ها به معنى شکوفا کردن استعدادهاى درونى آن موجودها است که فقط در مورد موجودهاى زنده صادق است. و از همین جا معلوم مى‏شود که تربیت‏باید تابع و پیرو فطرت، یعنى تابع و پیرو طبیعت و سرشت شى‏ء باشد. اگر بنا باشد یک شى‏ء شکوفا بشود، باید کوشش کرد همان استعدادهایى که در آن هست بروز و ظهور بکند. اما اگر استعدادى در یک شى‏ء نیست، بدیهى است آن چیزى که نیست و وجود ندارد، نمى‏شود آن را پرورش داد .( مطهری ، ۱۳۷۸، ج۲۲، صص ۵۵۲ – ۵۵۱)
ع ) اخلاق از نظر استاد مطهری
اخلاق لغتى است شایع در زبان همه مردم و بلکه همه مردم دنیا؛ به هر زبانى لغتى معادل این لغت هست؛ پس همه اخلاق را و قهراً ضد اخلاق را مى‏شناسند، احتیاجى به تعریف ندارد. ولى اتفاقاً اخلاق مانند بسیارى از چیزهاى دیگر شبیه خودش، از آن چیزهایى است که در عین اینکه در زبان همه مردم دایر است و همه مردم خیال مى‏کنند که آن را مى‏شناسند و مى‏توانند تعریف بکنند، از مشکلترین لغات است براى تعریف کردن.
اختلاف نظرها در تعریف اخلاق که اخلاق چیست، تا اندازه‏اى از جهان بینى‏هاى مختلف سرچشمه مى‏گیرد؛ یعنى بینش هر مکتبى درباره جهان یک نوع سیستم اخلاقى در آن مکتب الهام مى‏بخشد و پیشنهاد مى‏کند. مکتب مادى قهراً نوعى اخلاق پیشنهاد مى‏کند، پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله جمله‏اى دارد ، جمله معروف این است که پیغمبر اکرم فرمود: بُعِثْتُ لِاتَمِّمَ مَکارِمَ الْاخْلاق‏ من مبعوث و برانگیخته شده‏ام براى اینکه اخلاق کریمانه را، اخلاق مکرمتى‏ را، اخلاق مکرمت مآبانه را تکمیل کنم. کلمه تکمیل و تتمیم
مى‏رساند که پیغمبر مى‏خواهد بگوید نه فقط من که پیغمبر خاتم هستم رسالت مکرمت اخلاقى در میان‏ دارم، انبیاى گذشته هم هرکدام به نوبه خود چنین رسالتى داشته‏اند، آنها هم براى چنین هدفى آمده‏اند؛ ولى من آمده‏ام کار نیمه تمام آنها را به پایان برسانم (ختم نبوت) براى اینکه من در عصر و زمانى و در شرایطى آمده‏ام که آنچه به وسیله وحى باید به بشر گفته شود از زبان من باید گفته شود؛ من مبعوث شده‏ام براى تتمیم و تکمیل اخلاق مکرمتى. این عبارتى است که غزالى و امثال او به صورت حدیث نقل کرده‏اند. ما در احادیث شیعه گشتیم تا عین عبارت را ببینیم؛ عین این لفظ را من پیدا نکردم ولى مضمون آن در کتب حدیث ما هست. پیغمبر اکرم در حدیثى که وسائل الشیعه نقل کرده است فرمود: عَلَیْکُمْ بِمَکارِمِ الْاخْلاقِ‏. البته منافات ندارد که به هر دو عبارت یعنى در نوبتهاى متعدد پیغمبر فرموده باشد. در احادیث ما به این عبارت است: عَلَیْکُمْ بِمَکارِمِ الْاخْلاقِ‏ بر شما باد اخلاق مکرمتى و کریمانه‏ فَانَّ رَبِّى بَعَثَنى بِها که پروردگار من مرا براى این اخلاق مکرمتى مبعوث فرموده است.( مطهری ، ۱۳۷۸، ج۲۲، صص۲۹۰- ۲۸۷ )
اخلاق یعنى ورزش و تقویت قواى روحى‏ غرض این جهت است که تمام قواى بدنى را باید ورزش داد. قواى روحى هم همین‏طور، مخصوصاً قواى عالى انسانى را، قوّه اراده را، قوّه عقل را، فکر را، تمرکز فکر را، اینها را باید تقویت کرد. اینها اخلاق است. پایه اخلاق این است که اراده انسان قوى و نیرومند باشد؛ یعنى اراده انسان بر شهوتش حکومت کند، بر عاداتش حکومت کند، بر طبیعتش غالب باشد. یعنى شخص آنچنان با اراده باشد که اگر تشخیص داد که باید این کار را کرد، تصمیم بگیرد و هیچ طبیعتى نتواند جلو او را بگیرد .
اخلاق معنایش این است که انسان اراده خودش را بر عادات، بر طبایع غلبه بدهد؛ یعنى اراده را تقویت کند به طورى که اراده بر آنها حاکم باشد. حتى اراده باید بر عادات خوب هم غالب باشد چون کار خوب، اگر کسى به آن عادت پیدا کرد خوب نیست‏.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...