منابع پایان نامه کارشناسی ارشد :رابطۀ مدیریت … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
پیکانهای سیاه نشان دهندۀ جهت جریان اصلی است. درحالی که پیکانهای سفید جریانهای بازگشتی، متناوب و تکرار پذیر را نشان میدهد. این مدل همۀ مفاهیم دانش را در بر نمیگیرد ولی رویکردی کلی به ساختار دانش دارد. بخش مربوط به”استفاده” در این مدل به بروندادهای سازمان محدود شده و پیشرفتهای رهایی بخش را شامل نمی شود. این عاملها می تواند به عنوان مکمل در نظرگرفته شود، نه این که جمع ناپذیر فرض شود. پیکانهای دوسویه نشان میدهد مدیریت دانش فرآیندی ساده و خطی نیست. ساختار اجتماعی یکی از بخشهای اساسی مدیریت دانش است. عوامل مؤفقیت در این حوزه شناسایی آن چه را که در سازمان به عنوان دانش شناخته می شود و چگونگی رشد این دانش در سازمان و کارکنانش میباشد. نوناکا و تاکائوچی این بخش از مدیریت دانش را “خلق دانش سازمانی” نامیدند. دو پارادایم متفاوت در رابطه با ساختار دانش وجود دارد. پارادایم نخست وجود دیدگاه عملی در رابطه با دانش یا دیدگاه “دانش در برابرحقیقت” است که در اینجا دانش به منزلۀ واقعیت و قوانین خردمندانه مطرح است. دوم این که آن چه مربوط به پارادایم اجتماعی ساختار دانش می شود می تواند براساس تعاملات کارکنان از نظر اجتماعی ساختار یابد. ساختار دانش از نظر پارادایمهای علمی و اجتماعی باید در تجسم یافتن و اشاعه دانش به عنوان بخشی از رویکرد مدیریت دانش در سازمان تلقی شود. بسیاری از سازمانها در تجسم و اشاعه دانش به دلیل این که فقط به رویکردهای پارادایم علمی توجه می کنند و به پارادایم ساختار دانش از نظر اجتماعی بیتوجه هستند دچار شکست میشوند. (مک آدام و مک کریدی[۵۸]، ۱۹۹۹)
دراین مدل هدف اصلی مدیریت دانش “استفاده” است. دامرست استفاده را “تولیدارزش تجاری برای مشتری” توصیف کرده است. درحالی که ویلکنسون و ویلموت[۵۹] چنین استدلال کرده اند که روشهای بهبود تجارت باید توسعه یابد تا به اهداف پشتیبانی دو جانبه در رابطه با تجارت توسعه یافته و بهره وری کارکنان دست یابند. مدل اصلاح شده دامرست به عنوان مدلی مفید برای مطالعه و پیاده سازی مدیریت دانش در بخشهای خصوصی و عمومی میباشد.(لی وجانگ وگول،۲۰۰۱)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲-۳-۳-۲) مدلهای دیگرمدیریت دانش
درجدول زیرخلاصهای از۲۶ مدل مدیریت دانش از سوی نویسندگان و مؤسسات مختلف در جهان آمده است و بدنبال آن به چند مدل دیگر از مدلهای مدیریت دانش به اختصار بیان میگردد. نکتهای که تقریباً در تمامی این مدلها به چشم میخورد تأکید بر استفاده و به کارگیری دانش است و دیگر مراحل، به مثابه مقدمهای در ایجاد بسترهای لازم و مناسب برای به کارگیری دانش هستند. از این رو، در اجرای مدیریت دانش در سازمان، باید همواره این جهت گیری لحاظ شود.
جدول (۲-۲) مروری بر مدل های مدیریت دانش(افرازه،۱۳۸۴)
۲-۳-۳-۲-۱) مدل مارکمک[۶۰]:
وی با همکاری دیگر اعضای کنسرسیوم بین المللی مدیریت دانش (۲۰۰۲) برای این نوع از مدیریت، چهار چوب فکری با نام ” دوره عمر دانش ” تعریف کرده که در آن، علاوه بر نظریه نوناکا و تاکائوچی (۱۹۹۵) بر نکته مهم دیگری نیز تأکید شده است: (احمدی و صالحی ، ۱۳۹۱، ص۱۴۷)
” دانش تنها پس از اینکه تولید شد، وجود دارد و بعد از آن میتوان آن را مهار، کدگذاری یا تسهیم نمود”. بنابراین مارکمک فرایند فرایند ایجاد دانش را به دو فرایند بزرگ یعنی تولید دانش و پیوسته کردن دانش تقسیم می کند: (احمدی و صالحی ،۱۳۹۱، ص۱۴۷)
تولید دانش: فرایندخلق دانش، سازمانی جدید است که به وسیله یادگیری گروهی، کسب دانش و اطلاعات و ارزیابی دانش انجام میگیرد. این فرایند مترادف یادگیری سازمانی است.
پیوسته کردن دانش: از طریق برخی فعالیتها که پخش و تسهیم دانش را تجویز می کنند، انجام میگیرد. این عمل کارهایی از قبیل پخش دانش (از طریق برنامه و غیره)، جستجو، تدریس، تسهیم و دیگر فعالیتهای اجتماعی که موجب برقراری ارتباط میگردد را شامل می شود.
مک همچنین به دو موضوع ” عرضه ” و ” تقاضا ” نیز توجه دارد:
سمت عرضه: عمل مدیریت دانشی است که در هر صورت برای افزایش عرضه دانش موجود به همکاران یک شرکت طراحی می شود.(همان منبع، ص۱۴۸)
سمت تقاضا: بر روی عرضه دانش موجود به عدهای از نیروی کار متمرکز شده و سعی در افزایش ظرفیت آنان جهت تولید دارد، به این ترتیب، مأموریت مدیریت دانش، این است که ظرفیت یک سازمان را جهت تقاضا برای دانش جدید بالا ببرد.(همان منبع، ص۱۴۸)
۲-۳-۳-۲-۲)مدل بکمن[۶۱]
بکمن (۱۹۹۹) هشت مرحله زیر را برای فرایند مدیریت دانش پیشنهاد داده است: (احمدی و صالحی، ۱۳۹۱، ص۱۴۸)
شناسایی کردن : تعیین صلاحیتهای درونی، منبع استراتژی، قلمرو دانش.
تسخیر کردن : رسمی کردن دانش موجود.
انتخاب کردن : تعیین ارتباط دانش، ارزش و دقت، رفع دانشهای ناسازگار.
ذخیره کردن : معرفی حافظه یکی شده در مخزن دانش با انواع الگوهای دانش.
پخش کردن : توزیع دانش برای استفاده کنندگان به طور خودکار بر پایه علاقه و کار و تشریک مساعی دانش در میان گروها.
به کار بردن : باز یافتن و استفاده دانش در تصمیم گیریها، حل مسائل، خودکار کردن و پشتیبانی کار و مددکاری شغل و آموزش.
ایجاد کردن : تولید دانش جدید در حین تحقیقات، تجربه کردن کار و فکر خلاق(همان منبع، ص۱۴۹).
تجارت کردن : فروش و معامله، توسعه و عرضه کردن دانش جدید به بازار در قالب محصولات خدمات.(همان منبع، ص۱۴۹).
۲-۳-۳-۲-۳)مدل ” هفت سی “
این مدل بر مبنای هفت واژه که حرف اول آنها “C” است بنا شده و از این رو مدل ” هفت سی ” لقب گرفته است. اجزای این مدل به همراه شرح هر یک در شکل نمایش داده شده است : (احمدی وصالحی، ۱۳۹۱، ص۱۴۹)
شکل( ۲-۷ )مدل هفت سی
۲-۳-۳-۲-۴)مدل بکوویتز[۶۲]:
اجزای فرایند مدیریت دانش ارائه شده از سوی بکوویتز شامل هفت عامل می باشد:
یافتن، بکارگیری، یادگیری، تسهیم، ارزیابی، ایجاد، نگهداری و حذف است که باید برای ایجاد بر پایۀ دانش به صورت یکپارچه مدیریت شوند(احمدی وصالحی، ۱۳۹۱، ص۱۵۰)
الف)یافتن : نکات اساسی که در یافتن اطلاعات درست، باید در زمان مناسب مدنظر قرار گیرند، عبارتنداز:
آیا همکاران میتوانند، نیازهای اطلاعاتی خود را فرموله کنند؟
آیا منابع وحاملان دانش مشخصاند؟
آیا ابزار کمی و قواعد موجود از جستجوی اطلاعات حمایت می کنند؟
آیا شالودۀ ساختار دانشی، قابل فهم بوده و خوب ساماندهی شده اند؟
ب)بکارگیری : به این معنا است که بتوان خلاقانه و مشتری گرایانه، راه حلهای مناسب را به دست آورد. این امر از طریق پیشنهاد راههای گوناگون برای استفاده از دانشهای بالقوه انجام می شود. نکاتی که باید برای تحقیق این موضوع مورد توجه قرارگیرد عبارتنداز:
جریان آزاد ایده ها در داخل سازمان
همکاری تنگاتنگ بخشهای مختلف سازمان
ایجاد مکانهای (مجازی / فیزیکی) آزاد برای تبادل دانش و بروز خلاقیت در سازمان.
پ)یادگیری : بررسی در خصوص یافتن دلایل مؤفقیت یا عدم مؤفقیت پروژه های انجام شده به منظور لحاظ کردن نتایج آن در پروژه های انجام شده به منظور لحاظ کردن نتایج آن در پروژه های آتی برای انجام اثربخش آنها. مواردی که در این زمینه باید مورد توجه قرارگیرند، عبارتند از(احمدی وصالحی، ۱۳۹۱، ص۱۵۱)
ایجاد این تفکر که یادگیری در سازمان، به استفاده اثربخش در عمل منجر شود.
در تمام سازمان، جمعآوری تجربیات و آموخته ها به رسمیت شناخته شود.
ت)تسهیم : در این فرایند، همکاران دانشهای خود را به دیگران انتقال می دهند و این امر، موجب گسترش پایه های دانش سازمانی می شود. در این زمینه باید گفت، تبادل دانش در سازمان، به زمان و بسترسازی مناسب نیاز دارد، چرا که ممکن است، این حالت به دلایل گوناگون در برخی از همکاران، احساس خطر را برانگیزد. نکات اساسی در تبادل دانش، عبارتنداز(احمدی و صالحی، ۱۳۹۱، ص۱۵۱):
همکاران برانگیخته شوند و مایل باشند که دانش خود را ارائه دهند.
سیستمها وساختارها از فرایند انتقال دانش، حمایت کنند.
در تمام سازمان ، تبادل دانش رسمیت یافته و از آن حمایت شود.
ث)ارزیابی : در این فرایند باید دانشهای موجود و نیازهای فعلی و آتی دانش ارزیابی شوند. برای این کار لازم است، میزان رشد پایه های دانش و نیز دستاوردهای سرمایه گذاری مرتبط با آن اندازه گیری شود.
فاکتورهایی که امکان اندازه گیری پایه های دانش را ممکن میسازند، عبارتند از: (احمدی و صالحی ، ۱۳۹۱، ص۱۵۲):
تأثیر دانش بر کارایی سازمانی به رسمیت شناخته شود و در تفکر استراتژیک سازمانی قرار گیرد.
انواع شاخص ها، معیارها و نکات اساسی در اندازه گیری ارزش دارایی سازمانی .
ج) ایجاد / نگهداری : باید دانشهای مهم و استراتژیکی در این فرایند توسعه یابند و دارایی های دانشی، نیز مورد توجه قرار گیرند. برای ایجاد و نگهداری دانش باید عوامل زیر فراهم باشد:
ایجاد بستر و ابزارهای مناسب برای نگهداری دانش و خلق دانشهای جدید.
روابط میان بخشهای مختلف به گونه ای طراحی و ایجاد شود تا هدفهای مدیریت دانش تحقق یابد.
سازمان به این معنا پیببرد که استفاده از دانش ارزشمند است و باید از آن نگهداری شده توسعه داده شود.
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-04-14] [ 02:51:00 ق.ظ ]
|