نگارش پایان نامه با موضوع : بررسی اثربخشی … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
گردآوری داده ها
تنظیم و دستهبندی داده ها
تحلیل داده ها
نتیجه گیری و و ارائه ضوابط و راهبردهای پیشنهادی
روش و ابزار گردآوری اطلاعات
با توجه به موضوع مورد مطالعه، جمعآوری اطلاعات در این تحقیق به صورت کتابخانهای- اسنادی میباشد. در روش کتابخانهای ابتدا با بررسی موضوع در اسناد مختلف از جمله کتابهای مربوطه، طرحهای فرادست، مقالات مرتبط، مراکز اینترنتی معتبر و غیره، مبانی نظری و پیشینه تحقیق، استخراج شده تا از طریق مطالعه آنها و آشنایی با تحولات سیاستهای مسکن در کشورهای مختلف و ایران با دید روشنتری به تجزیهوتحلیل مسئله تحقیق پرداخته شود.
روش تجزیه و تحلیل اطلاعات
در مطالعه پیشرو ، بهمنظور تجزیهوتحلیل اطلاعات ابتدا به بررسی مبانی نظری جمعآوری شده مرتبط با موضوع پرداخته و شاخص های حائز اهمیت در بهبود مسکن کمدرآمدها استخراج میشوند. شاخص های استخراج شده، در تحلیلهای کیفی بسیار مفید واقع خواهند شد. در مرحله دوم با توجه به اهمیت ماهیت کمی سیاستهای مرتبط با بخش مسکن به جمعآوری داده های کمی از سازمانها و ارگانهای مربوطه میپردازیم. در نهایت با بهره گرفتن از روشهای مقایسه ای و روشهای آماری، اطلاعات جمعآوری شده را تجزیهوتحلیل مینماییم.
فصل دوم
مبانی نظری
ترمینولوژی
مقایسه تطبیقی[۱۸]
تفاوت در ساختار حکومت، جهتگیری سیاسی و ترکیب سازمانی، عوامل خاص تاریخی، جغرافیایی، فرهنگی و شرایط اقتصادی- اجتماعی می تواند منجر به تنوع در مکانیزم مسکن و نتایج آن شود. شناخت این تفاوتها زمینه “هم ارزی مفهومی[۱۹]” را مطرح نموده بنابراین مقایسه اهداف، مداخلات و نتایج کاملا وابسته به زمینه میباشند (Austin, et al., 2013). مقایسه تطبیقی مسکن می تواند دیدگاه های جدیدی راجع به مکانیزم مسکن و تاثیر مداخلات سیاسی برای مشکلات رایج ارائه دهد (همان).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
مقایسه تطبیقی به ما اجازه میدهد تا چگونگی تاثیر عوامل اقتصادی و اجتماعی و سیاسی بر کیفیت مسکن برای خانوارهای با سطوح درآمدی مختلف را درک کنیم (Hardman, 1993).
شکست بازار در تامین مسکن
با توجه به اینکه تامین مسکن برای اقشار کمدرآمد همواره در مسیر بهینه خود حرکت نمیکند، بسیاری از اقتصاددانان تامین مسکن اقشار کمدرآمد را از مصادیق شکست بازار معرفی نموده و دولت را مکلف به اعمال دخالت در بازار مینمایند (حمیدی, ۱۳۸۴).
اثربخشی[۲۰]
اثربخشی را درجه تحقق اهداف در سازمان تعریف می کنند؛ در واقع اثربخشی نسبت به ستانده واقعی و ستانده مورد انتظار با برنامه ریزی تعریف شده است (محمدی مقدم, ۱۳۸۶). اثر بخشی به معنای توانایی مداخلهای که منجر به عملکرد بهتر برای جمعیت هدف شود، میباشد (Schillinger, 2010, p. 2)، در این راستا اثر بخشی بر بازده و کیفیت زندگی و نیز انسجام مولفههای زیرگروه موثر میباشد (Schillinger, 2010, p. 7). درک اهداف سازمان از نخستین گامهایی است که باید در رابطه با سنجش اثربخشی برداشته شود. هدفها در واقع مقاصد مطلوبی است که سازمان برای آینده خود در نظر گرفته است؛ بنابراین اهداف میتوانند طیف وسیعی از خواسته های سازمان را شامل شوند و این امر موجب می شود تا اثربخشی تنها در خصوص ستانده یا برنامه مورد انتظار تعریف نشود (محمدی مقدم, ۱۳۸۶).
مسکن[۲۱]
مسکن حاصل فرایند چندگانه اجتماعی، اقتصادی و فیزیکی است که شامل مسائلی از جمله مکان، کیفیت ساختمان، پایداری و دوام، هزینه، سرمایه گذاری طولانیمدت، تصرف زمین، مبادله، دسترسی، انتخاب خانواده و محله بیرونی میباشد (Meng & Hall, 2006). مسکن مسئلهای مهم در ایجاد جامعهای سالم میباشد (Liu, 2010)، مسکن مناسب نتایج مثبتی از جمله سلامت جسمی و روانی، روابط پایدار خانوادگی و دسترسی پایدار به اشتغال را بهدنبال دارد (Berry, 2012). مسکن سهم وسیعی از کل اقتصاد را تشکیل میدهد (Liu, 2010) چراکه در بسیاری از کشورها سهم ویژهای از میانگین درآمد را در بر میگیرد بنابراین تغییر در قیمت مسکن، تاثیر مهمی بر استانداردهای زندگی دارد (Whitehead, 2007; Quigley & Raphael, 2004) از سوی دیگر مسکن امتیاز ویژهای در ایجاد فرصتهای جدید برای تولید درآمد جدید خانوادهها دارد، زمانی که سکونتگاه مجهز به برق، آب، فاضلاب و جمعآوری زباله باشد، مسکن به سادگی مکانی برای کارهای مختلف از قبیل مغازههای کوچک یا ویترینهای فروشندگی برای همه انواع کسب و کار از جمله فعالیتهای تعمیرکاری تا فعالیتهای فرعی دیگر می شود (Bredenoord & van Lindert, 2010).
مسکن مناسب به عنوان نیاز اساسی انسان، امری پذیرفته شده میباشد. حق مسکن بهطورکلی شامل مشخصههایی از جمله حق مسکن مناسب، حق مسکن مقرونبهصرفه، حق انتخاب مسکن می شود (Yung & Lee, 2013). در منشور اجتماعی اروپا[۲۲] ضمن موافقت با مقرونبهصرفه نمودن مسکن، در رابطه با حق مسکن سه معیار به صورت زیر تعریف شده اند:
-
- افزایش دسترسی به مسکن با استانداردهای مناسب؛
-
- جلوگیری از بیخانمانی و کاهش آن با زدون تدریجی بی خانمانی؛
-
- قیمت گذاری مسکن بهگونه ای که برای اشخاصی که فاقد منابع کافی هستند در دسترس باشد (Smith J. , 2012)؛
حق مسکن مناسب و مقرونبهصرفه مشخصههای مهمی هستند که بر اساس مطرح بودن آنها بهعنوان نیازهای اساسی قرار گرفتهاند (Yung & Lee, 2013)تا جایی که در تعریف مسکن سه ویژگی برای مسکن تعریف شده که عبارتند از کافی بودن، مقرونبهصرفه و مناسب بودن. کافی به این معنا که واحدهای مسکونی ملکی و اجارهای با کیفیت خوب برای خانوادههای کمدرآمد موجود باشد. مقرونبهصرفه یعنی قیمت کلی مسکن برای خانوادههای کمدرآمد قابل پرداخت باشد. شایسته به این معنا که مسکن پایهای را برای سلامت روانی و فیزیکی، رشد فردی و رسیدن به اهداف زندگی فراهم آورد (Njathi, 2011).
فقر[۲۳]
فقر بهمعنای عدم توانایی تامین حداقل نیازهای روزمره بوده (Alem, Kohlin, & Stage, 2013) و از نظر سیاسی حساس میباشد و شامل معانی ایدئولوژیک است (Hesselberg, 1995) و بهعنوان پدیدهای چندوجهی شناخته شده (Satterthwaite, 2001; Chamhuri, et al., 2012)، که شامل درآمد کم، دارایی های ناکافی برای افراد، خانوادهها و جوامع، مسکن نامناسب، زیرساختهای نامناسب، خدمات اولیه نامناسب، عدم حفاظت کافی از حق شهروندی، عدم امکان مشارکت در سیستم سیاسی میباشد (Satterthwaite, 2001). فقر معمولا اینگونه تعریف می شود که کدام افراد در یک جامعه زیر استانداردهای حداقل قابل قبول زندگی قرار میگیرند (Sen, 1986).
فقر از راههای مختلفی می تواند اندازه گیری شود و خط میان فقرا و غیر فقرا می تواند در سطوح مختلفی ترسیم شود. دو عقیده کلی در رابطه با فقر وجود دارد، فقر مطلق که به سختترین نوع زندگی مادی اشاره دارد، امرارمعاش در حداقل شرایط و فقر نسبی که به سطحی از مصرف و مشارکت اشاره دارد که کمتر از سطح مصرف و مشارکت معمول در یک جامعه میباشد (Hesselberg, 1995). رایجترین رویکرد در اندازه گیری فقر، اندازه گیریهای کمی است. سنجههای پولی که در ارزیابی درآمد یا مصرف خانوار به کار میرود، قدرت خرید و سبد اصلی کالا را توسط خانواده در یک زمان خاص بررسی میکند (Chamhuri, et al., 2012). روشهای مرتبط با سنجههای پولی به خاطر هدفمند بودنشان، قابلیت استفاده بهعنوان مقیاس طیف وسیعی از متغیرهای اقتصادی- اجتماعی و امکان مطابقت با تفاوتهای میان خانوادهها و نابرابریها در خانوادهها، کاربرد زیادی دارند (همان).
گروه هدف[۲۴]
برنامه ریزی مجموعه ای از فعالیتهاست که منجر به تصمیم گیری درباره تخصیص منابع برای رسیدن به هدفی در آینده می شود. تاکید به داشتن”هدف” در برنامه ریزی، هسته مرکزی و تعیینکننده این مباحث است، زیرا برنامه ریزی به طور اساسی بدون”هدف” معنای بیرونی ندارد و در برنامه ریزیهایی همچون برنامه مسکن، گروه هدف شامل همه آنانی است که تامین سرپناه آنها موضوع برنامه است، به ویژه آنهایی که به حمایت بیشتری نیازمندند و قادر به حضور بدون حمایت برنامه در بازار مسکن نیستند. بههمین سبب نیز در ارزیابی موفقیت این برنامه، مهمترین سنجه، میزان پوششدهی گروه هدف است. اما این کار مشروط به ارائه تعریف درست از گروه هدف و دستهبندی آنها بر حسب ویژگیهایی است که آنها را از هم متمایز میسازد. “هدفگرایی”برنامه نیز در میزان پوششدهی همان گروه هدف آزموده می شود. الزام برنامه های مسکن برای دستیابی به تعریف دقیق و روشن از گروه هدف به دلیل نیاز به تدارک اقدامات لازم و پیش بینی برنامه های اجرایی مناسب با شرایط، نیازها و الگوهای تقاضای خاص آنهاست. زیرا بازار مسکن به سبب شرایط خاص خود قادر به پوشش دادن تقاضاهایی که الزامات حضور در آن را ارضا نکنند، نیست. در برنامه ریزی مسکن تلاش می شود برآوردی از “نیاز” به سرپناه برای دوره های برنامهای بدست داده شود. اما تکیه به برآوردهای کلی از “نیاز” نمیتواند واقعبینانه باشد؛ زیرا تخمینهایی که امکان بهوقوع پیوستن آن با تردید همراه است نمیتواند مبنای برنامه ریزی قرار گیرد. به همین مناسبت برای افزایش موفقیت برنامه، کلیه بررسیها باید برمبنای پیش بینی”تقاضای موثر”صورت پذیرد، که تمایل و توانایی و امکان تبدیل نیازهای کلی به تقاضای قابل ورود، تاثیرگذار و مورد عمل در بازار را نشان میدهد؛ یعنی صرفا”نیازی موثر” تلقی می شود که قادر به تحمل و پرداخت هزینه های ورود به این بازار است (پرهیزگار, امچکی, & افتخاری, ۱۳۸۶).
نظریه های اقتصادی- اجتماعی با تاکید بر هدفگرایی در برنامه ریزی مسکن
قرن بیستم را شاید بتوان قرن توجه به برنامه ریزی برای سامان دادن به اموری دانست که در قبل تصور میشد بدون مداخله سازمانیافته هم قابل دستیابی است. تدوین نظریه های مختلف در این خصوص و پدیدآمدن طیفی از نظریات برنامه ریزی در زمینه اقتصادی- اجتماعی که حتی نظامهای مبتنی بر اقتصاد آزاد هم از آن بینیاز نمانده است، حکایت از اهمیت برنامه ریزی برای ساماندهی به امور متنوع هر کشوری دارد. برای برنامه ریزی تعاریف مختلفی ارائه شده است، بریکنر در این خصوصی میگوید: برنامه ریزی مجموعه ای از فعالیتهاست که منجر به تصمیم گیری درباره تخصیص منابع برای رسیدن به اهداف آتی می شود. تاکید به داشتن هدف در برنامه ریزی هسته مرکزی و تعیینکننده مباحث مربوط به برنامه ریزی میباشد؛ زیرا برنامه ریزی به طور اساسی بدون”هدف” معنا ندارد و این خصوصیت ویژگی بنیادین و ذاتی هر برنامه تلقی می شود. اما این “هدفگرایی” با فرآیندی در برنامه ریزی دنبال می شود. این فرایند عبارت از مجموعه فعالیتهایی است که منجر به تخصیص منابع بهمنظور رسیدن به هدف مورد انتظار در آینده می شود. از سوی دیگر معتقد است این تخصصیص چون در راستای رسیدن به هدفی است که برنامه پیشروی خود نهاده، بنابراین باید به روشنی تعیین و تعریف شود. به طور مثال در چارچوب وظایفی که نظام برنامه ریزی یک کشور در راستای برنامه تامین مسکن پیشرو دارد، توجه به مسائل گروه های کمدرآمد جایگاه ویژهای دارد. در حالی که در تعریفی دقیقتر باید هدف برنامه در ارتباط با این گروه روشنتر شود، زیرا طیف وسیعی از ویژگیهای متفاوتی در میان گروه های کمدرآمد وجود دارد که دستیابی به راهحل موثر، نیازمند تفکیک آنها بنا به ویژگیهای خاص آنهاست. به همین مناسبت باید با راه هایی این دقت را افزایش داد هر نظام برنامه ریزی برای دستیابی با این خواست با کوشش در به دست دادن تعریف روشنی از “گروه هدف” تلاش می کند تا اقدامات در جهت تخصیص منابع برنامه را با موفقیت بیشتری همراه سازد. مک لافین میگوید برای تضمین این ایده باید برنامه را با قدمهایی که در ذیل عنوان می شود دنبال کرد:
-
- شناسایی اهداف کلی؛
-
- تبیین و جمعآوری داده های لازم؛
-
- تحلیل داده ها در راستای اهداف کلی؛
-
- دستیابی به تعریف کلی از گروه هدف؛
-
- ارزیابی از مدلها و پیش بینی مدل قابل تعامل با هدف برنامه؛
-
- انتخاب مدل اجرایی متناسب با ویژگیهای گروه هدف برنامه؛
بریکنر برای اینکه برنامهریز را به انعطافپذیری برای لزوم پذیرش تغییر در گروه هدف قانع کند به ما یادآوری می کند که
-
- برنامه ریزی فرآیندی متداوم و مستمر است؛
-
- برنامه ریزی دورهای بوده و باید قابلیت انطباقپذیری داشته باشد؛
-
- ظرفیت تغییر سیاستهای خود را با توجه به آرمانهای کلی سیستم داشته باشد؛
-
- با بازخورد گرفتن از سیستم اجرایی، به اصلاح مسیر خود بپردازد
-
- تجدید نظر در اجزای برنامه را برای انطباق با شرایط جدید پذیرا باشد؛
- برنامه اگر پذیرای این شروط باشد، می تواند برنامهای هدفگرا تلقی شود (پرهیزگار, امچکی, & افتخاری, ۱۳۸۶).
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-04-14] [ 05:46:00 ق.ظ ]
|