وحشی به یکتایی خداوند اشاره کرده است و می‌گوید اگرچه خداوند اسماء زیادی دارد و به تعبیری ۹۹ و به تعبیر دیگر هزار و یک اسم شمرده‌اند؛ اما همه‌ی این‌ها صفت بوده و ذات خداوند یکتاست و کثرت صفات الهی دلیل بر تعدد و کثرت خالق یکتا نمی‌باشد و ذات را همان یکتا می‌داند.
وحشی بافقی در اشعارش مناجاتهایی با خداوند دارد که نشان دهندهی سوز و گداز درونی اوست که به بیان آن‌ ها میپردازیم:
۲-۱-۳. نیایش پروردگار
نیایش در لغت به معنی دعا، دعای نیکو و تحسین، دعایی که از روی تضرع و زاری کنند آمده است (دهخدا، ذیل واژه). می‌توان گفت نوشته‌های منظوم یا منثوری است که در آنها شاعر یا نویسنده با تضرع و زاری از خداوند یاری میجوید. وحشی بعد از سپاس ایزد و توصیفی چند از اسما و صفات او، به فراخور آگاهی اندیشهی خود، همچون دیگر عارفان و شاعران، به زبان حال عجز خود را از وصف شایستهی حق اظهار میدارد. او در دیوانش با خداوند مناجاتهایی دارد که از خداوند سینهای پر از سوز و گداز میطلبد و از خداوند برای گیرایی و تأثیر گذاری کلامش مدد میجوید و میسراید:

الاهی سینه‌ای ده آتش افروز
هر آن دل را که سوزی نیست، دل نیست
دلم پر شعله گردان سینه پر دود
کرامت کن درونی درد پرور
به سوزی ده کلامم را روایی

در آن سینه دلی وان دل همه سوز
دل افسرده غیر از آب و گل نیست
زبانم کن به گفتن آتش آلود
دلی در وی درون درد و برون درد
کز آن گرمی‌،کند آتش گدایی
(دیوان:۳۵۵)

شاعر از خداوند دل و به تعبیر او درونی درد پرور می‌خواهد همان درونی که آن قدر وسعت داشته باشد که همه‌ی دردها و غم‌ها و مشکلاتی را که از جانب خداوند به انسان و یا به خود شاعر می‌رسد، را تحمل کند. در اینجا درونی درد پرور به معنای دلی که همیشه عذاب و رنج بکشد، نیست؛ بلکه دلی است که قابلیت تحمل سختی و اندوه‌هایی را که خداوند جهت آزمون الهی بر بندگانش وارد می‌کند تحمل کند، به نوعی دیگر وحشی در این شعر در اصل از خداوند ایمان و صلابت در دین را می‌طلبد که تحمل انسان را زیاد می‌کند.
وحشی بافقی در پایان منظومه ناظر و منظور به راز و نیاز به خداوند می‌پردازد و از خدا می‌خواهد که پرده‌ای برکمبود وکاستی هایی که در اثرش است بکشد و اثر او را در جهان مشهور و از دسترس خائنان در امان بدارد و اثرش را مورد قبول خاص و عام قرار دهد.

خدایا پرده‌ای بر عیب ِ من کش
کامم را بده آن حالت خاص
بنه مهری بر این قلب زر اندود
به این زیبا عروس نو رسیده
بده بختی که عالمگیر گردد
در نا سفته این گنج معنی
ز دست خائنانش در مان دار
قبول خاص و عامش ساز یا رب

زبان حرف گیران در دهن کش
کزو گردند اهل حال رقاص
که در ملک جهان رایج شود زود
که از نو پرده از طلعت کشیده
نه از بی طالعیها پیر گردد
که در معنی ندارد رنج دعوی
به ملک حفظ خویشش جاودان دار
به خاطرها مقامش ساز یاب
(دیوان: ۳۵۲)

وحشی در ابتدای مثنوی ناظر و منظور به نیاش با پروردگار میپردازد و از گناهان و خطاهایی که از او سرزده اظهار پشیمانی میکند و از خداوند طلب عفو و بخشش دارد و میگوید که گناه ما انسانها تا حدی زیاد است که زمین از دست گناهان ما خاک بر سر میافکند و افلاک به خود میپیچند.

خداوندا گنهکاریم جمله
نیاید جز خطا کاری ز ما هیچ
ز ما غیر از گنهکاری نیاید

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...