پیوند اسطوره و نجوم در ایران باستان – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
لبه یا کرانه آسمان به پایان می رسد، ممکن است ناشی از ناحیه یا فضای محدودی باشد که ما در آن قرار داریم. تا جایی که به قدرت دید ما مربوط می شود، اهمیتی ندارد که بدانیم زمین گرد است و یا فکر کنیم مسطح است. آنچه مسلم است در هر نقطه ای که باشیم قوسی از افق ما را احاطه کرده است.( کراپ،١٣٨٣.ص١٢)
در پایان که خورشید به افق باز می گردد و ناپدید می شود، آسمان تاریک می شود و حدود یک ساعت بعد ستارگان در آن می درخشند. با مشاهده دقیق آنها، پی می بریم که بیشتر آنها همانند خورشید عمل می کنند. ابتدا طلوع می کنند و سپس با عبور از روی زمین غروب می کنند. ستارگانی که نزدیک به محل غروب هستند، خورشید را در ابتدای شب و زیر افق دنبال می کنند. بقیه در زمانی که خورشید پایین رفت، طلوع می کنند و تمام شب در آسمان هستند. تمام ستارگانی که هنوز، هنگامی که خورشید روز را به زمین باز می گرداند در آسمان هستند، در گرگ و میش سحر محو می شوند.(همان.ص١٣)
این الگوی معتبر شبانه روز، اولین چرخه آسمان در گذر زمان است. روز و شب تقسیم بندی سفر خورشید و ستارگان در پهنه آسمان هستند. نمایش که دوران زمین به دورخود، بدان تحرک می بخشد. ما بر روی زمین میایستیم بدون اینکه حرکت آنرا احساس کنیم. در مقابل، ما تاثیر آنرا در آسمان مشاهده می کنیم. سیاره ما از غرب به شرق دوران می کند و در نظر ما همچون صحنه با شکوه نمایشی است که از شرق به غرب در حال غلتیدن است.
شرق خاستگاه طلوع هاست و غروب ها در غرب به وقوع می پیوندد. این جهت ها بین وقایع کیهانی می باشند و به واسطه آنها معنی پیدا می کنند. با این وجود این وقایع نیز معانی نمادین خودشان را دارند. زمانی که از شرق نه به عنوان یک جهت بلکه در معنای کلی آن سخن می گوییم، منظور ما نیمی از افق است که اجرام کیهانی در آن نمایان می شوند ودر یک معنا در شرق متولد می شوند، بنابراین شرق برای ما تداعی گر تولد، آفرینش و زندگی است.(همان.ص٢۵)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
مردم زمان باستان، غروب خورشید و دیگر اجرام کیهانی را با مرگ خودشان یکسان می پنداشتند و ما هنوز از آن دوران با عنوان استعاری «روزگار غروب خورشید» یاد می کنیم در بسیاری از فرهنگ ها، غرب سرزمین مردگان است. در جنگ جهانی اول وقتی سربازی کشته می شد می گفتند به غرب رفته.
٢–١–١ستارگان پیرامونی
برخی از ستارگان، هیچگاه در افق غروب نمی کنند؛ در سرتاسر شبانه روز این ستارگان مسیر مدوری را با مرکز مشترک، دنبال می کنند. مرکز این مسیرها همواره ثابت است. در عصر حاضرو در نیمکره شمالی، ستاره قطبی در صورت فلکی دب اصغر است.ریشه این نام به قطب سماوی شمالی باز می گردد یعنی مرکز مسیرهای مدوری که ستارگان سیار در آن حرکت می کنند. وقتی زمین به دور قطب خود می گردد به نظر می رسد آسمان به دور آن می چرخد و ستارگانی که چرخه هایی به دور قطب دارند، ستارگان پیرامونی نامیده می شوند. اگر ما رو به قطب سماوی شمالی بایستیم، ستاره ها برخلاف جهت حرکت عقربه های ساعت، بر گرد قطب می چرخند. اما در زیر خط استوا در نیمکره جنوبی ستارگان در جهت حرکت عقربه های ساعت ودر مسیرهایی قرار دارند که به دور نقطهای مشابه یعنی قطب سماوی جنوبی در حرکت هستند. در این نقطه هیچ جرم یا شیئی درخشان وجود ندارد، اما آنچه این نقطه را شایان توجه می سازد، حرکت روزانه ستارگان بر گرد آنست.
٢–٢معرفی صورت فلکی
اگر ما همچون نیاکانمان مشاهده آسمان را دنبال کنیم، دگرگونی های تدریجی شبانه را در ستارگان میبینیم. همانطور که این دگرگونیها را در مسیر روزانه خورشید ملاحظه میکنیم. در نگاه نخست، ممکن است برای کسی که با جغرافیای آسمان آشنایی ندارد، گیج کننده باشد. با وجود این که به نظر می رسد ستاره ها بی شمار هستند، اما این گونه نیست. حدودا ٨٠٠٠ ستاره در کل آسمان، یعنی در نیمی از آن که بالای سر ماست و نیمی دیگر که زمین زیر پای ما مانع دیده شدن آن است، با چشم غیر مسلح دیده میشوند. البته این تعداد، در هر لحظه به شدت کاهش می یابد زیرا نیمی از آسمان را اصلا نمیتوان دید و دلیل دیگر اینکه اتمسفر ستارگان سطح زیرین آسمان را محو می کند. شاید تعداد ٢۵٠٠ ستاره را در بهترین موقعیت، بتوان دید که با کمی تمرین با پر نورترین آنها آشنا می شویم. ستارگان همه شبیه به هم نیستند و آسمان را به نحوی یکسان نمی پوشاند. آنهایی که روشن تر هستند در ترکیب با ستاره های کمنورتر اطرافشان آرایش و اشکال مجزایی را پدید می آورند. این طرحها یا تصاویر «صوَر فلکی» نامیده میشوند.
٢–٢–١.منطقه البروج
گذشته از حرکت روزانه سپهر نجومی – فلک ثوابت – که همه ستارگان ثابت در آن شریک هستند خورشید و ماه و سیارگان، نسبت به ثوابت، حرکتی آهسته تر و مخصوص به خود دارند. اینها همیشه در کمربند دائره البروجی یا منطقه البروج، که حاوی صورتهای فلکی برجها است نوسان می کنند. (واندروردن،١٣٧۴.ص۶)
اولین بار بابلیها بودند که صور فلکی خاص را به ماه های سال ارتباط دادند، آنها تا١٠٠٠ سال قبل از میلاد، هجده صورت فلکی را شناسایی کرده بودند(برجهای فلکی که ظاهراً ماه و سیارات دیگر در مسیر آنها حرکت میکردند). اینها عبارت بودند از:مرد مُزدور(برابر با برج حمل)، ستارگان(هفت دختر یا پروین)، گاو آسمان(ثور)، شبان راستگوی اَنو(منظومهی جبار)، پیرمرد(پر ساوش)، عصای سر کج(ممسک الاعنه)، دوقلوهای کبیر(برج جوزا)، خرچنگ( برج سرطان)، شیر(برج اسد)، گذرگاه کشتیها (برج سنبله)، ترازو(برج میزان)، کژدم (عقرب)، پَبلیسَگ(صورت فلکی قوس)، بز_ماه (برج جدی)، انسان بزرگ (برج دلو)، دُم، پرستو و انونیتوAnunitu (این سه همگی برج حوت را میسازند). بعدها صورت فلکی میدانField (فُرس اعظم) نیز اضافه گردید.(بلِک، گرین، ١٣٨۵ص٣١٣)
تا ۶٠٠_۵٠٠ قبل از میلاد، اینها به گونهای تنظیم شده بودند که به تنهایی یا دو تا دو تا بین دوازده ماه سال پخش میشدند. برای مثال ماه دوم سال بابلی(برابر با اواخر فروردین تا اواخر اردیبهشت) شامل برجهای «ثور» و «هفت دختر یا پروین» میشد. تا حدود ۴٠٠ سال قبل از میلاد، تعداد صور فلکی به آن دوازدهتایی که ما امروز میشناسیم تقلیل یافت.(بلِک، ١٩٩٢/١٣٨۵ص٣١۴)
٢–٢–٢.سرگردان هایی در بین ستارگان
تعداد کمی از ستارگان همانند بقیه عمل نمی کنند. آنها در میان ستارگان دیگر در حرکت هستند. صورتهای فلکی نمونه های ثابتی هستند اما ستاره های روان یا سیارات تنوعی به اشکال نامتغیر آسمان میدهند.که اینها همان اختران و اباختران در زردشتی هستند. مردم باستان تنها پنج سیاره را می شناختند: تیر/ عطارد(با ستاره تیر یا شباهنگ اشتباه نشود)، ناهید / زهره، بهرام / مریخ، مشتری/ برجیس و کیوان/ زحل. از روی زمین آنها همچون آوارگانی درخشان در بیابانی از ستاره هستند. از پنج ستاره اولیه، مدار عطارد و ناهید در داخل مدار زمین (ما بین زمین و خورشید) قرار دارد، در حالی که سیارات دیگر نسبت به زمین دورتر از خورشید هستند. با این وجود همه آنها نزدیک به مسیر عبور خورشید در میان ستارگان، باقی میمانند.(بلک)
از دیدگاه چشم غیر مسلح، این پنج سیاره اجرامی ستاره مانند با روشنایی، دوره ها و چرخه های متفاوت در آسمان هستند. ناهید درخشان ترین آنهاست، آنقدر درخشان است که اگر شخص بداند کجا را باید بنگرد، در روشنایی مطلق روزهم میتوان آنرا دید. عطارد کم نورترین آنهاست، به اندازه ای که بیشتر مردم متوجه آن نمیشوند.
مدارهای داخلی ناهید وعطارد آنها را دارای توالی ظهور و غروب متمایزی می گرداند. برای مثال ناهید ممکن است از نقطه دید ما، با خورشید در یک خط قرار بگیرد اما در واقع نزدیک به مدارش است. ما قادر نیستیم این سیاره را در نور شدید خورشید ببینیم و به مدت یک هفته آن را نمی بینیم.(همان)
الف)ظهور و غروب ناهید
وقتی ناهید به اندازه کافی به طرف غرب خورشید حرکت کرد، آنگاه پیش از طلوع خورشید، در شرق و در آسمان صبحگاهی ظاهر میشود. ناهید ستاره صبحگاهی باقی میماند و بیشتر و ببشتر به سمت غرب خورشید حرکت میکند و هر روز، زودتر از روز قبل طلوع میکند تا سرانجام در جهت نور خیره کننده خورشید به عقب بازگردد، آن هنگام ناهید در دورترین نقطه از زمین قرار دارد. پس از ٢۶٣ روز یعنی تقریبا ٩ ماه بعد؛ ستاره صبحگاهی در تلفیق با خورشید، ناپدید میشود. این تلفیق به دلیل دوری ناهید از زمین طولانیتر است و حدودا هفت هفته زمان میبرد. سپس ناهید با گریز دوباره از نور خورشید، در غرب ظاهر میشود. سفر ناهید به عنوان ستاره شامگاهی نه ماه طول میکشد که بازتابی از سفر آن در جایگاه صبحگاهی در چرخه کیهانی این سیاره است. دوره کامل آن ۵۸۴ روز یا حدودا ۵/۱۹ ماه به طول میانجامد. عطارد نیزدوره مشابهی رادر ۱۱۶ روز یا حدودا چهار ماه طی میکند. مدار این سیاره کوچکتر است و از نقطه دید ما وقتی در دو سوی خورشید حرکت میکند کمتراز آن فاصله میگیرد.
ب)عطارد و ناهید
این دو سیاره در ویژگی متمایز دیگری سهیم هستند. هرگز در سپیدهدم در غرب دیده نمیشوند،تنها در شرق میتوان آنها را دید و هنگام غروب هیچگاه در شرق دیده نمیشوند و تنها در غرب نمایان میگردند. زمانی که آنها ستارگان صبحگاهی هستند در قلمرو شرقی خورشید دیده میشوند و در جایگاه ستارگان شامگاهی خورشید را در غرب همراهی میکنند. هیچگاه در تمام طول شب در آسمان نمیمانند. سه سیاره دیگر چنین محدودیت هایی را در حرکاتشان ندارند.(گرین)
ج)مذهب ستاره پرستی
انگیزه رصد دقیق و مشاهده ی مرتب ضبط و یادداشت و نقل رصدهای مربوط به پدیدار شدن و ناپدید شدن سیاره ی زهره در دوره ای بیست و یکساله چه بوده است؟ رصدهای نجومی گاهی برای تنظیم گاهشماری لازم می آید. نمونه این موارد، مانند طلوع شباهنگ در مصر و رابطه خوشه پروین با انقلاب تابستانی را مشاهده نمودیم. اما رصد زهره برای هموار کردن دشواری های گاهشماری ضرورتی ندارد. پس می بایستی انگیزه این رصدها را در جایی دیگر جستجو نمود. سه امکان وجود دارد. دلچسبی دانش نجوم. دلبستگی به احکام نجوم و اعتقاد به مذهب ستاره پرستی.
۱-شاید انگیزه رصد تنها کنجکاوی محض علمی بوده است و سبب آن روشن شدن آتش اشتیاق، ناشی از نظم و آهنگ پدیداری و ناپدیدی زهره بوده باشد. این امکان بعیدی نیست وجود بخش b از متن در میان دو بخش مربوط به رصدها می تواند قرینه ای بر این امر باشد. مراحل زهره را با قاعده سهل و ساده حسابی کشف و محاسبه کرده اند. برای کشف این قاعده می بایستی نخست زهره را رصد کنند و آنگاه با به دست آوردن میانگین دوره ها در رفع بی نظمی ها بکوشند. پس می توان فرض کرد که رصدها به این منظور صورت گرفته است. اما بی درنگ این پرسش پیش می آید که چرا این رصدها را در طول قرنها و به گونه ی مکرر انجام داده اند؟ آشکار است که تنها کنجکاوی علمی محض مطرح نیست بلکه منظور تعبیر و تفسیرهای اخترشناسی هم بوده است. نبایستی فراموش کرد که زیج زهره آمیزادوگا بخشی از مجموعه ی اخترشناسی آنوما، آنو، انلیل است که مجموعه و تذکره ای از پیشبینیهای اخترشناسی است.
۲-امکان دیگر این است که از همان آغاز رصدها با نیت فراهم آوردن مواد تجربی برای پیش بینی های اخترشناسی انجام می گرفته است. پدیده های زهره را با اتفاقات مهم همزمان و یا اندکی بعد پیوند میدادهاند. این توجیهی است که نویگه باوئر می کند و در تایید آن می توان یادآور شد که در متن، پدیداری و ناپدیدی زهره همیشه همراه با پیش بینی های اخترشناسی است. اما این توجیه نیز به نوبه ی خود پرسشی را پیش می آورد و آن اینکه چرا میان پدیده های زهره و رویدادهای زمین قائل به وجود ارتباط بودند و این پدیده ها را سبب و یا دستکم نشانه ای از وقایع و حوادث روی زمین می پنداشتند؟
۳-انگیزه اصلی را بایستی در مذهب ستاره پرستی جست. اگر بابلیان برای پدیده های زهره قائل به اهمیت بودند، بدان سبب بود که سیاره ی زهره را نمایشگر شکوه و جلال ایزدبانوی بزرگ ایشتار میدانستند. همانگونه که ایزدان نیرومند سین ( ماه ) و شمش ( خورشید ) رب و مسئول جریان منظم روز و ماه و سال بودند و از این راه بر همه ی زندگی تاثیر می گذاردند چنان می انگاشتند که ایزدبانوی ایشتار هم به وسیله پدیداری و ناپدیدی زهره آدمی را از مشیت و خواسته خویش آگاه می سازد. پس واجب می آمد مراحل زهره با دقت رصد و ضبط شده و با رویدادهای زندگی روزمره پیوند داده شود.
این سه امکان یکدیگر را نفی نمی کنند بلکه یکدیگر را یاری داده، تایید می نمایند. نخستین امکان پرسشی را مطرح می سازد که دومین امکان پاسخ قانع کننده بدان است. این پاسخ به نوبه خویش پرسشی را پیش می آورد که پاسخ بدان توجه به مذهب ستاره پرستی را ناگزیر می سازد. تنها ماه و خورشید و زهره به عنوان ایزد، رب، خدا مورد احترام و پرستش نبودند، بلکه دیگر ستارگان هم مقدس شمرده میشدند. (واندروردن، ۱۳۷۲، ص۷۹)
د)ظهور و غروب مشتری
در بین سیارات دورتر یا بیرونی(زمین در مابین آنها با خورشید)، مشتری درخشان ترین آنهاست و پس از آن مریخ روشنتر از بقیه است. زحل با وجود کمترین درخشش، نسبت به عطارد نورانی تر است. گاه ممکن است یکی از سیارات بیرونی در قسمتی از مدارشان که از خورشید دورتر است، با خورشید در یک خط قرار بگیرند. مشتری همچون ناهید در تلفیق طولانی مدتش با خورشید تقریبا نامریی است و در سپیدهدم درآسمان ظاهر میشود اما به جای حرکت در مسیری که به خورشید میرسد، در مدارش تا جایی پیش میرود که در جهت مخالف خورشید قرار میگیرد، در این زمان وقتی خورشید پایین میرود، طلوع میکند و وقتی خورشید بالا میآید، غروب میکند و در تمام طول شب در آسمان است. این فرایند را در سیارات درونی نمیبینیم. مشتری(یا زحل، یا مریخ) پس از عبور از میان ستارگان سرانجام در شرق بهخورشید میرسند. حالا مشتری، ستاره شامگاهی است که با پهلو گرفتن کنار خورشید، دگرباره ناپدید میشود.
ه)حرکت معکوس سیارات
سیارات بیرونی نیز در رفتاری متمایز مشترک هستند: گاه به نظر میرسد آنها به عقب باز میگردند. اختر شناسان این فرایند را«حرکت معکوس» مینامند. وقتی سیاره ما به دور خورشید میگردد، حرکت آن از مریخ، مشتری وزحل سریعتر است. گاه زمین از آنها پیشی میگیرد و برای مدتی به نظر میرسد که آنها هر شب بر خلاف جهت حرکت طبیعیشان که از شرق به غرب است، از غرب به شرق حرکت میکنند. با وجودی که مدار گردش سیارات همانند خورشید مستقیم نیست و گهگاه گرههایی که از حرکت معکوس سیارات در آنها وجود دارد، اما مدار آنها نیز از منطقهالبروج میگذرد.دوره کامل مشتری که از درون این ستارگان میگذرد ١٢ سال و دوره زحل۵/۲۹ سال طول میکشد. مریخ پس از ۶٨٧ روز یا تقریبا ٢ سال به نقطه آغازین خود در منطقهالبروج باز میگردد.
٢–٢–٣.سپهر ستارگان، قطبها، استوا
برای ناظری که روی زمین ایستاده است و به آسمان می نگرد، زمین ساکن است و خورشید وماه و ستارگان در حرکتند. این مطلب چنان در ذهن ما نقش بسته که به هنگام سخن گفتن، صحبت از طلوع و غروب خورشید میکنیم.
یونانیان چنان می پنداشتند که ستارگان ثابت بر سطحی کروی که آنرا فلک ثوابت مینامیدند قرار دارند و خورشید و ماه و سیارگان را چشم ما بر این کره سماوی میافکند و میبیند.
برای ناظری که رو به جنوب ایستاده است، گوی ستارگان ثابت به صورت یکنواخت به سمت راست یعنی از مشرق به مغرب، در دوران است، همچون حرکت روزانه خورشید بر آسمان. در این دوران دو نقطه ثابت میماند. یکی قطب جنوب و دیگری قطب شمال. ناظری که در نیمکرهی شمالی قرار دارد تنها قطب شمال را میتواند ببیند. دایرهی بزرگی که همه نقاط آن از قطب شمال و جنوب یک فاصله دارد را دایرهی استوا مینامند. فاصلهی زاویه ای هر ستاره با دایرهی استوا، میل آن ستاره است. میلهای جنوبی با علامت منها مشخص میشوند. قطب شمال در روزگار باستان یازده یا دوازده درجه از محل امروزی آن دورتر بوده است.(واندوردن،١٣٧٢.ص۶)
٢–٢–۴.دورهی نجومی
حرکت سیارگان بر روی منطقه البروج معمولاً مستقیم است. اما گاهی به نظر حالت قهقرائی یا معکوس دارد، یعنی به نظر میآید سیاره به طرف راست، حرکت میکند. نقاطی که حرکت قهقرائی در آن شروع یا ختم میشود را نقاط «توقف» یا«مکث» مینامند که در نجوم بابلی اهمیت بسیار دارد. مدت زمان لازم، تا آنکه، سیارهای تمام منطقهالبروج را بپیماید دورۀ نجومی آن سیاره میگویند. دوره نجومی کیوان (زحل) بیست و نه سال و نیم است. و از آن زاوش(مشتری) تقریباً دوازده سال و از آن بهرام (مریخ) تقریباً دو سال است. دو سیاره ناهید(زهره) و تیر(عطارد) هیچگاه از خورشید زیاد فاصله نمیگیرند و بنابراین دوره نجومی آنها از دیدگاه زمین مرکزی یک سال کامل است.
٢–٢–۵. طالع بینی و ستاره شناسی
به ضرس قاطع باید گفت، طالع بینی به مشاهدهی حرکات اجسام نجومی با دیدگاه پیشبینی آینده اشاره میکند و در نتیجه عکس ستاره شناسی(مشاهدهی علمی بیطرف) میباشد. بابلیها معتقد بودند که از حرکت ماه، ستارگان و سیارات، امکان پیشگویی وقایع آینده در جهان، بویژه در زمینه های نظامی و سیاسی، وجود دارد. «نشانه های آسمان درست مانند زمین برای ما حامل پیامهایی هستند». نظریههای بابلی این بود که فالهای بد دال بر_نشانههای_ قصد و غرض خدایان بودهاند. در عوض طالع بینی یونانی، خود سیارات را به عنوان عامل تأثیر گذار بر سرنوشت بشر در نظر میگرفت. صرفاً از قرن پنجم پیش از میلاد بود که طالع بینان بابلی شروع به رمالی برای پیشگویی بخت و اقبال افراد عادی کردند. شواهدی وجود دارند مبنی بر اینکه، امید به تسلط بر تقویم، دلیل عمدهی پیشرفت ستارهشناسی بوده، نه تفسیر طالع بینانهی وقایع آسمانی.(بلِک،گرین، ١٩٩٢/١٣٨۵،۶۶)
٢–۴.نشانه گذاری زمان از طریق مهتاب
ماه گونه ای دیگر از سیارات سماوی است. چرخه های ماه نیز مانند سیارات پیچیده است اما شگفت اینکه به عنوان عقربه تنظیم کننده زمان عمل میکند. ضرباهنگ پایای سیمای ماه یعنی از هلال به بدر رسیدن و از بدر تا به هیچ، به سادگی ٣۶۵ روز سال را به ١٢ بخش بسیار مفید یعنی ماه ها، تقسیم میکند. واژه ماه (ماهزمانی) خود از نام این سیاره گرفته شده و هر دو ریشه در کلمهای دارند که معنای آن «اندازه گرفتن» است. احتمالا ماه نخستین وسیله اندازه گیری روزها بوده است. ماه سیاره ایست برجسته، عظیم و درخشان که سریع حرکت میکند و به سرعت متحول میشود. تمام سالنامههای ما ریشه در اهله منظم و دورهای ماه دارند.
بدون تردید روشنایی ماه از هیچ منبع درونی نیست بلکه انعکاسی از نور خورشید است. به این دلیل وقتی به دورزمین میگردد، شکل آن تغییر میکند.زمانی که ماه با خورشید در یک جهت قرار دارد، سمت تاریک آن رو به زمین است و ما اصلا آن را نمیبینیم؛ در این موقع «ماه نو» نامیده میشود. حدودا یک روز بعد، پس ازآنکه ماه در جهت شرق خورشید حرکت میکند، پس از غروب، هلال باریکی از آن در غرب نمایان میشود. هلالی که دیده میشود، لبه سمت راست ماه است که نور خورشید را منعکس میکند. ماه هر روز مسافتی طولانی را از میان ستارگان زمینه آسمان طی میکند و هنگام عبور این مسافت را پر میکند. حدود یک هفته پس از ماه نو، نیمی از ماه روشن میشود که آنرا«تربیع اول» مینامیم، زیرا یک چهارم کره ماه روشن میشود. حالا ماه تقریبا در نیمه روز بالا میآید و نیمه شب غروب میکند. پس از گذشت یک هفته دیگر، ماه در مقابل جهت خورشید قرار میگیرد و کاملا روشن میشود. با غروب خورشید، طلوع میکند و هنگام طلوع خورشید غروب میکند و در تمام طول شب در آسمان میدرخشد.
پس از این مرحله، ماه به تدریج رو به محاق میرود. بک هفته بعد از بدر(قرص کامل) دوباره به نیمه میرسد (تربیع دوم)و آنچه که ما از روی زمین میبینیم، نیمه چپ ماه است. در این زمان حدود نیمه شب طلوع میکند و حدود نیمه روز غروب میکند. یک هفته دیگر هلال باریک ماه در آسمان صبحگاهی دیده میشود. آخرین روزی که دیده میشود پیش از خورشید طلوع میکند و روز بعد ناپدید میگردد. حالا ماه نو پس از۵/۲۹ روز باز گشته است.الگوی ماه برای محاسبه بخشهای کوچکتر زمانی قابل اعتماد است اما سالنامه نویسی در دوره های طولانیتررا دشوار میکند.
گاهشماری به شکل مطلوب آن در دوره های خورشیدی و یا فصول، صورت میگیرد. یک سال ۲۵/۳۶۵ روزدارد، دقیقا با چند ماه یکسان که همان دوره های یکنواخت ماه هستند، برابر نیست.تلاش برای هماهنگ کردن زمان قمری با زمان شمسی اشتغال به کارتقویم نگاران چندین تمدن باستانی را تضمین کرده است.
طلوع ماه طی یک ماه همانند طلوع خورشید طی سال، بین دو حد در افق شرقی نوسان میکند. حدود طلوع ماه ممکن است درون حدود انقلابی و در همان جهت انقلاب ها و یا در بیرون آنها واقع شوند. عملکرد طبیعی این سیاره در هر ماه بخصوص بستگی به دورهای دارد که باعث تنوع آنها میشود. دوره کامل ماه ۶/۱۸ سال طول میکشد و با وجودی که بیشتر ما از این تغییر در حدود نهایی طلوع ماه بیخبر هستیم، صرفا مشاهده پیگیر ماه میتوتند از همه ما متخصص بسازد.
٢–۴–١.ماه قرانی و ماه اژدهایی
دوره یا فاصلهی میان این هلال ماه نو تا هلال ماه نوی بعدی را « ماه قرانی» میخوانند. مدت زمان لازم برای اینکه ماه از یک عقده گذشته و دوباره به همان عقده برسد را ماه اژدهایی مینامند، زیرا چنان تصور میکردند که عقدتین، منزلگاه اژدهائی است که به هنگام ماه گرفتگی یا خورشید گرفتگی آنها را میبلعد.(واندروردن، ۱۳۷۲، ص۸)
٢–۴–٢.بدون آسمان وضع ما چه خواهد شد؟
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-04-14] [ 03:13:00 ق.ظ ]
|