دانلود فایل پایان نامه با فرمت word : دانلود پژوهش های پیشین درباره بررسی تأثیر اینترنت بر نگرش … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
ـ ترکیب شناختها، احساسها و آمادگی برای عمل نسبت به یک چیز معیّن را نگرش شخص نسبت به آن چیز میگویند. (کرچ، کراچفیلد، و بالاکی[۸۳]، ۱۹۶۱، به نقل از: کریمی، ۱۳۸۸: ۷)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
ـ نگرش، سازمان با دوامی از باورهاست حول یک شیء یا موقعیت که فرد را آماده میکند تا به صورتی ترجیحی نسبت به آن واکنش نشان دهد. (راکیچ[۸۴]، ۱۹۶۷، به نقل از: کریمی، ۱۳۸۸: ۷)
ـ ما نگرش را به عنوان ارزیابی کلی فرد از یک موضوع تعریف میکنیم. (جرد بونر و مایکل وانک[۸۵]، ۱۹۵۹، به نقل از: بونر و وانک، ۱۳۹۰: ۱۹)
بنابراین، میتوان نگرش را نوعی متغییر مداخلهگر پنهان فرض کرد که به صورت میانجی، میان محرک و پاسخ (رفتار)، در درون فرد رفتارکننده، عمل میکند تا عکسالعمل قابل مشاهدۀ او را شکل دهد.
۱ـ۲ـ۲ـ۱ـ۲ـ اجزای نگرش
اندیشمندان حوزۀ مطالعات روانشناسی اجتماعی، نگرش را پدیدهای مرکب از سه عنصر «شناختی»، «عاطفی» (احساسی) و «آمادگی برای عمل» (رفتاری) میدانند و بر این باورند که این اجزای سهگانه، با هم همبستگی دارند؛ بدین معنی که شناختهای فرد دربارۀ چیزی، از احساسات و شور او دربارۀ آن چیز و همچنین تمایلات او برای عمل نسبت به آن چیز تأثیر میپذیرند. همچنین هر تغییری که در شناخت شخص دربارۀ چیزی رخ دهد، در احساسات او نسبت به آن و نیز در آمادگی او برای عمل و رفتار نسبت به آن تأثیر میگذارد. (کرچ و همکاران، ۱۹۶۱، به نقل از: کریمی، ۱۳۸۸: ۱۰)
از آن جا که یکی از پیشزمینههای هر نگرشی را شناخت تشکیل میدهد، بنابراین موضوع نگرش میتواند هر چیز مادی و غیر مادی قابل درک، شناخت و استنباط در دنیای بشر باشد. پس، میتوان چنین نتیجه گرفت که نگرشهای افراد، محدود به شناختهای آنهاست، در نتیجه اگر کسی که نسبت به پدیدهای شناخت نداشته باشد، اصولاً نگرشی هم در مورد آن نخواهد داشت. با این تفاسیر، به بررسی مختصر اجزاء سهگانۀ نگرش میپردازیم:
الف. جزء شناختی نگرش: شامل اطلاعاتی میشود که فرد در خصوص موضوع نگرش دارد. البته مهمترین این شناختها آنهایی هستند که با نوعی ارزیابی همراه باشند.
ب. جزء احساسی نگرش: این جزء شامل احساساتی است که موضوع نگرش در شخص بر میانگیزد؛ به این معنا که موضوع نگرش، ممکن است برای فرد، خوشایند یا ناخوشایند باشد. اهمیت بُعد احساسی نگرش در این جاست که نقش انگیزشی بر رفتار فرد دارد. تحقیقی که به وسیلۀ آندرسون انجام شده است، نشان میدهد که حتی پس از این که محتوای یک نگرش (جزء شناختی آن)، فراموش میشود، ارزشیابی نسبت به موضوع آن نگرش، همچنان برقرار میماند و این نتیجه، تأکیدکنندۀ این نکته است که عنصر عاطفی، بادوامتر و اصلیتر از عنصر شناختی است. (کریمی، ۱۳۸۸: ۲۰)
ج. جزء آمادگی برای عمل در نگرش: این جزء به این معناست که نگرش، شخص را آماده میکند تا در برخورد با موضوع نگرش، رفتاری از خود نشان دهد. بدین ترتیب، چنان که نگرش شخص نسبت به موضوعی مثبت باشد، آماده است که کمک کند، ستایش کند، حمایت کند، یا پاداش دهد و بر عکس، اگر نگرش شخص نسبت به موضوعی منفی باشد، آماده است به آن آزار برساند، بیاعتنایی کند، و یا حتی در جهت نابودی آن بکوشد.
یک طرفدار محیط زیست، ممکن است قویاً باور داشته باشد که آلودگی هوا، لایۀ اُزُن را تخریب میکند که نتیجۀ آن افزایش خطر ابتلا به سرطان است(بُعد شناختی)؛ او ممکن است از انقراض گونههای جانوری در معرض خطر، عصبانی یا ناراحت شود (بُعد عاطفی)؛ و یا در اثر این نگرش، ممکن است به جای وسیلۀ نقلیۀ شخصی، از وسایل نقلیۀ عمومی استفاده کند یا به استفاده از کالاهایی که از راه بازیافت تولید شدهاند، مبادرت ورزد (بُعد رفتاری).
یافتههای اخیر روانشناسان اجتماعی، حاکی از تفاوت تأثیر و اهمیت این سه عنصر در شکلدادن به نگرشهای افراد است؛ یعنی در برخی نگرشها، عامل شناختی مهمتر است، در برخی عامل عاطفی و در برخی دیگر، عامل رفتاری. بنابراین، نگرشها میتوانند مبتنی بر شناخت، عواطف و یا مبتنی بر رفتار و یا مبتنی بر ترکیب دو یا هر سه آن ها باشند (زانا و رمپل[۸۶]، ۱۹۸۸، به نقل از: کریمی، ۱۳۸۸: ۲۱). بر همین اساس، در این پژوهش، سعی شده است از انواع نگرشهای شناختی، احساسی و رفتاری، برای سنجش نگرش افراد نسبت به ابعاد مختلف مفهوم فرهنگ بهره گرفته شود.
نکتۀ قابل توجه در خصوص اجزای نگرش، این جاست که هر یک از این اجزاء، خود، تحت تأثیر دو مؤلفۀ بسیار تأثیرگذار قرار دارند که در سمت و سو و شدت بخشیدن به موضوع نگرش نقش مهمی ایفا میکنند. اوّلین مؤلفه، شدت[۸۷] است. در واقع شدت هر یک از اجزاء، درجه نیرومندی یا شدت عمل هر یک از این اجزاء را با موضوع نگرش مشخص میکند. برای مثال برای سنجش نگرش شخصی نسبت به یک پدیدۀ خاص، میبایست میزان (شدت) شناخت، درجۀ نیرومندیِ احساس (مثبت یا منفی) نسبت به موضوع نگرش، و نیز میزان (شدت) آمادگی او برای عمل در خصوص موضوع مورد نگرش را مورد بررسی قرار داد. این کار امروزه در حوزۀ تحقیقات علوم اجتماعی معمولاً با دو طیف «لیکرت» و «تورستون» اندازهگیری میشود که در طراحی سؤالات مربوط به پرسشنامۀ این پژوهش نیز مدّ نظر قرار گرفته است. مؤلفه دومی که بر روی هر یک از اجزاء سهگانۀ نگرش تأثیر میگذارد، «درجۀ پیچیدگی» (تکثر) هر یک از این اجزاء است. در واقع این که بدانیم هر یک از این اجزاء، در ذهن فرد یا افراد، از چه میزان درجۀ پیچیدگی یا تکثر برخودارند، تأثیر بسزایی در سنجش نوع نگرش آن ها دارد. برای مثال اگر بخواهیم نگرش کسی را در مورد یکی از شخصیتهای سیاسی بررسی کنیم، درجۀ پیچیدگی هر یک از این اجزاء سهگانۀ میتواند در نوع نگرش فرد نسبت به آن شخصیت نقش ایفا کند؛ این که جزئیات شناخت آن فرد نسبت به آن شخصیت تا چه اندازه است و چه ابعادی از زندگی و شخصیت او را میشناسد، و یا این که احساسی (مثبت یا منفی) که نسبت به آن شخصیت دارد، از ترکیب چه احساساتی نسبت به او ایجاد شده است، و در نهایت این که آمادگی عمل او در قبال شخصیت مورد نظر، تابع چه عواملی خواهد بود، همگی در نوع نگرش فرد نسبت به آن شخصیت تأثیرگذار هستند.
۲ـ۲ـ۲ـ۱ـ۲ـ ارتباط نگرشهای مختلف با یکدیگر
مجموعۀ نگرشهای یک فرد نسبت به موضوعات مختلف، در نهایت، یک کلیت در همتافتهای از نگرشهای او را نسبت به پدیدههای پیرامونش تشکیل میدهد که شاید بتوان آن را در قالب «جهانبینی»[۸۸] آن فرد تفسیر کرد. اما نکتۀ قابل توجه در این میان این است که تعداد کمی از نگرشهای ما از نگرشهای دیگرمان، به کلی جدا و مستقل هستند. اغلب نگرشهای ما با دیگر نگرشهایمان مجموعهای هماهنگ به نام «خوشۀ نگرشها» را ایجاد میکنند. اهمیت این هماهنگی در این است که به میزانی که نگرشهای شخص با هم تناسب و همبستگی داشته باشد، به همان میزان میتوان گفت که شخصیت او دارای وحدت و یکپارچگی است. چنانچه بین نگرشهای شخصی نسبت به امور مختلف، تناسب و همبستگی کامل وجود داشته باشد، گفته میشود که این شخص دارای فلسفۀ زندگی مشخص یا یک ایدئولوژی معیّن است (کریمی، ۱۳۸۸: ۱۴).
۳ـ۲ـ۲ـ۱ـ۲ـ ویژگیهای نگرش:
ـ نگرش، یک نوع حالت و آمادگی درونی است
ـ موضوع نگرش میتواند شامل هر چیز مادی و غیر مادی قابل درک و استنباط در محیط پیرامون فرد باشد.
ـ نگرشها به صورت ذاتی در درون فرد وجود ندارد و در اثر محرکهایی در ذهن فرد شکل میگیرند.
ـ نگرش در تمام ابعاد شناختی، عاطفی، و رفتاری رخ میدهد
ـ معمولاً عامل «ارزشیابی» در نگرشها نهفته است.
ـ نگرش همیشه پیش از رفتار شکل میگیرد
ـ نگرشهای شکلگرفته، در عین حال ممکن است تغییر کنند.
ـ نگرشها میتوانند بر یکدیگر تأثیر بگذارند
ـ در صورتی که نگرشهای افراد به رفتار آن ها رسیده باشد، میتوان آن ها را از رفتارهایشان استنباط کرد.
۴ـ۲ـ۲ـ۱ـ۲ـ راههای شکلگیری یا تغییر نگرش
همان طور که در تعریف مفهوم «نگرش» نیز ذکر شد، یکی از ویژگیهای هر نگرشی، این است که حاصل شناخت است. بنابراین، هیچ نگرشی بدون شناخت حاصل نمیشود و طبق تعریف، نگرش عبارت از قضاوت ذهنی است که افراد در مورد چیزهایی دارند که با آن مواجه میشوند. با این تفاسیر، شاید هیچ نگرشی را نتوان ذاتی فرض کرد. هر چند اخیراً بعضی پژوهشگران با مطالعه بر روی نگرشهای دوقلوهای همسان، ادعاهایی در مورد ارثی بودن برخی نگرشها مانند دینداری، رضایت شغلی، قدرتطلبی، علاقه به موسیقی جاز، نگرش به مجازات اعدام، نژادپرستی و میهنپرستی و… مطرح کردهاند، اما این شواهد قطعی نیستند و مناقشۀ وراثت در برابر فرهنگ، همچنان به قوت خود باقی است (بونر و وانک، ۱۳۹۰: ۱۰۴و ۱۰۲). ریچارد داوکینز[۸۹] (۱۹۸۹) در انتقاد به بحث وارثتی بودن نگرشها میگوید: «این یک سفسطه است… که فرض کنیم صفاتی که به طور ارثی به ما میرسد، بر حسب تعریف، ثابت و تغییرناپذیر هستند. ژنها ممکن است سبب خودخواهی ما شوند، اما لزوماً مجبور نیستیم در سرتاسر عمرمان از هر چه به ما دیکته میکنند، تبعیت کنیم. حتی در این صورت نیز میتوانیم نوعدوست باشیم. ژنهای خودخواهی فقط نوعدوست بودن را برای ما دشوار میکنند اما آن را غیر ممکن نمیسازند. از میان حیوانات، انسان، تنها موجودی است که تحت تأثیر فرهنگ، عوامل اکتسابی و ارثی قرار دارد. (بونر و وانک، ۱۳۹۰: ۱۰۵) لذا، همان طور که بیشتر نظریهپردازان نگرش معتقدند؛ نگرشها از طریق تجربه کسب میشوند، یعنی آموختنی هستند و این آموزش به چندین شیوه رخ میدهد که مهمترین آن ها عبارتاند از:
۱ـ۴ـ۲ـ۲ـ۱ـ۲ـ اندیشیدن یا تفکر مطلق
اندیشیدن و کنار هم قرار دادن صغری و کبریهای مربوط به یک پدیده و ترکیب آن ها با یکدیگر، بیشتر اوقات منجر به نتایج جدیدی میشوند که گاه ممکن است موجبات تغییر نگرش افراد را فراهم آورند. بر این اساس، تسر[۹۰] (۱۹۷۸) نشان داد که حتی اگر پیام قانعسازی نیز وجود نداشته باشد، تفکر صِرف دربارۀ یک موضوع، میتواند به نگرشهای افراطیتر در مورد آن بیانجامد. علت این مسئله، «نظریههای ساده»[۹۱] یا طرحوارههای ابتدایی افراد است که باعث میشوند بعضی ویژگیهای یک موضوع، برجستهتر جلوه کنند و استنباطها دربارۀ ویژگیهای مربوط، آسانتر شوند. بنابراین، طرحوارهها بر افکار فرد تأثیر رهنمودی دارند و غالباً سبب تغییر باورها در جهت افزایش ثبات طرحوارههای موجود میشوند. از آن جا که نگرشها تابعی از عقاید شخص هستند، یک نگرش بیثبات اوّلیه میتواند در پرتو تفکر صِرف، به نگرشی افراطی تبدیل شود (بونر و وانک، ۱۳۹۰: ۱۶۶).
به همین علت است که تیموتی ویلسون و همکارانش[۹۲] (۱۹۹۳) اعلام کردند «تفکر مطلق»، یعنی اندیشیدن صِرف دربارۀ موضوعی، بدون دریافت اطلاعاتی از خارج، ممکن است منجر به تغییر نگرش فرد شود (بونر و وانک، ۱۳۹۰: ۱۲۶). تسر (۱۹۷۸) معتقد است در این فرایند، اگر افکار زمینهای و زیربنایی فرد، بار ارزیابی یکسانی داشته باشند، آنگاه ممکن است نگرشها افراطیتر شوند و آن طور که چایکن و ییتس[۹۳] (۱۹۸۵) اعلام کردهاند، اگر افکار، بار ارزیابی متفاوتی داشته باشند، نگرشها کمتر افراطی خواهند بود.
۲ـ۴ـ۲ـ۲ـ۱ـ۲ـ تجربۀ مستقیم
بسیاری از نگرشهای ما حاصل مواجهۀ مستقیم ما با موضوع یا شیء است که در مورد آن نگرش پیدا کردهایم. برای مثال بازدید از جانباختگان یک حمله شیمیایی، ممکن است باعث شکلگیری نگرش منفی نسبت به انواع سلاحهای شیمیایی، تولیدکنندگان و استفاده کنندگان از آن ها در فرد گردد و یا بر عکس، اگر در یک تصادف، طرف مقابل، بدون دریافت هیچ گونه خسارتی، از حق خود نسبت به ما بگذرد، ممکن است نگرش مثبتی نسبت به گذشت پیدا کنیم، به گونهای که شاید تا قبل از آن، گذشت را عاملی برای افزایش جرم به حساب میآوردیم.
شواهد تجربی فراوانی وجود دارد که نشان میدهند نگرشهای شکلگرفته بر مبنای تجربۀ مستقیم، اثرات نیرومندتری بر رفتار میگذارند تا نگرشهایی که غیرمستقیم و به صورت دست دوم، یعنی بر مبنای گفتههای دیگران شکل گرفته باشند. (ریگان و فازیو[۹۴]، ۱۹۷۷) دلیل آن هم میتواند این امر باشد که نگرشهایی که در نتیجۀ تجربۀ مستقیم شکلگرفتهاند، آسانتر به ذهن میآیند و این عامل اثر آن ها را بر رفتار تقویت میکند (کریمی، ۱۳۸۸: ۵۸).
۳ـ۴ـ۲ـ۲ـ۱ـ۲ـ صِرف قرار گرفتن در معرض محرّکها[۹۵]
مفهوم در معرض قرار گرفتن صِرف، برای اوّلین بار توسط زایونک[۹۶] (۱۹۶۸) مطرح شد. این، بدان معناست که تعداد دفعاتی که ما با یک موضوع یا شیء نگرشی روبهرو میشویم، ارزشیابی ما را از آن موضوع یا شیء تحت تأثیر قرار میدهد و یا به عبارت دیگر، تکرار در معرض قرار گرفتن یک محرک، پاسخهای ما را نسبت به یک شیء یا یک شخص، نیرومندتر میکند که البته این نگرشها میتوانند مثبت یا منفی باشند (کریمی، ۱۳۸۸: ۳۱).
نتیجه تحقیقات بورنستاین[۹۷] (۱۹۸۹) نیز نشان داد که هر چه دفعات مواجهه با یک محرک افزایش یابد، علاقۀ به آن بیشتر میشود که این افزایش علاقه، در مواردی که مخاطب با محرکهای پیچیدهتر مواجه شود یا هنگام مواجهۀ کوتاهتر ، یا فاصلههای طولانیتر بین مواجهه و ارزیابی، شدیدتر است (بونر و وانک، ۱۳۹۰: ۱۰۷). همچنین آینگار و کیندر[۹۸] (۱۹۸۷) بیان کردند که بیرون از محیط آزمایشگاه، افراد، بیشتر به موضوعهایی میاندیشند که در رسانههای جمعی مطرح میشوند؛ و مسائلی که خیلی زیاد یا به تازگی به آن ها پرداخته شده است، تأثیر بسیاری بر ارزیابیهای آن ها دارد (بونر و وانک، ۱۳۹۰: ۱۲۳).
بر این اساس، هر چه وابستگی نگرشها به اطلاعاتی که به طور مستمر در دسترس هستند، بیشتر باشد، پایداری آن ها نیز بیشتر خواهد بود و هر چه وابستگی آن ها به اطلاعاتی که به طور لحظهای یا موقتی در دسترس هستند، بیشتر باشد، ناپایدارتر خواهند بود. بنابراین، اگر نسبت اطلاعاتی که به طور مستمر در دسترس هستند در قیاس با اطلاعاتی که فرد به طور موقتی به آن ها دسترسی دارد، بیشتر باشد، وی نگرش پایدارتری خواهد داشت. این موضوع، احتمالاً دربارۀ نگرشها و باورهایی که خیلی مرور شده و به خاطر سپرده شدهاند نیز مصداق دارد. علاوه بر این، انتظار میرود که موقعیتهای مشابه، نگرشهای مشابهی را فعال کنند. بنابراین، مادامی که موقیت شکلگیری نگرش، خیلی تغییر نکند، حتی اطلاعاتی که دسترسی موقت دارند، نیز با گذشت زمان چندان تغییر نمیکنند. وقتی فرد فقط به آنچه به راحتی به ذهن میآید تکیه نمیکند و برای به یاد آوردن اطلاعات به حافظۀ خود فشار میآورد، احتمالاً هر بار به اطلاعات مشابهی دست خواهد یافت که این مسئله نیز تا زمانی که او اطلاعات جدیدی به دست نیاورد، به پایداری نگرشهای او کمک میکند (بونر و وانک، ۱۳۹۰: ۱۴۵).
۵ـ۲ـ۲ـ۱ـ۲ـ تکوین نگرشها
نگرشهای افراد از زمانی که شکل میگیرند، دائم در حال تغییر و تحول هستند. عوامل بسیار زیاد و مختلفی در تکوین نگرشهای افراد در طول زندگی نقش دارند که در ادامه مهمترین آن ها را مورد بررسی قرار میدهیم:
ـ آنچه نیازهای شخص را برآورده میکند: در جریان فعالیتهای فرد برای رفع نیاز خود، موانع و مشکلاتی بر سر راه او قرار میگیرند که نگرش های ویژهای را در او به وجود میآورند. بدین ترتیب که چنین فردی، نسبت به اشیاء، عوامل، وسایل و اشخاصی که نیازهای او را بر میآورند و وی را به هدفهایش میرسانند، نگرشهای موافق و مثبت و نسبت به موانعی که سدّ راه رسیدن او به هدفهایش میشوند، نگرشهای منفی پیدا میکند.
ـ کسب اطلاعات دربارۀ موضوع یا شیء یا فرد خاص: علاوه بر نیازها که در ایجاد نگرشهای شخص مؤثرند، اطلاعاتی که شخص کسب میکند نیز در ایجاد و شکلگیری نگرشهای او تأثیر دارند. مثلاً اگر شخصی در مورد مطلبی شناخت نداشته باشد، هیچ گونه نگرشی نیز نسبت به آن مطلب نخواهد داشت، اما همین که در خصوص آن مطلب از یک منبع خبری شناختی کسب کند، نگرشی که نسبت به آن موضوع پیدا خواهد کرد، بیشتر موافق با نگرش آن رسانه یا منبع خبری است که برای اوّلین بار آن مطلب را به او معرفی کرده است. این منبع خبری میتواند هر چیزی مانند والدین، معلمان و همکلاسیهای مدرسه، دوستان و آشنایان یا وسایل ارتباط جمعی از قبیل روزنامه، رادیو، تلویزیون، ماهواره، اینترنت و… باشد. بدین ترتیب، یکی از عوامل شکلدهندۀ نگرشها منابع اطلاعاتی و مراجع صاحبنظر در زندگی ما هستند.
ـ تعلق گروهی: نیاز به تعلق گروهی، یکی از نیازهای مهم انسان است و همبستگی شخص با گروه در ایجاد نگرشهای او تأثیر حتمی دارد. تا جایی که میتوان گفت نگرشهای شخص، نمایندۀ اعتقادات و سنتهای گروههایی است که وی جزء آنهاست. علاوه بر این، فرد برای حفظ نگرشهای خود، به حمایت دیگران نیازمند است. تعلق شخص به گروههای نخستین همچون خانواده، سبب میشود که کودک، به عنوان عضوی از خانواده، نگرشی مشابه با نگرش خانواده را در خود شکل دهد. گاهی نیز فرد، پیشاپیش، نگرشهایی مشابه با نگرشهای گروهی که امیدوار است در آن ها عضویت داشته باشد، اختیار میکند.
البته لازم به توضیح است که شخص در تأثیر پذیرفتن از گروه، پذیرندهای منفعل و بدون چون و چرا نیست. نگرشها نیز مانند شناختها، انتخابی هستند. از میان همۀ نگرشهای گروه، شخص آن دسته از نگرشها را بر میگزیند که برآورندۀ نیازهای او باشند. بدین ترتیب، تأثیر گروه بر نگرشهای فرد، غیر مستقیم و پیچیده است (کریمی، ۱۳۸۸: ۴۳).
ـ شخصیت فرد: نگرشهای هر فرد، منعکسکنندۀ شخصیت او هستند. هر چند عضویت در گروه، باعث نزدیکی نگرش فرد به نگرش اعضای آن گروه خواهد شد، اما در این میان، افرادی هم هستند که از نظر نگرشی، تفاوتهایی با دیگر افراد گروه دارند. این تفاوتها ناشی از شخصیت این افراد است. معمولاً شخصیتهای خاص، دارای نگرشهای خاصی هم هستند که با همان الگوی شخصیت دارای هماهنگی است؛ به عنوان مثال، شخصیت اقتدارطلب (آدورنو و همکاران[۹۹]، ۱۹۵۰) که با ویژگیهایی چون جمود فکری، تعصب افراطی، عدم گذشت نسبت به خطای دیگران و نژادپرستی و ملیتپرستی همراه است، نگرشهای مشخصی از جمله نفرت نسبت به نژادهای دیگر، مخالفت با حضور خارجیان یا مهاجران یا پناهندگان در کشور خود، طرفداری از سیستمهای دیکتاتوری و خشن و اعمال خشونت نسبت به مخالفان و آزاداندیشان را نیز به ظهور میرساند (کریمی، ۱۳۸۸: ۴۳).
۶ـ۲ـ۲ـ۱ـ۲ـ رابطۀ بین نگرش و رفتار
تحقیقی که ریچارد لاپییر[۱۰۰] (۱۹۳۴) انجام داد، نشان میدهد که الزاماً همیشه رابطۀ مستقیمی بین نگرش و رفتار وجود ندارد. یعنی این طور نیست که اگر کسی نسبت به فردی نگرش منفی داشته باشد، الزاماً در عمل هم با او بدرفتاری کند. دلیل آن هم این است که نگرش میتواند به شکل پاسخهای زیادی (چه کلامی و چه غیر کلامی)، تظاهر پیدا کند. اما برای مشاهدۀ پاسخ نهایی، ما به نمونهای بزرگ و نماینده از رفتارها در حیطهای که نگرش در آن به کار میرود، نیاز داریم (فیشباین و آجزن[۱۰۱] (۱۹۷۵). اکنون به خوبی پذیرفته شده است که نگرشها واقعاً تأثیری پویا و هدایتی بر رفتار دارند، اما تحت شرایط خاصی (کریمی، ۱۳۸۸: ۵۵). یکی از این شرایط، «اجبار موقعیتی»[۱۰۲] است؛ بدین معنا که برخی اوقات، مردم نمیتوانند نگرش خود را ابراز کنند، زیرا چنین کاری با هنجارهای یک موقعیت مفروض تناقض دارد. بیشتر تحقیقاتی که توسط فازیو و همکارش[۱۰۳] (۱۹۹۴) انجام شده است، این دیدگاه را تأیید میکند. عامل دیگر، «فشار وقت»[۱۰۴] است. وقتی افراد، تحت فشار وقت باشند و مجبور باشند که خیلی سریع تصمیم بگیرند و عمل کنند، معمولاً تمایل خواهند داشت که به نگرشهای خود رجوع کنند و از آن ها به عنوان راهنمای سریع و آسان برای تصمیمگیری استفاده کنند. بدین ترتیب، در موقعیتهایی که در آن ها فشار زمان زیاد باشد، پیوند نگرش ـ رفتار، نیرومندتر از موقعیتهایی است که چنین فشاری وجود ندارد، یا موقعیتهایی که افراد وقت بیشتری دارند تا اطلاعات موجود را با دقّت بیشتری بررسی کنند (کریمی، ۱۳۸۸: ۵۷).
تحقیقات پتکوا، آجزن و درایور[۱۰۵] (۱۹۹۵) نشان میدهند که هر چه نگرشها نیرومندتر باشند، تأثیر آن بر رفتار بیشتر است. منظور روانشناسان از نیرومندی نگرش چند مطلب است:
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-04-14] [ 05:49:00 ق.ظ ]
|