دانلود پایان نامه های آماده | ۲-۴- نتایج حاکمیت اراده در قلمرو حقوق و تعهدات: – 9 |
انسان آزاد و مستقل است و به دلیل اصل استقلال انسانها در مقابل هم و نیز بیولایتی هیچ کس بر دیگری هیچ نیرویی جز اراده خود او نمیتواند بر او حاکم باشد یا او را متعهد سازد. اجتماع نیز محصول توافق و اردههای آزاد همین افراد مستقل و آزاد تشکیلدهنده جامعه است که به حکم ضرورت همزیستی جمعی،از بخشی از آزادیهای خویش به سود جامعه گذشتهاند و همین قرارداد اجتماعی است که مبنای حاکمیت دولت است. بدین ترتیب نظریه ی موسوم به حاکمیت اراده شکل گرفت که ریشه و مبنای هر تعهد و الزام را که در روابط خصوصی افراد در جامعه بر انسان تحمیل می شود در حکومت اراده و خواسته او میجوید.(کاتوزیان، ۱۳۷۷، ص ۳۷،؛ قواعد عمومی قراردادها، ۱۳۸۵،ص ۱۵۱ و السنهوری، ۱۹۹۸، ص ۱۴۱)
۲-۴- نتایج حاکمیت اراده در قلمرو حقوق و تعهدات:
از اصل حاکمیت اراده نتایج زیر حاصل می گردد: حقوق و تعهدات متقابل اشخاص ناشی از اراده خود آنان است: در قراردادها و اعمال حقوقی مستقیما اراده اشخاص اعمال می شود و قانون نیز بدان به دیده احترام مینگرد. در وقایع حقوقی و الزامات خارج از قرارداد نیز بهطور غیر مستقیم، اراده (دکارت، به نقل از فروغی، ۱۳۸۸، ص ۱۴۹)
اشخاص از طریق قانون حاکم است،زیرا قانون در حقیقت تصمیم جمع گروهی است که به اراده مستقیم مردم جهت قانونگذاری انتخاب شدهاند. نتیجه دیگری که از این اصل حاصل می شود، آن است که اراده حاکم بر ایجاد تعهد، نیازمند تشریفات و شکل خاصی نیست و قاضی در مواقع اختلاف باید تلاش کند اراده مفروض طرفین را بیابد. از آنجا که شخص به اراده خود ملتزم می شود، اثر اراده او فقط محدود به دو طرف تعهد است و قابل تسری به اشخاص ثالثی نیست که در ایجاد آن نقش نداشتهاند(دکارت، به نقل از فروغی، ۱۳۸۸، ص ۱۴۹)
۲-۵- تقدم قرارداد بر قانون در روابط قراردادی:
نتیجه دیگری که از حاکمیت اراده حاصل می شود، تقدم قرارداد بر قانون در روابط قراردادی است. بدین ترتیب قانون نقش جانشینی اراده طرفین را در موارد سکوت و تفسیر آن را در موارد اجمال و ابهام ایفاء می کند. مقتضای ایفای چنین نقشی از ناحیه قانون آن است که اصل در مورد قوانین، تفسیری و تکمیلی بودن آن است و جز در موارد استثنایی خاص که نظم عمومی جامعه با خطر جدی مواجه می شود نمیتوان قوانین را امری دانست. همچنین در روابط قراردادی،قرارداد به منزلهی قانون لازم الاتباع طرفین است و برای آن ها رعایت آن الزامی و نقض آن موجب مؤاخذه است.(دکارت، به نقل از فروغی، ۱۳۸۸، ص ۱۴۹)
۲-۶- تعهدات ارادی افراد:
از آنجا که تعهدات فرد مخلوق اراده ی خود اوست تعهد ارادی افراد عادلانه است و ادعای ستمکارانه بودن چنین تعهدی از متعهدی مسموع نیست که خود آن را ایجاد کردهاست،زیرا به تعبیر کانت فیلسوف مشهور آلمانی:«هنگامی که شخص درباره دیگری تصمیم می گیرد همیشه احتمال دارد که عادلانه رفتار نکند، لیکن در موردی که برای خود تصمیم می گیرد احتمال وقوع هیچ ظلمی نمیرود.»(ریپر و بولانژه، به نقل از کاتوزیان، ۱۳۷۷، ص ۸۵ به بعد)
۲-۷- انتقاد از نظریه حاکمیت اراده:
از آنجا که انسانهای آزاد و مستقل موضوع نظریه حاکمیت اراده، خود مبتنی بر واقعیت خارجی نبوده و به گواهی تاریخ بشر، هیچ برههای از تاریخ را نمیتوان یافت که در آن انسان خارج از اجتماع و بهطور آزاد و مستقل و بینیاز از دیگران زیست کند،تصور اینکه اجتماع ارادی چنین انسانهای آزاد و مستقلی بر مبنای یک قرارداد اجتماعی شکل گرفته باشد نیز با واقعیت فاصله بسیار داشته و سبب شده است که نظریات و نتایج ارائهشده از سوی این مکتب به شدت مورد انتقاد قرار گیرد و به تدریج جای خود را به نظریه های دیگری که بیشتر بر اصالت اجتماع تکیه دارد.(کاتوزیان، ۱۳۷۷، ش ۱۷۰؛ کاتوزیان، ۱۳۸۵، ش ۸۵ به بعد)
۲-۸- نظریه ی ضرورتهای اجتماعی:
طبق این نظر عمومی جامعه و طبع زندگی مشترک ایجاب می کند که انسانهایی که در میان زنجیرهای از تعهدات ناخواسته به دنیا می آیند و زندگی می کنند در برابر یکدیگر و نیز در مقابل دولت تکالیف گوناگون داشته باشند.اراده شخص هرگز منشأ اصلی این تکالیف و دیون او محسوب نمی شود و فقط در حدی تأثیر دارد که وضع شخص را با موقعیتهای خاص اجتماعی منطبق سازد که ساخته قوانین و اجتماع است، آن هم تا جایی که نیازهای زندگی اجتماعی ایجاب نماید. در قلمرو قراردادها و تعهدات نیز، التزامآور بودن عقد،خواست دو طرف نیست بلکه اثر اعلام اراده به عنوان رخدادی اجتماعی است که به حکم قانون برای طرفین ایجاد الزام می نماید. (کاتوزیان، ۱۳۷۷، ش ۱۷۰؛ کاتوزیان، ۱۳۸۵، ش ۸۵ به بعد)
البته برای تعدیل تندرویهای این نظریهپردازان برخی از معتقدان به عدالت و اصول اخلاقی تصریح کرده اند که دولت در این راه عمل آزادی مطلق ندارد، بلکه خود مقهور نیروهای اجتماعی است.به نظر ایشان حقوق هر قوم نماینده مدنیت و اخلاق ویژه ی حاکم بر آن است و قانونگذاران ناگزیر به رعایت این مراحل بهویژه نقش اخلاق در هر جامعه هستند زیرا به حکم اخلاق وفای به عهد ممدوح و نقض آن عهدشکنی و ناپسند است؛(کاتوزیان، ۱۳۷۷، ش ۱۷۰؛ کاتوزیان، ۱۳۸۵، ش ۸۵ به بعد)
۲-۹- ارکان و اوصاف تعهد:
در این مبحث در دو گفتار جداگانه از ارکان و اوصاف تعهد سخن خواهیم گفت.
۲-۹-۱-ارکان تعهد:
هرچند بعضی از مولفان حقوق،(جعفری لنگرودی، ۱۳۷۸، ص ۷ به بعد) بیش از یازده عنصر برای تعهد شمارش کرده اند که عبارتند از:رابطه حقوقی، دین، طلب، حق مطالبه، ضمانت اجراء، متعلق موضوع تعهد، معین بودن متعلق تعهد، تعیین متعهد، تغایر متعهد و متعهد له، موضوع تعهد، عدم متعلق امر و نهی قانون به موضوع تعهد، ولی به نظر میرسد آنچه که بین عناصر مذکور در حقیقت ارکان تعهد را تشکیل می دهد سه عنصر است:طرفین تعهد، موضوع تعهد و رابطه حقوقی.(کاتوزیان،۱۳۷۷، ص ۲۳۱ و درودیان، ۱۳۸۸، ص۴)
۲-۹-۲- طرفین تعهد:
رکن اول هر تعهد وجود طرفین تعهد است،زیرا برای تصور تعهد و حق دینی،وجود دو شخص ضرورت دارد:۱-شخص صاحب حق یا طلبکار که به عنوان متعهد له هم از او یاد می شود.۲-شخصی که دین یا تعهد بر ذمه ی اوست و مدیون،متعهد یا بدهکار نام دارد.برای تأکید بر همین جنبه و مشخصهی تعهد است که گاهی از تعهد به حق شخصی تعبیر می شود که برخلاف حق عینی که مستقیما بر شیء و مال اعمال می گردد بر عهده فردی معین که همان متعهد است بار می شود.(کاتوزیان،۱۳۷۷، ص ۲۳۱ و درودیان، ۱۳۸۸، ص۴) قابلیت تعیین طلبکار کفایت می کند،اگر در مواردی از قبیل بیمه عمر یا جعاله خطاب به عموم، معمولا در زمان ایجاد تعهد، طلبکار معین نیست، ولی با این وصف به دلیل قابلیت تعیین آن در زمانی که تعهد در خارج محقق می شود تردیدی در صحت آن باقی نمیماند.
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1401-09-26] [ 12:03:00 ق.ظ ]
|