شواهد زیادی دلالت بر این دارند که سخت رویی با سلامت روانی و جسمی ارتباط مثبت داشته و پی آمدهای منفی استرس میزان سلامتی را کاهش می دهد .
پژوهش های متعدد حاکی از وجود اثرات سودمند سخت رویی بر سلامتی و نقش تعدیل کننده آن بر استرس است ( ملک زاده ، پریسا ۱۳۷۹ )
شاید نخستین مطالعه کلاسیک در این مقوله مطالعه ای که توسط سوزان کوباسا در سال ۱۹۷۹ انجام گرفت . وی ابتدا هفتاد و پنج نفر از مدیران قشر متوسط و بالا را به عنوان نمونه آماری خود انتخاب کرد . این مدیران ، پس از گذراندن یک دوره از رویدادهای پرتنش و فشار زا به بیماریهای مختلف جسمی و روانی مبتلا شده بودند . گروه مقایسه را هشتاد و چهار نفر از مدیران تشکیل می دادند ، که پس از گذراندن یک دوره ” کم وبیش ” مشابه کماکان سلامتی خود را حفظ کرده بودند . تحلیل نتایج این مقایسه نشان داد که گروه دوم از سه ویژگی شخصیت ، که مولفه های سخت رویی را تشکیل می دهند ، برخوردارند . احتمالا داشتن همین خصیصه ها ، مدیران تحت فشار را در مقابل انواع بیماریهای جسمی و روانی مقاوم ساخته بود . ناگفته نماند که نتایج این پژوهش صرفا در مورد مدیران مرد مطرح شده است . و ممکن است در مورد زنان حقیقت نداشته باشد .( شیرد وکاشانی . ۱۹۹۱ ص ۷۶۱ ) .
به اعتقاد کوباسا سخت رویی چیزی فراتر از ترکیب سه خصیصه فوق است . انعطاف پذیری و مقاومت افراد سخت رو را نمی توان صرفا به وجود یک مولفه شخصیتی مانند تعهد نسبت داد ، بلکه ترکیب و تلفیق پویایی از این سه مولفه در عملکرد افراد سخت رو مطرح می باشد . از این رو سخت رویی ، به عنوان یک صفت مرکب ، تمایز بین مولفه های یاد شده را از میان برداشته و در آن ها نوعی تداوم و همگونی ایجاد می کند ( قربانی ، نیما ۱۳۷۳ ) .
به نظر می رسد که افراد سخت رو از نگرش درونی خاصی برخور دارند داشتن این نگرش به آنها کمک میکند تا شیوه ای خاص را در رویارویی با مسائل زندگی واطرافیان خود اعمال کنند . افراد سخت رو عمدتا رویدادهای زندگی را جالب ، متنوع ، آموزنده و چالش انگیز می بینند . آنها حوادث زندگی را به صورتی واقع بینانه یا نوعی بلند نظری تلقی می کنند و به همین دلیل ، نسبت به کل رویدادهای زندگی خوشبین ترند . شاید وجود همین خوش بینی است که افراد سخت رو را در برابر حوادث ناخوشایند و غیر منتظره مقاوم تر کرده است .( قربانی ، نیما ۱۳۷۳ ).
افرد سخت رو شرایط دشوار و بحرانی را به عنوان موقعیت های خاص و یا حتی جالب تلقی می کنند و نه تنها از وجود آنها ناامید و خسته نمی شوند ، بلکه در گیر شدن با آنها را شیوهای برای کسب بیشتر دانش و مهارت های زندگی می بینند . به اعتقاد کو باسا سخت رویی سپری در مقابل بر انگیختگی شدید فیزیو لوژیابی در مواجهه با حوادث استرس زا است ـ پدیدهای که سلبه ـ و دیگر نظریه پردازان آن را عامل آسیب پذیری در مقابل بیماری می دانند ( قربانی نیما ۱۳۷۳ ) .

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

یکی دیگر از حوزه های مورد علاقه پژوهشگران نقش سخت رویی را در ایجاد فرسودگی شغلی ، یا بازدهی شغلی است . مورلاک و همکاران او در یک بررسی گسترده ۵۰۱ معلم را به عنوان نمونه پژوهش انتخاب کرده و مقیاس سخت رویی را همراه با پرسشنامه فرسودگی مس لاخ فرم dE برروی آنان اجرا کرد . نتایج آماری این تحقیق حاکی از وجود یک رابطه قوی بین سلامت جسمانی و سخت رویی بود . از بین سه مولفه سخت روی ، تعهد بیشترین نقش را در توزیع پراکندگی نمره های سلامت جسمانی داشت . برای بررسی رابطه بین فرسودگی شغلی و سخت رویی از روش تحلیل گررسیون چند متغییره استفاده شد . دو مولفه تعهد و کنترل ، به یک نسبت در احساس موفقیت شغلی و فرد زدایی ( هویت باختگی ) نقش داشته . یافته های پژوهش فوق بار دیگر با فرضیه مطرح شده کوبا سا در مورد نقش مثبت سخت رویی به عنوان سپر مقاومت در مقابل ابتلا به بیماری همسویی داشت( مورلاک.۱۹۹۲)
نقش سخت رویی در واکنش افراد به تغییرات اجباری در محیط کار یا فضای شغلی افراد مورد بررسی قرار گرفته است . تغییراتی که در محیط کار صورت می گیرد ، چنانچه ماهیت اجباری یا تحمیلی داشته باشندو کارکنان در ایجاد آن نقشی نداشته باشند ، موقعیتی پرتنش و فشار زا را به وجود می آورد . اثر این موقعیت فشار زا توسط راش و همکاران او بر روی یک نمونه ۲۲۵ نفری از کارکنان ادارات دولتی که در مناطق مختلف اشتغال داشتند مورد بررسی قرار گرفت . نتایج نشان داد که بین فشارهای ناشی از تغییرات ، و نوع برداشت کارکنان از فشارهای محیط کار همبستگی وجود دارد . پژوهشگران نتیجه گرفتند که عامل سخت رویی با فشار روانی در محیط شغلی رابطه منفی و با رضایت شغلی رابطه مثبت دارد ( راش و همکاران . ۱۹۹۵ )
یکی دیگر از حوزه های مطالعاتی جالب و بحث انگیز بررسی نقش سخت رویی در خانواده هایی است که از فرزندان معلول نگهداری می کنند. بدیهی است داشتن فرزند معلول یک معضل پیچیده خانوادگی ،آموزشی و اجتماعی است . به همین دلیل داشتن یک نگرش واقع بینانه و سالم نسبت به وجود این گونه فرزندان شرط اصلی برای موفقیت و پرورش آنهاست . به نظر می رسد که در مجموع واکنش چنین والدینی نسبت به فرزندان معلول خود به نظام فکری ، یعنی نوع ارزشیابی آنان از شرایط تهدید آمیز زندگی بستگی دارد .
شیوه ارزیابی کردن شرایط تهدید آمیز زندگی نیز یک صفت اکتسابی است تا حدود زیادی به نحوه تربیت و سبک فرزند پروری خانواده بستگی دارد .
اگر اینگونه والدین بتوانند در برخورد با فرزندان خود شیوه های مناسب تری اتخاذ کنند احتمالا در حل مشکل آنها موفقیت بیشتری خواهند داشت . در این زمینه یقینا سخت رویی به عنوان صفتی که در نحوه ارزیابی افراد از انواع رویدادهای زندگی نقش دارد مطرح می شود ( فایلا ، وجونز ۱۹۹۱ ) .
شیرد وکاشانی (۱۹۹۱ ، نقل از بیاضی ، ۱۳۷۵ ) تعاملی بین مولفه ها سخت رویی سخت و استرس در پیش بینی سلامتی نوجوانان دختر پیدا نکردند . با وجود این سایر مطالعات حاکی از سودمند بودن اثرات سخت رویی بر روی سلامتی زنان است ( رود والت وزون ۱۹۸۹ ، نقل از بیاضی ، ۱۳۷۵ ) ، مطالعه وایب (۱۹۹۱ ) نشان داد مردان با سخت رویی بالا در هنگام انجام تکالیف تهدید آمیز دارای ضربان قلب پایین تری در مقایسه با مردان سخت رویی پایین هستند و سخت رویی تاثیر روی پاسخهای ضربان قلب زنان هنگام ارزیابی تکلیف تهدید آمیز ندارد.
ریچ وریچ (۱۹۸۷ ) تاثیر ویژگی شخصیتی سخت رویی و فرسودگی شغلی را در ۱۰۰ زن پرستار بخشهای مختلف مراقبتهای ویژه بررسی کردند . فرسودگی شغلی و سخت رویی ارتباط معکوس با یکدیگر داشتند . ۴۱٪ تفاوت در نمرات فرسودگی شغلی به خاطر ترکیب ویژگی شخصیتی سخت رویی به میزان کم و سنین پایین تر بود .
تحلیل دو طرفه واریانس نشان دادکه تاثیرات شخصیت و سن بر روی فرسودگی شغلی مستقل و فزاینده بودند تا اینکه اثرات متقابل داشته باشند .
از نظر سولکاسواتومانک (۱۹۹۴ ) سخت رویی یکی از مولفه ها مهم یا راهبردی کنار آمدن با فشار روانی در یک مطالعه آنها شیوه های مختلف سخت رویی را به منظور مقابله با فشارهای روانی مورد استفاده قرار می گیرند ، بررسی کردند . در این بررسی ۶۳ مرد جوان سالم به یک پرسشنامه شخصیتی ، یک مقیاس سخت رویی ، یک مقیاس سازگاری ، یک پرسشنامه آخرین رویدادهای فشار زای زندگی و یک مقیاس خود شایستگی پاسخ دادند . سپس ۱۰ نفر از آزمودنی هائی که بالاترین نمره سخت رویی را کسب کرده بودند با ۱۰ نفر دیگر که پایین ترین نمرات راکسب کرده بودند ، مورد مقایسه قرار گرفتند . نتایج نشان داد که سخت رویی :
۱ ) منابع سازگاری فرد را افزایش می دهد به این معنا که افراد سخت رو در برخورد با رویدادهای زندگی شایستگی بیشتری نشان می دهند .
۲ ) ارزیابی شناختی موثر را افزایش می دهد ، زیرا اشخاص سخت رو در زندگی روزانه فشار روانی کمتری را تحمل می کنند .
۳ ) پاسخ سازگارانه را بیشتر می کند . زیرا اشخاص سخت رو ، در مقایسه با اشخاصی که سخت رویی کمتری دارند ، سطح بالاتری از راهبردهای سازگارانه را به کار میگیرند .
سخت رویی صفتی است که عمدتا از چگونگی و نحوه شناخت فرد متاثر میشود . شناخت هر فرد از خویشتن و نحوه بازنگری تجربیات گذشته و چگونگی ارزیابی خویشتن از جمله عواملی هستند که بر ویژگی های مربوط به سخت رویی تاثیر میگذارد . در واقع این که فرد عملا خود را سخت رو بداند یا خیر ، میتواند در مسیر زندگی بر نحوه برخورد کلی او با مشکلات و بحرانها ، نوع تجربیات گذشته و واکنش کنونی او نسبت به عوامل فشار زای زندگی ، تاثیر داشته باشد . فرض براین است که مجموعه تجربیات گذشته فرد با ارزیابی فعلی او از خویشتن و جهت گیری آینده او هماهنگی دارد . با توجه به این فرض پژوهشگرانی چون صدیق و حسن ( ۱۹۹۸ ) فرضیه های زیر را در مورد ۵۰ دانشجوی ۱۷ تا ۲۵ ساله به آزمون گذاشتند:
۱ ـ در آزمودنی های سخت رو تعداد تجربیاتی که نشان دهنده مولفه تعهد ، کنترل و واکنش مثبت به چالشهای فشار زا است بیشتر است .
۲ ـ برعکس در آزمودنی های غیر سخت رو تعداد تجربیات که نشان دهنده احساس عدم تعهد ، فقدان کنترل و عدم چالش است ، بیشتر است .
۳ ـ آزمودنی های سخت رو بیشتر تحت تاثیر احساس کنترل و تعهد و چالشی که مربوط به وقایع گذشته خود آنهاست قرار دارند .
در پژوهش فوق ۵۰ دانشجو براساس نمره های مقیاس سخت رویی کوبا سا و مدی به دو گروه سخت رو و غیر سخت رو تفکیک شدند . کلیه آزمودنی ها تجربیات گذشته خود را بر حسب احساس تعهد ، کنترل و چالش ارزیابی کردند . در تحلیل نتایج این تحقیق فرضیه های اول و سوم تایید شدند . وقتی هر دو گروه از نظر بازگویی وقایع که نشان دهنده عدم تعهد ، فقدان کنترل و چالشها بود ، مورد مقایسه قرار گرفتند . نتایج نشان داد که دو گروه از لحاظ تعداد تجربیاتی که نشان دهنده عدم تعهد و فقدان کنترل است با یکدیگر تفاوت معنا داری نداشتند . هر چند در مورد تعداد وقایع بدون چالش تفاوت معنا دار بود .
آزمودنی های سخت رو موارد بیشتری از واکنشهای دفاعی را به یاد می آورند که برای آنان چالش برانگیز نبوده است ( صدیق و حسن ، ۱۹۹۸ )
بالاخره تجربه ما از زندگی تا حدود زیادی به نحوه تعبیر و تفسیر هر فرد از رویدادهای جهان هستی بستگی دارد . اگر افراد بتوانند در همان کودکی با مهارت ها لازم در مقابله با رویدادهای محیط آشنا شوند ، در بزرگسالی بهتر میتوانند بر محیط خود احساس تسلط و کنترل داشته باشند . یادگیری مهارت هایی چون نماد پردازی ، داوری قاطع و تحلیل گری از جمله فنونی به شمار می آیند که ما را در این راستا هدایت می کنند.
تعریف نا امیدی :
الف ) احساس درماندگی : اگر فرد یاد بگیرد که نمی تواند به طور واقعی موثر باشد در تمام حالتهای رفتاری خود احساس واماندگی و شک مینماید ( هابر: ۱۹۸۰ ) طبق نظریه اشنایدر ناامیدی حالت تکان دهنده ایست که با احساس عدم امکان و احساس ناتوانی و بی علاقگی به زندگی آشکار میشود و فرد در اثر ناامیدی بشدت غیر فعال شده و نمی تواند موقعیتهای زندگی را بسنجد و در نتیجه این مشکلات قدرت تطبیق یا تغیرات زندگی را ندارد مشکلات زندگی و عدم سازگاری با عوامل فشار آورنده ( استولی ) فرد را در زندگی گرفتار می نماید و با گذشت زمان فرد از جریان یک زندگی طبیعی همواره بیشتر فاصله گرفته و در پارهای از موارد حتی به خود کشی کشیده میشود .
ب ) ناامیدی : دلمردگی ناشی از افسردگی که می تواند خود را در قالب از دست رفتن امید به آینده نشان دهد . در این شرایط فرد احساس می کند که آینده مطبوع نخواهد بود یا در موارد شدید احساس می کند که آیندهای برایش وجود ندارد ( ایساک ، ۱۹۹۵ )
ج ) یک احساس بدنی ـ روانی یا اجتماعی ناخوشایند که درونی است و قابل بهبود نیست . احساسات ناامیدی بخصوص در کودکان و نوجوانانی که اقدام به خودکشی می کنند و در حالات از خود بیگانگی و یا سوگ قرار دارند شدیدا است ( نورسینی ۱۹۹۹ ) امید را نمی توان آگاهانه تجربه کرد ولی هنگامی که شخص تحت فشارهای غیر عادی و راه های پر پیچ وخم و تاریک قرار می گیرد ، احساس امیدواری در فرد امیدوار ، بزودی ظاهر شده و این امید است که بعد از بحرانها فرد را مجددا به آرامش می رساند . بدیهی است انسان حالات نگران کننده و مبهم یک بحران و بد بختی را احساس می کند . در افراد ناامید این نگرانی روز بروز بیشتر میشود ولی در امیدواران تحت تاثیر امید تعادل روانی مجددا ایجاد شده و در نتیجه افسردگی مزمن در این افراد کمتر دیده میشود . میدانیم برای دستیابی به آرامش و امنیت درونی ضروری است که فرد احساس نماید همواره کسی را دارد که بتواند در موقع لزوم و با اطمینان خاطر و بدون ترس از طرد شدن او را به کمک طلبیده ، مورد حمایتش قرار گیرد . این اطمینان سبب احساس امنیت و اعتماد بنفس می شود و افرادی که فاقد چنین منبع مورد اطمینان باشند ، احساس نا امنی می کنند ، عتماد درونی ندارند و در نتیجه تحقیرها ، مورد بی اعتنایی قرار گرفتن ، انتقادات و مایوس شدن از سایرین ( مخصوصا از نزدیکان خود که فوق العاده حساس باشند ) این افراد در حقیقت بندرت می توانند ارتباط رضایت بخشی با سایرین برقرار کنند ، این کیفیت موجب تشدید ناراحتی و خجالت آنها شده و در تمام ارتباطات نسبت به مسائل شخصی و اجتماعی شکایت نموده و حتی در معرض خودکشی قرار میگیرند . حالت دیگری از ناامیدی احساس مبتنی بر تسلیم و غیر فعال شدن است که می تواند نشانه ای از ضعف شخصیتی فرد باشد . از آنجایی که افراد ناامید نمی توانند براحتی اتخاذ تصمیم کنند نشانه هایی از عدم تعادل رفتاری و درگیری با انجام امور در ٱنان بارز می شود . در بیشتر اوقات ضعف و سستی فرد با احساس ناامیدی ارتباط دارد . زمانیکه شخص خود را ضعیف احساس کند قادر به کنترل رفتارهای اجتماعی خود نیز نخواهد بود بعضی از کارهای اجتماعی را نمی توان درست انجام بدهد . حتی زمانیکه تمام نیروی خودش را به کار بگیرد . روشن است که شخص نتواند ضعفهایش را اصلاح کند و قادر به فعالیت و کوشش نباشد از طرف سایرین نیز بکار گرفته نمی شود و او در فعالیتها ی دسته جمعی نمی تواند موثر باشد و چنین فردی اغلب احساس تنهایی در ماندگی و نا امیدی کرده و این ناامیدی مبادی و پیشرو افسردگی است . در ناامیدی شخص احساس ضعف کرده و از توانایی های خود نمی تواند استفاده کند و در نتیجه فرد از آمال و آارزوهایش فاصله می گیرد و با گذشت زمان ناامیدی و درماندگی در او بیشتر دیده شده بطرف درماندگی مزمن و احساس بی ارزشی وجود خود می رود که در پایان به افسردگی جدی مبتلا میشود ( اسلامی نسب .علی ۱۳۷۲ )
آنها با دیگران تاثیر میگذارند و به طور کلی ، گویی همیشه در انتظار شکست و ناامیدی بسر می برند . وقایع کوچک را خیلی بد تعبیر می کنند و نداشتن رفیق و جدایی از سایرین را خیلی سخت می گیرند . حتی ازدواج نزد آنها کمتر به اشخاص عادی شبیه است یا فوق العاده به زوج خود نزدیک شده و به او وابستگی پیدا می کنند و یا آنکه بطور آشکاری به او بی علاقه شده و از او دوری می جویند . بدیهی است انسان حالات نگران کننده و مبهم یک بحران روانی و بدبختی را احساس می کند . در افراد ناامید این نگرانی روز به روز بیشتر می شود . ولی در امیدواران تحت تاثیر امید تعادل روانی مجددا ایجاد شده و در نتیجه افسردگی مزمن در این افراد کمتر دیده میشود .از سوی دیگر طبق نظریه اشنایدر ناامیدی حالت تکان دهنده ایست که با احساسی از ناممکن بودن امور ، احساس ناتوانی و بی علاقگی به زندگی آشکار می شود .
فرد در اثر ناامیدی بشدت غیر فعال شده و نمی تواند موقعیتهای مختلف خود را بسنجد و تصمیم بگیرد . ناامیدی شخص را سریعا در هم شکسته و او را در برابر عوامل فشار آور بی دفاع و گرفتار می کند . با گذشت زمان شخص تمام امید خود را از دست داده و به جای آن افسردگی عمیق را جایگزین می کند چنین افرادی از بی علاقگی و بی تفاوتی خود .
زمینه ناامیدی در دوران کودکی و جنینی
برای مطالعه حالت ناامیدی تاریخچه دوران کودکی و دوران جنینی فرد مهم و قابل بحث و بررسی است .
کودکانی که بطور مرتب و مکررا تنها می مانند ، چون در زمان کودکی از نظر قدرت ضعیفتر از بزرگسالان هستند احساس در ماندگی بیشتر می کنند . اما بچه هایی که بوسیله پدر و مادر خود به موقع و درست حمایت می شوند رفتار سالم منطقی پدر و مادرشان به آنها کمک میکند که از توانایی های خود آگاه شده و در زندگی آینده خود موفقیت بیشتری کسب کنند . مشکلات زندگی کودک نیز به اندازه مشکلات سایر ادوار زندگی واقعیت دارد و در این دوران که فرد برای اولین بار طرز مقابله با مشکلات زندگی را یاد می گیرد .
کودک از مادری که دارای شخصیت با قوام و محکمی بوده و قادر به ابراز درست عواطف خود باشد یاد می گیرد که چگونه با اعتماد به نفس با مشکلات زندگی روبرو شود و از اضطراب ها در امان باشد . اما اگر مادر کودک قادر به ابرازء عواطف مادرانه نباشد کودک نمی تواند به وی متکی باشد و خواه ناخواه کم و بیش احساس ناامنی می کند .
بعضی از این کودکان همواره در صدد جلب توجه دیگران هستند و برخی دیگر کناره گیری را انتخاب کرده و یا خود را از افراد دیگر عقب می کشند و در زندگی روش مستقلی دارند شاید کمکی نمی خواهند زیرا می ترسند که مورد طرد و اهانت واقع شوند .
خانواده هایی که بواسطه مرگ و جدایی از هم پاشیده می شوند یا خانواده هایی که به سهولت آرامش خود را از دست داده متشنج می گردند ، رشد روانی اطفال را به مخاطره می اندازند . میلر(۱۹۸۶) در بررسی زمینه های اصلی امید به اهمیت روابط بین فردی نیز اشاره می کند . احساس داشتن کسی که بتوان به او اعتماد کرده بالاخص در مواردی که از لحاظ شخصی نیز آن فرد برای بیمار مهم باشد ،
شایان اهمیت است . در ادامه همین ارتباطی است که می بینیم در خانواده ها و حتی در اجتماعات و ملل ، فقدان همبستگی و اتخاذ و عدم وجود هدفهای مشترک به بیماری اجتماعی منجر می شود .احتمالا یکی از مهمترین استرسهای موثر در نومیدی احساس تنهایی است که ممکن است واقعی و یا ذهنی باشد و بررسی های “اپیدمیولوژیک ” در این زمینه نشان داده است که شیوع خودکشی با فقر طبقات اجتماعی یا سایر مشکلات مادی ارتباطی نداشته ، بلکه بیشتر به احساس جدایی از اجتماع مربوط است . بعنوان مثال خودکشی در مناطقی که مردم دور از یکدیگر زندگی می کنند متداولتر است . برعکس در جاهاییکه خانواده و سایر بستگان به هم نزدیک هستند کمتر دیده می شود . همینطور خودکشی در هنگام بازنشستگی و ناتواناییهای بدنی که موجبات جدایی از اجتماع را فراهم می کند شایعتر است . در اینجا لازم است به این نکته اشاره شود که احساس تقصیر و گناه یا عدم توانایی و کفایت و قابلیت حالت عام داشته و تقریبا هیچ کس از احتمال برخورد با آن دور نیست . هر فردی ممکن است به دنبال شکستهای عادی زندگی در لحظاتی به این گونه احساسات دچار شود .
در افراد طبیعی و سالم ناتواناییهایی از این دست ، چه بسا که انگیزه ای برای تلاش و دستیابی به موفقیت های بعدی گردند ولی در افراد ضعیف رفتارهائی از قبیل خشم ، عصبانیت ، دشمنی ، خصومت ، احساس دو گانگی ، احساس گناه و ناامیدی در اثر یادگیری درماندگی مشاهده شده و در نهایت به افسردگی شدید منتهی می شود .
رابینسون امید را یکی از پایه های اساسی عملکرد روانی می داند که این اصل رونق دهنده دستاوردهای زندگی می باشد . امید توانایی باور احساس بهتری از آینده است . امید با نیروی موثر خود فعالیتی را تحریک کرده ودریچه های تازه ای از زندگی را برروی فرد باز میکند .
امید نیرو بخش است و باعث تلاش و کوشش بیشتر می شود
شبه خانواده
با در نظر گرفتن این واقعیت که کودکانی که در پرورشگاه و محیطهای بسته به سر می برند از نظر عاطفی با کودکان که در کانون گرم خانواده و محیطهای باز هستند تفاوتهای آشکاری دارند و هیچ گاه مربی نتوانسته و نخواهد توانست که مانند پدر و مادر جوابگی نیازهای گوناگون آنها باشد و همچنین خصوصیت اجتماعی بودن انسان و اینکه خانواده عامل بسیار مهمی در اجتماعی شدن کودک است پدیده شبه خانواده نضج گرفت .
شبه خانواده به این شکل است که در یک خانه تعدادی کودک با یک پدر و مادر مصنوعی زندگی می کنند . پدر و مادر مصنوعی بیشتر از میان زنان و مردان عقیم وعلاقمند به بچه انتخاب می شوند . تعداد کودکان در شبه خانواده از ۱۵ نفر بیشتر نیست پدر و مادر مصنوعی سعی در برقراری رابطه عاطفی و طبیعی با کودکان دارند تا آنان محیط گرم و صمیمی یک خانواده طبیعی را احساس کنند . از آنجا که پدر و مادر مصنوعی برای نگهداری کودکان از کمکهای مالی دولت برخوردارند.
باید گفت که شبه خانواده کار پر هزینه ای است و به این دلیل نیز تعدادش اندک است . ولی در هر حال شبه خانواده جوابگوی مناسبی برای مشکلات کودکانی است که سرپرست خود را از دست داده و در اجتماع رها شده اند .
پژوهشهای مربوطه
تا جایی که محقق اطلاع دارد تحقیقی مشابه تحقیق مربوطه صورت نگرفته است اما تحقیقاتی که در حول و حوش پژوهش مربوطه صورت گرفته اند تقریبا زیاد هستند که برخی از ٱنها در اینجا آورده میشوند .
در تحقیقی که به عنوان بررسی میزان افسردگی نوجوانان دختری که در شبانه روزی زندگی می کردند و مقایسه آن با میزان افسردگی در نوجوانان دختری که در خانواده زندگی می کردند در مرکز تهران توسط شمس انجام گرفت میانگین افسردگی نزد نوجوانانی که در خانواده زندگی می کردند ۵/۱۷ بدست آمد که این عدد حاکی از افسردگی این گروه می باشد . در حالی که میانگین افسردگی در نوجوانان مرکز شبانه روزی ۲۴ بدست آمد که نشان میدهد افسردگی در این گروه ( شبانه روزی ) شدیدتر از گروه عادی می باشد و نیاز به مشورت با روانپزشک دارد .
در تحقیق دیگری که توسط مرتضوی در پاییز ۱۳۷۳ ، تحت عنوان بررسی وضعیت روانی رفتاری فرزندان شبانه روز استان تهران ، صورت گرفت ، نتیجه گرفت که اختلالات روانی و رفتاری در فرزندان شبانه روز بیشتر از فرزندان عادی می باشد .
دنیس (۱۹۶۰ ) تاثیر محرومیت را بر روی رشد هوش بررسی کرده است . وی با خارج کردن بچه های ۲ ـ ۱ ساله شبانه روزی در شهر تهران (در جایی که توجه کافی به آنها نمی باشد ) و جای دادن آنها در موسسه دیگری که به مربیان آموزش کافی داده شده بود در وضع این کودکان تغییر محسوسی به وجود آورد . در ظرف چند ماه بهره هوش کودکان گروه آزمایشی افزایشی تا حدود ۵۰ بهره نشان داده .
در پژوهشی که توسط بوستانی و شکری (۱۳۶۰ ) در شهر شیراز انجام شد کودکان شبانه روزی و کودکانی که در خانه زندگی میکردند از لحاظ رشد اجتماعی مورد مقایسه قرار گرفتند . یافته های این پژوهش نشان داد که رشد اجتماعی کودکان شبانه روزی در مقایسه با همسالانشان که در خانواده خود زندگی می کردند به طور معنی داری پایین تر بوده پارهای از عللی که در این پژوهش برای پایین تر بودن رشد اجتماعی پیدا شد ، عبارت بودند از: عدم آزادی رفتار ، عدم امکان برقراری رابطه نزدیک عاطفی ، کمبود محرکهای لازم و نداشتن ارتباط کافی با دنیای خارج از موسسه .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...