۲-۶-۳- توازن بین معیارهای مالی و غیر مالی
بسیاری از مدیران تمایل دارند، که بر حسب داده های عددی تصمیم گیری کنند. آنها پیشرفت را در معیارهای مالی خلاصه می کنند و اعتقاد دارند، که عملکرد مالی، انگیزه تمام افراد در شرکت را به گونه برابر افزایش می دهد(Nair,2004:p.16). شاید در نظر گرفتن اهداف مالی به تنهایی، مانع از تبدیل اهداف مالی کلی شرکت به اهداف کوچکتری می شود، که کارکنان در شرکت می توانند با اطمینان دنبال کنند. طبق سلسله مراتب نیازهای مازلو، عملکرد انسان ترکیب پیچیده ای از تمایلات و انتظارات اساسی و پیشرفته است. این سلسله مراتب در شرکت نیز وجود دارد. زمانیکه استراتژی شرکت طراحی می شود(چه باید انجام شود و چگونه)، باید ترکیب بین اهداف مالی و غیر مالی مورد توجه قرار گیرد. با در نظر گرفتن سهم اهداف مالی و غیر مالی در استراتژی شرکت، توازن به وجود می آید. همان طور که می دانیم، انسان ها فقط به وسیله پول ارضاء نمی شوند، ولی رسیدن به اهداف غیر مالی هم معمولاً منجر به کسب پول می شود. یک تصور غلط این است، که اهداف غیر مالی، در ماهیت به صورت کمی نیستند. اهداف غیر مالی می توانند اندازهگیری شوند. حتی « احساس » نیز با سطحی از خطا قابل اندازه گیری است(Ibid,pp.16-17).
۲-۶-۴- توازن بین اهداف بخش های مختلف شرکت و اهداف کلی شرکت
سازمان ها در پی بهترین ساختار تجاری برای رسیدن به اهداف مالی هستند. برخی اعتقاد دارند، که بخش های تجاری مستقل (غیر متمرکز)، بهترند و برخی دیگر ساختارهای سازمانی با کنترل متمرکز را بهتر می دانند. برخی اعتقاد دارند، که فعالیت های کلیدی پشتیبانی، مانند منابع انسانی و تکنولوژی اطلاعات، باید به صورت متمرکز باشند، تا صرفه جوئی های مقیاس(تولید انبوه) و استفاده بهینه از منابع را ممکن سازند. این در حالی است، که برخی دیگر اعتقاد دارند، هر کس باید در قبال منابع تحت کنترل خود پاسخگو باشد. این اختلاف نظرها قرن ها است، که ادامه دارد و طرفداران روش های گوناگون می توانند شواهد و دلایلی در رابطه با هریک از این روش ها را ارائه کنند. اصول تجاری باید به صورت ساختاری طراحی شود. ارزیابی متوازن می تواند به عنوان یک اصل تجاری قوی در هر ساختار سازمانی برای اجرای استراتژی و مشخص کردن اهداف استراتژیک به کار رود(Ibid,p.17).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲-۶-۵- توازن بین اولویت های مالی و عملیاتی
از زمانی که تجارت بوجود آمد، فعالیت های مالی به عنوان محاسبات کم ارزش توصیف شده بود و فعالیت های عملیاتی در حقیقت مربوط به ساخت محصول یا ارائه خدمات بود. در طی قرن ها، روش های مالی برای تطبیق با سیر تکاملی رویه های تجاری تغییر کرده است، ولی چالشی، که هنوز هم وجود دارد، این است، که اعداد و ارقام مالی، آنچه که واقعاً در واحد تجاری اتفاق افتاده است را، منعکس نمی کند. بنابراین ارزیابی و اداره استراتژی واحد تجاری با دشواری صورت می گیرد. تغییرات در ویژگی دارایی های واحد تجاری، این چالش را بیشتر کرده است. در گذشته، دارایی های شرکت در ترازنامه منعکس می شد، ولی در حال حاضر ۸۵ درصد دارایی ها در شرکت ها نامشهود هستند(Ibid,p.18).
بنابراین، در زمانی که دارایی های نامشهود، آینده شرکت ها را رقم می زنند، صورت های مالی تنها دارایی های مشهود را منعکس می کنند. در یک شرکت، توانایی ها و شایستگی ها می تواند منجر به نتایج مالی شود، ولی این توانایی ها و شایستگی ها در گزارش های مالی منعکس نخواهد شد(Ibid,pp.18-19).
معیارهای ارزیابی متوازن
هر واحد یا سازمان تجاری، معیارهای ارزیابی متوازن خاص خود را برای انعکاس اهداف و استراتژی اش توسعه می دهد. البته احتمال می رود، برخی از این معیارها در تمام واحدها یا زیر مجموعه ها عمومی باشند. سایر معیارها می توانند خاص هر واحد تجاری باشند(Kaplan and Norton,1996:p.44).
به طور کلی معیارها باید دارای ویژگی های زیر باشند (میچالسکا، ۲۰۰۵: ۷۵۴):
با اهداف استراتژیک شرکت در ارتباط باشند.
کنترل کننده: این امر تاثیر گذاری بر ارزش معیارها را ممکن می سازد.
در قالب فعالیت ها هدایت شوند: پیشگامی(ابتکارات) در توسعه اثر بخشی را عهده دار شوند.
ساده: قواعد محاسبه آن آسان و قابل فهم باشد.
مطمئن: قابل دستکاری نباشد.
قابل تعمیم باشد: در سطوح مختلف سازمان بتوان آن را تفسیر کرد.
قابل اندازه گیری: بدون صرف هزینه بتوان آن را در قالب اعداد نشان داد.
۲-۷-۱- معیارها در منظر مالی
معیارهای مالی به آسانی اثرات اقتصادی فعالیت ها را اندازه گیری می کنند. آنها نشان می دهند، که چگونه، پیاده سازی و تشخیص استراتژی در اصلاح نتایج اقتصادی شرکت ها نقش دارد(Michalska,2005:p.754). مطمئناً هیچ سازمانی بدون معیارهای مالی وجود ندارد. معیارهای سنتی همیشه وجود داشته اند. اما ارتباط بین اهداف، اقدامات ابتدایی، اهداف کمی و معیارها چیزی است، که به تازگی بوسیله ی ارزیابی متوازن آموخته شده است. به طور سنتی معیارها برای سازمانهای انتفاعی جهت ارائه منظر مالی شامل مراحل زیر هستند(Nair,2004:pp.51-52): درآمد، حاشیه سود، حاشیه فروش، بهای تمام شده، بهای تمام شده کالای فروخته شده، بهای تمام شده خدمات هزینه، ریسک تعدیل یافته بازده سرمایه، رتبه اعتباری، رتبه بندی بدهی، درآمد هر کارمند، بازدهx ( مثل حقوق صاحبان سهام، سرمایه گذاری، داراییها)، جریان وجه نقد، نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام ، درآمد قبل از کسر بهره، مالیات و استهلاک. عایدات گروه های دولتی یا غیر انتفاعی می توانند از معیارهای دیگری به شرح زیر باشد(Ibid): کسری بودجه، اهداف کمی مربوط به هزینه، تخصیص از اهدا کنندگان، تخصیص از قانون گذاران( مجلس)، بهای تمام شده خدمات، مالیات بخشها.
۳
۲-۷-۲- معیارها در منظر مشتری
در منظر مشتری، شرکت ها، مشتریان و بخش های بازار باید شناسایی شوند. ارزیابی متوازن این امکان را برای شرکت ها فراهم می سازد، که بتوانند معیارهای کاملی را برای تحقیق ارائه خدمات به مشتریان و بخش های بازار تنظیم کنند. همچنین در اغلب اوقات، ارزیابی متوازن بطور دقیق ارزش ارائه شده به مشتریان و بخش های بازار را تعیین می کند(Michalska,2005:p.754). اگر رسالت، ارزشها و دورنما را قلب سازمان در نظر بگیریم، آنگاه مشتریان جریان خونی هستند، که از ارزش سازمان محافظت می کنند. چگونگی جذب و نگهداری مشتری از فعالیت های اصلی شرکت است. اما معیارهای منظر مشتری اهدافی است، که با آنها به مشتری دست می یابیم، وی را نگه می داریم و بر تعداد مشتریان می افزاییم. برای درکی بهتر این معیارها باید ابتدا موارد زیر را دریابیم(الهیاری،۱۳۸۷: ۵۶):
مشتری(مشتریان)ایده آل ما کیست ؟
آیا این مشتریان می توانند با توجه به صنایع، سلایق ، تجربیات، سن، نمایندگی ها، کارکرد، فرایند تجاری و غیره مجزا شوند؟
چه کسی بر رفتارشان تاثیر می گذارد؟
چرا آنها مراجعه می کنند- ارزش واقعی و دریافتی یا منفعت آنها از این مراجعه چیست؟
مشتریان چه زمانی مراجعه می کنند؟
چه کالا یا خدمتی دریافت می کنند؟
به چه نحو مراجعه می کنند، آیا برای نحوه مراجعه آموزش داده شده اند؟
ارزیابی نهایی موفقیت سازمان انتفاعی هم، این است، که « آیا چیزی فروخته ای؟ » اگر بازار مثبت باشد و خرید صورت گیرد، دیگر اشتباهات مورد توجه قرار نمی گیرد.
۲-۷-۳- معیارها در منظر داخلی
منظر داخلی به کل اهداف نهایی و اقدامات مقدماتی که حول فرآیندهای داخلی و قابلیت های سازمان است، مربوط می باشد. بنا براین هر معیار، از بهره وری مهندسی گرفته تا قابلیت تولید، در این محدوده قرار می گیرد و باید معیارهای عمومی را که هنوز بر دیگر معیارها غالبند، شناسایی کرد(Nair,2004:p.52):
– ثبت اختراع در مهندسی
– معیارهای چرخه عمر محصول
– زمان متوسط ضایع شده محصول
– مشخصات مربوط به پیش نمونه
– تعداد اشتباهات مشخص شده
– میانگین ضایعات
– هزینه برمبنای فعالیت مربوط به فعالیت هاو بازده های مهم
– گردش موجودی ها
– تعداد محصولات جدید در خط تولید
– هزینه تحقیق و توسعه برای محصولات جدید خط تولید
– تعداد برگشتی ها
– نسبت درصد ادعاها(شرکت بیمه).
سایر معیارها شامل درصد ضایعات و هزینه ضمانت محصول، توانایی تولیدی شرکت، تعداد محصولات یا خدمات، زمان توسعه محصولات جدید، ایجاد فرایندهای جدید تولید و ارائه خدمات بعد از فروش به مشتریان می باشد.
۲-۷-۴- معیارها در منظر یادگیری و رشد
[سه شنبه 1401-04-14] [ 02:11:00 ق.ظ ]
|