۲. آزمون واقعیت

ارزیابی و مطابقت میان آنچه به صورت عینی و ذهنی تجربه میشود

۳. انعطاف پذیری

تنظیم تفکر و رفتار به هنگام تغییر موقعیت و شرایط

ث) هوش هیجانی خلق عمومی

۱. خوش بینی

احساس رضایت از زندگی خویشتن، شادکردن خود و دیگران

۲. نشاط

نگاه به جنبه های روشن زندگی و حفظ نگرش مثبت حتی در مواجهه با ناملایمات

تقویت هوش هیجانی
در ارتباط با اینکه آیا هوش عاطفی یک توانمدی قابل افزایش و تقویت است یا خیر، به آرای صاحب نظران این حوزه ‏مراجعه شد که: به عقیده ‏مایو[۱۸۰] قسمتی از ظرفیت هوش هیجانی غریزی است و قسمت دیگر حاصل تجارب زندگی است. قسمت اخیر میتواند به وسیله کوشش، تمرین و تجربه پیشرفت یابد. سالووی نیز عقیده ‏دارد هوش هیجانی عبارت از یک سری مهارتها و قابلیت‌هایی است که میتواند هم آموزش داده ‏و هم یاد گرفته شود. گلمن هم بر آن است که رشد هوش هیجانی از آغاز زندگی شروع میشود و تا بزرگسالی ادامه مییابد و میتوان آن را با آموزش افزایش داد. بار-آن نیز هم سو با گلمن، سالوی و مایو معتقد است که هوش هیجانی در طول زمان قابل تغییر است و میتوان با برنامهای ویژه ‏آن را افزایش داد. مهارتهای هوش هیجانی ابتدا در منزل و با تعامل خوب والد و کودک شروع میشود. ایجاد محیط امن عاطفی یکی از راه های پرورش هوش هیجانی است. در سازمانها روشها و برنامههای مختلفی برای تقویت هوش عاطفی در تعاملات کاری وجود دارد. برنامههای آموزش مهارتهای هیجانی از روش های افزایش قابلیت هوش هیجانی به شمار میآید. این آموزشها شامل برنامههای کنترل خشم و عصبانیت، همدلی، تشخیص و به رسمیت شناختن تشابهات و تفاوتهای افراد، اظهار ادب و صمیمیت و تعارف، اداره خود، برقراری ارتباط، ارزیابی خطرات، خودگفتاری مثبت، حل مسأله و مشکل، تصمیم گیری، ایجاد هدف، تعاملات مثبت کاری، انگیزه در شغل، درک موقعیتهای رفتاری و مقاومت در مقابل فشار گروه مخرب است (آقایار و شریف درآمدی، ۱۳۸۴ ‏).

یکی از نهادهای مهم برای آموزش و پرورش مهارتهای هوش هیجانی مدرسه است. پژوهشها نشان میدهد مدارسی موفقتر بودهاند که به ایجاد رابطه مناسب میان دانشآموزان، معلمان و سایر اعضاء مدرسه اهمیت میدهند در چنین مدارسی، معلم و دانشآموز در جهت ایجاد روابط مطلوب و تعامل صحیح تلاش میکنند و برنامههای آموزش مهارتهای هیجانی، دانشآموزان در کسب آگاهی از حالات هیجانی و تقویت عزت نفس و حتی کسب نمره های بهتر در آزمونهای شناختی نیز کمک میکند (کاظمی، برماس و آذرخرداد، ۱۳۸۸).
گلمن (به نقل از دیویس[۱۸۱]، ۲۰۰۱)، هوش هیجانی را عنصری سازنده در تعلیم و تربیت میداند و کودکی را فرصتی برای شکل دهی، عادات هیجانی میدانند. یعنی کودکان با پشتکار و پذیرش خطاها و اشتباهات خود به عنوان یک بخش ذاتی و طبیعی یادگیری، قادرخواهند بود خود را بهتر کنترل کنند و ناکامیهای خود را در مسیر مثبت هدایت کنند و از آنها بهره ببرند. همچنین رشد و گسترش هوش هیجانی را برای تربیت خوب کودکان و ایجاد امنیت در جامعه حیاتی میداند و پیشنهادهایی را برای با سواد شدن هیجانی ارائه میدهند. بنابراین به نظر میرسد مدارس باید چگونگی اداره و کنترل هیجانها را به کودکان بیاموزند.
رابطه تئوری ذهن و هوش هیجانی
همان طور که قبلاً گفته شد تئوری ذهن یکی از سادهترین و اساسیترین تعامل اجتماعی است که فهم و دانش افراد براساس تئوری ذهن شکل میگیرد (غفاری، بنی جمالی و احقر،۱۳۸۹). این توانایی شناختی یک توانایی منحصر به فرد است که برای عملکرد اجتماعی و فرهنگی ضروری تلقی شده است (عبدالهزادهرافی، بهرامی، میرزمانی، صالحی و حسنزادهاول، ۱۳۸۹). در این توانایی حالات ذهنی گوناگون همچون ادراک، توجه، باور، تمایل، قصد و هیجان چون شبکهای مرتبط با هم نقش مهم و اساسی ایفا میکنند. در این توانایی تغییراتی در طی دوران رشد اتفاق میافتد که قسمتی از این تغییرات به رشد شناختی(رسش) و قسمتی دیگر با تجارب کودک(تعاملات اجتماعی) شکل میگیرد (خداداد، منشئی و عارفی، ۱۳۸۹). بنابراین میتوان گفت این توانایی حاصل هوش اجتماعی است (کاکوجویباری، شقاقی، و برادران،۱۳۹۱). ازسوی دیگر هوش هیجانی جدیدترین تحول در زمینه فهم ارتباط میان تفکر و دانش است. هوش هیجانی در واقع نوعی دیگر با هوش بودن است که شامل درک احساسات خود برای تصمیم گیری مناسب در زندگی و توانایی کنترل حالتهای اضطرابآور و کنترل واکنشها ست. به طور کلی هوش هیجانی یک مهارت اجتماعی است. شامل همکاری با سایر مردم، کاربرد احساسات در روابط و توانایی رهبری سایر افراد است (یارمحمدیان، ۱۳۸۷). این مهارت اجتماعی علاوه بر برخورداری از توانایی های شناختی از هیجانها و احساسات برخورداراند. از آنجایی که مؤلفه های اساسی هوش هیجانی عبارت است از توانایی فهم هیجانات دیگران و توانایی تنظیم و مهارخود و دیگران به شیوه سازگارانه، انتظار میرود افرادی که دارای هوش هیجانی بالاتری هستند سازگاری اجتماعی و مهارتهای اجتماعی بهتری را نشان بدهند. بنابراین، مهارتهای اجتماعی عبارت از تسهیل کنندههای زندگی اجتماعی که به افراد کمک میکند تا به گونهای سودمند و متقابل با دیگران تعامل داشته باشند (حدادی کوهسار، روشن و اصغر نژاد فرید، ۱۳۸۶). این موارد نشان میدهد تئوری ذهن و هوش هیجانی دارای توانایی شناختی هستند که منجر به روابط اجتماعی مثبت با دیگران و همسالان میشود. در زمینه ارتباط تئوری ذهن و هوش هیجانی پژوهشهای محدودی صورت گرفته است که میتوان به این موارد اشاره کرد.
یارمحمدیان(۱۳۸۷)، در پژوهشی به بررسی رابطۀ هوش هیجانی و هوش عقلانی در بین گروهی از دانشآموزان دختر دبیرستانی در شهر اصفهان پرداخت و به این نتایج رسید که رابطه معناداری بین هوش هیجانی و هوش عقلانی وجود دارد. همچنین از بین عوامل هوش هیجانی تنها خودشکوفایی و تحمل فشار روانی توانایی پیش بینی کنندگی هوش عقلانی را به طور معنادار داشتند. بنابراین میتوان استنباط نمود که هرچند محتوای هوش هیجانی ابعادی از مؤلفه های روانی را پدید میآورد و محتوای هوش عقلانی را مؤلفه های ذهنی و شناختی تشکیل داده است، لیکن در هر دوی آنها عوامل مشترکی وجود دارد که میتوان برای پیش بینی موفقیت فردی مورد توجه قرار داد. در حقیقت، برای مطالعه شخصیت افراد و پیش بینی موفقیت تحصیلی و حرفهای آنان، به کارگیری هوش هیجانی و هوش عقلانی هر دو ضرورت دارد.
بشارت (۱۳۸۴)، در بررسی تأثیر هوش هیجانی بر کیفیت روابط اجتماعی به این نتایج رسید که هوش هیجانی با تقویت سلامت روانی، توان همدلی با دیگران، سازش اجتماعی، بهزیستی هیجانی، و رضایت از زندگی، مشکلات بین شخصی را کاهش میدهد و زمینۀ بهبود روابط اجتماعی را فراهم میسازد. هوش هیجانی، همچنین از راه ویژگیهای ادراک هیجانی، آسان سازی هیجانی، شناخت هیجانی، و مدیریت هیجانها و یا ساز و کارهای پیش بینی، پیشگیری، افزایش توان کنترل، و تقویت راهبردهای رویارویی کارآمد، به فرد کمک میکند تا کیفیت روابط اجتماعی را بهتر سازد.
رستمی و همکاران(۱۳۸۹)، در پژوهشی به این نتایج رسیدند که بین مؤلفه های هوش هیجانی، ادراک هیجانی نقش مهمتری در تبیین پراکندگی خودکارآمدی دارد و خودکارآمدی، هوش هیجانی و حمایت اجتماعی رابطۀ معنیدار و متقابل دارند. همچنین در این پژوهش نقش محیط پرورشی را در ارتقای خودکارآمدی و هوش هیجانی مورد تأیید قرار گرفت.
بوساکی[۱۸۲] و آستینگتون (۱۹۹۹)، در پژوهشی به بررسی رابطه شناخت اجتماعی(تئوری ذهن) و کفایت شایستگی اجتماعی در نوجوانان پرداختند و نتایج نشان داد که رابطه مثبتی بین تئوری ذهن و کفایت شایستگی اجتماعی وجود دارد.
فردریکسون، پتریدز و سیموندس[۱۸۳] (۲۰۱۲)، در مطالعهای به این نتیجه رسیدند که ویژگیهای هوش هیجانی با سطح تغییر احساس اجتماعی ارتباط دارد. به عبارت دیگر هوش هیجانی و احساس اجتماعی در یک زمان کنترل میشود. این یافتهها یک نقش مهمی برای ویژگیهای هیجانی در روابط با همسالان و صلاحیت اجتماعی را تأیید میکند.
مطالعه مک کریمون، جی تلی یانا، آلتمر و ماچولیز[۱۸۴](۲۰۱۳)، نشان داد بین هوش هیجانی و انعطاف پذیری در کودکان مبتلا به اوتیسم رابطه معناداری وجود دارد. همچنین بین هوش هیجانی و مهارتهای اجتماعی رابطه معناداری وجود دارد.
رضویه، لطیفیان و عارفی(۱۳۸۵)، نقش تئوری ذهن و همدلی در پیش بینی رفتارهای پرخاشگری ارتباطی، آشکار و جامعه پسند دانشآموزان را مورد مطالعه قرار دادند و به این نتایج رسیدند همبستگی بین تئوری ذهن و همدلی گرم هر دو با رفتارهای پرخاشگری ارتباطی، آشکار و جامعه پسند معناداربود. تئوری ذهن و همدلی گرم قادر به پیش بینی رفتارهای پرخاشگری ارتباطی و جامعه پسند بودند و همدلی گرم، پیش بینی کنندۀ رفتار پرخاشگری آشکار بود. همدلی گرم نسبت به تئوری ذهن از قدرت پیش بینی کنندگی بیشتری برای انواع رفتارهای اجتماعی مذکور برخوردار بود.
جانثاروطن (۱۳۹۱)، در مطالعهای به بررسی رابطه تئوری ذهن و رشد هیجانی کارکردی با پرخاشگری کودکان پیش دبستانی پرداخت. نتایج نشان داد بین تئوری ذهن و پرخاشگری رابطهای وجود ندارد. رشد هیجانی کارکردی گذشته مدار با پرخاشگری رابطه منفی دارد. تئوری ذهن با رشد هیجانی کارکردی رابطه مثبت و معنادار دارد. از میان متغیرها، رشد هیجانی کارکردی گذشته مدار پیش بینی کننده بهتری برای پرخاشگری بود. بنابراین میتوان گفت ضعف تئوری ذهن لزوماً منجر به پرخاشگری نمیشود، ولی کودکان پرخاشگر در مراحل رشد هیجانی کارکردی دارای تأخیر هستند.
مشهدی، هاشمی و برزآبادی(۱۳۹۰)، در پژوهشی نظریه تحول ذهن و رابطه آن با مهارتهای اجتماعی در کودکان و نوجوانان مبتلا به آسیب بینایی مورد مطالعه قرار دادند و نتایج نشان دادند که بین عملکرد در تکلیف پیش بینی عمل و نمره کلی مهارتهای اجتماعی و عملکرد در هر دو تکلیف (پیش بینی باور و پیش بینی عمل) و نمره کلی مشکلات رفتاری رابطۀ معنادار وجود دارد. همچنین بهره هوش کلامی و سن عملکرد در تکلیف پیش بینی عمل را پیش بینی کردند.
عبدالهزادهرافی، ادیب سرشکی، پورمحمدرضای تجریشی و بخشی(۱۳۹۱)، ارتباط نظریه ذهن با اجتماعی شدن، مهارتهای ارتباطی و مهارتهای زندگی دانشآموزران کم توان ذهنی را مورد مطالعه قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که رابطه بین نظریه ذهن و سطح دوم اجتماعی شدن به لحاظ آماری معنادار است ولی رابطه آماری معناداری بین سطوح نظریه ذهن با مهارتهای ارتباطی و مهارتهای زندگی مشاهده نشد. در کل میتوان نتیجه گرفت با افزایش درک باور غلط اولیه (نظریه ذهن سطح دوم)، اجتماعی شدن دانشآموزان کم توان ذهنی افزایش مییابد.
بارلو، کوالتر و استای لیانو[۱۸۵] (۲۰۱۰)، به مطالعه رابطه بین ماکیاولیانیسم با هوش هیجانی و تئوری ذهن در بین کودکان دبستانی پرداختند. نتایج در مود دخترها نشان داد که بیشترین تخصص در درک هیجانی و اجتماعی دارند که نمیتواند آنها رابه درستی در دیگر برخوردهای اجتماعی هدایت کند. این موارد در پسرها صدق نمیکند.
همچنین کوالتر، و استای لیانو (۲۰۱۱)، در پژوهش دیگری به بررسی رابطه بین ویژگی و توانایی هوش هیجانی و تئوری ذهن دربین کودکان در دو گروه سنی ۵تا ۷ سال و ۸ تا ۱۰ سال پرداختند. نتایج نشان میدهد در هر دوگروه سنی فقط توانایی هوش هیجانی با درک باور غلط ارتباط دارد. دیگر نتایج نشان میدهد درک و شاخههایی مدیریت از توانایی هوش هیجانی واریانس منحصر به فردی در درک باور کاذب را پیش بینی میکند با کنترل سن، زبان و دیگر شاخههایی از توانایی هوش هیجانی. توانایی و ویژگی هوش هیجانی موفق به نشان دادن هر گونه رابطه با درک باور کاذب نشد. توانایی و ویژگی هوش هیجانی با چندین آزمون پیشرفته تئوری ذهن مرتبط اند. این موارد در افراد بزرگسال دیده میشود. آنها همچنین یک سری اطلاعات جدید بدست آوردند: ۱) دانش هیجانی دارای رتبه بالاتر به وسیله توانایی هوش هیجانی اندازه گیری میشود که با آزمونهای پیشرفته تئوری ذهن مرتبط است. ۲) خودکارآمدی عاطفی، به عنوان ویژگی هوش هیجانی اندازه گیری میشوند و همچنین در آزمونهای پیشرفته تئوری ذهن دارای اهمیت است.
ویلسون[۱۸۶](۲۰۰۹)، به مطالعه بررسی ویژگی هوش هیجانی و تئوری ذهن در دانشآموزان مبتلا به بیش فعالی پرداختند نتایج نشان میدهد بین نمره هوش بهر در بین دو گروه کوکان عادی و مبتلا به بیش فعالی تفاوت معناداری وجود ندارد. در مورد عملکرد کلی تئوری ذهن در بین دو گروه کودکان عادی و بیش فعال تفاوت معناداری وجود ندارد.
همانطور که گفته شد دوره کودکی و نوجوانی دوره مهمی برای تحول و تغییر رشد شناختی است. در این دوره تعاملات و ارتباطات اجتماعی، احساسات و هیجانات، و تئوری ذهن به بیان دیگر شناخت اجتماعی آنان در حال شکل گیری هستند. از مهمترین نهادهایی که به آموزش و پرورش هوش هیجانی و تئوری ذهن کمک میکند خانواده و مدرسه مهمترین نقش را ایفا میکنند که باعث رشد و شکوفایی این توانایی های شناختی در بین کودکان میشود. با توجه به اهمیت هوش هیجانی و تئوری ذهن در رشد شناخت اجتماعی، ضروری است جنبه ها و ابعاد گوناگون رشد شناختی از جمله ارتباطات وتعاملات اجتماعی، هوش هیجانی، شناخت، و تئوری ذهن مورد مطالعه و بررسی بیشتر قرار گیرد. به همین منظور در این پژوهش سعی شده است رابطه تئوری ذهن با هوش هیجانی را در دانشآموزان مورد مطالعه قرار گیرد.
فصل سوم
روش پژوهش
روش پژوهش
پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است. در این پژوهش رابطه تئوری ذهن با هوش هیجانی در بین دانشآموزان مورد مطالعه قرار میگیرد.
جامعه آماری وگروه نمونه مورد مطالعه و روش نمونه گیری
جامعه آماری مورد مطالعه را همه دانشآموزان دوره ابتدایی منطقه ۳ شهر تهران، مشغول به تحصیل در سال تحصیلی ۹۲-۱۳۹۱، است. با توجه به موضوع پژوهش که رابطه بین تئوری ذهن با هوش هیجانی مورد مطالعه قرار میگیرد، یک گروه نمونه ۱۰۰ نفری از طریق نمونه‌برداری تصادفی انتخاب و فرم ۳۸ سؤالی نظریه ذهن و پرسشنامه هوش هیجانی بر روی آنها اجرا شد. بدین ترتیب که از همه مدارس منطقه ۳ آموزش و پرورش شهر تهران به تصادف دو مدرسه، یک مدرسه پسرانه و یک مدرسه دخترانه از مدرسههای موجود در منطقه (مدرسه دخترانه نورایمان و پسرانه نیکان) و از هر مدرسه دو کلاس ششم به تصادف انتخاب شد و در هر کلاس به گونه تصادفی دانشآموزان انتخاب و هر دو مقیاس بر روی آنها اجرا شد. پس از حذف پرسشنامه های مخدوش به علت عدم همکاری، کامل نکردن و ناقص بودن آزمون، تعداد پاسخنامههای قابل تجزیه و تحلیل به ۸۸ نفر(۴۷ دانشآموز دختر و ۴۱ دانشآموز پسر) رسید. در نهایت تجزیه و تحلیل داده ها بر روی این تعداد از دانشآموزان انجام گرفته است.
ابزار پژوهش
ابزار مورد استفاده در این پژوهش عبارتست از:‌۱)آزمون نظریه ذهن،۲) پرسشنامه هوش هیجانی شوت(راهنمای پرسشنامه خودسنجی هوش هیجانی شوت)[۱۸۷].
آزمون تئوری ذهن
فرم اصلی این آزمون دارای ۷۸ سؤال است که توسط استرنمن[۱۸۸] و همکاران (۱۹۹۹)، برای ارزیابی تئوری ذهن کودکان عادی و مبتلایان به اختلال فراگیر رشد با سنین ۵ تا ۱۲ سال طراحی گردیده است. این آزمون بر اساس یک دید تحولی و چند بعدی از تئوری ذهن طراحی شده است که اطلاعاتی راجع به گستره درک اجتماعی، حساسیت و بینش کودک و همچنین میزان و درجهای که وی قادر است احساسات و افکار دیگران را بپذیرد، فراهم میآورد. این آزمون براساس یک دیدگاه رشدی و چند بعدی از نظریه ذهن طراحی شده(تئوری ذهن از منظر فلاول) و نسبت به آزمونهای قدیمی(نظیر تکلیف خانه عروسکها، جعبه اسمارتیز و غیره) گستره سنی بیشتر و سطوح پیچیدهتر و پیشرفتهتر تئوری ذهن را ارزیابی مینماید(حیدری، اصفهانی و فرامرزی، ۱۳۹۰).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...