کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب

 



مشخص شد عرف بین‌الملل در زمینه خروج غیرقانونی اموال فرهنگی در زمان مخاصمات مسلحانه وجود دارد حال آیا چنین عرفی در زمان صلح نیز وجود دارد که به موجب آن ورود و خروج غیرقانونی اموال فرهنگی را ممنوع و دولت‌ها به استرداد آنها ملزم گردند.
تاکنون اقدامات متعددی برای سرکوبی قاچاق میراث فرهنگی اتخاذ شده و جامعه بین‌المللی این ضرورت را یافته است تا در سرکوب این پدیده مذموم که سبب فقر میراث ملی کشورهای مبدأ می‌شود همکاری نمایند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

نخستین شکل این همکاری پذیرش معاهدات چند جانبه‌ای است که دولت‌های عضو را به همکاری در سطح حقوق عمومی در جهت جلوگیری از قاچاق اموال فرهنگی مسروقه یا اموالی که به طور غیرقانونی که کشورهای دیگر صادر شده است ملزم می‌کند که مهم‌ترین نمونه آن کنوانسیون ۱۹۷۰ یونسکو است.
دومین زمینه بروز این اصل همکاری توافقات دو جانبه است که طبق آن دولت‌های واردکننده این اموال فرهنگ می‌پذیرند برای مساعدت به دولت‌های دیگر در تلاش‌‌شان برای سرکوب قاچاق رو به افزایش اموال فرهنگی و به خصوص اشیای قدیمی تدابیر فوری اتخاذ نمایند. ایالات متحده آمریکا در انعقاد این نوع توافقات پیشگام بوده است.
سومین نوع این همکاری که مهم‌ترین آنها می‌باشد در سطح حقوق خصوصی و به طور دقیق در احراز و شناسایی عنوان مالکانه برای اموال فرهنگی مسروقه یا اموالی که به طور غیرقانونی خارج شده‌اند خود را بروز می‌دهد.
کنوانسیون ۱۹۹۵ یونیدرویت اصول بسیار مترقی را برای همکاری و هماهنگی میان نظام‌های حقوقی از رهگذر ایجاد و تثبیت قواعد یکنواخت درخصوص تحصیل اموال فرهنگی ارائه می‌دهد.
بدیهی است این اشکال همکاری بین‌المللی نمی‌توانند از هم‌اکنون و از پیشین قسمتی از حقوق بین‌الملل عرفی تلقی شود.[۱۰۶]
اما مطمئناً این ابتکارات معاهداتی در دراز مدت سبب پیدایش عرف بین‌المللی در این حوزه خواهد شد.

فصل سوم

ضوابط حاکم بر استرداد اموال فرهنگی مسروقه
یا غیرقانونی خارج شده در نظام حقوقی بین الملل

گفتار اول: استرداد اموال فرهنگی مسروقه از دیدگاه حقوق بین‌الملل

هنگامی که یک مال فرهنگی از مالک و صاحب اصلی و قانونی خود به سرقت می‌رود و به یک خریدار- که درخصوص خرید این شیء دارای حسن نیت است – فروخته می‌شود، وضعیتی به وجود می‌آید که سه طرف را درگیر مسأله می‌سازد. سه ضلع این مثلث شامل مالک، سارق و خریدار با حسن نیت می‌باشند. سارق یک شیء فرهنگی، زمینه را جهت سلب تصرف مالک اصلی فراهم کرده است، و از سوی دیگر مقدمات استیفای ناروا را برای خریدار با حسن‌نیت فراهم آورده است. استیفای ناروا در واقع حالتی است که در آن،‌ شخص بدون اینکه حقی نسبت به مالی داشته باشد، آن را تحصیل می کند. نتیجه مطلوب و منطقی آن زمانی خواهد بود که مال به صاحب اصلی بازگردانده شود.
لذا تقاضای استرداد یک مال فرهنگی مسروقه توسط مالک اصلی آن مطرح می‌گردد، که قواعد و نکته‌های حقوقی خاص خود را دارد. یکی از مهم‌ترین مسائل حقوقی درباره دادخواست استرداد، رعایت قواعد حاکم بر مرور زمان این دادخواست‌ها است. بدین‌ترتیب که از چه زمانی می‌توان دادخواست را مطرح و اقامه دعوی نمود و در چه زمانی دعوی به جریان می‌افتد.

ویژگی‌های استرداد اموال فرهنگی

سارقان اموال فرهنگی، گنجینه‌های هنری مسروقه را نزد خود نگهداری نمی‌کنند. لذا دیر یا زود دارنده این شیء هنری وارد جریان تجارت مشروع در سطح جهان خواهد شد و بازار هنر نیز به بررسی پیرامون منشاء آثار هنری وارد شده اهمیتی نمی‌دهد. با بازگشت دوباره یک اثر هنری به جریان تجارت و دنیای معاملات، مالک حقیقی آن با موانع متعددی در زمینه یافتن مال خود مواجه می‌شود. ماهیت فوق‌العاده سری معاملات آثار هنری از جمله این موانع می‌باشد.
«غالباً گفته می‌شود که این آثار هنری- فرهنگی قدمتی دیرینه دارند و متعلق به کلکسیون‌های قدیمی می‌باشند. کلکسیونرها معمولاً در مورد آ‌ثار هنری که خریداری می‌کنند، تحقیق و بررسی لازم و کافی را نمی‌نمایند. دلالان مدعی‌اند که آنها باید اسرار مشتریان خود را محفوظ بدارند. بنابراین بدون ارائه فهرست دقیق از مالکان قبلی، مبادرت به فروش این آثار می‌کنند. از این‌رو این واقعیت که آثار هنری از طریق سرقت به دست ‌آمده‌اند، هم‌چنان به صورت یک راز باقی می‌ماند. همین محرمانه‌بودن اطلاعات، یافتن اموال برای مالکان اصلی را به تأخیر می‌اندازد».[۱۰۷] با این حال، به محض این که شیء مسروقه موقعیت‌یابی گردید، اقامه دعوی مدنی جهت اعاده مالکیت و استرداد شیء مزبور، ابزار اساسی مالک حقیقی جهت تصاحب مال می‌باشد.
«آن چه باید در وهله اول دانست، این است که مطالبه استرداد یک مال فرهنگی در طی یک دعوی مدنی می‌بایست جنبه بین‌المللی داشته باشد. در واقع معامله یک مال فرهنگی نباید یک معامله داخلی باشد. این برداشت از ماده یک کنوانسیون ۱۹۹۵، مواردی را که در آنها یک شیء مسروقه از مرزهای یک کشور خارج می‌گردد و سپس به همان کشوری که از آنجا به سرقت رفته است برمی‌گردد را از دایره شمول خود مستثنی نموده است، هر چند که هیچ چیز مانع از این نیست که هر کشور عضو معاهده در صورت تمایل، قوانین داخلی خود را در مورد امکان اجرای کنوانسیون در چنین مواردی جرح و تعدیل نماید».[۱۰۸]
از جمله حرکت‌های مفید جامعه بین‌المللی که در راستای تصویب کنوانسیون ۱۹۹۵ صورت گرفته، دستورالعمل اروپایی پیرامون استرداد اشیاء فرهنگی خارج‌شده از قلمرو یکی از کشورهای عضو و طرح حفاظت از میراث فرهنگی کشورهای مشترک‌المنافع می‌باشد، که در سال ۱۹۹۳ به تصویب رسید.[۱۰۹]

۱-۱- اطراف ذینفع در استرداد اموال فرهنگی

در پاسخ به سؤال فوق باید گفت که با توجه به مفهوم کلی کنوانسیون یونیدرویت، شخصی که استرداد در راستای منافع وی صورت می‌گیرد، مالک سلب تصرف شده خواهد بود. اما طبعاً شرایطی نیز وجود دارد که شیء به بانک، موزه و یا گالری واگذار می‌گردد.
«به عنوان مثال: مؤسسه‌ای خود را مالک یک شیء فرهنگی می‌داند، به این دلیل که برای خرید این شیء یک وام طولانی مدت به دارنده کنونی مال پرداخت نموده است، در این حالت منافعش در مقابل دارنده کنونی مال قرار می‌گیرد که مالک اصلی تقاضای استرداد آن را نموده است. در هنگام تزاحم و تقابل این گونه دعاوی، وظیفه دادگاه است که این دعاوی متقابل را طبق قوانین قابل اجرا حل و فصل نماید».[۱۱۰] به هر حال در صورت دعوی متقابل، این برعهده دادگاه خواهد بود، که شخصی را که شیء باید به موجب قواعد قانونی به وی مسترد شود، تعیین نماید.

۲-۱- مقام صلاحیت‌دار در امر استرداد اموال فرهنگی

در حالی که در پاراگراف ۱ ماده ۳ کنوانسیون یونیدرویت تصریح شده است که: «دارنده شیء فرهنگی مسروقه، باید آن را اعاده کند». در عین حال در پاراگراف ۱ ماده ۵ مقرر شده است: «هر یک از کشورهای متعاهد می‌تواند از دادگاه یا مرجع ذی‌صلاح دیگر کشور متعاهد بخواهد دستور اعاده شیء فرهنگی را که به طور غیرقانونی از سرزمین کشور درخواست‌کننده خارج شده، صادر نماید».
در این زمینه باید خاطرنشان نمود که مراجع به مراجعه یا مقام صلاحیت‌دار به این دلیل مطرح شد که در بعضی از کشورها تنها دادگاه نیست که می‌تواند به نزاع یا دعوی ناظر بر شیء فرهنگی رسیدگی نماید و به نظر می‌رسد در اینجا، کنوانسیون تمایلی به اعمال محدودیت‌ها بر مراجع یا مقام‌هایی که به موضوع استرداد یا عدم استرداد اموال فرهنگی رسیدگی می‌کنند، نداشته است.[۱۱۱]

۳-۱- تعهد مالی ناشی از استرداد اموال فرهنگی

هزینه استرداد اموال فرهنگی برعهده کشور متقاضی استرداد می‌باشد کنوانسیون ۱۹۹۵ یونیدرویت در آئین‌نامه اجرایی خود مقرر می‌دارد: «مخارج و هزینه‌های اداری و مادی چنین استردادی، مثل هزینه‌های نقل و انتقال و بیمه،‌ می‌بایست تأدیه گردند. اختصاص تمام هزینه‌های مرتبط با دادرسی‌های حقوقی ناشی از دعاوی مربوط به استرداد شیء به موجب قوانین شکلی کشور مخاطب بررسی و تعیین می‌گردد».
ذکر این نکته حائز اهمیت می‌باشد که هزینه استرداد از قضیه پرداخت غرامت که البته جزء هزینه‌های کشور متقاضی است،‌ کاملاً جدا می‌باشد، زیرا هدف از مورد اخیر، تأمین خسارت‌هایی است که یک متصرف دارای حسن‌نیت در قبال از دست دادن شیء متحمل شده است.

مرور زمان ناظر بر دعاوی استرداد اموال فرهنگی

قاعده کلی در هر دعوی به منظور اعاده مالکیت و نهایتاً استرداد یک مال به مالک اصلی، این است که یک سارق نمی‌تواند مالکیت معتبری را به خریدار منتقل نماید. با این حال هر کسی که آثار هنری- فرهنگی را خریداری نموده،‌ می‌تواند از دفاع مبتنی بر قاعده مرور زمان علیه مالک اصلی استفاده نماید. بنابراین، یکی از مهم‌ترین مسائلی که درخصوص اموال فرهنگی می‌توان مطرح نمود، مبحث دوره‌های مرور زمان است. لذا کنوانسیون ۱۹۹۵ یونیدرویت درصدد پاسخ‌گویی و تشریح مسائل مرور زمان در طی فرآیندهای مختلف و با لحاظ کردن برخی موارد استثنایی برآمده است.
مرور زمان ناظر بر دعوی استرداد اموال فرهنگی محدوده‌ای است که طی آن مالک می‌تواند به جستجوی مال مسروقه بپردازد، گرچه موارد استثنایی نیز بر این قاعده در نظر گرفته شده است که هدف از آن کاهش برخی بی‌عدالتی‌ها است.
به عنوان مثال: می‌توان اقامه یک دعوی را در نظر گرفت که طرح آن می‌تواند مورد مسامحه واقع گردد، و آن هم به این جهت، که خواهان به بیماری سرطان مبتلا شده باشد. در این مورد می‌توان دعوی را پس از سال‌ها دوباره به جریان انداخت.[۱۱۲]
اما به نظر می‌رسد هدف و رسالت اصلی قاعده مرور زمان در این‌خصوص، جلوگیری از طرح دعاوی منقضی شده و در عین حال فراهم‌آوردن شرایط اعتبار بخشی به خریدار دارای حسن‌نیت باشد. معمولاً قانون مرور زمان از زمانی معتبر است که سارق اقدام به سرقت مال می کند. با این حال اعمال دقیق قاعده مرور زمان، به سارق و یا حتی خریدار فاقد حسن‌نیت آثار هنری مشکوک، امکان می‌دهد که تا زمان انقضای مدت مقرر در قواعد مرور زمان، آن شیء را پنهان نماید. از طرف دیگر، خریداران با حسن‌نیت باید از امنیت مالکیت برخوردار باشند،‌ در غیر این صورت بازارهای هنری به تاراج خواهند رفت. از این رو دادگاه‌ها به دنبال راه‌حلی جهت تعدیل قواعد مرور زمان بوده و یکی از این طرق راه‌حل استفاده از «قاعده درخواست و امتناع»[۱۱۳] می‌باشد.
«دادگاه‌های ایالت نیویورک از قاعده‌ای پیروی می‌کنند موسوم به «درخواست و امتناع»، مبنی بر این که تا زمانی که مالک اصلی، استرداد مال موردنظر را مطالبه نکرده و خریدار از اجرای آن امتناع نورزیده، قاعده مرور زمان علیه خریدار دارای حسن‌نیت به جریان نمی‌افتد و در عین حال تا زمانی که خریدار اشیاء هنری مسروقه تقاضای مالک را مبنی بر استرداد رد نکرده باشد، متصرف غیرقانونی تلقی نخواهد شد درخواست و تقاضای مدعی به عنوان شرط اساسی طرح یا اقامه دعوی تلقی می‌شود. با این حال، مدعی بایستی بدون تأخیر غیرمعقول تقاضای خود را مطرح نماید».[۱۱۴]
از سوی دیگر در کنوانسیون یونیدرویت بحث‌های حاشیه‌ای فراوانی پیرامون موارد قانونی مذکور مطرح گردید، از جمله این موارد مخالفت گروه‌های دیپلماتیک با هرگونه مواعد مرور زمان بوده است. مخالفان عقیده داشتند، وضعیتی که از همان ابتدا غیرقانونی به نظر می‌رسد (سرقت)، چرا با وضع قانون مرور زمان، مشروع و قانونی تلقی می‌شود؟ در حالی که برخی دیگر براین واقعیت اصرار داشتند، که در نظرگرفتن مهلت قانونی برای اقامه دعوی- به ویژه اگر چنین مهلتی کوتاه باشد- موجب خواهد شد که مالک سلب تصرف شده، با حداکثر سرعت دعاوی خود را مطرح نماید و از اخلال در مالکیت محرز شده خودداری نماید.[۱۱۵]
اما قرن‌ها است که در دنیای حقوق محدودیت‌های زمانی متعددی را برای دعاوی مدنی قرار داده‌اند و هدف چیزی جز تشویق به تسریع دعاوی حقوقی و حمایت از اجرای عدالت نبوده است، که البته تمامی این موارد خود موجب رونق مبادلات تجاری در این زمینه می‌گردد.
«چنان که اخیراً کمیسیون حقوقی انگلستان اعلام داشت: برقراری توازن بین منافع خریدار با حسن‌نیت و مالک سلب تصرف شده، از مسائل مهم حقوقی است که با دقت‌نظر کافی باید به آنها پرداخت. تجلی این موضوع را به خوبی می‌توان در مواعد مرور زمان که در کشورهای مختلف اعمال می‌گردد، مشاهده نمود».[۱۱۶]

۱-۲- مراحل قاعده مرور زمان

مرور زمان طی دو مرحله صورت می‌گیرد:

    1. مرور زمان دعاوی استرداد که مبداء آن از زمانی است که متقاضی بتواند اقدام به طرح دعوی نماید و مدت آن نسبتاً کوتاه است.
    1. مرور زمان قطعی که در واقع مربوط به اماره تصرف می‌باشد و از زمان انجام سرقت محاسبه می‌گردد، که مسلماً مدت بسیار طولانی‌تری دارد.

پیشنهادهای مختلفی در مورد مواعد کوتاه یا بلندمدت مطرح است: یعنی ۱ تا ۳ سال برای مورد اول و ۳۰ تا ۵۰ سال برای مورد دوم در نظر گرفته شده است، که به نظر می‌رسد مواعد طولانی‌تر، طرفداران بیشتری داشته است.
در واقع می‌توان گفت گام مهم و اساسی که کنوانسیون ۱۹۹۵ یونیدرویت در این زمینه داشته است. افزایش محدوده‌های زمانی در دعاوی حقوقی است. چنان که کشف‌های اخیر اموالی که در زمان جنگ جهانی دوم به سرقت رفته بودند، مبین ضرورت ایجاد محدوده زمانی طولانی‌تر برای طرح درخواست استرداد می‌باشد.[۱۱۷]

۲-۲- مواعد حاکم بر مرور زمان

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-04-14] [ 01:57:00 ق.ظ ]




.۰۰۰

.۰۰۰

sig

با توجه به جدول فوق، رابطه بین متغیر احساس نابرابری اقتصادی با خودپنداره(۲۶۸/۰-)، رضایت از زندگی( ۲۶۴/۰-)، آمادگی روانی( ۳۱۶/۰-)، سرذوق بودن( ۱۸۴/۰-)، زیبایی­شناختی( ۳۴۹/۰)، خودکارآمدی ( ۲۵۵/۰) و امیدواری(۳۲۰/۰-) با ۹۹ درصد اطمینان معنادار بوده است همچنین این رابطه معکوس و قابلیت تعمیم به کل نمونه را دارد. بدان معنا که با افزایش احساس نابرابری اقتصادی، احساس شادمانی نیز در همه ابعاد کاهش می­یابد. همان­طور که مشاهده می­ شود احساس نابرابری اقتصادی بیشترین میزان همبستگی معکوس را با بعد زیبایی­شناختی داشته است.
با توجه به جدول فوق بین متغیر احساس نابرابری اجتماعی با خودپنداره(۳۲۷/۰-)، رضایت از زندگی(۲۶۴/۰-)، آمادگی روانی(۳۴۲/۰-)،سرذوق بودن(۲۶۷/۰-)، زیبایی­شناختی(۳۴۲/۰-)، خودکارآمدی(۳۲۱/۰-) و امیدوار۳۰۷/۰-) با ۹۹ درصد اطمینان رابطه معکوس و معناداری وجود دارد. بدین معنا هر چه زنان سرپرست خانوار نابرابری اجتماعی بیشتری را احساس کنند میزان شادمانی در همه ابعاد آن در آن­ها کاهش خواهد یافت. همان­طور که مشاهده می­ شود احساس نابرابری اجتماعی بیشترین میزان همبستگی را با بعدهای زیبایی،شناختی و آمادگی روانی داشته است.
با توجه به جدول فوق، بین متغیر احساس نابرابری فرهنگی با خودپنداره( ۳۷۳/۰-)، رضایت از زندگی( ۳۳۸/۰-)، آمادگی روانی( ۳۹۷/۰-)، سرذوق بودن( ۲۴۸/۰-)، زیبایی­شناختی( ۳۷۸/۰-)، خودکارآمدی( ۳۳۵/۰-) و امیدواری( ۳۵۸/۰-) با ۹۹ درصد اطمینان رابطه معکوس و معناداری وجود بوده است. به این شکل هر چه احساس نابرابری فرهنگی بیشتر باشد میزان احساس شادمانی در زنان سرپرست خانوار هم کاهش می­یابد. همان­طور که مشاهده می­ شود احساس نابرابری فرهنگی بیشترین میزان همبستگی را با بعد آمادگی روانی داشته است.
با توجه به جدول فوق، رابطه معکوسی بین متغیر احساس نابرابری سیاسی با خودپنداره(۲۷۹/۰-)، رضایت از زندگی(۲۷۵/۰-)، آمادگی روانی(۳۶۳/۰-)، سرذوق بودن(۲۴۳/۰-)، زیبایی­شناختی(۳۳۱/۰-)، خودکارآمدی(۲۶۴/۰-)، امیدواری(۲۹۱/۰-) وجود دارد که همه روابط با ۹۹ درصد اطمینان معنادار و قابلیت تعمیم به جمعیت نمونه را دارد. به شکلی که هر چه میزان احساس نابرابری سیاسی بیشتر می­ شود میزان احساس شادمانی و در رأس آن بعد آمادگی روانی در بین زنان سرپرست خانوار کاهش پیدا می­ کند.
در نهایت بین شاخص کل احساس نابرابری و احساس شادمانی با ۹۹ درصد اطمینان معادل(۴۲۹/۰- ) رابطه معکوس و نسبتاً قوی وجود دارد. به این معنا هر چه زنان سرپرست خانوار نابرابری را در تمام ابعاد آن (اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی) بیشتر احساس کنند میزان احساس شادمانی در تمام ابعاد آن (خودپنداره، رضایت از زندگی، آمادگی روانی، سرذوق بودن، زیبایی­شناختی، خودکارآمدی، امیدواری به طور زیادی در آن­ها کاهش خواهد یافت.
۴-۲-۲-۶. طرد اجتماعی، احساس بی­انصافی را افزایش می­دهد.
جدول شماره(۴-۱۷۳): نتایج آزمون همبستگی پیرسون بین متغیرهای طرد اجتماعی و احساس بی­انصافی

احساس بی­انصافی

طرد اجتماعی

همبستگی پیرسیون

.۶۳۹**

سطح معناداری

.۰۰۰

تعداد

۱۸۰

جدول فوق نتایج آزمون ضریب همبستگی پیرسون بین متغیرهای طرد اجتماعی و احساس بی­انصافی را به نمایش گذاشته است همان طور که مشاهده می­ شود رابطه بین متغیرهای طرد اجتماعی و احساس بی­انصافی معنی­دار است و رابطه بین این دو متغیر در سطح اعتماد ۹۹ درصد و سطح معناداریsig= 0/000 برابر است با ۶۳۹/۰. بنابراین رابطه بین متغیرهای طرد اجتماعی و احساس بی­انصافی در بین زنان سرپرست خانوار رابطه مستقیم و قوی وجود دارد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۴-۲-۲-۶-۱. همبستگی بین ابعاد متغیرهای طرد اجتماعی و احساس بی­انصافی
جدول ذیل نتایج آزمون همبستگی پیرسون و اسپرمن بین ابعاد متغیرهای طرد اجتماعی و احساس بی­انصافی را به نمایش گذاشته است. همان­طور که مشاهده می­ شود در بین همه ابعاد این متغیرها در سطح اعتماد ۹۹ و سطح معناداری ۰۰۰= sig ، رابطه مستقیم و معناداری وجود دارد.
جدول شماره(۴-۱۷۴): نتایج آزمون همبستگی پیرسون و اسپرمن بین ابعاد متغیرهای طرد اجتماعی و احساس بی­انصافی

شاخص کل احساس
بی­انصافی

احساس بی­انصافی
اجتماعی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:57:00 ق.ظ ]




ارزیابی نظام حقوقی حاکم بر کاربرد تسلیحات متعارف در شاخه های مختلف حقوق بین الملل
مقدمه فصل چهارم:
ارزیابی نظام حقوقی حاکم بر کاربرد تسلیحات متعارف در وضعیت های مختلف یکی دیگر از موضوعات چالش برانگیز و در عین اساسی در زمینه نظام حقوقی بین المللی حاکم بر کاربرد تسلیحات متعارف را تشکیل می دهد. در این زمینه می توان کاربرد تسلیحات متعارف را از جنبه ها و وضعیت های مختلف مورد بررسی قرار داد اما نظر به توجه به ابعاد حقوق بشری و حقوق بشردوستانه ناشی از کاربرد تسلیحات متعارف در این فصل سعی شده است که عمدتا به این جنبه بیشتر پرداخته شود به ویژه همان گونه که در فصل نخست بیان شد،امروزه امنیت بشری در زمینه بکارگیری تسلیحات متعارف از اهمیت اساسی نسبت به سایر قرائت ها از امنیت یعنی امنیت ملی و امنیت دسته جمعی در بحث حاضر برخوردار می باشد. بنابراین در این فصل از چهار جنبه متفاوت اما در عین حال تنیده به موضوع بکارگیری تسلیحات متعارف پرداخته شده است که در مبحث نخست به ارزیابی نظام حقوقی حاکم بر بکارگیری تسلیحات متعارف از منظر حقوق توسل به زور پرداخته می شود. در این مبحث از دو جنبه نظری و عینی به بحث فوق الذکر از منظر حق توسل به زور پرداخته می شود. از منظر نظری،کاربرد تسلیحات متعارف از چهار منظر دفاع مشروع،مداخلات دموکراسی خواهانه،مداخلات بشردوستانه و مسئولیت حمایت مورد بررسی قرار گرفته است. از منظر عینی هم در دو قالب بکارگیری تسلیحات متعارف در وضعیت صلح و بکارگیری این نوع تسلیحات در وضعیت جنگ به جنبه های عملی پرداخته شده است. در قسمت وضعیت صلح،بکارگیری تسلیحات متعارف در صورت رضایت دولت میزبان،بکارگیری تسلیحات متعارف در وضعیت انجام عملیات حفظ صلح و بکارگیری تسلیحات متعارف در وضعیت جنگ که آن هم در دو وضعیت مخاصمات مسلحانه داخلی و بین المللی مورد نظر قرار گرفته است و در قسمت مخاصمات مسلحانه بین المللی،بکارگیری تسلیحات متعارف در سه جنگ هوایی،زمینی و هوایی مورد بررسی قرار گرفته است.در مبحث دوم به وضعیت بکارگیری تسلیحات متعارف از منظر حقوق بین الملل بشردوستانه پرداخته شده است.در این مبحث هم از لحاظ اصول حقوق بین الملل بشردوستانه چون اصل تفکیک،اصل منع آسیب غیرضروری و رنج زاید،اصل تناسب،اصل منع آسیب محیط زیست،اصل ضرورت نظامی به بحث پرداخته شده است ضمن آنکه سعی شده است تا در آخر مبحث وضعیت افراد مختلف بکارگیرنده تسلیحات متعارف در عرصه مخاصمات مسلحانه از منظر قواعد بین المللی بشردوستانه مشخص گردد. مبحث سوم به بکارگیری تسلیحلات متعارف از منظر حقوق مسئولیت بین المللی می پردازد.این مبحث خود به سه گفتار تقسیم می گردد. گفتار اول به کاربرد مستقیم تسلیحات متعارف توسط خود دولت ها اختصاص داده شده است. در این زمینه سه نوع تسلیحات متعارف زمینی،دریایی و هوایی مورد توجه قرار گرفته است. در گفتار دوم به انواع ممکن مشارکت دولت ها در زمینه کاربرد تسلیحات متعارف پرداخته شده است که می توان به مشارکت دولت ها در کاربرد تسلیحات متعارف از طریق گروه های تحت کنترل آنها،مشارکت دولت ها در کاربرد تسلیحات متعارف به موجب واسطه گری غیرقانونی تسلیحات متعارف اشاره نمود. در گفتار آخر این مبحث نیز به مسئولیت بین المللی در کاربرد تسلیحات متعارف در جریان مخاصمات مسلحانه داخلی پرداخته می شود . در این گفتار نیز در قالب دو بند پیروزی شورشیان و تشکیل حکومت و پیروزی حکومت و نقش هر یک از وضعیت ها در جنایات ارتکابی بوسیله تسلیحات متعارف پرداخته می شود. در مبحث پایانی این فصل نیز به بحث کاربرد تسلیحات متعارف از منظر حقوق بین الملل کیفری پرداخته شده است. این مبحث نیز به سه گفتار تقسیم شده است که در گفتار اول به بحث نهادهای بین المللی کیفری و انتظامی در زمینه کاربرد تسلیحات متعارف پرداخته شده است که به چهار نهاد سازمان بین المللی پلیس جنایی(اینترپل)،دیوان بین المللی کیفری،دیوان بین المللی کیفری برای یوگسلاوی سابق و دیوان بین المللی کیفری برای رواندا اختصاص پیدا کرده است. در گفتار دوم این مبحث هم به جنایات بین المللی ارتکابی از طریق تسلیحات متعارف توجه شده است که در قالب چهار بند کاربرد تسلیحات متعارف و جنایت تجاوز سرزمینی،کاربرد تسلیحات متعارف و جنایات جنگی،کاربرد تسلیحات متعارف و جنایات علیه بشریت و کاربرد تسلیحات متعارف و جنایات نسل کشی به طرح موضوع پرداخته می شود. در گفتار آخر این مبحث هم به عوامل موجهه جنایات بین المللی ناشی از کاربرد تسلیحات متعارف یعنی اضطرار،اوامر آمر قانونی و دفاع مشروع پرداخته می شود.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

مبحث اول:ارزیابی نظام حقوقی حاکم برکاربرد تسلیحات متعارف از منظر حقوق توسل به زور
مبحث اول این فصل تحت عنوان ارزیابی نظام حقوقی حاکم بر بکارگیری تسلیحات متعارف از منظر حقوق مخاصمات مسلحانه بر دو بخش متمرکز خواهد بود. در بخش اول از لحاظ نظری به مشروعیت یا عدم مشروعیت کاربرد تسلیحات متعارف در چهار وضعیت مبتلا به در حقوق توسل به زور پرداخته می شود که عبارتند از دفاع مشروع،دفاع پیش دستانه،مسئولیت حماتی و مداخلات نظامی به حمایت از اتباع در خارج. در بخش دوم این مبحث،از لحاظ عملی به بررسی قواعد مربوط به حقوق مخاصمات مسلحانه در سه جنگ دریایی،زمینی و هوایی و نحوه کاربرد تسلیحات متعارف در خلال آنها پرداخته خواهد شد.
گفتار اول:ارزیابی نظری نظام حقوقی حاکم بر کاربرد تسلیحات متعارف از منظر حقوق توسل به زور:
بند اول: دفاع مشروع و قانونی بودن کاربرد تسلیحات متعارف:
بر اساس منشور ملل متحد،یکی از استثنایات بارز بر اصل عدم توسل به زور[۷۹۱] مندرج در بند ۴ ماده ۲ منشور ملل متحد،اصل دفاع مشروع فردی یا دسته جمعی مندرج در ماده ۵۱ منشور ملل متحد می باشد. در این مورد ماده ۵۱ منشور ملل متحد مقرر می دارد: ((در صورت وقوع حمله مسلحانه علیه یک عضو ملل متحد تا زمانی که شورای امنیت اقدامات لازم برای حفظ صلح و امنیت بین المللی را به عمل می آورد؛هیچ یک از مقررات این منشور به حق ذاتی دفاع مشروع فردی یا دسته جمعی لطمه ای وارد نخواهد کرد.اعضاء باید اقداماتی را که در اعمال این حق دفاع مشروع به عمل می آورند فورا به شورای امنیت گزارش دهند. این اقدامات به هیچ وجه در اختیار و مسئولیتی که شورای امنیت بر طبق این منشور دارد و به موجب آن برای حفظ و اعاده صلح و امنیت بین المللی و در هر موقع که ضروری تشخیص دهد اقدام لازم به عمل خواهد آورد،تاثیری نخواهد داشت.))با بررسی دفاع مشروع در ماده ۵۱، دفاع مشروع به چهار رده تقسیم می گردد: ۱-دفاع مشروع فردی که فردا اعمال می شود؛۲-دفاع مشروع فردی که جمعا اعمال می شود؛۳-دفاع مشروع جمعی که فردا اعمال می شود؛۴- دفاع مشروع جمعی که جمعا اعمال می شود[۷۹۲].با این حال،برخی از صاحب نظران هم چون پرفسور آنتونی داماتو بر این عقیده هستند که بند ۴ ماده ۲ منشور ملل متحد در خود ممنوعیت عام توسل به زور را دربرندارد بلکه صرفا ممنوعیت توسل به زور علیه تمامیت ارضی و استقلال سیاسی دولت ها یا مغایر با اهداف منشور ملل متحد را شامل می گردد[۷۹۳].آنچه در دفاع مشروع مهم می باشد ان است که حمله مسلحانه نه تنها بر علیه قلمروی یک سرزمین می تواند منجر به استناد به دفاع مشروع گردد بلکه هم چنین حمله مسلحانه بر متعلقات دولتی یک کشور در خارج هم چون سفارت خانه ها نیز به عنوان توجیه کننده دفاع مشروع فردی و دسته جمعی محسوب شده است.حمله مسلحانه تنها شامل کاربرد نیروها و تسلیحات متعارف شده و نه ایجاد آسیب اقتصادی به کشور حمله کننده.بنابراین حملات سایبری بر علیه دولت ها یا تعلیق روابط تجاری به منظور فلج کردن بازار سهام دولت حمله کننده نمی تواند در حملات نظامی بر مبنای دفاع مشروع انجام گیرد.وجود درگیری های کوچک مرزی و یا کشته شدن غیرعمدی اتباع یا مامورین دولتی توسط حملات نظامی دولت دیگر نمی تواند به عنوان مبنایی برای کاربرد تسلیحات متعارف در دفاع مشروع به کار گرفته شود چرا که بایستی قصد و قابلیت دولت حمله کننده در زمان استناد به کاربرد تسلیحات متعارف بر مبنای دفاع مشروع اولویت پیدا نماید.این مورد در رای صادره دیوان بین المللی دادگستری در قضیه سکوهای نفتی بین ایران و ایالات متحده مورد استناد قرار گرفت به گونه ای که دیوان از ایالات متحده خواست تا اثبات نماید که اقدامات جمهوری اسلامی ایران اختصاصا به هدف ایالات متحده صورت گرفته است یا قصد خاصی از سوی جمهوری اسلامی ایران به منظور خسارت وارد نمودن به ناوهای آمریکایی وجود داشته است[۷۹۴].حمله مسلحانه می بایستی از خارج قلمرو یا سرزمین تحت کنترل دولت استناد کننده به دفاع مشروع صورت گرفته است. این مورد در رای مشورتی دیوان بین المللی دادگستری در قضیه تهدید یا توسل به تسلیحات هسته ای مورد استناد قرار گرفته است که بر مبنای دیوان حمله ای را که از سرزمین تحت کنترل یک دولت رخ داده است به عنوان مبنایی برای دفاع مشروع تلقی ننمود.[۷۹۵] به هر حال در هر یک از اشکال دفاع مشروع باید چهار رکن ضرورت،فوریت،نبودن راه دیگری برای مقابله با خطر و تناسب در بکارگیری تسلیحات متعارف رعایت شود.بدیهی است که در صورت فقدان هر یک از چهار رکن فوق،کاربرد تسلیحات متعارف با استناد به دفاع مشروع خود تهدیدی علیه صلح و امنیت بین المللی تلقی می گردد[۷۹۶].دیوان بین المللی دادگستری در رای صادره در قضیه نیکاراگوئه به این معیارها توجه نموده و مقرر می دارد: ((….قاعده خاصی که به موجب آن،دفاع مشروع صرفا اقداماتی را تضمین می نماید که با حمله مسلحانه متناسب بوده و برای واکنش در مقابل آن ضروری باشد،وجود دارد که یک قاعده مسلم بر مبنای حقوق بین الملل عرفی بوده و مجددا در رای مشورتی مشروعیت تهدید یا کاربرد تسلیحات هسته ای تایید شده است[۷۹۷].)) کاربرد تسلیحات متعارف در وضعیت دفاع مشروع و حتی نوع تسلیحات بکاربرده شده باید به شورای امنیت ملل متحد گزارش شود البته مواردی هم چون مداخله نظامی ایالات متحده در نیکاراگوئه بر مبنای دفاع مشروع بوده است که عملا بدون گزارش به شورای امنیت ملل متحد انجام شده است در ماده ۲۱ طرح مسئولیت بین المللی دولت های کمیسیون حقوق بین الملل ملل متحد هم به دفاع مشروع استناد شده است و آن را از معاذیر رافع وصف متخلفانه فعل می داند چنانکه مقرر می دارد: ((در صورتی که فعل دولت،اقدام قانونی دفاع مشروع بر طبق منشور ملل متحد باشد وصف متخلفانه بین المللی آن زایل می گردد.)) با این حال توصیف دفاع مشروع به عنوان یکی از عوامل رافع مسئولیت بین المللی دولت ها نباید منجر به قانونی بودن کاربرد هر نوع کاربرد تسلیحات متعارف و به هر روشی گردد چرا که همان گونه که در ماده ۲ مشترک کنوانسیون های چهارگانه ژنو ۱۹۴۹ و پروتکل اول الحاقی آن مندرج می باشد؛قواعد مندرج در اسناد اخیر به طور یکسان بر تمامی طرف های یک مخاصمه مسلحانه بین المللی اعمال شده حتی اگر یکی از طرفین وجود حالت جنگی را به رسمیت نشناسد.بنابراین حتی در زمان انجام دفاع مشروع،دول متوسل به آن بایستی در کاربرد تسلیحات متعارف قواعد بین الملل حقوق بشردوستانه و حقوق بشر را رعایت کند.این موضوع به نوعی در رای مشورتی دیوان بین المللی دادگستری در قضیه مشروعیت تهدید یا توسل به تسلیحات هسته ای نیز مورد توجه قرار گرفته است.دیوان اظهار می نماید: ((موضوع این نیست که آیا معاهدات حاکم بر حفاظت از محیط زیست در طی یک مخاصمه مسلحانه قابل اعمال اند یا خیر بلکه این است که آیا هدف آن بوده که تعهدات ناشی از این معاهدات به هیچ وجه در طی مخاصمات مسلحانه نقض نشوند.دیوان بر این اعتقاد نیست که هدف از معاهدات مورد بحث آن بوده که دولتی را از اعمال حق خویش بر دفاع مشروع به موجب حقوق بین الملل به دلیل تعهد او به حفاظت از محیط زیست محروم کند.با این وجود،دولت ها باید به هنگام ارزیابی آنچه که در تعقیب اهداف نظامی مشروع ،ضروری و متناسب به نظر می رسد،ملاحظات زیست محیطی را در نظر بگیرند.احترام به محیط زیست،یکی از عناصری است که در ارزیابی اینکه آیا یک اقدام با اصول ضرورت و تناسب مطابقت دارد یا خیر مد نظر قرار می گیرد[۷۹۸].))در پایان این بخش باید خاطر نشان ساخت که ((سوابق امر حاکی از این امر است که بحث دفاع مشروع به نوعی سرپوش برای رفتارهای تجاوزگرایانه و تامین دولت ها شده است و در این عرصه طیف وسیعی از مفاهیم از جمله دفاع مشروع پیشگیرانه و یا پیش دستانه،دفاع مشروع بازدارنده و …. به وجود آمده است[۷۹۹])) که در بخش های بعدی بدان ها پرداخته خواهد شد.
بند دوم: دفاع مشروع پیش دستانه و غیرقانونی بودن کاربرد تسلیحات متعارف:
دفاع مشروع پیش دستانه یکی دیگر از انواع دکترین مطروح به ویژه از پس از وقوع حملات تروریستی ۲۰۰۱ به برج های تجارت جهانی در نیویورک در زمینه حق توسل به زور را شامل می گردد.البته این مفهوم با قضیه کشتی کارولین وارد حقوق بین الملل شده است که در آن بیان شد که دفاع مشروع می تواند پیش از وقوع حمله مسلحانه رخ دهد در صورتی که ضرورت دفاع مشروع،فوری،قاطع بوده و هیچ گزینه انتخاب دیگر وجود نداشته باشد [۸۰۰]. اگرچه ممکن است تردیدهایی در مورد اینکه توسل به زور در مقابل یک حمله قریب الوقوع به عنوان مبنای قانونی برای دفاع مشروع محسوب می گردد ؛وجود داشته باشد اما رویه عملی دولت ها نشانگر آن می باشد که هیچ حق به دفاع مشروع پیش دستانه وجود ندارد[۸۰۱].این ادعا در سند اصول حقوق بین الملل حاکم بر توسل زور موسسه چاتهام [۸۰۲]در سال ۲۰۰۶ نیز مورد تاکید قرار گرفته است که بر مبنای آن دفاع مشروع پیش دستانه هیچ مبنایی در حقوق بین الملل ندارد.موافقان چنین طرز تلقی ضمن توجه به ماده ۵۱ که تنها در صورت وقوع حمله مسلحانه،دفاع مشروع فردی یا دسته جمعی مجاز شمرده است،معتقدند که در وضعیت عدم حمله نظامی به یک کشور ،باید اقدامات مبتنی بر دکترین حاضر را بیش از آنکه یک دفاع مشروع دانست؛یک اقدام مجازات آمیز محسوب نمود[۸۰۳].آنها به رویه قضایی بین المللی هم چون رای صادره دیوان بین المللی دادگستری در قضیه فعالیت های نظامی و شبه نظامی ایالات متحده آمریکا در نیکاراگوئه(۱۹۸۶) نیز استناد کرده که بر مبنای آن،حق عرفی دفاع مشروع بایستی بر مبنای ماده ۵۱ منشور ملل متحد مورد تفسیر قرار بگیرد[۸۰۴]. به همین دلیل،نخست به ارائه تعریف از دفاع مشروع پیش دستانه پرداخته می شود. بهترین تعریف موجود از دفاع مشروع پیش دستانه توسط سر همفری والدوک ارائه شده است که بر مبنای آن،دفاع مشروع پیش دستانه(( هنگامی صورت می گیرد که شواهد حتمی مبنی بر وجود حمله وجود دارد و این وضعیت واقعا مانند حمله می باشد به نحوی که به رغم عدم عبور از مرز می توان گفت حمله مسلحانه به وقوع پیوسته است))[۸۰۵].
موافقان مشروعیت توسل به دفاع مشروع پیش دستانه از یک سو به وجود حق بین الملل موسع عرفی دفاع مشروع پیش از تدوین و تصویب منشور ملل متحد استناد می نمایند که نه تنها بر علیه حملات نظامی بلکه تهدید به حملات مزبور نیز جاری می شده است. لحاظ قانونی به قطعنامه های ۱۳۷۳ و ۱۳۶۸شورای امنیت استناد می نمایند که در آن بر مشروعیت دفاع مشروع در مقابل حملات یا ((تهدیدات )) تروریستی تصریح شده است[۸۰۶]. پس از حملات یازده سپتامبر،ایالات متحده و متحدان غربی آن به سه دلیل عمده بر مشروعیت دفاع مشروع پیش دستانه تاکید نموده اند: حق دفاع مشروع بر اساس منشور ملل متحد تنها در صورت وقوع((حمله مسلحانه)) مجاز است و سبب جواز استفاده از زور به شرط انطباق آن با حقوق بشردوستانه می گردد.اول اینکه قطعنامه های ۱۳۷۳ و ۱۳۶۸ شورای امنیت راجع به وقایع ۱۱ سپتامبر،هر دو حق دفاع مشروع فردی و جمعی منطبق با منشور را در زمینه حملات تروریستی وحشتناک تایید می کند.دوم اینکه،ناتو پس از این حوادث برای اولین بار به ماده ۵ معاهده آتلانتیک شمالی(۱۹۴۹) که بر اساس آن،حمله مسلحانه به یکی از اعضای معاهده به مثابه ی حمله به همه متحدان است،استناد نمود. سوم اینکه اعضای سازمان کشورهای آمریکایی نیز با اعلام اینکه حملات تروریستی مزبور علیه ایالات متحده،حمله بر ضد همه کشورهای آمریکایی تلقی می شود،توجه خویش را به ماده ۵۱ منشور ملل متحد و ماده ۳ معاهده ریو در مورد دفاع مشروع معطوف داشته بودند[۸۰۷]. از آنجا که قواعد ابتدایی حقوق بین الملل حاکم بر توسل به زور با توجه به روابط صرفا بین الدولی شکل گرفته است؛ظهور بازیگران غیردولتی به عنوان تابعان جدید(منفعل) در کنار کشورهای میزبان آنها باعث ابهام شده است.طرح مسئله بازیگران غیردولتی در حوزه قواعد بین المللی حاکم بر توسل به زور،مهمان ناخوانده ای است که میزبان باید به واقعیت وجودی آن اعتراف کند و به تبیین و تنویر این حوزه بپردازد[۸۰۸].با این حال باید به چند دلیل اصلی در رد استدلالات این عده از افراد توجه نمود: ۱-اگرچه قطعنامه های ۱۳۶۸ و ۱۳۷۳ ضد تروریسم شورای امنیت ملل متحد بر مبنای فصل هفتم منشور ملل متحد صادر شده و برای تمامی دول عضو الزام آور می باشد همان گونه که در بخش های قبلی گفته شد تنها تصمیمات نهادهای ارکان سازمان ملل متحد از جمله شورای امنیت واجد اثر بوده که با اصول حقوق بین الملل و هم چنین مفاد منشور ملل متحد تطابق داشته باشند.با توجه به اینکه هم اینک یک حق عرفی دفاع مشروع پیش دستانه در حقوق بین الملل به وجود نیامده یا حتی در یک کنوانسیون الزام آور بین المللی مورد تایید قاطبه دولت ها قرار نگرفته است یا حداقل به عنوان یک اصل کلی حقوقی به رسمیت شناخته نشده است و تنها چند دولت عمدتا غربی به آن استناد نموده اند که نمایانگر کلیت جامعه بین المللی محسوب نمی گردند،بنابراین دفاع مشروع پیش دستانه فاقد وجاهت قانونی بوده و بنابراین کاربرد تسلیحات متعارف نیز در جریان آن غیرقانونی می باشد؛۲-اگرچه شورای امنیت در قطعنامه های ۱۳۶۸ و ۱۳۷۳ بر وجود حق دفاع مشروع فردی یا دسته جمعی در مقابل تهدیدات تروریستی تصریح داشته است اما این رویه در شورای امنیت استمرار نداشته است تا بتوان این موضع را به عنوان یک موضع استمراری از سوی شورای امنیت محسوب نمود۳- از سوی دیگر اگرچه خود دفاع مشروع پیش دستانه در قطعنامه های ۱۳۶۸ و ۱۳۷۳ شورای امنیت مورد پذیرش قرار گرفته است،اما مفهوم تروریسم بین المللی و شناخت آن تعریف نشده و به نوعی اختیار دولت ها در این زمینه بازگذاشته شده است که این امر مخالف با مفهوم اصل عدم توسل به زور مندرج در بند ۴ ماده ۲ می باشد. علاوه بر این، یکی دیگر از موانع موجود در این راه، تسری قواعد بین الملل بشردوستانه در حملات تروریستی آن می باشد که در قوانین داخلی نیز تفکیکی میان اقدامات تروریستی در زمان مخاصمات مسلحانه با زمان صلح برقرار نشده است برای نمونه می توان به بخش یک قانون ضد تروریسم بریتانیا یا قانون داخلی کیفری آن کشور توجه نمود که نشان می دهد که حملات تروریستی بر ضد اهداف نظامی در جریان مخاصمات مسلحانه هیچ تفاوتی با بمب گذاری در زمان صلح نمی کند.[۸۰۹] امروزه،حتی برخی مانند آنتونیو کاسسه [۸۱۰]معتقدند که در صورت وجود یک مخاصمه مسلحانه میان یک دولت اشغالگر و گروه های شورشی چه آنکه ماهیتا تروریست باشند یا نه می تواند منجر به یک مخاصمه مسلحانه بین المللی شود.[۸۱۱]۴- دول عمدتا غربی استناد کننده به دکترین دفاع مشروع پیش دستانه با آگاهی از آثار نامشروعیت زای این دکترین،در تمامی موارد پیش دستانه توسل به زور خود صرفا به این دکترین اکتفاء ننموده و سایر استدلالات را در کنار آن مطرح نموده اند.برای نمونه،وزیر امور خارجه انگلیس،تونی بلر، در سال ۲۰۰۳ میلادی در مورد عملیات نظامی این کشور در عراق خاطرنشان ساخت: ((من موضوع پیش دستانه بودن(توسل به زور) در عراق را کاملا مرتبط نمی بینم.موضوعی که این جا وجود دارد آن است که شما با نظام حکومتی مواجه هستید که در نقض صریح شمار بی پایانی از قطعنامه های شورای امنیت که در آن ها بر مبنای فصل هفتم(منشور) اقداماتی را الزام آور نموده است؛عمل نموده است…. موضوع پیش دستانه بودن(توسل به زور) در اینجا مطرح نمی شود[۸۱۲].)) ۵- به نظر می رسد که در این بین باید قایل به تفکیک میان وضعیت های مختلف شد بدین معنا که میان اقداماتی که بر مبنای کنوانسیون های ضد تروریسم سازمان ملل متحد که قالب کشورها از جمله جمهوری اسلامی ایران بدان پیوسته اند و موارد غیر آن؛ قایل به تفکیک شد. در وضعیت اول باید گفت که بسیاری از اقداماتی که بر مبنای کنوانسیون های ضد تروریسم ملل متحد از سوی دولت ها به منظور پیشگیری یا سرکوب تروریست ها اتخاذ می گردد منجر به یک حمله مسلحانه نمی گردد.اقداماتی مانند جمع آوری اطلاعات،همکاری های انتظامی و قضایی،استرداد،ضمانت اجراهای کیفری ،تحقیقات مالی،مسدود کردن دارایی ها یا فشارهای دیپلماتیک و سیاسیچرا که بسیاری از اعمالی که در کنوانسیون های ضد تروریسم ملل متحد و پروتکل های الحاقی آن مندرج است از نوعی نمی باشد که در جریان مخاصمات مسلحانه تحقق پیدا کند .در این راستا،می توان به اعمالی علیه امنیت هوانوردی یا اعمالی که در کنوانسیون های تامین مالی تروریسم مندرج است اشاره نمود.[۸۱۳] از نوع این مسایل را می توان کاربرد تسلیحات متعارف دولت ها در زمان گروگان گیری هواپیماها یا کشتی های دولتی در خارج از قلمرو صلاحیتی دولت ها دانست که در جریان مذاکرات کنوانسیون ضد گروگانگیری سال ۱۹۷۹ مطرح شد[۸۱۴].با این حال،پس از آنکه کنوانسیون فوق الذکر به تصویب رسید،مشتمل بر یک شرط خاص بود که مقرر می داشت که در صورتی که عمل گروگانگیری در حین یک مخاصمه مسلحانه انجام پذیرد در صورتی که دو شرط فوق ایجاب گردد،کنوانسیون قابلیت اجرایی نخواهد داشت:۱-نخست اینکه کنوانسیون های چهارگانه ژنو یا پروتکل های الحاقی آن می بایستی قابلیت اعمال داشته باشد ثانیا این اسناد می بایستی تعهد دول عضو کنوانسیون گروگانگیری را نسبت به تعقیب یا استرداد مرتکبین احتمالی مقرر دارد.این رویه در کنوانسیون بمب گذاری تروریستی ۱۹۹۷ [۸۱۵]نیز ادامه داشت به گونه ای در این کنوانسیون با تفکیک میان اعمالی که به وسیله نیروهای نظامی در راستای انجام وظیفه شان ارتکاب می یابد و برخی از اعمال آنها که در چهارچوب اسناد بین المللی حقوق بشردوستانه چه در زمان جنگ و چه صلح ارتکاب می یابد،تنها اعمال دسته اول را در چهارچوب این کنوانسیون دانسته است. اگرچه محدوده اعمال کنوانسیون های ضد تروریسم و پروتکل های الحاقی آن محدود به زمان صلح نبوده اما برخی از انواع آن مانند کنوانسیون بین المللی سرکوب اعمال غیرقانونی بر علیه امنیت دریانوردی و اعمال اسناد ایکائو نسبت به هواپیماهای نظامی،گمرکی و یا انتظامی محدودیت های اساسی وجود دارد..
مجموع این بحث ها نشانگر آن می باشد که به جز در چهارچوب تجویز شورای امنیت سازمان ملل بر مبنای فصل هفتم منشور در مورد تجویز مداخله نظامی بر علیه یک تهدید امنیتی یا نظامی هم چون تروریستی به صورت صریح نمی توان خواستار مشروعیت کاربرد تسلیحات متعارف با استناد به دکترین دفاع مشروع پیش دستانه بود و بنابراین در قریب به اتفاق موارد(به جز در مورد تجویز شورای امنیت) کاربرد تسلیحات متعارف با توسل به دکترین فوق،غیرقانونی و واجد مسئولیت بین المللی برای دولت یا دول بکارگیرنده آن می باشد.
بند سوم:مداخلات بشردوستانه و غیرقانونی بودن کاربرد تسلیحات متعارف:
تا پیش از ایجاد مسئولیت حمایت،نظریه ای در حقوق بین الملل برای حمایت از غیرنظامیان مطرح می گشت که البته به دلیل عدم رضایت بویژه دول درحال توسعه و گروه کشورهایی مانند جنبش غیرمتعهدها[۸۱۶]نه به صورت یک قاعده عرفی و نه معاهده ای،در آمد[۸۱۷].این نظریه تنها توسط معدودی از دول غربی از جمله ایالات متحد و کانادا،برای توجیه مداخلاتشان در برخی کشورها پذیرفته شده بود و بنابراین جایگاهی در حقوق بین الملل به جز به صورت یک دکترین ندارد[۸۱۸].این نظریه تاکنون برای توجیه مداخلات در لیبریا در۱۹۹۰،در شمال عراق در ۱۹۹۱،هایتی ۱۹۹۴،سیرالئون[۸۱۹] ۱۹۹۷ و تیمور شرقی در ۱۹۹۹ به کارگرفته شده است[۸۲۰].
نظریه مداخلات بشردوستانه که ریشه در قرون ۱۸و ۱۹ میلادی دارد؛در ابتدا برای توجیه مداخلات دول معظم در سرزمینهایی که به سببی از اسباب،مرتکب نقض شدید حقوق بشر افراد شده اند؛به گونه ای که وجدان بشریت را در کل جریحه دار می نماید؛به کار گرفته شد[۸۲۱].مداخلات بشردوستانه را به این صورت در آغاز می توان،مبتنی بر لزوم رعایت حداقل رفتار مطابق با قواعد بین المللی نسبت به بیگانگان دانست؛بدین صورت که دول ضعیف که مدعی رفتار مساوی با اتباع خود نسبت به اقلیتها و سپس بیگانگان بودند و این رفتار بر اساس معیارهای مورد پذیرش جوامع عمدتا غربی در تعارض آشکار قرار گرفته بود،مورد نکوهش و سپس مداخله قرار می گرفت. البته در ادامه با سوءاستفاده دول مداخله گر(که همان دول استعمارگر بودند) از عنوان منافع بشردوستانه،از یک سو به ابزاری برای توسعه منافع سیاسی و اقتصادی آنها تبدیل گشته و از سوی دیگر،سوء ظن کشورهای جهان سوم را در مورد قصد واقعی این مداخلات،در پی داشته است؛به گونه ای که مجموعا،می توان گفت که اتفاق نظری حتی تا به امروز در مورد مصادیق عملی نقض شدید حقوق بشر وجود ندارد[۸۲۲]. پیش از تصویب منشور ملل متحد،علی رغم پذیرش اصل عدم مداخله در میثاق جامعه ملل،به سبب ابهامات موجود در میثاق مذکور،عملا در رویه دولتها مشخص نبود که اصل بر مداخله یا عدم مداخله می باشد.[۸۲۳]پس از تصویب منشور در۱۹۴۵ میلادی و با ممنوعیت توسل به زور در بند ۴ ماده ۲ و نیز منع مداخله در امور داخلی کشورها در بند ۷ ماده ۲،قدرت های بزرگ به مانند پیشین،آزادی عمل چندانی برای مداخلات بر مبنای منافع بشردوستانه نداشتند و این دوره با محدویت های فراوانی بر مداخلات بشردوستانه همراه بود.((در دوره پس از جنگ سرد ،مداخلات بشردوستانه در دو شکل کلی جمعی و یک جانبه انجام شده اند .در طی سال های دهه ۱۹۹۰،شورای امنیت با پیوند میان نقض های شدید حقوق بشری،بحران های انسانی و جنگ های داخلی با مقوله تهدید علیه صلح،مجوز انجام اقدامات نظامی برای مقابله با وضعیت های نقض های شدید،گسترده و نظام یافته حقوق بشری را به دولت ها و سازمان های بین المللی داد. این مداخلات که در موارد متعدد همچون شمال عراق،سومالی،بوسنی،رواندا،هائیتی،سیرالئون و تیمور شرقی صورت گرفت،مداخلات بشردوستانه جمعی نام گرفته اند.در پایان دهه نیز مداخله ناتو در کوزوو بدون مجوز شورای امنیت انجام شد که مقوله ای جدید از مداخلات تحت عنوان یک جانبه یا بدون مجوز را مطرح کرد[۸۲۴].)) آنچه امروزه در مورد عدم مشروعیت مداخله بشردوستانه اغلب مطرح می گردد مبتنی بر عدم مشروعیت یک جانبه می باشد. در غیر این صورت،مداخلات بشردوستانه ای که در چهارچوب شورای امنیت و فصل هفتم منشور مجاز شمرده می شود،به نظر از مانعی برای وجاهت در حقوق بین الملل برخوردار نمی باشند.هم چنین،سلیقه ای بودن موارد به کار گرفته شده مداخلات بشردوستانه بدین معنا که علی رغم نقض های فاحش حقوق بشر در سرزمین دول بکارگیرنده از جمله دول اروپایی غربی(مانند ماجرای ایرلند شمالی برای انگلیس)، اما تا به امروز شاهد توسل به مداخلات بشردوستانه در این کشورها نبوده ایم که این امر مبین آن است که بیش از آنکه نظریه مداخلات بشردوستانه مبتنی بر اصول حقوقی باشد،بر منافع سیاسی،اقتصادی و تجاری دول بکارگیرنده آن استوار بوده است.
در ادامه،باید به تعریف مداخله بشردوستانه در حقوق بین الملل پرداخت. درایتدا،باید به تمایز میان مداخلات بشردوستانه و کمکهای بشردوستانه پرداخت؛چرا که بعضا در برخی متون،هر دو یکی دانسته شده است در حالی که با هم بسیار متفاوت می باشند:به کارگیری نیروی نظامی یا بعضا اعمال تحرمیهای بین المللی در چهارچوب اعمال مداخلات بشردوستانه نشانگر عدم رضایت دول مداخله شونده از این اقدامات می باشد که این مشخصه،تفاوت مداخلات بشردوستانه را با کمکهای بشردوستانه [۸۲۵]که در آن،عنصر رضایت کشور مورد مداخله ضروری می باشد را آشکار می سازد[۸۲۶]. در مفهوم موسع،مداخله بشردوستانه را می توان به گونه ای تعریف نمود که دربرگیرنده هرگونه اقدام یک کشور به قصد تغییر وضعیتی که دولت دیگر با نقض مقررات حقوق بشر ایجاد کرده است باشد حتی اگر چنین اقدامی،قهرآمیز و با توسل به زور نباشد. در واقع،به سختی می توان این تعریف موسع از مداخله بشردوستانه را در حقوق بین الملل معاصر پذیرفت[۸۲۷].بهترین تعریفی که از مداخله بشردوستانه به عمل آمده است،تعریف پرفسور وروی است: ((تهدید یا توسل به زور توسط دولت یا دولت های خارجی به منظور پیشگیری یا خاتمه بخشیدن به نقض حقوق بنیادین بشر به ویژه حق حیات اشخاص صرف نظر از تابعیت آنها. این مداخله،بدون مجوز ارکان مرتبط سازمان ملل و بدون اجازه دولت مشروع در کشور مورد مداخله،انجام می شود[۸۲۸][۸۲۹].)) مداخله بشردوستانه را باید به صورت کلی،به دو قسم کلاسیک و مدرن تقسیم نمود؛بدین معنا که مداخله بشردوستانه در مفهوم کلاسیک آن،عبارت است از مداخله یک یا چند دولت بدون داشتن مجوز شورای امنیت در امور داخلی دولتی که اقدام به نقض وسیع حقوق بشر و آزادی های اساسی مردم کرده است؛در حالی که در مفهوم مدرن آن،سازمانهای بین المللی را نیز دربر می گیرد[۸۳۰]که از جمله آن،می توان به مداخله ناتو در کوزوو در سال ۱۹۹۹ بدون مجوز شورای امنیت سازمان ملل،اشاره نمود[۸۳۱]. مداخله بشردوستانه در اصل،مخصوص دولتها بوده و سازمانهای بین المللی را در بر نمی گیرد و با تصویب منشور ملل متحد بود که چنین امری آغاز شد. مداخلات بشردوستانه نمی تواند با استناد به نقض حقوق بشر اتباع دولت مداخله کننده در سرزمین دولت مداخله شونده صورت پذیرد.در این خصوص،قاطبه علمای حقوق بین المللی بر آن هستند که مداخله بشردوستانه باید به حمایت از اتباع دولت مداخله شونده و نه اتباع خودی انجام پذیرد؛هر چند که پیش از تصویب منشور ملل متحد،دولتها می توانستد تحت لوای دفاع مشروع به حمایت از منافع اتباع خود در دول ثالث بپردازند.
در مورد مداخلات بشردوستانه،عموما دو دکترین حقوقی بین المللی عمده بر مبنای مفاد منشور ملل متحد وجود دارد[۸۳۲]. عده ای مانند لاترپاخت [۸۳۳]و مک دوگال[۸۳۴]،معتقدند که مفاد منشور نه تنها مداخله بشردوستانه را رد نمی کند؛بلکه آن را تایید و تقویت نیز می کنند.آنها برای اثبات استدلالشان به مواد ۵۵[۸۳۵] و ۵۶[۸۳۶] منشور ملل متحد اشاره می کنند که از تکلیف دولتها برای ترویج حقوق بشر صحبت می نماید. در کنار این امر آنها،معتقدند که بند۴ و ۷ ماده۲ منشور ملل متحد یعنی اصل عدم توسل به زور و اصل عدم مداخله،به هیچ وجه بر مواد ۵۵ و ۵۶ تفوق ندارند و حفظ صلح و امنیت بین المللی در پرتو رعایت همه جانبه منشور،امکان پذیر می باشد. هم چنین،برای توجیه مداخلات بشردوستانه،آنها به ماده ۳۹ منشور ملل متحد نیز استناد می نمایند که وظیفه شورای امنیت را تشخیص موارد نقض صلح،تهدید صلح و یا تجاوز می داند و معتقدند که نقض گسترده حقوق بشر نیز یکی از مواردی می باشد که می تواند منجر به نقض صلح و امنیت بین المللی گردد و شورای امنیت می تواند پس از احراز چنین نقصی،بر مبنای مواد ۴۱ و ۴۲ منشور مداخله بشردوستانه نماید[۸۳۷].آنها بدین منظور،حقوق بشر را از یک سو،یک موضوع حقوق بین الملل و از سوی دیگر،قواعد آن را قواعد آمره بین المللی،دانسته و برای اثبات ادعاهای خود به تصویب اعلامیه و کنوانسیون های متعدد حقوق بشری از جمله اعلامیه جهانی حقوق بشر ۱۹۴۸،میثاق های بین المللی حقوق مدنی و سیاسی،اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در۱۹۶۶ و ۱۹۶۷میلادی استناد جسته،ضمن اینکه بر این باورند بسیاری از این قواعد،جنبه عرفی بین المللی پیدا نموده و نیاز به اخذ رضایت دولت مخالف مداخلات بشردوستانه ندارد. [۸۳۸]در مقابل،مخالفان مداخلات بشردوستانه،معتقدند که،حقوق بشر یک موضوع داخلی می باشد و دولتها و سازمانهای بین المللی تنها وظیفه همکاری در اعتلای حقوق بشر(و نه مداخلات بشردوستانه)را برعهده دارند[۸۳۹]. از دید این دسته از نویسندگان،مشروعیت مداخلات بر مبنای منافع بشردوستانه به پیش از تصویب نظام منشور ملل متحد و تاسیس سازمان ملل متحد که اصل عدم توسل به زور از جایگاه چندان قانونی برخودار نبوده است باز می گردد[۸۴۰]. آنها برای اثبات ادعای خود غیر از بند۴ و ۷ ماده ۲،بر چند نمونه از آرای دیوان بین الملل دادگستری از جمله آرای صادره در قضیه نیکاراگوئه و سکوهای نفتی [۸۴۱]و هم چنین،به شماری از قطعنامه های شورای امنیت و مجمع عمومی [۸۴۲]استناد می کنند.به نظر می رسد که باید راجع به مداخلات بشردوستانه دیدگاه بینابینی داشت بدین معنا که در صورت تجویز شورای امنیت سازمان ملل متحد بر مبنای فصل هفتم منشور،مداخلات بشردوستانه از وجه قانونیت برخوردار است در غیر این صورت مداخلات بشردوستانه یک و چند جانبه بدون تجویز نهاد فوق الذکر،مصداق بارز تجاوز سرزمینی و موجبات انتساب مسئولیت بین المللی دول و سازمان های بکارگیرنده آن را فراهم می آورد. مشهورترین مورد عینی مداخلات بشردوستانه تابه امروز در قالب اقدام ناتو به انجام حملات هوایی علیه یوگسلاوی سابق در کوزوو قابلیت طرح دارد[۸۴۳]و گرچه توجیهات مختلفی در اروپا و آمریکا از عدم نقض بند۴ ماده۲ تا توجیه در قالب دفاع مشروع و یا اقدام در قالب اجرای قطعنامه های صادره شورای امنیت در مداخلات بشردوستانه صورت گرفته است؛اما قاطبه علمای حقوق بین الملل بر عدم مشروعیت آن استناد می نمایند.[۸۴۴]
بند چهارم: دکترین مسئولیت حمایت و غیرقانونی بودن کاربرد تسلیحات متعارف
مسئولیت حمایت به صورت ساده به معنای مسئولیت دولت و جامعه بین المللی در حمایت از جان بشریت در مقابل جنایات بین المللی می باشد. مسئولیت حمایت به عنوان تلاشی در جهت حل معمای مداخله/حاکمیت،پیش روی جامعه بین المللی در دوران پس از جنگ سرد از مولفه های و شاخص هایی برخوردار است که توجیه هر اقدامی با عنوان مداخله برای حمایت و نجات انسان ها،دقت و ظرافت مورد انتظار را می طلبد و فقدان این توجه و تدقیق به فرایند قوام و استحکام آن به عنوان یک هنجار موثر و موثق نوین بر نظم حقوقی بین المللی کنونی آسیب وارد خواهد ساخت[۸۴۵]. در بند ۲۰۳ گزارش هیئت عالی رتبه دبیرکل راجع به تهدیدات،چالش ها و تغییر در سال ۲۰۰۴ میلادی تحت عنوان((یک جهان امن تر،مسئولیت مشترک ما))[۸۴۶]،مسئولیت حمایت این چنین تعریف شده است: مسئولیت حمایت به معنای آن است که (( شورای امنیت می تواند در صورت وقوع ژنوساید و دیگر کشتارهای وسیع،پاک سازی نژادی یا نقض فاحش حقوق بین الملل بشردوستانه و عدم تمایل یا ناتوانی دولتهای دارای حاکمیت در جلوگیری از آنها،مداخله نظامی را به عنوان آخرین حربه تکلیف نماید[۸۴۷]))در بند ۱۳۵ گزارش دبیرکل سازمان ملل متحد به مجمع عمومی در سال ۲۰۰۵ نیزبا عنوان(( به سوی توسعه،امنیت و حقوق بشر برای همه[۸۴۸]))،مسئولیت حمایت این چنین تعریف شده است: ((مسئولیت حمایت به معنای مسئولیت تک تک کشورها در قبال حمایت و حفاظت از جان اتباع خود در برابر جنایات بین المللی فجیع می باشد. اما اگر مسئولان ملی قادر نیستند یا تمایلی ندارند از شهروندان خود محافظت کنند،آنگاه این مسئولیت به جامعه بین المللی منتقل می شود تا برای کمک به حمایت از حقوق بشر و رفاه مردم از شیوه های دیپلماتیک،بشردوستانه و غیره استفاده کند. وقتی چنین شیوه هایی ناکافی بودند،شورای امنیت می تواند بنا بر ضرورت و بر اساس منشور ملل متحد،تصمیم به اقدام بگیرد و عند الزوم به اقدام قهری متوسل شود.)) در سند نهایی مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۲۰۰۵ میلادی[۸۴۹]نیز تعریف مشابهی از دکترین مسئولیت حمایت به مانند گزارش دبیرکل در سال ۲۰۰۵ به چشم می خورد.در مجموع به نظر می رسد که بتوان مسئولیت حمایت را به معنای مسئولیت دولت حاکم در قبال حمایت از جان شهروندانش در مقابل چهار جنایت فجیع بین المللی یعنی جنایات جنگی،جنایات علیه بشریت،نسل کشی و پاک سازی نژادی دانست که در صورت عدم توان یا خواست آن دولت،مسئولیت جامعه بین المللی به مداخله اعم از اقدامات غیرقهری مانند اعمال تحریم های بین المللی و قهری مانند مداخلات نظامی پیش آمده و پس از این نیز،جامعه بین المللی باید به بازسازی آن جامعه آسیب دیده بپردازد.
مسئولیت حمایت به صورت معمول در سه مرحله اجراء می گردد.بنا بر گزارش سال۲۰۰۹ دبیرکل سازمان ملل متحد،بان کی مون[۸۵۰]،تحت عنوان اجرای مسئولیت حمایت،در سه مرحله این اصل به اجرا گذاشته می شود[۸۵۱]:
۱-در مرحله نخست تحت عنوان مسئولیت پیشگیری،بر مسئولیت یک دولت بر طبق تعهدات بین المللی و داخلی خویش برای حمایت از شهروندانش در مقابل ارتکاب چهار جنایت بین المللی شامل نسل کشی[۸۵۲]،جنایت جنگی[۸۵۳]،پاک سازی قومی[۸۵۴]و جنایت علیه بشریت[۸۵۵]و نیز به مسئولیت یک دولت برای خودداری از تحریک به ارتکاب آنها،تاکید شده است. می توان اکتفاء مسئولیت حمایت به چهار جنایت بین الملل مذکور را به خودداری از پرداختن به ایده های آرمان گرایانه(نظیر تحدید مطلق حاکمیت دولتها) که پس از جنگ جهانی دوم به شکست انجامیده اند و تحول به دیدی واقع گرا که هم اینک در حقوق بین الملل متجلی می باشد تلقی نمود زیرا علی رغم تلاش گسترده حقوق بین الملل برای تحدید حاکمیت دولتها،عملا توفیق چندانی در این عرصه کسب ننموده است.از سوی دیگر،ماهیت جنایات بین المللی فوق به گونه ای می باشد که تمامی دولتها بر لزوم تعقیب و مجازات عاملین آن اتفاق نظر دارند و بنابراین فرایند قانون گریزی برای ارتکاب این جنایات بین المللی،به حداقل می رسد.
حاکمیت موثر،حمایت از حقوق بشر،توسعه اقتصادی و اجتماعی و توزیع عادلانه منابع و امکانات همگی از عوامل تضمین کننده صلح و پیشگیری کننده از بروز مخاصمه و بحران است[۸۵۶].اما با توجه به ابعاد بین المللی پیش بینی ناپذیری که یک بحران انسانی داخلی می تواند به بار آورد،مسئولیت پیشگیری صرفا اقدامی داخلی و مسئولیت دولت حاکم تلقی نشده؛بلکه جامعه بین المللی نیز باید به انحاء مختلف درصدد کمک به توسعه آن کشور

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:57:00 ق.ظ ]




نمودار شماره(۴-۶۲): توزیع پاسخگویان (۰ تا ۱۰۰ ) بر حسب بعد امیدواری ۲۴۰
نمودار شماره(۴-۶۳): توزیع پاسخگویان (۰ تا ۱۰۰) بر حسب شاخص کل احساس شادمانی ۲۴۲
منبع جدول و نمودار
جدول شماره(۲-۱): برگرفته از (داینر و همکاران، ۱۹۹۹)
جدول شماره(۲-۱۱): برگرفته از (هزار جریبی، صفری شالی، ۱۳۸۸: ۱۶)
جدول شماره(۲-۱۷): برگرفته از (موسوی، ۱۳۹۲: ۱۴۰)

نمودار شماره(۲-۲): بر گرفته از (چلبی، ۱۳۸۹: ۱۶)
۱-۱. مقدمه
اصطلاح زنان سرپرست خانوار به زنانی اطلاق می­ شود که مسئولیت تأمین معاش زندگی یا اداره امور خود و یا خانواده خود را بطور دائم یا موقت عهده­دار هستند. واقعیات موجود در جامعه نشان از آن دارد که زندگی این قشر از زنان غالباً با ابهامات و مخاطراتی روبروست از جمله طرد شدن از سوی اجتماع، نگرش­های سوء از سمت جامعه، فقدان امنیت اجتماعی، فقدان حامی مادی و معنوی، فقراقتصادی و در این راستا نداشتن مسکن مناسب، عدم دسترسی به فرصت­های شغلی – تحصیلی و تعدد نقش­ها که آن­ها را در روابط اجتماعی و حضور در اجتماع با مشکلات عدیده­ای روبرو کرده و به سمت انواع بیماری­های روحی و روانی که برجسته­ترین آن افسردگی است سوق می­دهد. در واقع این شرایط و عوامل نه تنها زمینۀ طرد اجتماعی این قشر آسیب­پذیر را فراهم کرده، بلکه بر احساس شادمانی آنان نیز تأثیر منفی گذاشته است. شادمانی به عنوان یکی از احساسات ریشه­ای مثبت و بسیار تأثیرگذار بر رفتار و حالات دیگر فرد، نقش تعیین کننده ­ای در تأمین سلامت فرد و جامعه دارد. از آن جهت که شادمانی با خرسندی، خوش بینی، امید و اعتماد همراه است، می ­تواند به عنوان یک کاتالیزور، نقش شتاب دهنده­ای در فرایند توسعه یک جامعه داشته باشد. همچنین در نقطه­ی مقابل، نبود شادمانی در یک جامعه منجر به ایجاد فضای سرد و بسته­ای خواهد شد که قادر به تأمین حداقل انرژی عاطفی لازم برای نوآوری و پیشرفت نخواهد بود (موسوی، ۱۳۹۲: ۱۶-۱۷). شادمانی اشاره به احساسی مثبت دارد که با کلماتی چون رضایتمندی[۱] و بهروزی بیان می­ شود. در منابع مختلف با واژه ­هایی چون خوشحالی[۲]، رضایت از زندگی، احساسات مثبت[۳]، زندگی معنادار[۴]، رفاه[۵] و واژه ­هایی اینچنین بیان شده است (صادق و نصرآبادی، ۱۳۸۸ : ۲). طرد اجتماعی نیز، به عنوان آسیبی که متوجه زنان سرپرست خانوار می­باشد، عبارت است از محرومیتی طولانی مدت که به جدایی از جریان اصلی جامعه می­انجامد. در واقع طرد محرومیتی چندوجهی است که برای فهمیدن و سنجیدن رابطه افراد در حوزه ­های متفاوت جامعه به کار می­رود. طرد به عنوان یک صورت­بندی جامع­تر، اشاره دارد، به فرایند پویای ممانعت از ورود کامل و جزئی، به هر گونه نظام اجتماعی، اقتصادی، سیاسی یا فرهنگی که انسجام اجتماعی اشخاص در جامعه را تعیین می­ کند( فلوتین، ۲۰۰۶: ۵۸ ). اما تعریف طرد بدون در نظر گرفتن زمینه­ ها و شرایطی که در آن طرد رخ می­دهد از دقت و جامعیت کافی برخوردار نیست زیرا عوامل تأثیرگذار بر طرد اجتماعی بر حسب شرایط افراد مطرود متفاوت است. بنابراین شناسایی زمینه­هایی که باعث طردشدگی زنان سرپرست می­ شود از جمله مسائل مهمی است که باید مورد بررسی قرار گیرد در این زمینه باید اذعان داشت، مسائلی نظیر تضعیف و گسیختگی پیوندهای اجتماعی، ضعف شبکه ­های حمایتی، انزوا، مشارکت ناکافی، حاشیه­ای شدن و عدم تعلق است که بستر طردشدگی این زنان را فراهم کرده است. در حالی که اتصالات شبکه­ اجتماعی، مشارکت اجتماعی، فعالیت اجتماعی تحت عنوان فعالیت­های گروهی، سطح شادی و دیگر عواطف مثبت را افزایش می­دهد (کوپر[۶]،۲۰۱۱، خوش فر،۱۳۹۲: ۲۸۵). از آنجا که این گروه از زنان تقریباً از تمام این موارد محرومند بنابراین به نظر می­رسد با کاهش احساس شادمانی مواجه هستند. با توجه به اهمیت ارتباط میان طرد اجتماعی و عوامل ایجاد کنندۀ آن با احساس شادمانی در میان زنان سرپرست خانوار و همچنین با توجه به روند روبه رشد میزان این زنان، در این نوشتار به مسأله­ شادمانی با توجه به شرایط و زمینه ­های طردشدگی جمعیت هدف پرداخته شده است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۱-۲. طرح مسأله:
شادمانی به عنوان، یک هیجان خوشایند و مثبت، همچنین به دلیل قابلیت بسترسازی گسترده­ای که در فرایند رشد فرد و توسعه جامعه فراهم می ­آورد، بسیاری از جوامع را به شناخت و ایجاد شرایط مناسب زمینه­ ساز خود ترغیب می­نماید. زیرا شادمانی به عنوان نتیجه شرایط مطلوب اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه، فعالیت­های مفید انسانی را برمی­انگیزد، خلاقیت را تقویت می­ کند؛ روابط اجتماعی را تسهیل می­نماید؛ مشارکت سیاسی – اجتماعی را رونق می­بخشد؛ موجبات حفظ سلامتی عاطفی، روانی، جسمی و امیدواری را فراهم می­ آورد(آل یاسین،۱۳۸۰: ۸)؛ احساس امنیت، رضایت، آرامش و قدرت تصمیم ­گیری را در افراد تقویت می­ کند (مایرز[۷]،۲۰۰۲: ۸۰ و پترسون[۸]،۲۰۰۰: ۴۵). از آنجا که شادمانی از یک سو متأثر از ساختارهای جامعه بوده و از دیگر سوی تأثیر گذار بر فرایند توسعه و تعالی جامعه است، در نیمه­ی قرن ۲۰ به عنوان یک موضوع میان­رشته­ای مطرح شد و هر رشته­ای، دیدگاه خاصی از شادمانی را گسترش داده است. همچنین در این راستا برخی مطالعات فراملیتی نیز به انجام رسیده است. نتایج آمار و ارقام پژوهش­های مربوط به شادمانی در سطح بین المللی نشان می­دهد که میزان شادمانی افراد در وضعیت کنونی ایران پایین می­باشد. برای مثال نتیجۀ موج چهارم پیمایش ارزش­های جهانیان اینگلهارت نشان داده که میانگین سطح شادمانی نمونۀ ایران از میان ۶۹ کشور در رتبۀ ۶۱ قرارد دارد(اینگلهارت، ۱۳۷۳). همچنین می­توان به پژوهشی که مینکو[۹] در سطح بین المللی به انجام رسانده نیز اشاره کرد که در آن، شاخص شادی کشورها، محاسبه و نشان داده شده در این پژوهش میزان شادی ایرانیان در طول سال­های ۱۹۹۷ ـ ۲۰۰۷، در بین ۹۷ کشور دارای رتبه ۵۶ است که از متوسط پایین­تر می­باشد(مینکو، ۲۰۰۹: ۱۶۳). بر اساس نتایج گزارش، شادی جهانی در سال ۲۰۱۳ ایران با نمره ۶۰۴/۴ در مقیاس ۰ تا ۱۰۰ در بین ۱۵۶ کشور مقام ۱۱۵ را به دست آورده است. همچنین نتایج همین گزارش نشان داد که شادمانی ایرانیان نسبت به دوره سال­های ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۷، ۶۷۷/۰ کاهش داشته است(هلیول، ۲۰۱۳). در آخرین گزارش منتشر شده از سوی مؤسسه تحقیقات گالوپ در ژوئن ۲۰۱۴ وضعیت شادمانی ۱۳۸ کشور دنیا بررسی شد. نتایج این گزارش با نرخ پایین شادمانی در ایران نشان داد که وضعیت شادمانی در ایران از میان ۱۳۸ کشور رتبه ماقبل آخر، و بعد از عراق قرار می­گیرد و در این زمینه یکی از آسیب پذیرترین کشورهای دنیاست (پایگاه رسمی مؤسسه گالوپ، ۲۰۱۴). همان­طور که مشاهده می­ شود وضعیت شادمانی بین ایرانیان چندان مطلوب نبوده و این نقضان می ­تواند مانعی جدی در راه شکوفایی استعدادهای فردی و توسعه و پیشرفت کشور قلمداد شود. از آنجا که جامعه­شناسان شادمانی را به عنوان یک وضعیت اجتماعی بازمی­شناسند بنابراین می­توان این پدیده را یک مسأله اجتماعی بشمار آورد، به طور معمول، شادمانی به عنوان یک پدیدۀ ناب روان­شناختی و فردی تعریف می­ شود؛ در حالی که جامعه­شناسان، حالات فردی­ای همچون شادمانی را دارای مبنایی اجتماعی می­دانند(گالاتزر،۲۰۰۰: ۵۲-۵۳). سی‌ رایت‌ میلز مسأله اجتماعی را مشکلی می‌داند که بسیار شایع باشد و جمعیت کثیری از افراد یک جامعه با آن مواجه باشند. وی می‌گوید: اگر در یک شهر ۱۰۰ هزار نفری تعداد کمی از افراد بیکار باشند، این یک گرفتاری خصوصی است‌، اما بدیهی است در جامعه‌ای با ۵۰ میلیون نفر شاغل، اگر ۱۵ میلیون نفر بیکار باشند ما با مسأله اجتماعی مواجه هستیم (میلز، ۱۳۶۰، ۲۴). همان­طور که مشاهده شد آمارها و ارقامی مذکور حاکی از کاهش شادمانی و پیامدهای گسترده این مشکل و شایع بودن آن در جامعه امروز ما به عنوان یک مسأله اجتماعی است که فراتر از یک گرفتاری خصوصی می­باشد‌. به اعتقاد برخی از کارشناسان، جامعه ما از کمبود یا حتی در مواردی از نبود این احساس در رنج است و هم­اکنون نشانه­ های صریحی از کمبود شادی و طراوت در افراد جامعه به چشم می­خورد(طاهریان، ۱۳۸۱: ۴). بنابراین لزوم توجه به این پدیده و مطالعه بافت­های اجتماعی ـ فرهنگی مؤثر بر آن درمیان گروه ­های مختلف ایران، ضرورت می­یابد. از آنجا که مطالعه گروه­ ها و قشرهای مختلف بیان­گر آن است که سهم زنان از این احساس و پیامدهای مثبت آن بسیار اندک است. در نتیجه مطالعه این قشر ضرورتی ویژه می­یابد. چرا که شادمانی زنان یکی از اساسی­ترین بحث­های حوزه توسعه در کشورهای پیشرفته جهان است، زنان علاوه بر این که حدود نیمی از جمعیت کشور و بخش مهمی از جمعیت فعال اقتصادی هستند که می­توانند سهم به سزایی در توسعه اقتصادی – اجتماعی ایفا کنند، خود ستون ایجاد مهر و شادی و محبت در خانواده بوده و از این­رو در صورت ارتقاء سطح شادمانی زنان می­توان این انتظار را داشت که سطح شادمانی خانواده و بویژه نسل جدید نیز با تعدیل مثبت روبرو گردد. اما متأسفانه زنان به دلیل حساسیت­های روحی و عاطفی بیشتر از مردان در معرض آسیب­های روانی قرار دارند. زنان اگر چه نسبت به مردان طول عمر بیشتری دارند اما در مقایسه با مردان بیشتر در معرض خطر اختلالات روانی از جمله افسردگی، اضطراب، نگرانی و اختلالات اشتها … هستند(دیوکی[۱۰]،۲۰۰۷). طبق مطالعات انجام شده، شیوع بیماری­های روانی بخصوص افسردگی و اضطراب در زنان ایرانی ۵/۲ برابر مردان ایرانی است(احمدی و همکاران، ۲۰۰۶). در تحقیقی که توسط سلطانی نسب با هدف« بررسی احساس شادمانی زنان ۲۵ تا ۳۵ ساله تهران» انجام گرفت، شادمانی زنان تهرانی، با میانگین نمره ۵/۳۵ از سطح متوسط نیز کمتر بوده، بدین معنی که در سطح پایینی قرار دارد(سلطانی­نسب،۱۳۹۳). همچنین صاحب­نظران داخلی بر پایین بودن سطح شادمانی در میان زنان ایرانی تأکید می­ورزند و نسبت به پیامدهای ناگوار این امر هشدار می­ دهند(شکربیگی، ۱۳۹۳: در گفتگو با ایسنا). کما اینکه، از جمله گروه ­های به شدت آسیب­پذیر زنان که در این زمینه می­توان به آن اشاره کرد، زنان سرپرست خانوار می­باشد، که عواملی چون طلاق، فوت، اعتیاد همسر و یا از کارافتادگی وی، رها شدن توسط مردان مهاجر و یا بی­مسئولیت، موجب آسیب­پذیر شدن این طیف وسیع از جامعه می­ شود( غفاری[۱۱]،۲۰۰۳ ). این گروه از زنان از همان زمانی که همسر خود را به هر دلیلی از دست می­ دهند مجبور به ایفای نقش­های چند­گانه­ای می­شوند که در تعارض با یکدیگر قرار دارند. گروه عمده­ای از این زنان با فقر، ناتوانی، بی­قدرتی به ویژه در اداره امور اقتصادی خانوار روبه رو هستند به طوری که عزت­نفس و سلامت روانی آنان را مختل و زمینه ابتلا به افسردگی و سایر اختلالات را فراهم می­سازد(لانگ لی و فورتین[۱۲] ۱۹۹۴). این در حالی است که داده ­های آماری در ایران از روند افزایش یابنده تعداد و نسبت زنان سرپرست خانوار در دهه اخیر خبر می­دهد بر اساس سرشماری نفوس و مسکن سال۱۳۹۰ تعداد خانوارهای با سرپرستی زن، بیش از دو میلیون و ۵۶۳ هزار خانوار می­باشد. در واقع میزان سهم زنان در سرپرستی خانوارها در سال۱۳۹۰ (۱/۱۲) درصد بوده است که از رشد قابل ملاحظه­ای نسبت به سایر دوره­ های سرشماری برخوردار بوده است(گزیده سرشماری عمومی نفوس و مسکن۱۳۹۰، مرکز آمار ایران). امروزه با گسترش روز افزون این شکل از خانواده در همه کشورهای جهان، چه صنعتی و چه جهان سوم و نیز مشکلات اساسی آن­ها، راهکارهای مناسب و علمی در جهت بهبود وضعیت این گروه از زنان، ضرورت بررسی و تحقیق علمی از شرایط زندگی این قشر را ایجاد نموده است به طوری که این زنان به عنوان گروهی آسیب­پذیر در میان جامعه­شناسان معرفی شده و وضعیت زندگی زنان سرپرست خانوار و فرزندان آن­ها مورد توجه و بررسی بسیاری از جامعه­شناسان قرار گرفته است (آجورلو و همکاران،۱۳۹۱: ۷۱). براساس گزارش بانک جهانی در سال ۲۰۰۳، فقر زنان به ویژه زنان سرپرست خانوار در کشورها در مقایسه با مردان از شدت بیشتری برخوردار می­باشد (پاک دامن و دیگران،۲:۱۳۹۰). ). همچنین بر اساس برخی از مطالعات انجام شده، زنان سرپرست خانوار جزء فقیرترین اقشار اجتماعی هستند و همۀ پژوهش­ها حکایت از نارضایتی این گروه از زنان نسبت به درآمد اندکشان می باشد(دغاقله وکلهر،۱۳۸۹: ۲۶۵). برای مثال در پژوهش فروغی تنها ۶ درصد، نورمحمدی تنها ۱۳ درصد و همچنین پژوهش شکاری آلایق تنها ۱ درصد از این زنان از درآمدهایشان رضایت داشته اند و بقیه معتقد بودند که درآمدهای شغلی­شان جوابگوی نیازهای خود و خانواده­شان نیست(فروغی،۱۳۸۰؛ نورمحمدی،۱۳۸۳؛ شکاری­آلایق، ۱۳۸۴). در واقع بیکاری و فشارهای اقتصادی، میزان پایین سلامت جسمانی، نبود حمایت اجتماعی و عملکرد ضعیف نقشی که به دنبال تعارض نقش در این زنان ایجاد می­ شود و همچنین غرق شدن در فعالیت­های روزانه و روزمره، رضایت از زندگی را در این قشر از زنان کاهش می­دهد و سبب مشکلات روانی بخصوص افسردگی در آنان می­ شود (صدر الساداتی،۱۳۹۱: ۱۳-۱۴). برای مثال پژوهش­های؛ شفیع­آبادی و قشقایی،۱۳۹۰؛ اندرسون،۲۰۰۲؛ حسینی، فروزان و امیرفریار، ۱۳۸۸؛ اکینسولا و پاپوچ، ۲۰۰۲ نشان داده است این گروه از زنان نسبت به سایر زنان مشکلات روان­شناختی، عاطفی و میزان استرس بیشتری را تجربه کرده و از کیفیت زندگی پایین­تری برخوردار بوده و با مشکلاتی از قبیل بیماری­های جسمانی، بی­خوابی و افسردگی مواجه هستند (طهماسیان و اناری،۲:۱۳۹۰؛ شعبان و همکاران:۱۳۹۲). علاوه بر مشکلات فوق این زنان در جامعه نیز دچار نوعی محدودیت هستند که آزادی و اراده آن­ها را تحت شعاع قرار می­دهد و این حاکی از فرهنگ و زمینه­ ذهنی متفاوتی است که در جامعه و عرف ما علیه این زنان شکل گرفته است. در واقع بدبینی و عدم اعتماد جامعه به این زنان، باعث کناره­گیری آن­ها از جامعه و حوزه­ فعالیت اجتماعی آنان می­ شود. در واقع این زنان از یک طرف به دلیل ایفای نقش­های متعددی همچون اشتغال و انجام کارهای خانه و مراقبت­های جسمی و عاطفی از اعضای خانواده، غالباً وقت اضافی برای برقراری روابط اجتماعی ندارند و از طرفی دیگر در جوامع و فرهنگ­های مختلف بسته به باورها، نگرش­ها و هنجارهای جامعه، با زنان بیوه و مطلقه به شیوه ­های متفاوت و دیده ناشایست برخورد می­ شود مجموعه­ این عوامل به مرور موجب طرد آن­ها از جامعه شده و از بسیاری از خدمات اجتماعی آن­ها را محروم می­سازند(خسروی، ۱۳۷۸). در این زمینه وحید­یگانه در پژوهشی(۱۳۹۲) نشان داده است؛ برخی عوامل زمینه­ای به واسطه­ تعدادی عوامل میانجی زمینۀ طرد اجتماعی زنان سرپرست خانوار را فراهم کرده و فشارهای مالی و اجتماعی و تبعات روحی آن امکان هر گونه تغییر در وضع زنان سرپرست خانوار را ناممکن نموده است. در کل طبق نتایج این پژوهش،۴/۵۳ درصد زنان سرپرست خانوار احساس ناخشنودی و افسردگی را همیشه و ۶/۱۳ درصد اغلب مواقع داشته اند و میانگین شاخص­ های طرد اجتماعی در این زنان نشان داده است که ۵۲/۵۸ درصد طرد عینی و ۶۴/۷۰ درصد طرد ذهنی را تجربه می­ کنند(وحیدیگانه، ۱۳۹۲: ۱۴۳). باید توجه داشت طرد واژه­ی پیچیده است که شامل ابعاد و معانی ضمنی فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی متعدد می­باشد(سیلور، ۱۹۹۴). در واقع دیدگاه­ های قابلیتی و طرد اجتماعی، زنان سرپرست خانوار را صرفاً به لحاظ درآمدی فقیر نمی­بینند بلکه ابعاد وسیع­تری از زندگی زنان من جمله حق انتخاب و کنترل بر زندگی، برابری فرصت­ها، مشارکت در بازار کار و فعالیت­های اجتماعی و دریافت حمایت از شبکه ­های اجتماعی را مورد توجه قرار می­دهد (فیروزآبادی، صادقی، ۱۳۹۲: ۲۲۸). این در حالیست که داشتن فاکتورهای مطرود­ساز چندگانه، ممکن است احتمال طرد شدن آنان را قوت ببخشد. در این زمینه می­توان به پژوهشی که توسط فیروزآبادی و صادقی در سال ۱۳۸۹ با هدف بررسی” وضعیت طرد اجتماعی زنان سرپرست خانوار فقیر روستایی” انجام گرفت، اشاره کرد که طبق این تحقیق سواد ناکافی(بیش از نیمی از زنان سرپرست خانوار۶/۵۵ هیچگونه سوادی ندارند)، نداشتن مهارت و توانمندی شغلی، فقر مزمن و گسیختگی پیوندهای خانوادگی از عوامل یا منابع کلیدی تأثیرگذار بر انزوا و طرد اجتماعی زنان سرپرست خانوار می­باشد که در نهایت، مجموعه این عوامل باعث شده ­اند که این گروه از زنان از مشارکت فعال در حوزه ­های عمومی به ویژه مشارکت های رسمی و انجمنی و نیز اشتغال در بازار کار طرد شوند(همان). گیدنز نابرابری در توزیع فرصت­ها را از منابع و عوامل اصلی طرد اجتماعی می­داند و طرد اجتماعی را حالتی از راه و روش­های می­داند که طی آن­ها افراد از مشارکت کامل در جامعه بزرگتر محروم می­شوند (گیدنز،۱۳۸۶: ۴۶۱). از طرفی هم نتایج پژوهش­های دریکوندی(۱۳۸۱)، علی­زاده قوی فکر(۱۳۸۸)، دولان و همکاران(۲۰۰۸) و لونگ و همکاران(۲۰۱۰) نشان داد مشارکت و فعالیت اجتماعی می ­تواند بر شادی و رضایت از زندگی افراد تأثیرگذار باشد(پناهی و دهقانی، ۱۳۹۱: ۲). با توجه به این که طرد در بعد ذهنی مقولاتی مربوط به سلامت روانی – ذهنی یعنی، میزان احساس رضایت از زندگی، شاد بودن و یا منزوی بودن فرد را بیان می­ کند(پیس، ۲۰۰۰) و افسردگی و اضطراب از شایع­ترین مشکلات مطرودین اجتماعی است(قاضی­نژاد، ۱۳۸۹: ۱۵۲) و این گروه از زنان به اذعان بسیاری از تحقیقات با طرد و محرومیت بیشتری نسبت به سایر اقشار، مواجه هستند. به نظر می رسد طرد اجتماعی و هر یک از عوامل تأثیرگذار بر آن به تنهایی و یا به صورت ترکیبی از مجموعه عوامل، که نظریه­ های طرداجتماعی مدعی آن هستند، می ­تواند بر احساس شادمانی این قشر از زنان تأثیرگذار باشد. بنابراین مسأله اصلی که در این پژوهش بررسی می­ شود شناسایی آن دسته از عوامل تأثیرگذار بر طرد اجتماعی است، که بیشترین اثر را بر روی احساس شادمانی زنان سرپرست خانوار می­ گذارد و از آنجا که تا به حال تحقیقی هم در زمینۀ و هم پیرامون بررسی احساس شادمانی زنان سرپرست خانوار شکل نگرفته است و در تحقیقات قبلی فقط اشاره­ای جزئی به این مسأله شده است لذا پژوهش حاضر قصد دارد ابتدا طی یک مرحله­ ای اکتشافی از جمعیت هدف معنا، زمینه­ و دلایل شکل­ گیری این احساس را دریافت کند و سپس در بین جمعیت آماری مذکور به بررسی کمی این مقولات بپردازد. بنابراین با توجه به وضعیت و شرایط زنان سرپرست خانوار و اهمیت توجه به آنان، پرسش­های اصلی در این تحقیق به صورت زیر قابل طرح می­باشد:
۱-۳. سوألات تحقیق

    1. زنان سرپرست خانوار چگونه شادی و شادمانی را معنا و تفسیر کرده و دلایل و زمینه ­های شکل­ گیری شادمانی از نظر این زنان چگونه تعریف و توصیف می­ شود؟
    1. چه عواملی می ­تواند در ایجاد احساس شادمانی زنان سرپرست خانوار، نقش بازی کند؟
    1. منابع تأثیرگذار بر طرد و محرومیت اجتماعی این گروه از زنان، آیا از طریق و به واسطه ایجاد آن، می­توانند تغییرات شادمانی را تبیین نمایند؟

۱-۴. ضرورت و اهمیت
احساس شادمانی یکی از ضروری­ترین خواسته­ های فطری و نیازهای روانی انسان به شمار می­رود و به دلیل تأثیرات عمده بر سالم­سازی و بهسازی جامعه، مدت مدیدی است ذهن محققان اجتماعی را به خود مشغول کرده است. به طوری که امروزه بسیاری جامعه­شناسان به نوعی در صدد ایجاد یک جامعه سالم و با نشاط هستند، زیرا به نظر می­رسد احساس شادمانی از یکسو انسان­ها را برای زندگی بهتر و بازدهی بیشتر آماده می­ کند و از سوی دیگر به دلیل ویژگی مسری بودن آن، بستگی­های فرد را با محیط گسترده می­ کند. از این­رو تا مادامی که شهروندان احساس شادمانی کنند، همواره در خدمت به شهر و افراد جامعه اهتمام بیشتری می­ورزند. اهمیت توجه به شادمانی درحدی است که از سال ۲۰۰۰ به بعد در نگاه سازمان ملل برای تعیین سطح توسعه ­یافتگی کشورها متغیرهای شادکامی و امید به آینده و خشنودی و رضایتمندی افراد جامعه نیز به عنوان یک متغیر کلیدی وارد محاسبات شده است به این صورت که اگر مردم یک جامعه احساس نشاط، خشنودی و رضایتمندی نکنند نمی­ توان آن جامعه را توسعه یافته (علی­الخصوص در حوزه توسعه اجتماعی) قلمداد نمود(صفری­شالی،۱۳۹۰: ۱۲۵). همچنین سطح پایین رضایت از زندگی و احساس خوشبختی، منجر به گرایش­های منفی نسبت به کل جامعه و دوره­ های طولانی برآورده نشدن آرزوها و انتظارات شده و نگرش­های بدبینانه­ای پدید می ­آورد که این بدبینی از نسلی به نسل دیگر منتقل می­ شود(اینگلهارت،۱۳۷۲). بنابراین پرداختن به این مسأله مهم به نظر می­رسد؛ در نتیجه با توجه به اهمیت و ضرورت احساس شادمانی در زمینه توسعه انسانی و اجتماعی، پژوهش حاضر در صدد بررسی این پدیده است و از آنجا آمارها نشان می­دهد که زنان در سطح جهانی و ملّی از محرومیت­های مضاعف رنج می­برند و از طرفی شادکامی زنان تأثیر مهمی بر سلامت کودکان، خانواده، جامعه و محیط زیست دارد. همچنین این قشر فعال و سرنوشت ساز، اولین مراقبین سلامت خانواده و جامعه هستند بر این اساس آموزش و فرهنگ از طریق سلامت زنان توسعه می­یابد زنان دریافت­کنندگان و هم ارائه دهندگان اصلی مراقبت­ها در نظام سلامت هستند(احمدی و همکاران، ۱۳۸۶). بنابراین نمود احساس شادی زن در خانواده بر احساسات تمامی اعضای خانواده مؤثر است. بدین منظور این پژوهش قصد دارد که پدیده شادمانی را با توجه به اهمیت ارتباطی که با جمعیت هدف دارد در بین زنان و به صورت اخص­تر زنان سرپرست خانوار که بصورت جدی­تر با این موضوع درگیر هستند، بررسی کند. ضرورت توجه به زنان سرپرست خانوار از میان گروه زنان از این جهت است که در خانوارهای که زن سرپرست است، تصمیم ­گیری برای مقابله با مسائل و مشکلات شخصی، روانی، اجتماعی، عاطفی، اقتصادی خانوادگی، تحصیلی و رفتاری فرزندان در آینده بر عهده سرپرست خانوار(مادر) است و برعهده­ی اوست که نظام روابط عاطفی موجود در خانواده حفظ شود و ایجاد تنش­ در خانواده را به حداقل برساند و از لحاظ مادی و معنوی فرزندان را حمایت کند. از این­رو توجه و مشخص نمودن سلامت روان زنان سرپرست خانوار(مادر) برای جلوگیری و حل بسیاری از معضلات و مشکلات خانواده ضروریست(حسینی و همکاران، ۱۳۸۸: ۴). با توجه به اینکه امروزه پدیده خانوارهای زن سرپرست به دلایل مختلف در دنیا رو به افزایش است و اغلب این خانواده­ها دارای مشکلات فراوان هستند، در نتیجه فزونی این گروه از زنان به صورت یک مشکل اجتماعی مطرح می­ شود(خسروی، ۱۳۸۷). در واقع میزان وقوع آسیب­های روانی نظیر افسردگی، اضطراب و استرس در این گروه از زنان به گونه ­ای بالا است(معیدفر و حمیدی،۱۳۸۶) که نسبت به سایر زنان شادی کمتری را حس می­ کنند. به طوری که فقدان همسر و حامی موجب می­ شود که اکثر این زنان به ناراحتی­های روحی و جسمی دچار شوند. همچنین، کمبود معاشرت و تفریح به علت مسائل شهرنشینی در کلان­شهر، مشکلات عاطفی آن­ها را می­افزاید. اکثریت این قشر از زنان به علت عدم استقلال اقتصادی فاقد پایگاه اجتماعی مناسبی بوده ­اند تنهایی آن­ها نیز، شرایطی را ایجاد می­ کند که منجر به از دست دادن حمایت اجتماعی خانواده پدری، کاهش نفوذ اجتماعی و حتی گاه تضعیف موقعیت­ها و فرصت­های اجتماعی فرد می­ شود(قنبری و همکاران،۱۳۹۰: ۱۱۶). به طوری که بنا بر نتایج بسیاری از تحقیقات، رفتارهای مشارکتی بسیاری از زنان سرپرست در مقایسه با زنان دیگر بسیار پایین است و این مسأله علاوه بر دلایل فرهنگی، ناشی از مسایل مربوط به تعدد نقش­ها و مسئولیت مدیریت خانواده می­باشد. آنان خود را تأمین­کننده نیازهای روحی و عاطفی فرزندان و سالمندان خانواده خود می­دانند و براین باورند که برای فرزندان خود به عنوان تکیه­گاه و پشتوانه به حساب می­آیند(شادی­طلب و همکاران، ۱۳۸۴). در نتیجه وضعیت طردشدگی مسأله مهمی است که این زنان بنا بر نتایج بسیاری از تحقیقات با آن مواجه هستند. در واقع عواملی مثل نداشتن منابع مادی، نگرش منفی افراد جامعه و دور شدن از روابط اجتماعی و فعالیت­های مدنی شرایطی را برای آن­ها ایجاد می­ کند که در وضعیتی نابرابر نسبت به دیگر اقشار جامعه قرار می­گیرند در نتیجه دچار طرد اجتماعی خواهند گردید. ضرورت توجه به طرد اجتماعی و عوامل ایجاد کنندۀ آن در زندگی زنان سرپرست خانوار از آنجا ناشی می شود که در آن متغیرهایی مانند مسکن، بهداشت و سلامت و آموزش را می­توان ملاحظه کرد. مسائل و مفاهیمی همچون مشکلات مالی، نیازهای اساسی، تماس­های اجتماعی و ناخشنودیِ اجتماعی نیز در تعاریف آن به چشم می­خورند(ابراهیمی،۱۳۹۱). در کل این پژوهش از دو جنبه نظری و کاربردی حائز اهمیت است: در بعد نظری مؤلفه­ های پژوهش حاضر همچون سایر مؤلفه­ های اساسی در حوزه اجتماعی، آزمون پاره­ای از نظریه­ های اجتماعی است که به طور صریح و یا تلویحی به تبیین نشاط، خوشبختی و سعادت مردم می ­پردازد و موجب بسط شناخت منظم رشته جامعه ­شناسی می­ شود. و در بعد کاربردی هم مطالعۀ علمی دقیق و مداوم موضوع این پژوهش، به ویژه در سطح ملی می ­تواند توجه اهل اندیشه را به میزان شادمانی در میان زنان سرپرست خانوار و عوامل مرتبط با آن یعنی عوامل ایجاد کنندۀ طردشدگی، جلب و به مدیران و برنامه­ ریزان اجتماعی و فرهنگی در انتخاب سیاست­های مناسب در زمینۀ شادمانی زنان سرپرست خانوار کمک کند. در مجموع، از نتایج این پژوهش می­ شود در عمل(سیاستگذاری و برنامه­ ریزی) هم سود جست. از این­رو با توجه به اهمیت پژوهشی موضوع مورد مطالعه، تحقیق حاضر در صدد بررسی و تحلیل احساس شادمانی و رابطه آن با عوامل ایجاد کنندۀ طرد اجتماعی در بین زنان سرپرست خانوار تهران است زیرا به نظر می­رسد شناسایی آن دسته از عواملی که منجر به طرد اجتماعی این گروه از زنان می­ شود با احساس شادمانی آن­ها در ارتباط است. بدین منظور اهداف اصلی در این تحقیق به شرح زیر قابل تعریف می باشد:
۱-۵. اهداف تحقیق

    1. شناسایی و مطالعه دلایل و زمینه ­های احساس شادی و شادکامی در بین این زنان
    1. اندازه ­گیری میزان احساس شادمانی زنان سرپرست خانوار تهران
    1. شناسایی منابع طرد و محرومیت اجتماعی این جمعیت و مکانیزم اثرگذاری آن بر شادمانی این زنان

۲-۱. مقدمه
آنچه در این فصل به آن پرداخته شده است: ابتدا ادبیات نظری پژوهش، که شامل نظریات مرتبط با شادمانی و طرد اجتماعی می­باشد. در بخش مرور پیشینه تجربی پژوهش حاضر نیز تحقیقات انجام گرفته در رابطه با موضوع تحقیق در سطح داخلی و خارجی مدنظر قرار گرفته است و در نهایت چارچوب نظری، مدل تحلیلی و فرضایت پژوهش مطرح خواهد شد.
۲-۱-۱. بخش اول ادبیات نظری
۲-۱-۱-۱. مفهوم و نظریه­ های احساس شادمانی
در این قسمت به تاریخچه، مفهوم و تعاریف احساس شادمانی و ارتباط شادمانی با عواملی نظیر کیفیت زندگی، رضایت از زندگی، خوشبختی ذهنی، افسردگی، هیجان و نشاط اشاره خواهد شد تا گامی مؤثر در جهت پرداختن و دستیابی به مفهوم شادمانی صورت گیرد و همچنین ضمن اشاره­ای به وضعیت شادمانی جمعیت هدف، برای شناخت مهم­ترین عواملی که با احساس شادمانی این گروه در ارتباط است وارد نظریه­ های جامعه ­شناسی و دیدگاه صاحبنظران این حوزه خواهیم داشت. در آخر نتیجه گیری از نظریات شادمانی و ارتباط آن با طرد اجتماعی و عوامل تأثیرگذار بر آن، مطرح خواهد شد.
۲-۱-۱-۱-۱. تاریخچۀ شادمانی
اگر چه یک سنت دیرینه و طولانی اندیشه در مورد شادمانی وجود دارد، ولی باید گفت تنها در دورۀ نزدیک به عصر ماست که روان­شناسی و علوم اجتماعی علاقۀ خود را به این موضوع نشان داده­اند. به صورت جدی از دهۀ ۱۹۶۰ به بعد بررسی کیفیت زندگی مردم و سنجش­ میزان احساس شادمانی و خوشبختی آن­ها در جوامع توسعه ­یافته شروع شد، دولت­ها به گونه ­ای قوی از انجام مرتب این سنجش­ها، چه به صورت مقطعی، چه به صورت طولی و سالانه حمایت کرده، در سیاست­گذاری­ها و برنامه­ ریزی­های اجتماعی خود، به یافته­های آن روی می­آوردند. تا حدی که امروز دامنۀ این پیمایش­ها به سطح بین ­المللی هم کشیده شده است(ازکمپ، ۱۳۷۱: ۹۱). همچنین در خلال دهۀ ۱۹۷۰، مطالعات مربوط به شاخص­ های اجتماعی امریکا[۱۳] با محوریت بررسی شادمانی مردم صورت گرفت(جعفری، ۱۳۸۳: ۱۶). در واقع در دو دهه گذشته پژوهش پیرامون شادی افزایش چشمگیری داشته است. مایرز[۱۴](۱۹۹۳) در کتابی با عنوان«به دنبال شادکامی[۱۵]» نوشته است: تعداد مقالات منتشر شده درباره شادکامی از ۱۵۰ مقاله در سال ۱۹۷۹ به ۷۸۰ مقاله در یک دهه بعد افزایش یافته است(علی­پور، ۱۳۷۹).
۲-۱-۱-۱-۲. فضای مفهومی شادمانی
از جمله مؤلفه­ های درونی و عاطفی کیفیت زندگی، که نمود اجتماعی می­یابد، پدیدۀ شادمانی است(اقلیما و نجف­آبادی،۱۳۹۰: ۲). به این مفهوم از عهد باستان تا به امروز، به عنوان یکی از احساسات مثبت انسان توجه می­شده است. افلاطون در کتاب جمهوری به سه عنصر در وجود انسان اشاره می­ کند که عبارتند از” قوۀ عقل یا استدلال[۱۶]، احساسات[۱۷] و امیال[۱۸] “. شادمانی از نظر افلاطون حالتی از انسان است که در آن میان این سه عنصر، تعادل و هماهنگی وجود دارد( آیزنک، ۱۳۷۸). جان لاک[۱۹] و جرمی بنتهام[۲۰] معتقدند که شادمانی مبتنی بر تعداد وقایع لذت بخش است(همان). ارسطو شادمانی واقعی را عبارت از زندگی معنوی می­داند این فیلسوف بزرگ یونانی می­گوید: عالی­ترین خوبی­های قابل دستیابی که چه مردم عوام و چه خواص بر آنان اذعان می­ کنند، شادی است. به عقیده وی دست کم سه نوع شادی وجود دارد، در پایین­ترین سطح، نظریه مردم عادی است که شادی همان لذت است، در سطح بالاتر از آن، شادی همان موفقیت و کامیابی است و نوع سوم شادی به زعم ارسطو، ناشی از معنویت است( همان). تعریف« شادی» در علوم کلاسیک عبارت است از هیجانی که در اثر محرک­های درونی و بیرونی، ارگانیزم را در جهت انبساط عضلانی و روانی سوق می­دهد. ماهیت شادی در انسان غریزی است؛ اما نوع و چگونگی آن به یادگیری و متغیرهای محیطی و فرهنگی بستگی دارد (امیدنیا و همکاران،۱۳۸۹: ۱۶). اما شادی به معنای امروز آن، مفهومی است در درون مفاهیم گسترده­تر مانند«خوشبختی» و «کیفیت زندگی»، به ویژه در جایی که کیفیت زندگی باید از نگاه بییننده دیده شود، علاقۀ دانشمندان اجتماعی را به سمت موضوع شادمانی سوق داده است(گالاتزر، ۲۰۰۰: ۵۰۲). در تعریف شادی، برخی به احساسات و عواطف توجه خاصی نشان می­ دهند و شادی را احساسات یا هیجانات مثبت قلمداد می­ کنند، مانند براد بورن[۲۱] که شادی را چنین تعریف می کند: میزان احساسات مثبت (خوشی و لذت و…) منهای احساسات منفی(ترس، استرس، دلهره و …). بعضی نیز تعریف شناختی از شادی ارائه می دهند. در این دسته از تعاریف، ارزیابی مثبت و رضایت از کل زندگی مطرح است. در تعاریفی نیز از ترکیب این دو تعریف استفاده می­ شود. آنچه مسلم است، این است که شادی به طورکلی، حداقل از سه جزء تشکیل شده است: وجود هیجانات مثبت، نبود تأثیرات منفی و رضایت. هریک از سه جزء یاد شده، قسمت مهمی از ساختمان شادی را تشکیل می دهد. دو مؤلفه اول، منعکس کننده جنبه­ های عاطفی است و به خوشی و لذت مربوط می­ شود؛ درحالی که مؤلفه سوم عمدتاً شناختی است و براساس ارزیابی از اوضاع زندگی فرد در حال و گذشته اوست. اجزای مربوط به خوشی و لذت شادی، به افزایش احساسات مثبت و کاهش احساسات منفی اشاره دارد؛ اما در زمینه مؤلفه شناختی شادی، ناهمگونی نسبی وجود دارد. این مؤلفه به دستیابی به هدف با تأکید بر رضایت از زندگی و معنا در زندگی مربوط می شود(گروبر[۲۲]، ۲۰۱۱).
لی انل کچین[۲۳]، مؤسس باشگاه شادی، شادمانی را این گونه تعریف می کند:
«شادی احساس بهزیستی درونی است که افراد را برای سود بردن از تفکرات، هوش، خودآگاهی، حس مشترک و ارزش­های معنوی توانا می­سازد. شادی عبارت است از هیجان مثبتی که از دو بُعد رفتارهای اجتماعی و رضایت درونی تشکیل شده و می ­تواند احساس نشاط فرد را نشان دهد شادمانی بدین معنی است که شما به خودتان نشان دهید می­توانید کارهای را انجام دهید که فکرش را نمی­کردی به شما انرژی­ای تزریق می­ کند که قدرت این را داشته باشید تا بر هر موقعیتی مسلط شوید. شادمانی بدین معنی است که شما به خودتان و دیگران احترام بگذارید. شادمانی یعنی اینکه شما می­توانید صبور باشید به منظور دستیابی به چیزی که می­خواهید، بدین خاطر که به زودی به آن خواهید رسید»(زارعی و همکاران، ۱۳۸۸: ۶ و رنجبر،۱۳۹۱: ۶۸).
با توجه به تعریف مارتین [۲۴]، شادی فراتر از دریافت لذت های فوری و لحظه­ای است. شادی حالتی است که فرد در آن حالت، به این احساس و باور می­رسد که زندگی او در مسیری صحیح و خوب جریان دارد(علوی، ۱۳۸۸). در کل شادی موهبتی است که ارزش آن برای کسی که دچار گرفتاری و افسردگی­ها شده است، بیشتر است. شادی موضوعی کاملاً فردی نیست و تا حدودی یکی از خواص جامعه است. شادی جامعه تابعی از عوامل است که بیشتر آن­ها در جمع تجلی می یابند(آرگایل، ۱۳۸۹: ۱۲۷). شوآرتز و استراک معتقدند که شادکامی علاوه بر جزء عاطفی و شناختی، جزئی اجتماعی نیز دارد که گسترش روابط اجتماعی با دیگران و افزایش حمایت اجتماعی را به دنبال دارد(جوکار و سپهری، ۱۳۸۵). مایرز و دینر(۱۹۹۵) می­گویند که وقتی از مردم پرسیده می­ شود، فرد شادکام چه کسی است، در پاسخ، به شبکه ی حمایتی از روابط زندگی فردی در یک فرهنگ اشاره می­ کنند که به تعبیری مثبت و خوشبینانه از رویدادهای زندگی می­انجامد(گروسی و همکاران، ۱۳۸۵).
در مجموع می­توان اظهار داشت جامع­ترین و در عین حال عملیاتی­ترین تعریف شادمانی را وینهون[۲۵](۱۹۸۸) ارائه می­دهد. به نظر او، شادمانی به قضاوت فرد از درجه یا میزان مطلوبیت کیفیت کل زندگیش اطلاق می­گردد به عبارت دیگر شادمانی به این معناست که فرد چقدر زندگی خود را دوست دارد. در تعریف وینهون از شادمانی چند عنصر وجود دارد که به اختصار توضیح داده می شود(میرشاه جعفری و همکاران، ۱۳۸۱: ۵۱).
_ درجه یا میزان[۲۶]
واژه شادمانی بیانگر ارزیابی کمال مطلوب از زندگی نیست، بلکه بیانگر یک درجه یا میزان است؛ همانند مفاهیم طول و وزن، بیشتر یا کمتر بودن چیزی. به عبارت دیگر، واژه شادی، میزان خوشایندی زندگی را می رساند.
_ شخصی بودن[۲۷]
واژه شادمانی صرفاً برای توصیف حالت یک فرد به کار می­رود و قابل تعمیم به اجتماعات، اشیا و وقایع نمی ­باشد. بنابراین اگر بخواهیم شادمانی یک ملت را مورد بحث قرار دهیم، بهتر است بگوییم اکثر شهروندان آن کشور خود را شادمان تصور می­ کنند.
_ قضاوت[۲۸]
واژه شادمانی وقتی به کار می­رود که فرد دربارۀ زندگی خود یک قضاوت کلی می­ کند. قضاوت به یک فعالیت عقلانی اشاره دارد. قضاوت کلی یعنی ارزیابی تجارب پیشین و پیش بینی تجارت آتی. به عبارت بهتر، شادمانی جمع ساده لذات نیست، بلکه شناختی است که فرد از بررسی تجارب مختلف به دست می ­آورد. واژه شادمانی برای اشاره به جنبه خاصی از زندگی به کار نمی­رود، بلکه کل زندگی فرد را مدنظر دارد. البته به این معنی نیست که تمام وقایع زندگی خود ارزش یا وزن واحدی داده شود، بلکه منظور این است که فرد برای ابراز میزان نشاط خود، برداشت خود از یکی از ابعاد و وقایع زندگیش را ملاک قرار می دهد.
_ مطلوبیت[۲۹]
در تعریف شادمانی منظور از خوشایندی، ارزشمند و دوست داشتنی بودن زندگی از طرف خود فرد می باشد. اسگود(۱۹۷۱) در این مورد چنین می گوید: « در تمام فرهنگ ها مصادیقی از خوبی و بدی وجود دارد که افراد آن جوامع طبق این مصادیق خوشایندی یا ناخوشایندی زندگی خویش را مورد قضاوت قرار می دهند »( همان ).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:57:00 ق.ظ ]




دانشکده حقوق و علوم سیاسی
پایان نامهی کارشناسی ارشد در رشته حقوق بین الملل
ممنوعیت کار کودک در حقوق بین الملل
به کوشش
سمیرااحمدی باب اناری
استاد راهنما
دکتر فرهاد طلایی
بهمن ۱۳۹۱

به نام خدا
اظهارنامه
اینجانب سمیرا احمدی باب اناری دانشجوی رشته حقوق (۸۹۰۶۶۰) گرایش بین الملل دانشکده حقوق و علوم سیاسی اظهار می کنم که این پایان نامه حاصل پژوهش خودم بوده و در جاهایی که از منابع دیگران استفاده کرده ام، نشانی دقیق و مشخصات کامل آن را نوشته ام. همچنین اظهار می کنم که تحقیق و موضوع پایان نامه ام تکراری نیست و تعهد می نمایم که بدون مجوز دانشگاه دستاوردهای آن را منتشر ننموده و یا در اختیار غیر قرار ندهم. کلیه حقوق این اثر مطابق با آئین نامه مالکیت فکری و معنوی متعلق به دانشگاه شیراز است.

نام و نام خانوادگی: سمیرا احمدی باب اناری
تاریخ و امضا: ۱۸/۲/۱۳۹۲

تقدیم به:
روح پاک پدر عزیزم
که حضورش را همیشه در کنارم احساس می کنم و
عالمانه به من آموخت تا چگونه
در عرصه زندگی، ایستادگی را تجربه نمایم
و
تقدیم به مادر و برادرانم،
دریای بی کران فداکاری و عشق که وجودم
برایشان همه رنج بود و

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

وجودشان برایم همه مهر…
سپاسگزاری
سال هاست در اندیشه سپاسم، سپاس از ستاد که هرگاه نامش از ذهنم می گذرد وجودم لبریز از شوق زیستم می شود. شوقی بی پایان که باور ندارم روزی سرد شود. سپاس شاید یک انتهاست برای آنچه در حقمان روا داشته اند. سپاس او را که از آنی که دیدمش مرا آموخت، با چشمانش اشتیاقم بخشید، نوشتن نمی دانستم باور داشت می دانم و من نیز باورم شد، خام دستانه نوشتم و صبورانه خواند…
بدان ای استاد که بزرگت می دانم، حکمت آموختی ام حکیمت می نامم، بارها و بارها ماهرانه مرا از گرداب رهانیدی استادت می خوانم، بی دریغ رسم زندگی آموختی ام عاشقت می پندارم، امروز به رسم سپاس قدردانی این نوشته از جان و دل نثار تو باد…
چکیده
ممنوعیت کار کودک در حقوق بین الملل
به کوشش
سمیرا احمدی باب اناری
کار کودک پدیده ای است که در جهان امروز قابل پذیرش نمی باشد آنهم بدان دلیل که کار کودک کودکان را از دوران کودکی شان، پتانسیل و جایگاه انسانی شان محروم می سازد و برای رشد فیزیکی و روانی آن زیان آور است. کار کودک اغلب در بخش هایی نظیر کشاورزی، محیط های شهری، کارهای ساختمانی، ماهیگیری، کارهای صنعتی و تولید و مستخدمین خانگی رخ می دهد. عوامل گوناگونی همچون فقر و خلاء های قانونی منجر به کار کودک می گردند. کار کودکان پیامدهای مختلفی همچون پیامدهای های منفی فیزیکی، روانی و اجتماعی با خود به همراه دارد. کودک به عنوان یک انسان دارای حقوق اساسی و مشترک با سایر انسان ها می باشد. حقوقی که از آنها به عنوان حقوق بشر یاد می شود. با این وجود ضرورت حمایت از حقوق کودکان بنا به دلایلی همچون ناتوانی آنها در محافظت بهینه از خود، حساسیت و لطافت روحی آنها و آسیب پذیری شان دو چندان می گردد. یکی از این حمایت ها، محدود نمودن کار کودک و در نهایت دستیابی به منع کار کودک می باشد. در واقع گستردگی کار کودک در کشورهای گوناگون جهان موجب شده است تا برخورد با کار کودک و پیشگیری از استثمار کودکان به یکی از مهمترین ابعاد حمایت از حقوق کودک در حقوق بین الملل تبدیل گردد. در همین راستا این پایان نامه به تجزیه و تحلیل اسناد حقوق بشری و اسناد بین المللی همچون کنوانسیون های سازمان بین المللی کار، که صریحا یا تلویحا کار کودک را منع نموده اند، پرداخته و نقش سازمان های بین المللی را در این زمینه مورد نقد و بررسی قرار می دهد. این پایان نامه نتیجه می گیرد که با وجود تدوین قواعد اساسی در زمینه ممنوعیت کار کودک و با وجود تلاش های بسیار سازمان های بین المللی مربوطه، جهان هنوز از وجود ۲۱۵ میلیون کودک کارگر رنج می برد. به نظر می رسد که دولت ها نیز اقدامات جدی را برای محو کار کودک انجام نداده اند. بر این اساس آنچه در زمینه ممنوعیت کار کودک لازم است، استحکام قواعد و مقررات بین المللی مربوطه از یکسو و عزم دولت ها و جامعه بین المللی برای به اجرا در آوردن این قواعد و مقررات در جهت دستیابی به جهانی “عاری از کار کودک” می باشد.
کلید واژه : کودک، کار کودک، بهره کشی از کودکان، حق آموزش کودکان، ممنوعیت کار کودک.
فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل اول: مقدمه ۲
فصل دوم : کلیات
مقدمه ۱۰
مبحث اول: تعریف کودک، کار کودک و تاریخچه ﻱ ممنوعیت کار کودک در
حقوق بین الملل ۱۱
گفتار اول: تعریف کودک ۱۱
گفتار دوم: تعریف کار کودک ۱۲
گفتار سوم: تاریخچه ممنوعیت کار کودک ۱۵
مبحث دوم: انواع و علل کار کودک و پیامد های ناشی از آن ۱۶
گفتار اول: انواع کار کودک ۱۶
بند اول) کار کودکان در بخش کشاورزی ۱۷
بند دوم) کار کودکان در خیابان ها ۲۰
بند سوم) کار کودکان در بخش های صنعتی ۲۱
بند چهارم) کار کودکان در معادن ۲۲
بند پنجم) کار کودکان به عنوان مستخدمین خانگی ۲۳
بند ششم) کار کودکان در مخاصمات مسلحانه ۲۵
بند هفتم) بهره کشی جنسی تجاری از کودکان ۲۶
بند هشتم) بهره کشی از کودکان در قاچاق مواد مخدر ۲۷

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:57:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم