زین نظر وین عقل ناید جز دوار

پس نظر بگذار و بگزین انتظار

و در جای دیگر می‌گوید:

زین خرد جاهل همی باید شدن

دست در دیوانگی باید زدن

پس، بنابر آن چه در باب تقسیمات عقل و تعریف هر قسم گذشت روشن می‌شود که آنچه از این معانی، در اختیار خود انسان است یا عقل جزئی است یا عقل فلسفی و یا عقل مذموم که حاصل آنها نیز اکتسابی است و از نظر مولانا هیچ کدام قادر نیست به تنهایی انسان را به ایمان حقیقی نایل کند. عقل کل و عقل موهوبی هم حقایقی هستند خارج از انسان.
۴-۲-۳-۱- نقش دلایل عقلی و معجزات
مولانا مسأله دیگری را در همین رابطه مطرح می‌کند که دیدگاه “نارسایی عقل در تحقیق ایمان” را تقویت می‌کند و‌آن این که معجزاتی که به وسیله پیامبران صورت گرفته، عامل مستقیم ایمان و موجب چشیدن طعم روحانی آن نیست، بلکه برای برداشتن لجاجت و خصومت انکار کنندگان از پیش پای تبلیغ رسالت بوده است، زیرا اثر معجزات همین قدر بوده است که مردم بدانند که مقامی را که مدعی نبوت ادعا می‌کند مستند به دلیل و برهان روشنی است، اما از آنجا که صرف دلیل موجب ایمان نمی‌شود صرف دیدن معجزات هم باعث تحقق فعل ایمان نمی‌شود و ایمان جازم قبلی از آن نمی‌زاید.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

موجب ایمان نباشد معجزات

بوی جنسیت کند جذب صفات

معجزات از بهر قهر دشمن است

بوی جنسیت پی دل بردن است

قهر گردد دشمن اما دوست نی

دوست کی گردد ببسته گردنی

بنابر این از نظر مولوی استناد به معجزات درباره‌ی ایمان مانند استناد به دلایل منطقی و علمی است که تنها می‌تواند بگوید: این قدر هست که بانگ جرسی می‌آید اما آن جرس چیست؟ و بانگی که می‌نوازد چه نغمه‌ای را در بر دارد و نوازنده آن کیست و چه می‌خواهد و شنوندگان بانگ جرس چه ارتباطی با نوازنده‌ی آن جرس دارند؟ مسائلی است که دلیل و برهان ناچیزتر از آن است که بتواند پاسخ آنها را به کاروانیان هستی بیاموزد. به عبارت دیگر معرفت‌های کلی عقلی از راه مفاهیم انتزاعی حاصل می‌شوند و در نهایت برای ما یک شناخت کلی از خداوند ارائه می‌دهند در حالی که ایمان، فراتر از این نوع شناخت است.
۴-۳- جایگاه ایمان
بررسی جایگاه ایمان تا حدودی در تبیین این مسأله که چگونه یقین عقلی، ایمان حقیقی نیست و حتی با کفر و انکار قابل جمع است به ما کمک می‌کند. مولوی در بیان جایگاه ایمان و نور ربانی می‌گوید که این نور کوه را همانند کوه طور متلاشی خواهد کرد اما بدنهای مردان حق با قدرتی که دارند می‌توانند نور حق را بی چند و چون در خود بگنجانند. آن نوری که ذره‌ای از آن را کوه طور نمی‌تواند تحمل کند، مرد الهی در شیشه‌ای آن را جای می‌دهد و مانند ذره ای در قندیل بلورین می‌گنجاند. دیدگان مؤمنین چراغدانی است و دلشان کانون نوری که بر عرش می‌تابد و قاف و طور در برابرش از هم می‌پاشند.

کوه قاف از پیش آید بهرسد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...