بررسی شود. امر دیگری که به شفاف کردن سیاستهای فرهنگی کمک میکند نگاه تطبیقی و تاریخی به مقوله سیاستگذاری فرهنگی است که تاثیر رقابتهای سیاسی و مناسبات قدرت، منافع حاکمان و طبقات بالای جامعه، دغدغه های غیرفرهنگی، شرایط جهانی و مناسبات بین المللی را بر سیاستهای فرهنگی آشکار میکند.
تحقیق پیش رو، بر آن است که با مفهومبندی و شاخصگذاری دقیق به ارزیابی سیاستهای رسمی فرهنگی کشور بپردازد. توصیفی که از سیاستهای فرهنگی با این روش بدست میآید دقیق و قابل ملاحظه خواهد بود و همچنین از دل آن سنخشناییها و چهارچوبی در میآید که میتواند برای تحقیقات آتی در این زمینه مفید واقع شود. ضرورت این تحقیق مخصوصا از آنجا بر میخیزد که تا کنون تحقیقی که با مقولهبندی و شاخصگذاری دقیق به بررسی سیاستهای فرهنگی کشور پرداخته باشد وجود نداشته است. معمولا نوشتههایی که در این زمینه موجود است بدون روششناسی دقیق و صرفا حاصل تجربه یا نگاه انتقادی نویسندگان و با توجه به شرایط روز بوده است. از سوی دیگر متون مختلفی وجود دارد که صرفا به بحث نظری پیرامون سیاست فرهنگی پرداخته است و جای خالی یک کار تجربی در این میان کاملا به چشم میخورد.

۱-۳- تحدید موضوع و اهداف تحقیق

موضوع این تحقیق محدود به سیاستهای فرهنگی دولتی است که به صورت مکتوب و مصوب در دسترس است و در حال حاضر در حال اجراست. در مورد قید «کنونی» که در عنوان تحقیق آمده است، ذکر این نکته ضروری است که آوردن این قید ناظر به سیاستها و متون سیاستگذاری است که در حال حاضر منشاء برنامه ریزی و قانونگذاری و مدیریت در عرصه فرهنگ است و منسوخ نشده است. در واقع از یک سو، هدف آن بوده که به سیاستها پرداخته شود (و وارد جزئیات برنامههای و قوانین در حوزهی فرهنگ نشویم) و از سوی دیگر خود را محدود به دورهی اخیر سیاستهای فرهنگی کنیم. سال ۱۳۸۹ و برنامهی توسعهای که توسط دولت وقت و مجلس وقت تصویب شده است، به علاوهی قانون اساسی و سند سیاستهای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران که اصلیتری رویکردهای نظام جمهوری اسلامی ایران را در عرصهی فرهنگ نشان دادهاند.
ناگفته پیداست که ارزیابی سیاستهای فرهنگی دولت، جدای از مکتوبات و مصوبات، نیاز به پیگیری و دقتنظر در برنامهها، مدیریتها، سخنرانیها، و اعمال و برخوردهای خاص نهادها و سازمانهای مختلف دولت دارد. اما بنای این تحقیق آن است که به حد کافی موضوع خود را محدود و مشخص کند که در قالب یک پایان نامه قابل بررسی باشد.
قبل از اینکه بگوییم اهداف این تحقیق چیست، لازم است بگوییم که این تحقیق چه اهدافی را در نظر ندارد. در این تحقیق به فعالیت‌های عملی نهادهای فرهنگی و تدابیر مدیران فرهنگی پرداخته نمی‌شود، همچنین نگاهی تاریخی و تطبیقی به سیاست‌های فرهنگی ایران در طول دهه‌ های گذشته از اهداف این تحقیق نیست. به همین ترتیب ارزیابی سیاست‌های فرهنگی در این تحقیق از خلال مواردی مثل دستیابی اهداف، تامین منابع و تامین رضایت گروه‌های ذی‌نفع صورت نمی‌گیرد. همچنین این تحقیق بر آن نیست که مسائل و مشکلات فرهنگی کشور را شناسایی کند و بر مبنای آن سیاست‌های جدیدی را ارائه کند یا به ارائه رهنمودهایی برای تدوین سیاست‌های فرهنگی نمی‌پردازد، هر چند این امر خود به تبع حاصل می‌آید.
به طور کلی دو هدف برای این تحقیق در نظر گرفته شده است:
به دست آوردن چارچوبی برای ارزیابی سیاستهای فرهنگی
به دست دادن توصیفی از سیاست‌های فرهنگی ایران در حال حاضر
این تحقیق بر آن است که اولا با طرح مباحث نظری پیرامون مجادلاتی که بر سر تعریف فرهنگ به ویژه در ادبیات جامعه‌شناسی وجود دارد و تاثیر هر یک بر سیاستگذاری فرهنگی، و ثانیا بررسی ادبیات موضوع سیاست‌گذاری فرهنگی و ثالثا شناختن مناقشات واقعی موجود در شرایط کنونی جامعهی ایرانی که خود را در قالب جریانهای فرهنگی مختلف نشان میدهد و از خلال همه اینها به دست آوردن چهارچوب ارزیابی سیاست‌های فرهنگی، به ارزیابی سیاست‌های رسمی فرهنگی ایران بپردازد. شمای کلی این پایان نامه را در تصویر زیر مشاهده میکنید:
شکل ۱-۱ شمای کلی پایان نامه

۱-۴- پرسش‌های تحقیق

پیش از اینکه به پرسشهای تحقیق بپردازیم، در مورد واژهی «ارزیابی» در عنوان این تحقیق، باید بگوییم که اصلیتری خصلت این تحقیق، اکتشافی بودن آن است؛ بنابراین ارزیابی سیاستهای فرهنگی بر مبنای یک نگاه پیشینی و با معیارهای از پیش تعیین شده نیست (مثلا اینکه چقدر سیاستهای فرهنگی ایران به دموکراسی فرهنگی توجه داشته است). بلکه خصلت اکتشافی تحقیق، از دل مطالعه گستردگی ادبیات این موضوع و نهایتا نظم و نسق بخشیدن به اصلیترین موضوعات مطرح پیرامون موضوع سیاستهای فرهنگی بر آمده است. این چنین تحقیقی میتواند خود مبنایی باشد برای ارزیابیهای آتی از سیاستهای فرهنگی به اساسا مبنا یا معیار ویژهای مثل دموکراسی فرهنگی.
سوالات این تحقیق در چهار بخش عبارتند از:
بخش اول – تعریف سیاستگذاری فرهنگی چیست و چه تعاریف مختلفی در این مورد وجود دارد؟ تاریخچه سیاستگذاری فرهنگی در ایران و جهان چیست؟ چه تعاریفی از فرهنگ موجود است؟ تاثیر هر کدام بر سیاستگذاری فرهنگی چیست؟ تعاریف متعدد و متفاوت از فرهنگ هر کدام به تاکید بر چه وجهی از فرهنگ تمایل دارند؟ ویژگی مشترک فرهنگ در این تعاریف چیست؟ مناقشات و دوگانگی‌هایی که پیرامون تعریف فرهنگ در ادبیات جامعه‌شناسی به وجود آمده است کدامند؟
بخش دوم – ویژگیهای اجتماعی فرهنگ کدام است؟ فرهنگ و هویت چه رابطهای با هم دارند؟ نیاز به چه چیزهای موجب تدوین سیاستگذاری فرهنگی شده است؟ چه الگوها و سرمشق‌هایی برای سیاست‌گذاری فرهنگی موجود است؟ مراحل و اجزای سیاستگذاری فرهنگی چیست؟
بخش سوم – چه مجادلات و مناقشات واقعی پیرامون تعریف فرهنگ و نحوه برخورد با آن از سوی حاکمیت وجود دارد؟ جریانهای فرهنگی کنونی ایران کدامند؟ هر کدام از آنها به دنبال چه نوع سیاست فرهنگی و بر مبنای چه اصولی هستند؟
بخش چهارم – سوالاتی که از دو بخش اول برمی‌خیزد و ارزیابی سیاست‌های فرهنگی را ممکن می‌کند، از جمله: سیاستهای فرهنگی ایران شامل چه ترکیبی از ارزشها، اهداف و سیاستهاست؟ چه تعریفی از فرهنگ بر سیاست‌های فرهنگی ایران حاکم است؟ چه الگو و سرمشقی در سیاست‌گذاری فرهنگی ایران در نظر گرفته شده است؟ چه کارکردهایی از سیاستهای فرهنگی مورد انتظار است؟ چه حوزههایی مورد سیاستگذاری قرار گرفتهاند؟ در سیاستهایی فرهنگی، آیا فرهنگ محدود و مستقل در نظر گرفته شده یا فراگیر و گسترده؟ چه ویژگیهایی از فرهنگ مورد تاکیده بوده است؟ ابزار اجرا یا نهاد متولی سیاستها چیست؟ چقدر نگاه دولتی در سیاست‌های فرهنگی ایران به چشم می‌خورد؟

۱-۵- روش‌های تحقیق

۱-۵-۱- روش اسنادی

در ابتدا که بخش نظری تحقیق است با مطالعه نظریات مختلف و کتاب‌های مختلف که درباره سیاستگذاری فرهنگی، مهندسی فرهنگی، برنامه‌ریزی و مدیریت فرهنگی وجود دارد، به سوالات اساسی پیرامون تعریف فرهنگ و ویژگی‌هایی که باید در سیاست‌گذاری فرهنگی رعایت شود پاسخ داده می‌شود. در این تحقیق به یک چارچوب نظری پیشینی تکیه نمی‌شود بلکه بخش نظری تحقیق اکتشافی در ادبیات مربوط و جمع‌بندی و نقد آنها در راستای رسیدن به شاخص‌ها و تدوین چهارچوبی نظری برای تحلیل سیاست‌های فرهنگی به منظور ارزیابی تجربی در بخش دوم تحقیق خواهد بود.

۱-۵-۲- روش تحلیل محتوی

در بخش تجربی تحقیق، با تحلیل محتوای سیاست‌های فرهنگی مصوب نهادهای سیاست‌گذار فرهنگی، به نقد و بررسی آنها می‌پردازیم. این امر با شاخص‌ها و معیارهایی که در قسمت نظری تحقیق به دست آمده است صورت می‌گیرد. شاخص‌هایی مربوط به تعریف فرهنگ، الگوها و سرمشق‌های سیاست‌گذاری فرهنگی و همچنین ویژگی‌هایی که هر سیاست‌گذاری برای فرهنگ می‌تواند شامل آن باشد.

۱-۵-۳- جامعه‌ی آماری سیاست‌های فرهنگی

آنچه در این تحقیق تحت عنوان سیاستهای فرهنگی رسمی ایران به آنها پرداخته میشود عبارتند از:
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران (اصولی که مربوط به فرهنگ است – پیوست ۱)
سند سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی (مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی – پیوست ۲)
برنامه پنجم توسعه (فصل فرهنگ – پیوست ۳)
فصل دوم
۲- فرهنگ و سیاست‌گذاری فرهنگی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هدف از این فصل، طرح مسئلهی سیاستگذاری فرهنگی است که ضمن اشاره به سابقهی آن در ایران و جهان به جزء اصلی این اصطلاح یعنی فرهنگ میپردازیم. غرض به دست آوردن دقت نظرهایی است که در مطالعه‌ی فرهنگ به ما کمک می‌کند تا از میان ابهام‌ها، دوگانگی‌ها و مناقشاتی که پیرامون تعریف و کاربرد مفهوم فرهنگ وجود دارد، عبور کرده و در تحلیل فرهنگ و شناخت‌ تاثیر آن روی سیاستها دقیق‌تر باشیم. در اینجا با نگاه کلی و عام به فرهنگ، منظور این است که به منظومه‌ای از تعاریف، تعابیر و سویافتگی‌هایی که در کاربرد مفهوم فرهنگ وجود دارد، اشاره شود. هر چند این خطر وجود دارد که به دام لفاظی‌ و مفهوم‌پردازی‌های انتزاعی بیفتیم، اما در جمع‌بندی نهایی، هدف ما روشن کردن مفهوم فرهنگ، به لحاظ استفاده از آن در شناخت جریان‌های فرهنگی و ارزیابی سیاست‌های فرهنگی است.

۲-۱- مقدمه

آنچه در این رساله تحت عنوان «سیاست فرهنگی» میآید، ترجمه اصطلاح انگلیسیCultural Policy است که در اینجا مترادف با «سیاستگذاری فرهنگی[۱]» آمده است. پیش از آنکه به تعریفی از این مفهوم بپردازیم لازم است به ایرادی که ممکن است با آن مواجه شویم پاسخ گوییم. سیاستگذاری فرهنگی، مطابق معنای دقیقی که این اصطلاح در زبان فارسی میدهد، به معنی نگرشی فرهنگی به سیاستگذاری عمومی است. کمااینکه اصطلاح برنامه ریزی فرهنگی، به معنای رویکردی فرهنگی به برنامه ریزی است. شاید برای منظور ما لازم باشد از اصطلاحات «سیاستگذاری فرهنگ» و یا «برنامه ریزی فرهنگ» استفاده شود، که دقیقا به معنای سیاستگذاری و برنامه ریزی برای فرهنگ است. اما معمولا به تسامح، مفهوم «سیاستگذاری فرهنگی» به جای «سیاستگذاری فرهنگ» به کار میرود که ما هم همین رویه در این رساله ادامه میدهیم.
مطابق یک تعریف «سیاست فرهنگی شامل همه اقدام‌هایی است که از سوی دولت، نهادهای خصوصی و اتحادیه‌های اجتماعی برای سمت‌دهی توسعه نمادین، برآوردن نیازهای فرهنگی در مردم و دستیابی به توافقی درباره شکلی از نظم یا دگرگونی اجتماعی، انجام می‌شود. به عبارت سادهتر، سیاست فرهنگی شامل اصول مکتوب و غیرمکتوبی است که از سوی برنامهریزان برای ایجاد تغییر در وضع موجود و دستیابی به اهداف مطلوب در حوزه های مختلف فرهنگی تدوین میشود و توسط مدیران به اجرا در میآید» (صالحی و عظیمی؛ ۱۷۹).
اگوستین ژیرار[۲] از بخش مطالعات و تحقیقات وزارت فرهنگ فرانسه سیاست فرهنگی را به صورت زیر تعریف کرده است: «هر سیاستی مرکب از هدفهای نهایی، هدفهای عملی یا کمی و ابزارهای مورد نظر یک گروه یا نهاد است. سیاستهای فرهنگی را میتوان در یک اتحادیه کارگری، یک حزب، یک نهضت آموزشی، یک نهاد، یک شرکت، یک شهر یا یک دولت مشاهده نمود. اما هر سیاستی صرفنظر از آنکه به چه شخص یا سازمانی ارتباط مییابد، مستلزم وجود هدفهای نهایی (بلندمدت)، هدفهای رفتاری (میانمدت و کمی) و ابزار (نیروی انسانی، پول و مقررات و قوانین) است که به شیوهای روشن و منسجم با یکدیگر ترکیب شده باشند» (ژیرار؛ ۲۲۷).
سیاست فرهنگی اساسا با مفهوم دولت آمیخته شده است هر چند به آن محدود نمیشود. بنابراین میتوان دو تعریف «عام» و «خاص» از سیاست فرهنگی بدست داد. در تعریف عام به کلیه ارزشهای و اصولی که راهنمای انسانها در روابط اجتماعی است و توسط نهادهای گوناگون به عنوان معیارهای تصمیمگیری و رفتار پرداخته و ترویج میشود، اطلاق میشود. در تعریف خاص سیاست فرهنگی به اصول و مبانی اطلاق میشود که به صورت رسمی از جانب دولت اعلام میشود تا معیار عمل سازمانهای فرهنگی قرار گیرد. منظور ما در این رساله همین تعریف خاص است و اگر غیر از این باشد به صراحت بیان میکنیم.
پس به این ترتیب تعریف سیاست‌گذاری فرهنگی عبارت است از کوشش آگاهانه و سازمان‌یافته دولت برای ایجاد تغییر در وضع موجود و دستیابی به اهداف مطلوب در حوزه‌‌های مختلف فرهنگی است یا به عبارت دیگر تغییرات محتوایی کم و بیش آگاهانه در مجموعه فرهنگ شامل نمادها، اندیشه‌ها، ارزش‌ها و هنجارها. مقصود از سیاست‌گذاری برای فرهنگ، برنامه‌ریزی و کنترل منابع و نیروها و همچنین تعیین اهداف و اصول در عرصه فرهنگ (عقاید، باورها، ارزش‌ها و هنجارهای مشترک در جامعه و نیز فعالیت‌ها و محصولات هنری) و آوردن فرهنگ از حاشیه به متن است که زمینه‌ای برای مدیریت فرهنگی (برنامه‌ریزی و سازماندهی و هدایت منابع و نیروها) خواهد شد.

۲-۲- مفاهیم سیاستِ فرهنگ[۳]، سیاست فرهنگی[۴]، و سیاست‌گذاری فرهنگی[۵]

«سیاست فرهنگ» ناظر به ابعاد سیاسی و نتایج رفتارها و شکل‌های مختلف فرهنگی است از جمله تبلیغات، سینمای عامه‌پسند و همینطور مربوط به قدرت اجتماعی فرهنگ: قدرت نامگذاری کردن و قدرت بازنمایی میشود. سیاست فرهنگ با مسئلهی قدرتِ نامیدن، قدرتِ بازنمودن و نمایاندن فهم عامه، قدرت بازنمایی چیزهای رسمی، بازنمایی جهان اجتماعی مشروع سرو کار دارد. مثلا اینکه متخصصان و دانشگاهیان چون میتوانند تعریفی مشروع از جهان ارائه دهند دارای قدرت هستند و جهان اجتماعی را برای ما توصیف میکنند.
«سیاست فرهنگی» به معنای نگاه پساساختارگرایانه به سیاست است که سیاست را در وسیع‌ترین مفهوم ممکن به مثابه ستیز و دگرگونی هویت‌ها و ساختارهای اجتماعی درک می کند و حکایت از تغییر پارادایم در جامعه‌شناسی سیاسی دارد. برای مثال گرامشی[۶] یک نظریه‌پرداز سیاست فرهنگی است، چرا که او سیاست را نه منحصر به سطح دولت بلکه پدیده‌ای تلقی می‌کند که در همه‌ی روابط و جلوه‌ها و نهادهای اجتماعی رخ می‌دهد. سیاست بیشتر یک حساسیت فرهنگی است تا یک فعالیت نهادمند. پساساختارگرایان، سیاست را به عنوان یک مسئله‌ی اساسی برای زندگی اجتماعی و به عنوان پدیده‌ای مستقل از دولت فهم می‌کنند. از نظر آنها خطوط شکاف، فوران هویت‌های سیاسی، و بسیج قدرت و منابع در سراسر جامعه را نمی‌توان به آسانی در یک محدوده متحد و برخوردار از مرکز حکمرانی با هم جمع نمود. آنها استدلال می‌کنند که ساخت و منازعه‌ی هویت‌های اجتماعی هم سیاسی است و تشکیل هویت‌ها، توانایی‌ها و علایق گروه‌های اجتماعی نیز باید به عنوان یکی از اثرات قدرت تلقی شود (نش؛ ۲۵ و ۳۷).
در یک مدل سیاست فرهنگی، فرهنگ را در وسیع‌ترین معنای ممکن و به عنوان یک نظام دلالتگر در نظر می‌گیریم که از طریق آن لزوما یک نظم جدید زاده می‌شود، بازتولید می‌شود، تجربه می‌شود و بررسی می‌شود. این تعریف شامل مفهوم دیگری از فرهنگ هم می‌شود که به طور شایع‌تری مورد استفاده قرار می‌گیرد یعنی فرهنگ به مثابه‌ی آثار و کردارهای متفکران و به ویژه فعالیت هنری و همچنین به مثابه فرهنگ عامیانه و رسانه‌ای (همان؛ ۴۹). تعریف انسان‌شناسانه از فرهنگ به عنوان یک شیوه‌ی کلی تفکر، احساس و عمل، به نظر گمراه‌کننده است، چرا که بر وجود یک فرهنگ یکپارچه‌ی واحد دلالت دارد، در حالی که به عقیده‌ی نظریه‌پردازان پسامدرنیته، فرهنگ پسامدرن به بهترین وجهی در قالب یک فرهنگ پاره‌پاره، نامعین و بی‌ثبات متجلی می‌شود.
سیاستگذاری فرهنگی –که منظور ما در این رساله است و در مقدمه تعریف آن آمد- ناظر به تدوین اصول و مبانی اقدامات فرهنگی است که قرار است منجر به برنامه ریزی فرهنگی و مدیریت فرهنگی در سطح دولت و نهادهای فرهنگی شود. در ادامه هر جا از مفهوم «سیاست فرهنگی» هم استفاده کردیم منظور ما همین سیاستگذاری فرهنگی است.

۲-۳- تمایز برنامه‌ریزی فرهنگی و سیاست‌گذاری فرهنگی

اتخاذ سیاست در واقع پاسخ به مسئله‌ای اجتماعی است. دقت این پاسخ نسبت مستقیم با دقت سوال دارد. مهمترین رکن سیاستگذاری، هدفهای غایی است. تعیین اهداف سیاست‌گذاری فرهنگی از تلفیق ارزش‌های سیاسی-فرهنگی و ملاحظات حکومتی از سویی، و تحلیل نظری و جهان‌شناسی موضوع از سوی دیگر، پدید می‌آید (اشتریان؛ ۶۴).
برنامه ریزی در مقابل سیاستگذاری، فرآیندی خردتر است. در واقع سیاستگذاری شامل رهیافتهای کلی و پاسخ به مسائل کلان میشود. برنامه ریزی، در راستای سیاستگذاری، به جنبه های عملی و اجرایی و تخصصیتر میپردازد. در حالیکه سیاستگذاری بیشتر به مقوله های کیفی اختصاص مییابد، برنامه ریزی جنبه های کمی را در دل خود خواهد داشت. در برنامه ریزی اقداماتی مثل پیشبینی و تدوین رهیافتها و اهداف کوتاه مدت از سوی مدیر و برنامهریز مورد توجه قرار میگیرد.
فاضلی سیاستگذاری و برنامه ریزی را از رویکرد مدیریتی، قابل تفکیک نمیداند. چون در ابتدا سیاستها، خطمشیها، و روش های تحقق برنامهها تعریف میشوند اما از رویکرد مطالعات فرهنگی این دو حوزه از هم تفکیکپذیر هستند. در این رویکرد، حوزه سیاست فرهنگی فقط مربوط به دولت نمیشود بلکه شامل بخش خصوصی، نهادهای مدنی و ارزشی، و جنبشهای مردمی نیز میشود (فاضلی؛ ۱۲).
در ادامهی این دو مفهوم، مفهوم مدیریت فرهنگ مطرح میشود که عبارت است از «فراگرد به کارگیری موثر و کارآمد منابع مادی و انسانی بر مبنای یک نظام ارزشی پذیرفته شده که از طریق برنامه‌ریزی، سازماندهی، بسیج منابع و امکانات، هدایت و کنترل عملیات برای دستیابی به اهداف تعیین‌شده در عرصه فرهنگ (عقاید، باورها، ارزش‌ها و هنجارهای مشترک در جامعه و نیز فعالیت‌ها و محصولات هنری) صورت می‌گیرد» (صالحی و عظیمی؛ ۶۳). در مدیریت توجه ویژهای به منابع میشود و بهرهبرداری مناسب از آنها در راستای اجرای سیاستها مورد توجه قرار میگیرد.

۲-۴- سابقه سیاست‌گذاری فرهنگی در جهان

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...