مدیرانی که دارای تفکر استراتژیک هستند از بینش فلسفی جهت تحقق آرمان بلند مدت کمک و بهره فراوان می برند زیرا مدیران فیلسوف مدیرانی هستند که در کار و تجارت و اداره امور سازمانشان دارای آرمان هایی فراتر از سود و اهداف مادی هستند. برای مدیران فیلسوف، مدیریت محیط کار سنگری برای تحقق اهداف، رسالت ها و فلسفه های الهی انسانی و اجتماعی آن هاست . مدیران و فیلسوفان کسانی هستند که در اداره اموریک سازمان اولا اهدافی انسانی اجتماعی و اقتصادی دارند و بخش اقتصادی آن در جهت اهداف انسانی و اجتماعی است و ثانیا در فرایند مدیریت امور، شیوه رهبری انسان ها را اتخاذ می کنند و با رشد و پرورش انسانها از طریق آنها سازمان را به طرف اهداف تعیین شده از هر نوع هدایت می کنند( کاشانی،۱۳۷۵، ص۱۶) .

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

به طور کلی مشخصات مدیران دارای تفکر استراتژیک در بعد نگرش فلسفی عبارتند از :
در امور سازمان بین احساس و منطق تعادل معقولی برقرار می کنند.
به انسانها خوش بین هستند.
افراد آرمان گرایی هستند.
هم خودشان و هم سازمانشان دارای رسالت هستند.
قبل از این که صحبت کنند با جان و دل می شنوند.
قدرت تلفیق نظر و عمل در آنها بسیار بالاست.
نادیده ها را در سازمان به خوبی دیده و از آنها در جهت منافع سازمان استفاده می کند( انگیزه، عشق، وفاداری و…)
در تحمل نظرات دیگران بسیار صبور بوده و دارای سعه صدر هستند.
خلاق و کار آفرین هستند :
مدیرانی که دارای تفکر استراتژیک هستند دایما افکار و اندیشه های جدید را در سازمان جای و کاربری می نمایند و از این بابت می توانند سازمان را سرپانگه داشته تا بهتر بتوانند در دنیای پر رقابت ادامه حیات بدهند. در ابتدای هر کار و فعالیت نو آور، خلاق و کار آفرین همیشه نوعی دید بلند مدت و عمیق وجود دارد و این در هر نوع فعالیت بازسازی، نو سازی و سازندگی زندگی کاری یا انسانی و سازمانی دیده می شود. هر مدیر کار آفرین که ادعای توانمندی استراتژیکی دارد باید بتوانند این دید را درچند جمله بگوید یا بنویسد ( هینتر هوبر، ۱۳۷۱،ص۱۰۴) . مدیران دارای تفکر استراتژیک دایما استراتژی تولید می کنند و هر استراتژی یک نوآوری است که نتیجه تصورات یک فرد است، چه به صورت مقاصدی برای نظم بخشیدن به یک رفتار پیش از وقوع آن، و چه به صورت الگوهای قیاسی برای توصیف رفتاری که از پیش رخ داده است ( براین کوبین و دیگران،۱۳۷۳، ص۴۲).
به طور کلی مشخصات مدیران دارای تفکر استراتژیک در بعد خلاقیت و کارآفرینی عبارتند از :
دارای ژرف نگری در مسایل و پدیده ها و موضوعات هستند.
دارای روحیه کنجکاوی قوی می باشند.
به جای حل مشکل مساله یاب هستند.
دارای تفکر علمی و منطقی هستند.
دارای جسارت در بیان نظر و عقیده خود هستند.
موضوعات نو برای آن ها لذت بخش است.
از مطالعه مطالب و موضوعات جدید و نو لذت می برند.
دارای نیروی تخیل خلاق هستند.
تفکر قبل از عمل برای آن ها عادت شده است.
دارای روحیه برتری طلبی هستند :
مدیران دارای تفکر استراتژیک در زمینه های مختلف هم از نظر شخصی و هم از نظر سازمانی برتری طلب هستند یعنی از نظر شخصی خواستار پیشرفت و ترقی بوده و همواره چالش های برتری طلبی را برای خود و سازمان خود رقم می زنند . مدیران دارای تفکر نقش و جایگاهی که سازمان برای خود قایل است برمی گردد. فرهنگ حفظ بقاء سازمان و (افراد) را در برخورد با محیط خود محافظه کار و منفعل می سازد. در مقابل روحیه بهترین بودن منجر به تلاشی جسورانه در تعقیب خواسته های سازمان می شود. فرهنگ کسب برتری زاییده ایده و ترغیب دایمی تفکر بهتر بودن است و این خود مبتنی بر توسعه قابلیت نوآوری و خلق راه حل های نوین در برخورد با مسایل سازمان می باشد ( کیانی، ۱۳۷۳، ص۱۷).
به طور کلی ویژگی مدیران دارای تفکر استراتژیک در بعد برتری طلبی عبارتند از :
از رقابت با دیگران لذت می برند.
به رشد حرفه ای خود اهمیت زیادی می دهد.
در پی کسب سود بیشتر برای سازمان خود هستند.
فعال و پر کار هستند.
دایما به بهتر بودن و شدن فکر می کنند.
همیشه وضع موجود را نامطلوب می دانند.
۲-۲-۱-۸- عناصر تفکر استراتژیک :
ناپیر[۱۶] و آلبرت[۱۷] سه جنبه برای تفکر استراتژیک قائل هستند :
الف- گستردگی حوزه مورد توجه فرد به هنگام تفکر در خصوص مسائل سازمانی.
ب – افق زمانی در تصمیمات.
پ- افراد کلیدی که در سازمان از قابلیت تفکر استراتژیک بهره مند هستند و همچنین میزان استفاده آنها از سیستم های رسمی برنامه ریزی ( ناپیر و آلبرت، ۱۹۹۰).
گراتس معتقد است که عناصر تفکر در سمت راست مغز، ازجمله خلاقیت، جستجوگری و کارآفرینی، اجزاء طراحی استراتژی و یا به عبارتی تفکر استراتژیک هستند (گراتس[۱۸]، ۲۰۰۲).
آکور و انگلیست در تحقیق خود تفکر استراتژیک را با بهره گرفتن از عناصری چون آگاهی نسبت به صنعت و رقبا، نقد خود، آگاهی نسبت به مشکلات اصلی شرکت و یادگیری از تجربیات گذشته تعریف می کنند( آکور[۱۹] و انگلست[۲۰]، ۲۰۰۶). محققان مذکور همگی تفکر استراتژیک و عناصر آن را در سطح فردی مطالعه نموده اند، اما گروهی دیگر از محققان در کنار عناصر سطح فردی بستر و محیط سازمان را نیز مورد توجه قرار داده اند. اگر چه گروه اخیر نیز بیشتر بر عناصر سطح فردی تاکید داشته اند.
به عنوان مثال لیدکا، پنچ عامل را بعنوان مشخصه تفکر استراتژیک بر می شمارد . این عوامل عبارتند از دیدگاه سیستمی، تمرکز بر قصد ونیت استراتژیک، فرصت طلبی هوشمندانه، تفکر در طول زمان و تفکر فرضیه محور . او همچنین اشاره می کند اگر چه تفکر استراتژیک از افراد آغاز می شود اما افراد به این منظور نیازمند بهره مندی از بستر سازمانی حامی تفکر و گفتمان استراتژیک در فضای سازمان هستند (لیدکا،۱۹۹۸).
بن معتقد است درک مفهوم تفکر استراتژیک نیازمند رویکرد دوگانه است که از یک سو ویژگی های فرد دارای قابلیت تفکر استراتژیک را شناسایی کرده و از سوی دیگر فرآیندها و بسترهای سازمانی حاکم بر فرد را مورد بررسی قرار دهد ( بن[۲۱]، ۲۰۰۱). او در تحقیقات بعدی خود سطح سومی را نیز با هدف بررسی تعاملات گروهی موثر بر تفکر استراتژیک، در نظر می گیرد.
جدول )۲-۳( عوامل تفکر استراتژیک

سطح فردی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...