اشتباه نشود منظور این نیست که دانشمندان و مفسران فوق نزول این آیه‌را درباره على ع پذیرفته‌اند بلکه منظور این است که روایات مربوط به این‌مطلب را در کتب خود نقل کرده‌اند، اگر چه پس از نقل این روایت معروف آنهابه خاطر ترس از شرائط خاص محیط خود و یا به خاطر پیش داوری هاى نادرستى‌که جلو قضاوت صحیح را در اینگونه مباحث مى‌گیرد، از پذیرفتن آن خوددارى‌کرده‌اندو
بلکه گاهى کوشیده‌اند تا آنجا که ممکن است آن را کم رنگ و کم اهمیت‌جلوه دهند.] [۳۲۹]
در این قسمت به ذکر بعضی از روایاتی که در باب شأن نزول آیه واثبات امامت امیرالمؤمنین علی(ع) آمده است می پردازیم.
[در تفسیر عیاشى از ابى صالح از ابن عباس و جابر بن عبد الله روایت شده که گفته‌اند:خداى تعالى نبى خود محمد(ص) را مامور کرد که على(ع) را بعنوان علمیت در بین مردم نصب کرده و مردم را به ولایت وى آگاهى دهد، و از همین جهت‌رسول الله(ص) ترسید مردم متهمش ساخته و زبان به طعنش گشوده بگویند:دربین همه مسلمانان على را نامزد این منصب کرده است، و لذا خداى تعالى این آیه را فروفرستاد:”یا أَیُّهَا اَلرَّسُولُ….‌ “ناگزیر رسول الله(ص) در روز غدیر خم به امرولایت على(ع) قیام نمود.[۳۳۰]
و در همان کتاب از حنان بن سدیر از پدرش از امام ابى جعفر(ع) روایت‌ مى‌کند که آن حضرت فرمود:وقتى که جبرئیل در حیات رسول(ص) درحجه الوداع براى اعلان ولایت على(ع) نازل شد و این آیه را فرود آورد:” أَیُّهَااَلرَّسُولُ بَلِّغْ أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ…‌ “رسول الله(ص) سه روز در انجام آن‌مکث کرد تا رسید به جحفه، و در این سه روز از ترس مردم دست على را نگرفت و او را بالاى‌دست خود بلند نکرد، تا اینکه در روز غدیر در محلى که آن را”مهیعه”مى‌گفتند بار گرفته وپیاده شد، آن گاه دستور داد بانگ نماز سر داده و مردم را براى نماز دعوت کنند، مردم هم‌بر حسب معمول اجتماع کردند، رسول الله(ص) در برابرشان قرار گرفت و فرمود:چه کسى از خود شما به شما اولویت دارد؟همه به بانگ بلند عرض کردند خدا و رسول، آن گاه‌ بار دیگر همین کلام را تکرار کرد و همه همان جواب را دادند، بار سوم نیز همان را پرسید وهمان جواب را شنید، و سپس دست على را گرفته فرمود:
هر که من مولاى اویم على مولاى اوست، پروردگارا دوست بدار دوستداران على را و دشمن بدار کسى را که با على دشمنى کند و یارى کن هر که را که به على یارى دهد، و تنهابگذار کسى را که در موقع حاجت على را تنها بگذارد، چون که على از من و من از على هستم، و على نسبت به من بمنزله هارون است نسبت به موسی، با این تفاوت که بعد از موسی پیغمبرانى بودند و پس از من پیغمبرى نخواهد بود [۳۳۱].
باز در همان کتاب از ابى الجارود از ابى جعفر(ع) روایت شده است که‌ فرمود:وقتى خداى تعالى آیه‌”یاأَیُّهَا اَلرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمابَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ الله یَعْصِمُکَ مِنَ اَلنّاسِ إِنَّ الله لایَهْدِی اَلْقَوْمَ اَلْکافِرِینَ”را بر نبى خود نازل‌فرمود، رسول الله(ص) دست على(ع) را در دست گرفته آن گاه فرمود:
اى مردم هیچ کدام از انبیایى که قبل از من مبعوث شدند جز این نبود که پس از مدتى‌ زندگى دعوت خداى را اجابت کرده و رخت به سراى دیگر مى‌کشیدند، و من نیز در این‌نزدیکى‌ها پذیراى آن دعوت خواهم شد، و به سراى دیگر انتقال خواهم یافت.اى مردم من به‌نوبه خود مسئولم و شما هم به نوبه خود مسئولید، آن روزى که از شما بپرسند حال مرا چه‌خواهید گفت؟همگى عرض کردند:ما شهادت مى‌دهیم که تو وظیفه تبلیغى خود را انجام‌دادى، و آنچه که باید به ما برسانى رسانیدى، و خیر خواه ما بودى، و آنچه بر عهده داشتى انجام‌دادى، خداوند به بهترین جزائى که به مرسلین داده است جزایت دهد آن گاه آن حضرت به‌خداى خود عرض کرد:پروردگارا تو بر شهادت اینها شاهد باش، آن گاه روى به مردم کرده‌فرمود:اى گروه مسلمین که در اینجا حضور دارید میباید غایبین را به ماجرا خبر دهید که من‌اینک به عموم مسلمین روى زمین و گروندگان به دین اسلام وصیت مى‌کنم به ولایت على‌(ع) ، با خبر باشید که ولایت على ولایت من است و این عهدى است که خداوند به‌من سپرده بود، و به من دستور داده بود که آن را به شما ابلاغ کنم، آن گاه سه مرتبه فرمود:آیا همه‌شنیدید؟در آن میان یکى عرض کرد:آرى به خوبى شنیدیم یا رسول الله.[۳۳۲]
و صاحب بصائر باسناد خود از فضیل بن یسار از ابى جعفر(ع) روایت‌ مى‌کند که آن حضرت در تفسیر آیه مورد بحث فرمودند:آنچه از ناحیه پروردگار نازل شده بودهمان ولایت على(ع) بود.[۳۳۳]
مؤلف:مرحوم کلینى در کافى به اسناد خود از ابى الجارود از امام ابى جعفر(ع) نقل مى‌کند که در حدیث مفصلى فرموده‌اند:آیه شریفه در باره ولایت على‌(ع) نازل شده است.[۳۳۴]
و صدوق(علیه الرحمه) در معانی الاخبار به اسناد خود از محمّد بن فیض بن مختار از پدرش از امام ابی جعفر(علیه السلام) نقل کرده که آن جناب در ضمن حدیث مفصلی همین معنا را فرموده است.[۳۳۵]
و نیز این معنا را عیاشی از ابی الجارود در حدیث طویلی و هم از عمرو بن یزید درحدیث مختصرى از امام ابى عبد الله(ع) روایت کرده است.[۳۳۶]
و از تفسیر ثعلبى نقل شده که از امام جعفر بن محمد(ع) نقل کرده که آن‌ حضرت فرمود:آیه شریفه‌”یاأَیُّهَا اَلرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ”در باره فضیلت على‌(ع) است، و از همین جهت وقتى این آیه نازل شد رسول الله(ص) دست‌على(ع) را گرفت و فرمود:هر که من مولاى اویم اینک على مولاى اوست. [۳۳۷]][۳۳۸]
ابو سعید خدری نقل می کند: آیه «یا ایهاالرسول بلغ ما انزل الیک من ربک»بر رسول الله (ص) در روز غدیر خم درباره ی امیر المومنین (ع) نازل شده.[۳۳۹]
ابن مسعود نقل می کند: ما در زمان رسول الله (ص) آیه را این گونه قرائت می کردیم «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک» ان علیا مولی المومنین «وان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس»[۳۴۰]

فصل سوم : تفسیر آیه تبلیغ

مفسر بزرگ آیت الله جوادی آملی در تفسیر تسنیم این گونه آیه تبلیغ را بررسی می کنند:
[تقدم سیاق درونی آیه بر بیرونی آن
یکی از اصول کلی تفسیر این است که پیش از بررسی روایات(محصول ثقل اصغر) و نیز سیاق آیات ـ سیاق بیرونی آیه ـ باید به تحلیل درونی آیه مورد بحث پرداخت ؛ یعنی پیش از توجه به ارتباط آیه با گذشته یا آینده باید سیاق درونی آیه تحلیل شود، چون ارزش و تاثیر قرینه خارجی پس از تأمل در قرینه داخلی است، از این رو نخست باید صورت ها و حالات سه گانه سیاق آیات با توجه به پیوند یا عدم پیوند دو آیه یا بخش های مختلف از یک آیه بررسی شوند تا در پایان پژوهش، جمع بندی نهایی آن ها صورت گیرد :
[سیاق درونی : دو نکته اساسی، سیاق درونی آیه مورد بحث را آشکار می کنند :
أ. دستو رخداوند به رسول اکرم(ص) مبنی بر ابلاغ پیام تازه ای به مردم. این دستور اکید با تهدیدی جدی همراه است که اگر ابلاغ نکند، اصل رسالتش را ایفا نکرده است.
ب. وعده خداوند به حفظ پیامبر اکرم(ص) از خطراتی که در این ابلاغ ممکن است متوجه او شود، بنابراین معنای آیه مورد بحث صرف نظر از سیاق آیات پیشین و پسین روشن است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

سیاق بیرونی : آیات قبلی و بعدی این آیه درباره اهل کتاب و توبیخ آنان است که چرا از دستورهای الهی سرپیچی کردند و محرمات الهی را انجام دادند : در آیه پیشین فرمود ? و لو انهم اقاموا التوراه و الانجیل و ما انزل الیهم من ربهم لاکلوا .. و کثیر منهم ساء ما یعلمون ) [۳۴۱] «و چنانچه آن ها به دستور تورات و انجیل خودشان و قرآنی که بتو نازل شد قیام می کردند البته بهر گونه نعمت از بالا و زیر( نعمتهای آسمان و زمین ) بر خوردار می شدند برخی از آنان مردمی معتدل و میانه رو و بسیاری از آن ها بد عمل هستند. » و در آیه پسین می فرماید ? قل یا اهل الکتب لستم علی شیء حتی تقیموا التوره و الانجیل… و لیزیدن کثیرا منهم ما انزل الیک من ربک طغیانا و کفرا….) .[۳۴۲] «ای پیامبر با اهل کتاب بگو که ای یهود و نصاری شما ارزشی ندارید تا آنکه به دستورات تورات وانجیل و قرآنی که به شما از جانب خدا فرستاده شده قیام کنید و همانا قرآنی که به شما مسلمین نازل شده( بجای آنکه به او ایمان آرند) بر کفر و سرکشی بسیاری از آنان خواهد افزود… »
چنانچه آیه مورد بحث با ایات قبلی و بعدی بر یک سیاق دانسته شود، خداوند در این آیه اکیدا به رسول گرامی(ص) دستور می دهد تا پیامی را که در خصوص اهل کتاب نازل شده است ? ما انزل الیک من ربک ) به آنان ابلاغ کند ؛ لیکن شواهد درونی و بیرونی جدایی کامل موضوع آیه مورد بحث از آیات پیشین و پسین دلالت دارند :
از جمله( و الله یعصمک من الناس ) بر می آید آن حکمی که پیامبر اکرم(ص) به رساندن آن مامور بود، امر مهمی است که ابلاغ آن خطر آفرین می نمود، حال آنکه اوضاع اهل کتاب در آن روز به گونه ای نبود که بتوانند برای پیامبر اکرم(ص) یا دین مبین اسلام خطری بیافرینند تا مجوز عدم تبلیغ یا درنگ در آن باشد، زیرا اولا اگر مراد از این خطر، آسیب رسانی آنان باشد، باید این آیات در اوایل هجرت نازل می شد که پیامبر با عده کمی در شهر غریب مدینه به سر می بردند و در محاصره یهودیان بودند، نه در اواخر عمر شریف آن حضرت(ص) که اهل کتاب از هر نظر خلع سلاح شده و قدرت را از دست داده بودندوخطری برای پیامبر اکرم(ص) نداشتند.
قسمت عمده داستان اهل کتاب در سوره «مائده » آمده و آیه مورد بحث نیز به یقین در همین سوره نازل شده است و برابر تاریخ، یهود هنگام نزول این سوره قدرت و شوکت خویش را از دست داده بودند وهر گونه توطئه و فتنه انگیزی آنان خنثا شده بود، از این رو نمی توان برای ترس پیامبر(ص) از آنان وجهی تصور کرد.[۳۴۳]
ثانیا در این آیه تکلیف سنگین و طاقت فرسایی بر اهل کتاب نشده است تا در ابلاغ آن، خطری از سوی آنان متوجه آن حضرت(ص) گردد.
رسول اکرم(ص) در سال های نخست بعثت مامور بود که تکالیف بسیار خطرناکی را ـ همچون توحید وترک بت پرستی ـ به کافران متعصب قریش که خطرناک تر از اهل کتاب بودند، ابلاغ کند، در حالی که خداوند در برابر تهدید آنان به پیامبر(ص) چنین وعده ای نداد، معلوم می شود پیغامی کنونی خطرناک ترین موضوعی است که آن حضرت(ص) به تازگی به تبلیغ آن مامور شده است.
شواهد خارجی همچون روایات و تاریخ نیز بر شأن نزول آیه درباره ولایت امیرمؤمنان علی(ع) گواهی می دهند . بر این پایه تردیدی نیست که سیاق درونی آیه بر سیاق بیرون آن مقدم است و این آیه با آیات پیشین و پسین هیچ پیوندی ندارد.][۳۴۴]
بررسی داخلی آیه
[گام نخست برای رسیدن به مفاد درون آیه شناخت موضع پیامبر اکرم(ص) و تبلیغ ماموریت اوست که آیا در زمان نزول آیه( یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک…. ) موانعی بوده است یا نه :
بررسی موانع احتمالی تبلیغ پیامبر(ص) :
[تبلیغ پیامبر اکرم(ص) می تواند، چهارمانع اساسی داشته باشد که موانع فرضی دیگر زیرمجموعه آن اند:

    1. فشار مالی و محاصره اقتصادی . ۲٫ فشار روانی و اجتماعی؛ مانند منزوی ساختن و مسخره کردن .
    1. مشکلات سیاسی ؛ نظیر بی اعتنایی جامعه سیاستمداران به ایشان، در نتیجه انزوای سیاسی آن رسول اکرم(ص) . ۴٫ ترس ازجنگ های تحمیلی .

این موانع در اوایل بعثت وجود داشتند، اما طبق آیات قرآن کریم آن رسول اکرم(ص) ابلاغ وحی و پیامبری خویش را حفظ کرد و هیچ یک از این موانع در تبلیغ او اثر نکرد، پس زمان نزول آیه مورد بحث ـ یعنی بعد از فتح مکه و سیطره بر جزیره العرب ? اذا جاء نصر الله و الفتح ) [۳۴۵] «چون هنگام فتح و پیروزی با یاری خدا فرا می رسد »ـ فشار مالی و اقتصادی نمی توانست مانع تبلیغ او گردد، زیرا در روزهای فقر و محاصره اقتصادی آن حضرت(ص) صابر و شاکر بود و عصر تهدیدی منافقان که مردم را از کمک مالی به ایشان باز می داشتند ? لا تنفقوا علی من عند رسول الله حتی ینفضوا ) [۳۴۶] .» می گویند بر اصحاب رسول انفاق مال نکنید تا از گردش پراکنده شوند ».و روز تحریم اقتصادی و انزوای اجتماعی پیامبر در شعب ابی طالب که عملا در محاصره اقتصادی بود، از تبلیغ دست بر نداشت، چگونه در زمان قدرت از آن دست بردارد ؟[۳۴۷]
در مسائل نظامی و جنگ های تحمیلی نیز آن روزی که وی تنها بود، خدا او را به مبارزه با کافران و ایستادگی تکلیف فرمود، هرچند هیچ کس او را همراهی نکند ? فقتل فی سبیل الله لاتکلف الا نفسک و حرض المؤمنین عسی الله أن یکف بأس الذین کفروا … ) .[۳۴۸] «پس ای پیامبر تو خود تنها در راه خدا به کارزار برخیز که جز شخص تو بر آن مکلف نیست و مؤمنان را نیز ترغیب کن باشد که خدا آسیب کافران را از شما باز دارد … » از مختصات پیامبر(ص) این است که در هیچ شرایطی فرار از میدان بر او جایز نیست، گرچه تنها بماند، پس اکنون که همه سردمداران سیاسی و نظامی خلع سلاح شده اند، پیامبر(ص) از چه چیزی بترسد !
بر این اساس، به یقین، در تبلیغ امر الهی محاصره اقتصادی، فشار اجتماعی و سیاسی و ترس نظامی نمی تواند مانع باشد، اما از آیه مورد بحث بر می آید که پیامبر اکرم(ص) در این مورد خاص در رساندن وحی تعلل ورزیده و از آن هراس داشت و در پی فرصت مناسبی بود تا آن را ابلاغ کند، بدین جهت نخست به او فرمود که اگر امر الهی را ابلاغ نکند، اصل رسالت را ایفا نکرده است ? و إن لم تفعل فما بلغت رسالته ) و سپس حفظ از خطرهای احتمالی را به وی وعده داد ? و الله یعصمک من الناس ) . اگر پیامبر(ص) هراس و تعللی در این زمینه نداشت، به آن تهدید و این وعده نیازی نبود، چنان که در آیات اول بعثت چنین تهدید و وعده ای نبود.
بر این پایه برای دستیابی به ماهیت ترس پیامبر(ص) و سبب تعلل وی در ابلاغ وحی در این مورد، باید هویت فرمان الهی یعنی(ما انزل الیک ) بررسی گردد که چه چیز مهمی بوده است.
درباره این حکم مهم الهی ? ما انزل الیک ) دو احتمال هست : مجموعه دین، بعضی از احکام آن.[۳۴۹]
مجموع دین الهی نمی تواند مراد باشد، زیرا اولا در این صورت باید این آیه در اول بعثت نازل می شد، نه در اواخر عمر آن حضرت . ثانیا اتحاد شرط و جزاء و مقدم و تالی یکی از لوازم این احتمال است، چون معنای آیه چنین می شود : اگر مجموع دین را ابلاغ نکنی، رسالت الهی( مجموع دین ) را نرسانده ای ؛ و این، کلامی بی محتوا و لغو است.(زیرا توضیح واضحات است و در شأن ذات باری تعالی نمی باشد مثلا این که به کسی بگویند اگر قرآن را ختم نکنی به تکلیف خود در ختم قرآن عمل نکردی)
حاصل آنکه احتمال اینکه مراد از( ما انزل الیک ) مجموع دین باشد، مردود است.
اما اگر مراد از آیه مورد بحث بعضی از دین باشد، این بعض، جزو فروع دین نیست، چون بسیاری از فروع دین مانند نماز، زکات، روزه و حج در قرآن آمده است و آنچه حساسیت زا بود و پیغمبر(ص) از تبلیغ آن هراس داشت، فروع دین نبود(زیرا اگر قرار بود هراسی در بیان فروع دین باشد باید پیامبر(ص) با آن رو برو می شد وباعث می شد که حضرت(ص) آن را بیان نکند واز بیان فروع دین معلوم می شود که مانعی برای پیامبر وجود نداشته است)، بنابراین عبارت( ما انزل الیک ) به برخی از اصول دین باز می گردد .
از طرفی، این مسئله مهم ناظر به توحید نیست، زیرا خداوند اصل توحید را بارها در سورها های مکی و مدنی به پیغمبر اکرم(ص) وحی و او هم آن را ابلاغ کرده است.
نبوت عام و احکام رسالت و معجزه و تحدی و مانند آن ها هم مراد نیستند، چون این گونه مسائل پیش از نزول آیه مورد بحث، نازل و بی هیچ حساسیتی ابلاغ گردیدند.
همچنین( ما انزل الیک ) را نمی توان ناظر به مسائل اهل کتاب دانست، زیرا همان گونه که پیش تر بیان شد، بسیاری از مسائل آنان پیش از نزول این آیه، در سوره های مدنی نازل گردید و بدون حساسیت ابلاغ شد ؛ نظیر آیات( کونوا قرده خسئین ) [۳۵۰] «بوزینه شوید(رانده از درگاه قرب و مقام انسانیت ) »، ( ضربت علیهم الذله و المسکنه ) [۳۵۱] «مقدر و حتم شد بر یهود ذلت و خواری »و…
نیز مضمون آیه، فرمانی درباره منافقان نبود، چرا که ایاتی که نفاق را نوعی مرض می دانند و منافقان را نکوهش می کنند [۳۵۲]، پیش تر نازل شدند و پیامبر(ص) آن ها را بی هراس ابلاغ کرد و منافقان هم چون هیچ بهانه ای نداشتند، در ظاهر نفاق خود را اانکار می کردند :(اذا لقوا الذین ءامنوا قالوا ءامنا)[۳۵۳] «چون با اهل ایمان برخوردند گویند ما ایمان آورده ایم ) .
همچنین این آیه مربوط به مشرکان نیست، زیرا پیامبر(ص) بارها با آیات توحید با آنان احتجاج کرد و آن گاه که در فتح نهایی وارد مکه شد، همه بت های آنان را شکست و آن ها تنها نظاره گر شکست خود و بت هایشان بودند.
خلاصه، از تحلیل قرائن داخلی آیه مورد بحث روشن می شود که مراد از( ما انزل الیک ) مجموع دین یا فروع دین نیست، بلکه بعضی از اصول دین است با دو ویژگی : ۱٫ به قدری مهم است که اگر پیامبر آن را ابلاغ نکند، گویا اصل دین را نرسانده است ? و أن لم تفعل فما بلغت رسالته ) .
۲٫پیامبر(ص) چون در ابلاغش هراس داشت، تعلل می ورزید . بدین جهت خدا حفظ از خطرات را به وی وعده داد ? و الله یعصمک من الناس ) .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...